دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۰ شوال ۱۴۴۵ | Apr 29, 2024
کد خبر: 371146
۱۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۸:۲۱
سخنرانی - تریبون - بلندگو -خطابه

حوزه/ يكى از نمودهاى عدالت در گروِ مراقبت در سخن گفتن است؛ خواه در مقام داورى يا نقل حادثه و ماجرا باشد. هرگز نبايد پيوند خويشاوندى سبب گردد، انسان پا روى حق خواهى بگذارد و به خاطر چنين پيوندى، خلاف عدالت داورى كند يا سخنى بگويد.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، «عدالت سخن گفتن از نگاه آیات و روایات» را به قلم حضرت آیت الله سبحانی منتشر می‌کند.

از خصوصيات دادگرى و آزادى اين است كه تعريف و توصيف آن بسيار آسان و تحقق بخشيدن به آن مشكل است.

بسيارى از افراد مى توانند در زمينه عدالت مقاله هايى شيوا بنويسند و در تعريف و ستايش فردى و اجتماعى آن سخن بگويند؛ ولى همين افراد هنگام به دست گرفتن مقامى، براى پياده كردن اصول آن، از خود چهره‌اى ناتوان به نمايش مى گذارند..

از باب نمونه، اگر نظرى به سازمان ملل، شوراى امنيت، دادگاه لاهه، سازمان عفو بين الملل و سازمان هاى مشابه آن، داشته باشیم، مى بينيم همه اين ها كه براى پى ريزى عدالت در جامعه بشرى و احياى حقوق انسان هاى ضعيف و ناتوان به وجود آمده اند، ميان ادعا و عملشان فرسنگ ها فاصله است و همگى در سايه ابرقدرت ها حركت كرده و به قيام حق جويان در ملت هاى ناتوان، كم تر توجه مى كنند.

چهره كريه و ضد انسانى اين سازمان هاى فرمايشى در موضوع جنگ تحمیلی عراق علیه ايران يا تصرف لانه جاسوسى آمريكا در تهران، كاملاً ديده شد؛ و روشن گرديد آن چه براى اين گروه ها مطرح است، همان حفظ منافع ابرقدرت ها می‌باشد و آن چه كه آنان ابداً درباره آن نمى انديشند، همان حفظ حقوق ملت هاى مستضعف و به پا خاسته است.

در اين جا كاملاً به ارزش و عظمت سخن اميرمؤمنان(علیه السلام) پى مى بريم آنجا كه مى فرمايد:

«فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ» (1) حق وسيع ترين چيزها در موقع گفتن است، تنگ ترين و مشكل ترين چيزها در مقام عمل و دادن حق به صاحب حق می باشد.

* خواهش های نفسانی مانع اجراى عدالت

اگر امير مؤمنان (ع) برپايى عدل را امری مهم مى دانند كه بر سر راه آن، مانع يا موانعى وجود دارد، قرآن مجيد عامل اصلى را پيروى از هوى و هوس و خواهش هاى نفسانى مى داند و به طور مؤكد دستور مى دهد از آن پيروى نكنيد تا شما را از برپايى عدالت باز ندارد، چنان كه مى فرمايد: «...فَلا تَتَّبِعُوا الهَوى اَنْ تَعْدلُوا ...» از هوى و هوس پيروى مكنيد، تا اقامه عدالت بنماييد.(2)

اگر در قرآن هشدار مى دهد دشمنى به فرد يا گروهى نبايد مانع از اجراى عدالت گردد، به خاطر اين است كه دوستى و دشمنى ديگران، از هوى و هوس سرچشمه مى گيرد: «...وَلا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَ آنُ قَوم عَلى أَلاّ تَعْدِلُوا ...» دشمنى با جمعيتى شما را به ترك عدالت نكشاند. (3)

در حقيقت هواپرستى دامنه اى گسترده دارد؛ براى ستمگرى كه گاهى به صورت حفظ منافع شخصى و گاهى به خاطر حب و بغض ديگران جلوه مى كند، اميرمؤمنان (ع) آن را چنين ارزيابى مى كنند: «أما اتّباعُ الهَوى فيَصدُّ عن الحقِّ»؛ هوا پرستى شما را از حق باز مى دارد. (عدالت نيز، هيچ گاه جدا از «حق» نيست). (4)

* عدالت زيربناى دستورات اسلام

همان طور كه توحيد با همه شعبه هايش زيربناى تمام اصول و فروع اسلامى است و بودن آن در عقايد و وظايف فردى و اجتماعى اسلام به چشم ديده مى شود، موضوع عدل و انصاف با جوانب آن، بناى زيرين تكاليف فردى و اجتماعى آن را تشكيل مى دهد؛ به گونه اى كه اثر آن در بسيارى از انديشه هاى اسلامى و دستورهاى دينى خودنمايى مى كند؛ از اين جهت، بايد توحيد و عدل را پايه اى مهم براى دستورهاى فردى و اجتماعى شمرد.

بنابراين، قرآن دستور مى دهد كه پيامبر(ص) به مردم بگويد: «...وَ أُمرتُ لاِعْدِلَ بَيْنَـكُمْ ...» من مأمورم كه عدالت را ميان شما برقرار كنم. (5)

يعنى من از جانب خدا آمده ام تا هرگونه ستم و تبعيض و اجحاف را از شئون زندگى انسان بزدايم و جامعه انسانى را از لوث وجودش پاك سازم.

قرآن ارزش جامعه را از آن رهبرى مى داند كه خود بر درستى و به راه راست بوده و پيوسته آنان را هم به دادگسترى مى خواند و اين برترى را در ضمن پرسشى انديشه زا مطرح مى كند: «... هَلْ يَسْتَوي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»: آيا آن كس كه هيچ گونه خيرى ندارد با آن كس كه به دادگرى دستور مى دهد و خود در راه راست گام برمى دارد يكى است؟». (6)

سپس قرآن با پيامى ديگر همه مردم را به عدل و داد دعوت مى كند و سه صفت عالى انسانى را كنار هم يادآور مى شده و مى فرمايد: «إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالعَدْلِ وَ الإِحْسانِ وَ ايتاءِذِى القُرْبى» خدا به دادگرى و نيكوكارى و نيكى به بستگان دعوت مى كند. (7)

قرآن به خاطر اهميتى كه مقام قضاوت و داورى دارد، دادرسان دادگاه ها را به طور كلى مورد خطاب قرار مى دهد و مى گويد: «... وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالعَدْلِ ...» هر زمان ميان مردم داورى كرديد، با دادگرى داورى بفرماييد. (8)

در جاى ديگر، يكى از داوران بزرگ تاريخ را كه در طول زندگى سرچشمه شگفت انگيزترين داورى ها بوده، خطاب مى كند و به او دستور مى دهد با خدا باشد و به هرچه كه او حكم كرده، داورى كند و مى فرمايد: «يا داوُد إِنّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِى الأَرضْ فَاحْكُمْ بَيْنَ النّاسِ بِالحَقِّ وَلا تَتَّبِعِ الهَوى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبيِل اللّهِ ...» اى داوود! ما تو را جانشين خود در روى زمين ساختيم. ميان مردم بر پايه حق داورى كن و از هوى و هوس پيروى منما مبادا تو را از راه خدا باز دارد. (9)

مقصود از «حق» در آيه همان درست انديشى و گرامى داشتن حقوق مردم و پيراستگى از هر نوع خودخواهى است و رعايت «حق» به اين معنى جدا از عدالت نيست.

اگر در آيه: «فَاحْكُمْ بَيْنَ النّاسِ بِالحَقِّ وَ لا تَتَّبع الهَوى فيضلّك عن سَبيلِ اللّهِ» (10) پيروى از هوى و هوس سدى برابر حق جويى و حكم بر آن معرفى شده و در آيه: «فلا تتّبعوا الهوى أن تعدلوا» (11) به دنبال هوى و هوس رفتن، مانع از اجراى عدالت، خوانده شده است؛ در حقيقت پيروى از خواهش هاى نفس سركش را سرچشمه آلودگى هاى روح قرار داده است. خلاصه، اين خويى است كه سد راه خدا است و با اندك درنگى در دو آيه ياد شده مى توان به آن دست يافت.

* عدالت در گفتار

يكى از نمودهاى عدالت در گروِ مراقبت ها در سخن گفتن است؛ خواه در مقام داورى باشد يا نقل حادثه و ماجرا. هرگز نبايد پيوند خويشاوندى سبب گردد، انسان پا روى حق خواهى بگذارد و به خاطر چنين پيوندى، خلاف عدالت داورى كند يا سخنى بگويد. از اين رو قرآن مى فرمايد: «... وَ إِذا قُلْتُمْ فَاَعْدِلُوا وَ لَو كانَ ذا قُربى ...». (12)

گروهى هستند كه به خاطر وجدان نيمه زنده اى كه دارند، از پاى مال كردن حقوق ديگران پرهيز مى كنند؛ ولى اگر به عللى، خِرد آنان مغلوب گردد و حقى را پایمال كنند و اندك زمانى از آن گذشت، مى پندارند كه گذر زمان آن گناه شان را از ميان مى برد.

در حالى كه امير مؤمنان (ع) با چنين پندارى سخت مخالف است و مى فرمايد: «الحقُّ القديمُ لا يُبْطِلهُ شَيء»؛ حقّ افراد را، چيزى از بين نمى برد. (13)

در احاديث اسلامى درباره آداب قاضى و نحوه نگاه كردن و سخن گفتن او با شاكى و متشاكى، روايات ارزنده اى وارد شده است.

امير مؤمنان علی (ع) به قاضى خود شريح چنين دستور مى دهد:«ثُمّ واسِ بينَ المُسْلِمينَ بوجهِك و منطقِك و مجلسِك حتّى لا يَطْمعَ قربُيك في حيفِك و لا ييأس عدوُك من عدلك» ميان مسلمانان در نگاه كردن و سخن گفتن و محل نشستن خود، مساوات برقرار كن تا نزديكان تو چشم طمع به ستم تو ندوزند، دشمن از عدالت و دادگرى تو مأيوس نگردد. (14)

امير مؤمنان به خليفه دوم مى فرماید: «سه چيز است كه اگر آن ها را به خاطر بسپارى و عمل كنى، تو را از ديگر چيزها بى نياز مى سازد. و اگر آن ها را ترك كنى، عمل به غير آن ها تو را سودى نمى بخشد».

خليفه مى گويد: آن سه چيز چيست؟. امام (ع) فرمود: «إقامةُ الحُدود على القريبِ والبعيدِ، والحكمُ بكتابِ اللّه في الرضاء و السَّخَط، و القسم بالعدل بين الأحمر والأسود» اجراى حدود بر خودى و بيگانه، داورى مطابق كتاب خدا در حالت رضا و خشم، عدالت در تقسيم ميان سفيد و سياه. (15)

پاورقی:

1. بحار الأنوار، ج‏27، ص: 251.

2 . نساء/135.

3 . مائده/8.

4 . نهج البلاغه، خطبه 42.

5 . شورى/15.

6 . نحل/76.

7 . نحل/90.

8 . نساء/58.

9 . ص/26.

10 . ص/26.

11 . نساء / 135.

12 . انعام/152.

13 . نهج البلاغه، كلمات قصار.

14 . وسائل الشيعة، ج18، أبواب آداب القاضي، باب 1، حديث 1، ص 155.

15 . مدرك پيش، ص 156.

منبع: کتاب «منشور جاويد» ج 13، ص، 196-191؛ آیت الله العظمی سبحانی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha