به گزارش خبرگزاری حوزه، در گلستان سعدی باب ششم و حکایت هفتم نکاتی ژرف و پندآموز آمده که بسیار خواندنی است:
توانگری بخیل را پسری رنجور بود.
نیکخواهان گفتندش: مصلحت آن است که ختم قرآنی کنی از بهر وی یا بذل قربانی.
لختی به اندیشه فرو رفت و گفت: مَصحف مهجور اَولی تر است که گله دور.
صاحبدلی بشنید و گفت: ختمش به علت آن اختیار آمد که قرآن بر سر زبان است و زر در میان جان!
دریغا گردن طاعت نهادن
گرش همراه بودی دست دادن
به دیناری چو خر در گل بمانند
ور الحمدی بخواهی صد بخوانند
داستان دربارهی ثروتمندی بخیل است که فرزند بیماری دارد.
نیکخواهان به او پیشنهاد میدهند که برای شفای پسرش، ختم قرآن بگیرد یا قربانی کند.
او تصمیم میگیرد که به جای قربانی، قرآن را انتخاب کند، چرا که قرآن بالاتر از پول است.
صاحبدلی شنید و گفت: اینکه ختم قرآن را انتخاب کرد چون برای او هزینه ای ندارد ولی جانش به پول و اموالش بسته است و نمی تواند به خاطر بخل حتی برای فرزندش هزینه کند.
گلستان سعدی










نظر شما