دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۰
وضعیت سینما و تلویزیون از نگاه یک تهیه‌کننده

حوزه/ سید سعید سیدزاده با بیان اینکه سینما و تلویزیون در مسیر درستی حرکت نمی‌کنند، تأکید کرد که نبود شناخت دینی، فرهنگی و اجتماعی در میان مدیران و هنرمندان، یکی از دلایل اصلی افول محتوا در تولیدات نمایشی است. او هشدار داد که نتیجه این روند، چیزی جز سقوط فرهنگی نخواهد بود.

در سال‌های اخیر، کیفیت و محتوای تولیدات نمایشی کشور، به‌ویژه در سینما و تلویزیون، یکی از محورهای اصلی نقد و بررسی از سوی کارشناسان، خانواده‌ها و دغدغه‌مندان حوزه فرهنگ و هنر بوده است. این نگرانی بیش از هر چیز، متوجه نوع تصویری است که از «خانواده ایرانی» در قاب این آثار ارائه می‌شود؛ تصویری که گاه به‌جای تقویت بنیان خانواده و بازنمایی الگوهای موفق و اصیل، به سمت ابتذال، سطحی‌نگری و بی‌هویتی میل پیدا کرده است.

سؤال اصلی اینجاست که خانواده‌ای که امروز در سینما و تلویزیون ایران به نمایش گذاشته می‌شود، تا چه اندازه با ارزش‌های اسلامی و فرهنگ بومی ما همخوانی دارد؟ آیا جایگاه خانواده در آثار نمایشی ما توانسته رسالت فرهنگی خود را حفظ کند یا صرفاً ابزاری برای سرگرمی‌های سبک و فروش شده است؟ همچنین میزان اثرگذاری سیاست‌گذاری فرهنگی و عملکرد مدیران در جهت هدایت تولیدات به سمت الگوهای ارزشی، موضوعی است که نمی‌توان از آن غافل ماند.

در همین زمینه، خبرگزاری حوزه گفت‌وگویی با سید سعید سیدزاده، کارگردان و فعال فرهنگی سینما، انجام داده است. او که سال‌ها در حوزه سینمای خانواده فعالیت کرده، در این گفت‌وگو با صراحت از ابتذال روزافزون در سینما، سطحی‌نگری در تلویزیون و غفلت مدیران از رسالت‌های فرهنگی سخن گفته است. در ادامه با متن کامل این گفت‌وگو همراه می‌شویم.

در سال‌های اخیر تولیدات نمایشی سینما و تلویزیون تا چه میزان توانسته‌اند تصویری درست و متعهدانه از نهاد خانواده ارائه دهند؟ آیا خانواده‌ای که در آثار نمایشی امروز ایران به نمایش گذاشته می‌شود، با فرهنگ ایرانی اسلامی تطابق دارد؟

واقعیت این است که بنده مدت‌هاست از روندی که سینمای ایران در پیش گرفته، ناراحت و شرمنده‌ام. سال‌هاست که دیگر نمی‌توانم با اطمینان بگویم عضوی از سینمای کشور هستم، چون احساس می‌کنم سینما دیگر آن مأمن فرهنگی نیست که باید باشد. خانواده‌ای که باید محور اصلی تولیدات سینمایی باشد، عملاً به حاشیه رفته و در بیشتر آثار امروز یا غایب است یا به‌صورت کاریکاتوری و تحریف‌شده به تصویر کشیده می‌شود.

شخصاً همیشه تلاش کرده‌ام سینمای خانواده‌محور تولید کنم. بارها از زبان مردم شنیده‌ام که می‌گویند وقتی بخواهند با خانواده به سینما بروند، بررسی می‌کنند چه کسی تهیه‌کننده یا کارگردان اثر است تا مطمئن شوند فیلم ارزش دیدن با خانواده را دارد. اما متأسفانه امروز این نوع سینما بسیار اندک شده است. فیلم‌هایی که امنیت روانی و اخلاقی مخاطب را حفظ کنند، نایاب شده‌اند.

شمایل بسیاری از آثار امروز عجیب و گاه تهوع‌آور است. من زمانی سینمای آمریکا را دنبال می‌کردم که در آن هر نوع خشونت، تجاوز و درندگی در حال رشد بود و مخاطب را به مرز تهوع واقعی می‌رساند. امروز فکر می‌کنم سینمای ما دارد دقیقاً به همان مسیر می‌رود. فیلم‌هایی که نه خانواده، نه جوان، و نه حتی انسان دغدغه‌مند، دیگر نمی‌توانند با آن ارتباطی انسانی برقرار کنند. این سینما، مبتذل شده و در آستانه سقوط است.

به باور من، این یک چرخه است؛ زمانی سینما به اوج می‌رود و بعد از مدتی سقوط می‌کند. امیدوارم با مدد الهی، این سقوط هرچه سریع‌تر اتفاق بیفتد تا شاید پس از آن، شاهد رویش سینمایی باشیم که انسانیت، پاکی، زلالی و ارزش‌های اصیل را ترویج کند. اگر آن روز را ببینم، باز هم در سینما خواهم ماند و سهم خود را ادا خواهم کرد.

در تلویزیون چطور؟ آیا به نظر شما صداوسیما توانسته نسبت به حفظ ارزش‌های خانواده بهتر عمل کند؟

تلویزیون هم ظاهراً تلاش‌هایی برای حفظ ظاهر انجام می‌دهد. مثلاً روی پوشش بازیگران نظارت دارد، روسری، مقنعه، زیرروسری و دیگر ضوابط شکلی را رعایت می‌کند؛ اما واقعیت این است که محتوا، اساس کار را شکل می‌دهد، و در محتوا همچنان با ضعف‌های عمیقی مواجهیم.

بسیاری از سریال‌هایی که در تلویزیون پخش می‌شوند، در پایان داستان این پرسش را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کنند که «خب، که چی؟» چه چیزی به مخاطب اضافه شد؟ چه دردی از جامعه دوا شد؟ بسیاری از این آثار بی‌هویتند. البته برخی کارها هم هستند که قابل دفاعند و از سوی بچه‌های متعهد و دغدغه‌مند ساخته شده‌اند.

اما همان‌طور که رهبر معظم انقلاب بارها هشدار داده‌اند، نفوذ در حوزه فرهنگ و رسانه یک امر جدی است و این نفوذ، به شکل کاملاً دقیق در تلویزیون هم رخ داده است. این نفوذ از درون، در حال شکل دادن به محتواهایی است که شاید در ظاهر اسلامی و خانوادگی باشند، اما در باطن اثری از آن ارزش‌ها در آن‌ها دیده نمی‌شود.

اگر مسئولان فرهنگی و رسانه‌ای کشور نگاهی دوباره به اهداف امام خمینی(ره) از تأسیس نهادهای فرهنگی و رسانه‌ای بیندازند، درمی‌یابند که ما چقدر از آن مسیر دور شده‌ایم. باید بازسازی کنیم، باید خودمان را بازیابی کنیم، باید به آن سینمای ارزشی و تلویزیون اخلاق‌محور بازگردیم. تنها در آن صورت است که فرهنگ کشور التیام پیدا خواهد کرد.

وضعیت تولیدات پلتفرم‌ها و شبکه نمایش خانگی را چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا این حوزه توانسته به نیاز خانواده ایرانی پاسخ دهد یا در مسیر مخالف حرکت کرده است؟

در مورد شبکه نمایش خانگی و پلتفرم‌ها، باید صادقانه بگویم که چون نه نگاه می‌کنم و نه اشرافی دارم، نمی‌توانم قضاوت مستقیمی داشته باشم. اما آنچه از دوستان و همکاران شنیده‌ام، نشان می‌دهد که وضعیت خوبی ندارد. نه تنها در مسیر تأمین نیازهای فرهنگی خانواده ایرانی حرکت نمی‌کند، بلکه همان سیاست‌های انحرافی موجود در سایر حوزه‌ها را به شکلی وقیح‌تر ادامه می‌دهد. البته باز تأکید می‌کنم که این داوری من بر اساس شنیده‌هاست، نه مشاهدات مستقیم، اما وقتی از زبان ده‌ها نفر می‌شنوید که فلان سریال یا فلان پلتفرم در حال تخریب بنیان‌های فرهنگی است، نمی‌شود به‌راحتی از کنار آن گذشت.

به نظر شما برای اینکه کلیت تولیدات نمایشی کشور با آرمان‌های انقلاب همسو شود، صرفاً سیاست‌گذاری از بالا کفایت می‌کند؟ یا راهکارهای دیگری هم نیاز است؟

قطعاً سیاست‌گذاری لازم است، اما کافی نیست. رسانه مثل گفت‌وگو است. اگر شما به‌عنوان خبرنگار، پیش‌فرض ذهنی داشته باشید و در دل سؤال‌هایتان، مرا به سمتی خاص هدایت کنید، حتی بدون اینکه مستقیم آن را بگویید، من به آن سمت سوق داده می‌شوم.

این موضوع درباره رسانه‌ها نیز صدق می‌کند. ما باید برگردیم به مبانی. ما از ارزش‌های خود فاصله گرفتیم، خواستیم شبیه دیگری باشیم. مثلاً شبیه سینمای آمریکا شویم یا شبیه تلویزیون ترکیه. شدیم مثل کبکی که راه رفتن حیوانی دیگر را تقلید کرد و خودش راه رفتن خودش را هم فراموش کرد.

ما در دوره طاغوت در منجلاب فساد بودیم و انقلاب شد تا نجات پیدا کنیم. حالا چطور شده که سینمای ما به اینجا رسیده است؟

پاسخ روشن است: چون هنرمند و مدیر ما شناخت درستی از دین، جامعه و فرهنگ خود ندارد. یک هنرمند اگر جامعه‌شناس، دین‌شناس و فرهنگ‌شناس نباشد، محصولش هم سطحی و بی‌ریشه خواهد بود. مدیران ما هم اگر تنها ملاکشان فروش و سرمایه باشد، مثل همان زمان طاغوت می‌شوند که می‌گفتند «فیلم باید بفروشد» و در کنارش دو کاباره هم می‌گذاشتند. حالا دیگر حتی از آن هم عبور کرده‌اند.

ما در یک جامعه اسلامی زندگی می‌کنیم. جامعه‌ای که در آن، هدف نباید وسیله را توجیه کند. بلکه باید ابزارها و مسیرها، در خدمت فضیلت‌ها و باورهای دینی باشد. وقتی این اصل را فراموش کنیم، آن‌چه می‌ماند صرفاً یک نمای ظاهری از سینما یا تلویزیون است، بدون هیچ جوهر فرهنگی.

انتهای پیام

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha