چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ |۹ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 11, 2024
افشاری نژاد

استاد حوزه و عضو انجمن نظام روانشناسی ایران با تأکید بر این که رشد افکار عمومی جامعه، لازمه اصلاح فرهنگی است، تصریح کرد: دولت و مجلس باید ساماندهی اوضاع فرهنگی کشور را در اولویت جدی کارهای خود قرار دهند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، اهمیت توجه به مباحث فرهنگی به خصوص از منظر اخلاقی و تربیتی ما را بر آن داشت تا با خانم بنت‌الهدی افشاری نژاد رودسری، از اساتید حوزه و دانشگاه که خود البته مدرس، پژوهشگر و مشاور کودک و نوجوان جامعه الزهراء (س) و نیز دانش آموخته حوزه در رشته تعلیم و تربیت اسلامی و در دانشگاه در رشته روانشناسی تربیتی است به گفتگو بپردازیم.

وی که عضو انجمن تعلیم و تربیت حوزه علمیه قم و در عین حال عضو انجمن نظام روانشناسی و مشاوره ایران و همچنین عضو انجمن علمی مشاوره ایران است، در این مصاحبه به تبیین نکات بسیار مهمی در خصوص راهکارهای معرفی و ترویج شاخصه های سبک زندگی ایرانی – اسلامی در سطح جامعه و در بین خانواده ها از منظر علوم تربیتی و روانشناسی اسلامی پرداخته و آن چه در ادامه می آید، مشروح همین گفتگوست.

در وضعیت کنونی جامعه که برخی شاخصه‌ها و مؤلفه‌های فرهنگی دچار تغییرات جدی شده، به نظر شما چگونه می‌توان در بحث تعلیم و تربیت اسلامی بر نسل جدید و نیز خانواده‌های آن‌ها تأثیر لازم را گذاشت که نتیجه آن ترویج سبک زندگی ایرانی و اسلامی در بلند مدت باشد؟

بسم الله الرحمن الرحیم، ضمن تشکر از شما باید عرض کنم، با توجه به اینکه سؤال خیلی کلی است، قاعدتاً پاسخ بدان نیز قدری کلی خواهد بود، حال آن که اساساً علوم تربیتی و روانشناسی با مفاهیم جزئی ارتباط بهتری ایجاد می کنند.

پاسخ به سؤال فوق نیازمند بررسی‌های دقیق میدانی است، تا تغییرات پیش آمده آسیب‌شناسی دقیق علمی شوند.

معمولاً اگر فرض سؤال، دقیق تبیین شده باشد پاسخ و راه حل برون رفت از آن بسیار ساده‌تر خواهد بود. هرگاه با یک مفهوم کلی در ارتباط باشیم و به دنبال راه و روش درمانی آن، در منابع تحقیقی روانشناسی و علوم رفتاری معمولاً از اصطلاح تعریف عملیاتی استفاده می‌شود که در آن سازه ی انتزاعی تبدیل به سازه ی عملیاتی می گردد.

شاید بهتر باشد در ابتدا تمسک کنیم به کلام امیرالمؤمنین علی (ع) در نهج‌البلاغه که حضرت می‌فرمایند: «لا تَقْسِروا اَوْلادَکُمْ عَلی آدابِکُم، فَاِنَّهُمْ مَخْلوقونَ لِزَمانٍ غَیْرِ زَمانِکُم؛ آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحمیل نکنید، زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده‌اند.

طبق این حدیث شریف ما باید مسائل فرهنگی و تربیتی را به‌گونه‌ای تدبیر کنیم که نسل جوان ما در آینده از آن سود ببرند و از آن سو، هجمه‌های دشمنان، وسوسه‌ها و مشکلات نتواند تغییر جدی (از نوع منفی) در آن‌ها ایجاد کند و آن‌ها برای شرایط جدید آمادگی لازم را پیدا کرده باشند.

در فرض سؤال فوق، "تغییرات جدی" فرض مسلم گرفته شده و به دنبال راهبرد، تکنیک و تاکتیک‌های لازم برای برون رفت است. در سازه عملیاتی ابتدا باید گزاره‌هایی که مورد نظر است تبیین و مشخص شوند تا مشخص گردد که مؤلفه‌های مورد نظر دقیقاً چیست؟

در مباحث تعلیم و تربیت اسلامی معمولاً تأثیرگذاری در سه حوزه (شناخت، انگیزش و رفتار) صورت می گیرد. قاعدتاً اگر بخواهیم تأثیرات ژرف و عمیقی را داشته باشیم ابتدا باید به سراغ ایجاد "بینش" برویم، چون آنچه می‌تواند هیجانات افراد را برانگیخته یا منفعل کند و به رفتارهای افراد سمت‌وسو و جهت بدهد، "باورها، عقاید و ارزش‌های درونی" افراد است که این مؤلفه معمولاً در روانشناسی با عنوان (CBT)  مورد توجه قرار می گیرد که بتوانیم نگاه و باورهای ذهنی افراد را مورد مداخله قرار دهیم و در نتیجه تغییر ذهن، تغییر رفتار را در پی خواهد داشت.

آنچه که به نظر می‌رسد باید در اولویت فعالیت‌ها قرار گیرد تا در بلند مدت نتیجه مطلوب اتخاذ شود، مداخله در حوزه "شناخت و بینش" است، کما اینکه هدف همه ی انبیاء و اولیای الهی نیز همواره همین امر یعنی مسأله اعطای بینش بوده است.

به طور نمونه قرآن کریم دراین باره در آیات ۷۶ تا ۷۹ سوره انعام، داستان حضرت ابراهیم (ع) را ذکر می کند که برای نفوذ در قومش و تغییر آیین، ابتدا تلاش نمود تا شناخت ایجاد کند که من ماه و خورشیدی که غروب می کند را نمی پرستم. سپس بعد از طی سه مرحله (اعلام انزجار از ستاره، ماه و خورشید) مراحل فرضی و نمایشی و به عنوان تبلیغ حقیقت و دست برداشتن مشرکین از بت‌پرستی به طور آشکار و یقین فرمود: «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ؛ همانا من رو به سوی کسی می‌کنم که آسمان‌ها و زمین را آفریده است و من از هر راهی جز راه او دوری می‌گزینم و از زمره مشرکان نیستم».

باید توجه داشت که این روش، یک روش قرآنی برای تغییر بینش است و بعدها تغییر در حوزه رفتار و عمل بت‌شکنی صورت می گیرد.

بر اساس نکاتی که شما فرمودید، این سؤال مطرح می شود که چگونه می توان در ذهن و شناخت افراد مداخله ای صورت داد که در نهایت باعث رشد و آگاهی آن ها در مسیر نیل به سعادت و حقیقت شود!؟

البته پاسخ به این مطلب نیز اقتضای بحثی مفصل را دارد، چرا که اول باید به این سؤال پاسخ داده شود که دنبال تغییر چه چیزی هستیم. در نهایت برای ارائه راهکارهای دقیق مجبوریم وارد جزییات شویم و از مباحث کلی فاصله بگیریم، به این خاطر که قاعدتاً هم نیازمند تحقیقات بنیادی هستیم و هم تحقیقات توسعه‌ای.

پس برای پاسخ به این سؤالات و دغدغه ها ابتدا باید به سه پرسش پاسخ دهیم.

نخست این که منظور از تغییرات جدی چیست تا به این وسیله تک‌تک مؤلفه‌های تغییرات موجود در جامعه تعریف عملیاتی شوند.دوم این که این تغییرات در کدام حوزه رخ داده که باعث آسیب جدی به افراد یعنی نسل جوان و خانواده‌های جامعه شده و سوم هم این که راهبردها یا تکنیک‌ها و تاکتیک‌های برون رفت از این آسیب‌ها در حوزه سه گانه (شناخت و باور، هیجان و انگیزش و رفتارها) چیست؟!

مطلب بعدی این است که همیشه برای تهیه اهداف بلند مدت، نیازمند طراحی ساختارمند هستیم که آن اهداف از گام‌های جزئی و اهداف کوتاه مدت و اهداف رفتاری تشکیل شده باشد.

وقتی اهداف بلند مدت تبدیل به اهداف رفتاری می شوند یعنی عینی سازی و آشکار می گردند و دقیق مشخص می‌شود که به صورت پلکانی و در هر زمان خاص باید به کدام پله رسیده باشیم و هم دقیقاً چه رفتاری مطلوب ماست؛ بنابر این هم در حوزه کیفی و هم کمی نیازمند تعریف دقیق هدف مطلوب خواهیم بود.

با این حال و با توجه به میزان مشکلاتی که در جامعه دیده می‌شود و مشاوران فرد فرد افراد آسیب‌دیده را مورد رصد قرار می دهند، می‌توان آسیب‌شناسی‌های جزئی نمود که واقعاً چه چیزهایی اگر تغییر کند اوضاع افراد جامعه و خانواده‌ها بسامان تر خواهد شد و از میزان مشکلات کاسته می گردد.

در نظام تربیتی و روانشناسی معمولاً جهل، ناآگاهی، تغافل، فهم نادرست، باورهای غلط اجتماعی و قومی، خطاهای شناختی، طرح‌واره‌های غلط و غرور و تکبر باعث شکل‌گیری خود پنداره‌های ناقص و معیوب و ناکارآمد است که این موارد می‌توانند به عنوان عوامل اصلی مشکلات شناسایی و معرفی شوند.

در این راستا می‌توان با آموزش‌هایی در سطح کلان مثل استفاده از مراکز آموزشی (مهدکودک‌ها، مدارس، دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه) و آموزش در سطح خُرد (استفاده از کتاب، بروشور، جزوه، کارگاه‌های آموزشی، برنامه‌های رسانه‌های مختلف نظیر تلویزیون، رادیو، سینما، تئاتر، مجلات، شبکه‌های مجازی، اماکن تفریحی و فرهنگی، اماکن مذهبی، ادارات و ارگان‌ها) باعث رشد و تعالی افکار جامعه شد.

تا این جای بحث، آنچه بنده متوجه شدم این است که با رشد افکار و بینش افراد به تدریج گفتارها و رفتارهای آن نیز به سمت نقطه متعالی، اصلاح شده و رشد پیدا می کند. منتهای مراتب نکته ای که وجود دارد این است که راهکارهای شما برای دست یابی به این نقطه مطلوب چیست؟

بله، وقتی افکار مردم هدف  قرار گیرد، به تبعِ آن هیجانات و احساسات و انگیزش‌ها و رفتارها نیز به‌مرور زمان تعالی خواهند داشت.

بعد از این که توصیف و تبیین صورت گرفت که دقیقاً چه فکری، در چه کسی، در چه سنی، در کجا، درباره چه موضوعی باید تغییر کند اکنون وقت برنامه‌ریزی (طراحی) برای حوزه اجرایی است که پاسخ به سؤال شما نیز به همین جا برمی گردد.

خوشبختانه ما در کشوری زندگی میکنیم که عِده و عُده، قانون و اصول کم نداریم، اما معمولاً وقتی یک سری قوانین وضع می‌شود در حوزه اجرایی ابتر می‌ماند و یا رهاسازی می‌شود که این مساله نیز خود نیازمند یک آسیب‌شناسی عمیق و جدی است.

این جا چند سوال مطرح می شود از قبیل این که آیا فلان طرح یا برنامه، از سر منشأ ایراد داشته که قابل اجرا نبوده یا آن‌قدر آن قانون منعطف نبوده که قابلیت اجرا برای فرد ایرانی با فرهنگ‌های متنوع را داشته باشد؟

همچنین ممکن است این دغدغه مطرح شود که آیا عوامل اجرایی دارای توانمندی لازم جهت اجرا صحیح نبوده‌اند، یا عوامل اجرایی توانمند بوده اما درک صحیحی از انجام آن طرح یا اهمیت اجرای آن نداشته‌اند، یا این که هم توانمند بوده و هم درک صحیح داشته‌اند، اما اختیارات لازم را جهت اجرا نداشته و با موانعی روبرو شده‌اند؟

چه بسا این سوال نیز مطرح شود که آیا همیشه عوامل مستحدثه از اهمیت آن‌ها کاسته، یا این که اصلاً طرحی از ابتدا در کار نبوده و فقط قانون وضع می‌شود؟

نتیجه اینکه برای رشد و ترقی جامعه (به معنای نسل جوان و خانواده‌های آن‌ها) ابتدا نیازمند آسیب‌شناسی دقیق با "مفهوم سازه ی عملیاتی" هستیم که تک‌تک مؤلفه‌های آن شفاف‌سازی و عینی شود.

دوم این که نیازمند تعیین نقطه موجود و نقطه مطلوب و سوم طراحی عمیق و گام‌های پلکانی اهداف بلندمدت هستیم.چهارم تعیین اهداف به اهداف رفتاری، پنجم تعیین مجری، رفع نواقص اجرایی، اتحاد و هماهنگی میان مجریان و عوامل مرتبط، سپس ارزشیابی مداوم و پیوسته.

در این میان، اولین حوزه‌ای که می‌بایست مورد توجه قرار گیرد، بُعد ارائه بینش، شناخت و تعمیق افکار و باورهای افراد جامعه در حوزه ی سبک زندگی اسلامی و ایرانی بر اساس بیانیه گام دوم رهبر معظم انقلاب است. آن گاه می‌توان در حوزه ی اجرا، سراغ ابزارهای مختلف ارائه بینش رفت؛ اعم از صداوسیما و آموزش‌وپرورش، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی و البته ارگان‌های ذیربط دیگر.

مطالبه شما به عنوان استاد حوزه و دانشگاه و مشاور و روانشناس از دولت و مجلس در جهت ساماندهی اوضاع فرهنگی و به ویژه ناظر به مسائل تربیتی در جامعه چیست!؟

با توجه به تأکید ویژه مقام معظم رهبری به مسائل "تربیتی و فرهنگی"، اولین مسأله‌ای که باید برای همگان دغدغه بشود این است که انتظار می‌رفت که در رابطه با قوه مقننه در روزهای آغازین تشکل مجلس، تعداد نمایندگان محترم جهت ثبت‌نام برای کمیسیون فرهنگی بیشتر باشد که متاسفانه این گونه نشد.

سؤالی که مطرح است این که آیا دلیل کاهش مشارکت نمایندگان این است که موضوع فرهنگ به اندازه موضوعات دیگر اهمیت ندارد، یا این که در این زمینه فعالیت‌ها و اقدامات زیادی صورت گرفته و نیازمند سرمایه گذاری و انرژی  بیشتر نمایندگان نیست؟

یا این که کار کردن در این حوزه بسی دشوار است که آن‌هم نمی تواند دلیل مطلوبی برای عدم ثبت‌نام باشد، چرا که به معنای خالی گذاشتن سنگرهای دفاع از ارزش‌هاست. کاری که همه بسیجیان دفاع مقدس به خاطر حفاظت از آن مظلومانه شهید، جانباز و یا آزاده شدند.

از این رو انتظار می‌رود "کمیسیون فرهنگی" و امور مرتبط با آن دغدغه اصلی، و اولویت اول قوه مقننه قرار گیرد. چرا که رشد فرهنگی، رشد همه امور و جنبه‌های دیگر کشورداری از حوزه سیاست، اقتصاد، بهداشت و آموزش و... و. را رقم خواهد زد. به طور نمونه رشد فرهنگ، سبک زندگی قناعت، حل مسائل اقتصادی، اشتغال و ... را به دنبال خواهد داشت

دومین مطلبی که حائز اهمیت است تشخیص چالش‌هاست که می طلبد تحقیقات دقیق میدانی در این حوزه صورت گیرد که مجلس می‌بایست در رأس امور در این باره دغدغه مندانه طرح مسئله نماید و نبض رشد فرهنگی را مورد مطالعه قرار دهد.

سومین مطلب، تعیین سیاست‌های کلی، هدف غایی و هدف کلی برای حرکت از موجود به مطلوب در سال ۱۴۰۴ است. در واقع تبیین قوانین منعطفی مدنظر است که از شلختگی فرهنگی بکاهد و برنامه مدون عملیاتی و واقعیت مدار، نه ایده آل گرایانه صِرف ارائه دهد.

مطلب مهم بعدی هم این که قوانینی وضع گردد که فرهنگ، دارای متولی واحد و دارای قرارگاه فرهنگی منسجم باشد و از جزیره ای عمل کردن ارگان‌ها جلوگیری شود تا پس از گذشت ۵ سال شاهد آن نباشیم که ارگان‌ها همدیگر را مقصر بخوانند یا مسئول بدانند و  به نوعی از حوزه وظایف خود شانه خالی کنند و همه چیز را بر عهده قانون و قانون‌گذار بیندازند.

نکته پایانی هم این که باید متولیانی انتخاب شوند در خصوص تهیه بانک اطلاعاتی حوزه فرهنگ، که دارای اطلاعات کامل و درک درست از فضای فرهنگی جامعه باشند تا بتوانند نقشه راه صحیح ارائه دهند و روابط علی و معلولیِ اجتماعی و فرهنگی را کشف نمایند و در حوزه مدیریت اجرایی نیز کارآمد باشند.

۳۱۳/۸

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha