جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
رایانه

حوزه/ فضای مجازی تریبون دیجیتالی مبلغین است و اگر در امر تبلیغ از آن استفاده نکنیم، در نزد خداوند متعال بازخواست خواهیم شد.

به گزارش خبرگزاری «حوزه» در تبریز، طلاب حوزه های علمیه استان آذربایجان شرقی با فعالیت در فضاهای مجازی به درج، مقاله، یادداشت و خاطرات خود می پردارند که قصد داریم هر هفته بعضی از آن ها را منتشر کنیم.

 این هفته به سراغ وبلاگ "نجم الثاقب" به نشانی http://najmolsageb.mihanblog.com رفتیم که نویسنده اش از طلاب حوزه علمیه حضرت ولیعصر(عج) تبریز است و به گفته خودش فضای مجازی را تریبون دیجیتالی برای مبلغین می داند که اگر در امر تبلیغ از آن استفاده نکنیم در نزد خداوند متعال مسئول خواهیم بود.

یکی از یادداشت های وی به شرح ذیل است:

چند روزی ست  اتاقی را که توی حوزه برای مطالعه ی ایام امتحانات آماده کرده بودم حالا بهم سواری می دهد

تمام کتب را روی میزش جمع کرده ام...

قرآن جیبی ام را که همیشه همراه دارم را باز می کنم و در وقت های خستگی ام می خوانمش

گاهی کلمات مولا را از لابلای صفحات نهج می چینم و با ترجمه ی مرحوم دشتی تطبیق می دهم

و گاهی با خودم بر سر مترجم غر می زنم

و بعد خودم را جای او می گذارم و می خواهم ترجمه کنم و بعد به او حق می دهم

من هم جای او بودم شاید این را هم نمی توانستم

کلام علی (علیه السلام) به زور در عربی گنجانده شده و دیگر زبان ها از آن عاجز اند

گاهی کلامش گیجم می کند

به خود می آیم و می بینم دقایقی با خودم کلنجار می روم تا بدانم چه می گوید

چرا اینجا می گوید

ربطش با اصل بحث چیست

اصلاً این سخنان را مولا کجا گفته؟

آیا مردم این سخنان دقیق فلسفی را می فهمند که مثلاً:

صفت غیر از موصوف است و موصوف غیر از صفت

و لا به لای کتاب ها کتاب حماسه ی قاچاق نبی و هاجر نوشته ی یوسف جمادی را پیدا کرده ام

کتابی که فضا هایش و روند داستانی اش بسیار شبیه رمان خودم است

و پیدا کردن این کتاب به نظرم کار خاصه  خدا بود

منی که اهل تبریزم و نویسنده این کتاب هم تبریزی و جنس کار اصلاً ترک است را باید لای کتاب های کانون

اینجا گوشه ی خراسان شمالی پیدایش کنم

گاهی وقتها توی آن اتاق سرد و نمور به خود می آیم و می بینم گوش ها و سرم از سرما دردشان گرفته

(بخاری را حیفم می آید روشن کنم)

به زیر آفتاب حیاط پناهنده می شوم و بعد از شلوغی دوباره به اتاق بر می گردم

البته اتاق زحمت هایی را هم برایم دارد

توجه خیلی ها را جلب کرده و فکر ها را مشغول

برای همین وقتی نیستم کاملاً درش را باز می گذارم

تا ببینند این تو خبری نیست

همان اتاق به درد نخور است و میز و صندلی که هر کدام گوشه ای افتاده بودند

ولی چاره ای هم ندارم

چون من توی کتابخانه تا به حال نتوانسته ام درست مطالعه کنم

من گاهی وقتها عادت دارم وسط مطالعه قدم بزنم

گاهی وقتها باید بیرون بروم و بیایم

و گاهی هم باید کارهای دیگر...

توی کتابخانه با آن هوای خفه اش نمی توانم مطالعه کنم

برای همین به آنجا پناهنده شده ام

فقط از خدا می خواهم این لذت را مخلص کند برای خودش و این مطالعه را از آفاتی چون

مزاحمان و بیماری و مشغله ها مصون دارد

چند وقتیست رسما از همه چیز بریده ام

احساس می کنم این فرصت دیگر تکرار نمی شود

البته الان هم غفلت کنم وقت سر خواراندن ندارم

آنقدر کار از سپاه و شهرداری و پایگاه خودمان و مسجد و هیات بر سرم هوار خواهد شد که خودم را نتوانم بشناسم

اما یکبار برای همیشه به خودم نهیب زدم که: آهای...

تو مرد این میدان نیستی...

خودت را تلف نکن

پس لذا این شعار را از ما به یاد داشته باشید که:

در مطالعه لذتی ست که در انتقام نیست

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha