پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
پزشکی

حوزه/ از نگاه اسلام ، طبيب و دارو خواه براى روح باشد یا براى تن ،تنها نقش يك واسطه را در نظام حكيمانه آفرينش ‍ ايفا مى كنند و درمان كننده ، فقط خداوند متعال است .

به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، آیت الله محمد محمدى رى شهرى در نوشتاری به موضوع: اهمیت و جایگاه علم پزشکی در حوزه علوم بشرى پرداخته است .   

*اهميت پزشكى

در حوزه علوم بشرى ، پزشكى ، سرآمد همه دانش هاست ؛ چرا كه فلسفه ساير علوم ، بهره ورى انسان از مواهب زندگى است و اين هدف ، جز در پرتو سلامت جسم و جان ، ميسر نيست .(1) از اين رو، امام باقر (عليه السلام ) مى فرمايد:

«واعلم اءنه لا علم كطلب السلامة ، ولا سلامة كسلامة القلب» .(2)

بدان كه نه هيچ دانشى چون جستن سلامت است و نه هيچ سلامتى چون سلامت دل .

اين سخن ، به روشنى نشان مى دهد كه از نگاه اسلام ، طب روان ، ارجمندتر از طب تن ، و طب تن ، ارزشمندتر از ساير علوم است . اين حديث نبوى نيز بدين معنا اشاره دارد كه مى فرمايد:

«العلم علمان : علم الاديان و علم الاءبدان» .(3)

دانش بر دو گونه است : دانش دين ها و دانش بدن ها.

*طبابت ، كار خداوند است

قرآن كريم ، از ابراهيم خليل (عليه السلام ) نقل مى كند كه فرمود:واذا مرضت فهو يشفين .(4)

و چون بيمار شوم ، او (خداوند) شفايم مى دهد.

اين سخن ، بدين معنا است كه طبابت ، كار خداوند متعال است و طبيب واقعى اوست .(5)

خداوند است كه خواص درمانى را در داروها نهاد و در نظام آفرينش ، براى هر دردى دارويى آفريد(6) و به انسان ، استعداد شناخت دردها و داروها و چگونگى درمان آنها را عنايت كرد و بدين سان ، او را مظهر نام هاى ((طبيب )) و ((شافى )) خود، قرار داد، چنان كه پيامبران الهى نيز (براى درمان بيمارى هاى جان ) مظهر اين نام هاى مقدس هستند. امام على (عليه السلام )، در توصيف پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:

طبيب دوار بطبه ، قد اءحكم مراهمه ، واءحمى مواسمه ، يضع ذلك حيث الحاجة اليه ، من قلوب عمى ، وآذان صم ، واءلسنة بكم . متتبع بدوائه مواضع الغفلة ، ومواطن الحيرة .(7)

طبيبى بود كه طبابت را بر بالين بيماران مى برد، مرهم را درست بر جايى كه بايد، مى نهاد و آن جا كه بايسته بود، داغ مى نشاند. او اين همه را بدان جا مى رساند كه نيازمندش بود: دل هاى بى فروغ ، گوش هاى ناشنوا و زبان هاى ناگويا. با درمان خويش ، منزلگاه هاى بى خبرى و جايگاه هاى سرگشتگى انسان را مى جست .آیت الله محمدی ری شهری

بنابراين ، از نگاه اسلام ، طبيب و دارو خواه براى روح (جان / روان )، و خواه براى تن (بدن / جسم )، تنها نقش يك واسطه را در نظام حكيمانه آفرينش ‍ ايفا مى كنند و درمان كننده ، فقط خداوند متعال است .

*دانش نامه احاديث طبى

هر چند نظر لغت (8) و متون اسلامى ، ((طب ))، شامل درمان بيمارى هاى جسم و جان است و درمان كنندگان جسم هم مانند درمان كننده جان ، مظهر اسماى حسناى الهى هستند، و افزون بر اين ، ((طب تن )) و ((طب روان ))، ارتباط بسيار نزديكى با هم دارند (به گونه اى با تدبير روانى مى توان شمارى از بيمارى هاى جسمانى را علاج كرد و به عكس ، با درمان جسمانى ، پاره اى از بيمارى هاى روانى را مى توان درمان نمود)؛ اما طب تن و طب جان ، در نوشتارهاى اسلامى دو موضوع مستقل اند. ((طب روان ))، موضوع علم اخلاق است و اصطلاحا به آن طب اطلاق نمى شود. بنابراين ، دانش نامه احاديث طبى ، تنها احاديثى را در خود جاى داده است كه در آنها بهداشت و يا درمان بيمارى هاى جسمى مطرح شده است .

 * جايگاه طب در قوانين اسلام

فلسفه احكام و قوانين اسلامى ، تكامل مادى و معنوى جامعه انسانى است . از نگاه اسلام ، بزرگ ترين نعمت الهى ، سلامت جسم و بزرگ تر از آن ، سلامت جان است . همچنين ، خطرناك ترين بلاها، بيمارى جسم و خطرناك تر از آن ، بيمارى جان است . متن سخن امام على (عليه السلام ) در اين باره چنين است :

ان من البلاء الفاقة ، واءشد من ذلك مرض البدن ، واءشد من ذلك مرض ‍ القلب ، وان من النعم سعة المال ، واءفضل من ذلك صحة البدن ، واءفضل من ذلك تقوى القلوب .(9)

يكى از گرفتارى ها تنگ دستى است . سخت تر از آن ، ناتن درستى است و سخت تر از آن هم بيمارى دل ؛ و يكى از نعمت ها توانمندى مالى است و برتر از آن ، تن درستى است و بهتر از آن نيز تقواى دل ها.

مسئله اين است كه اگر بيمارى ، خطرناك ترين بلا و سلامت ، بزرگ ترين نعمت است ، اسلام كه تكامل و سعادت انسان را هدف خود قرار داده ، براى مبارزه با بيمارى ها و تاءمين سلامت جامعه چه برنامه اى دارد؟ و به ديگر سخن ، طب در احكام و قوانين اسلامى چه جايگاهى دارد؟

*جايگاه طب پيشگيرى در اسلام

بررسى متون اسلامى به روشنى نشان مى دهد كه يكى از اهداف اصلى و حكمت هاى مهم احكام و مقررات اسلامى ، طب پيشگيرانه ، از طريق پيشگيرى از بيمارى ها و تاءمين سلامت انسان است . خداوند متعال ، تصريح مى كند كه قرآن و برنامه هاى نورانى و حياتبخش آن ، جامعه بشر را به راه هاى تاءمين سلامت ، رهنمون مى گردد:

«يهدى به الله من اتبع رضونه سبل السلم» .(10)

خداوند، هر كه را از خشنودى او پيروى كند، به وسيله آن (كتاب ) به راه هاى سلامت ، رهنمون مى شود و بدين سان ، انسان مى تواند با پيوند با خدا و برنامه هايى كه او براى زندگى بشر ارائه كرده ، به بزرگ ترين نعمت هاى الهى دست يابد و نه تنها آخرت ، بلكه سلامت و سعادت و خوش بختى دنياى خود را نيز تاءمين نمايد:

«من كان يريد ثواب الدنيا فعند الله ثواب الدنيا والاخرة» .(11)

هر كس پاداش دنيا مى خواهد، (بداند كه ) پاداش دنيا و آخرت ، نزد خداست .

بر اين پايه ، در اسلام ، آنچه براى سلامت جسم و يا جان خطرناك و زيانبار است ، حرام يا مكروه است و آنچه براى سلامت انسان ، لازم و مفيد است ، واجب يا مستحب ، و آنچه سود و يا زيانى براى جسم و يا جان ندارد، مباح شناخته شده است . اين بدان معناست كه طب پيشگيرى در متن مقررات و احكام پنجگانه اسلام ، تنيده شده و اجراى كامل و دقيق قوانين الهى در زندگى ، سلامت جسم و جان انسان را به همراه دارد.(12)

امام رضا (عليه السلام ) درباره حكمت مقررات الهى كه بر انسان حلال و يا حرام شده است مى فرمايد:

انا وجدنا كل ما اءحل الله - تبارك وتعالى - ففيه صلاح العباد وبقاؤ هم ، ولهم اليه الحاجة التى لا يستغنون عنها، ووجدنا المحرم من الاءشياء لا حاجة بالعباد اليه و وجدناه مفسدا داعيا للفناء والهلاك .(13)

ما مى بينيم هر آنچه كه خداوند - تبارك و تعالى - حلال كرده ، در آن ، صلاح و بقاى بندگان است و بدان نيازى گريز ناپذير دارند، و مى بينيم همه آنچه كه حرام شده است ، بندگان ، بدان نيازى ندارند و مى بينيم كه همه ، موجب تباهى و زمينه نابودى اند.

در اين سخن ، امام تصريح مى فرمايد كه آنچه در مقررات الهى در زمينه هاى مختلف (مانند: خوردن ، آشاميدن ، ازدواج و...)، حلال شمرده شده ، امورى است كه مردم براى تاءمين سلامت ، رفاه و آسايش خود، بدان نياز دارند و مصالح زندگى و بقاى آنها وابسته به آن است و به عكس ، آنچه تحريم شده ، امورى است كه نه تنها مورد نياز مردم نيست ، بلكه به زيان سلامت و آسايش آنان و موجب هلاكت آنهاست .

* ارزيابى كلى احاديث طبى

پيش از ارزشيابى احاديث طبى ، پاسخ دادن به سه سؤ ال اساسى در اين باره ، ضرورى است :

سؤ ال اول : آيا علم پزشكى ، مبداء الهى دارد و متكى به وحى است ؟ يا سر آغاز آن ، تجربه انسان هاست ؟

سؤ ال دوم : آيا پيشوايان دين ، يعنى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت آن بزرگوار، از دانش پزشكى برخوردار بوده اند يا نه ؟

سؤ ال سوم : بر فرض اطلاع آنان از دانش پزشكى ، آيا اصولا بناى دين ، ورود به مسائل پزشكى و درمان انواع بيمارى هاى جسمى بوده يا نه ؟

* مبداء علم طب

برخى از دانشمندان بر اين باورند كه علم طب ، مبداءى الهى دارد و متكى به وحى است .انديشمند و محقق بزرگوار شيخ مفيد رحمة الله در اين باره چنين مى فرمايد:

طب ، (دانشى ) است درست كه آگاهى از آن ، امرى ثابت است و راه دسترس بدان نيز وحى است . آگاهان به اين دانش ، آن را تنها از پيامبران بهره گرفته اند؛ چه آن كه نه براى آگاهى يافتن از حقيقت بيمارى ، جز به كمك سمع (ادله نقلى )، راهى هست ، و نه براى آگاه شدن به درمان ، راهى جز توفيق . بدين سان ، ثابت مى شود كه يگانه راه اين آگاهى ، شنيدن از همان خدايى است كه به همه نهفته ها آگاه است .(14)

به نظر مى رسد نياز انسان هاى نخستين ، ايجاب مى كرد كه ((وحى ))، برخى از دانش هاى تجربى ضرورى براى زندگى را در اختيار آنان قرار دهد. مؤ يد اين نظريه ، مطلبى است كه سيد بن طاووس نقل كرده است :

ان الله - تبارك وتعالى - اءهبط آدم من الجنة ، وعرفه علم كل شى ء، فكان مما عرفه النجوم والطب .(15)

خداوند، آدم را از بهشت ، فرو آورد و او را از آگاهى به همه چيز، برخوردار ساخت . نجوم و پزشكى ، از جمله چيزهايى بود كه خداوند، وى را از آنها آگاه كرد.

بنابراين ، مى توان گفت كه سرآغاز علم طب ، آموزه هاى وحى بوده ؛ اما تجربه دانشمندان نيز بدان افزوده شده و تدريجا اين دانش ، گسترده تر شده و مى شود؛ ليكن اين ادعا كه وحى ، تنها راه رسيدن به اين دانش است ، علاوه بر اين كه متكى بر برهان عقلى و يا شرعى نيست ، بطلان آن به وسيله تجربه ثابت شده است و آنچه از مرحوم شيخ مفيد نقل شده كه راه رسيدن به دانش طب ، ((السمع عن العالم بالخفيات )) است ، اگر مقصود، از يكى راههاى رسيدن به اين دانش باشد، صحيح است ؛ و گرنه نمى تواند صحيح باشد.

* اهل بيت و دانش پزشكى

بررسى دقيق احاديثى كه در باره ويژگى هاى علمى ، سرچشمه هاى دانش ها و نيز انواع دانش هاى اهل بيت (عليهم السلام ) به ما رسيده ،(16) نشان مى دهد كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت آن بزرگوار، نه تنها از دانش پزشكى ، بلكه همه علوم ، نه از راه تحصيل ، بلكه از طريق الهام الهى برخوردار بوده اند، به گونه اى كه هر گاه اراده مى كردند چيزى را بدانند، مى دانستند، چنان كه امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:

«ان الامام اذا شاء اءن يعلم علم» .(17)

امام ، آن گاه كه بخواهد بداند، مى داند.

به دليل اين دانش گسترده و علم خارق العاده بود كه امام على (عليه السلام )، مكرر خطاب به مردم مى فرمود: هر چه مى خواهيد، از من بپرسيد:

«سلونى قبل اءن تفقدونى ، فان بين جنبى علوما كثيرة كالبحار الزواخر».(18)

از من بپرسيد، پيش از آن كه مرا از كف بدهيد؛ چرا كه در سينه من ، به سان درياهاى بيكران ، دانش هاى فراوان نهفته است .

همه امامان (عليهم السلام ) از چنين دانشى برخوردار بوده اند و در پاسخ دادن به هيچ مسئله علمى اى در نمى ماندند. امام رضا (عليه السلام ) در اين باره مى فرمايد:

ان العبد اذا اختاره الله (عزوجل ) لامور عباده شرح صدره لذلك ، واءودع قلبه ينابيع الحكمة ، واءلهمه العلم الهاما، فلم يعى بعده بجواب ، ولا يحير فيه عن الصواب .(19)

آن گاه كه خداوند (عزوجل ) بنده اى را براى عهده دارى كارهاى بندگان خويش برگزيند، سينه وى را براى اين كار، فراخ مى سازد و سرچشمه هاى حكمت را در دل او به وديعت مى گذارد و دانش را به تمامى به او الهام مى كند و از آن پس ، او نه در پاسخى فرو مى ماند و نه از راه صواب ، سرگشته مى گردد.

بنابراين ، بى ترديد، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت او، از دانش پزشكى برخوردار بوده اند و اگر ثابت شود كه در هر مسئله اى از مسائل مربوط به اين دانش ، چيزى فرموده باشند، قطعا كلام آنان ، مطابق با واقع است .

* دين و حرفه پزشكى

هر چند طب پيشگيرى ، چنان كه توضيح داديم ، در متن مقررات دينى مورد توجه بوده و پيشوايان دينى ، از دانش پزشكى برخوردار بوده اند؛ اما فلسفه دين ، ورود در حرفه پزشكى نبوده است و از اين رو، در روايات اسلامى ، علم دين ، قسيم علم طب است .(20)

همچنين اهل بيت (عليهم السلام ) به عنوان يك حرفه ، وارد مسائل پزشكى نشده اند. جدا كردن فقه (دين شناسى ) از طب (پزشكى ) و حرفه فقيهان از كار طبيبان نيز شاهد ديگرى براى جدا بودن حوزه دين و حوزه علم طب است .(21)

بنابراين ، ورود پيشوايان دين در مسائل پزشكى ، مانند ورود آنان به ساير علوم ، به صورت موردى و گاه به عنوان كرامت و اعجاز بوده ، نه به صورت دائم و بدان نحو كه مردم به ديگر پزشكان ، مراجعه مى كنند. بديهى است كه اگر مردم ، اهتمام مى ورزيدند و از دانش سرشار اهل بيت (عليهم السلام ) بهره مى جستند و به صورت متقن ، آثار علمى آنان را ثبت و ضبط مى كردند، امروز، ذخاير علمى و فرهنگى عظيمى در رشته هاى مختلف دانش ، در اختيار بشر بود؛ اما متاءسفانه ، جايگاه علمى اهل بيت (عليهم السلام ) شناخته نشد و آنچه از آنان به يادگار ماند نيز از نيرنگ سياست بازان و دروغ پردان ، مصون نماند، به گونه اى كه اكنون ، دستيابى به ميراث علمى آنان ، نياز به تلاش هاى فراوان دارد.

با عنايت به آنچه گفتيم ، اينك به ارزشيابى احاديثى كه از اهل بيت (عليهم السلام ) درباره مسائل پزشكى به ما رسيده مى پرديم .

*ارزيابى احاديث طبى از نگاه شيخ صدوق

بزرگ محدثان شيعه ، محمد بن على بن بابويه قمى ، معروف به صدوق رحمة الله احاديث طبى را به گونه اى ارزيابى مى كند كه در موارد خاص ، نمى توان به آنها اعتماد كرد. وى مى نويسد:

عقيده ما درباره اخبار و احاديثى كه درباره طب رسيده ، آن است كه اين احاديث ، بر چند گونه اند:

- برخى از آنها با نظر به آب و هواى مكه و مدينه گفته شده اند و به كار بستن آنها در ديگر شرايط آب و هوايى ، درست نيست ؛

- در برخى از آنها، معصوم (عليه السلام ) بر پايه آنچه از حال و طبع سؤ ال كننده مى دانسته ، پاسخ داده و از همان موضع ، فراتر نرفته است ؛ چه اين كه امام ، بيش از آن شخص به طبع وى آگاهى داشته است ؛

- برخى از آنها را مخالفان ، با هدف زشت نماياندن چهره مذهب در نگاه مردم در ميان احاديث گنجانده اند؛

- در برخى از آنها، سهوى از راوى حديث ، سر زده است ؛

- در برخى از آنها بخشى از حديث حفظ شده و بخشى ديگر از آن ، فراموش شده است ؛

اما آنچه درباره عسل روايت شده كه درمان هر دردى است ، روايتى است صحيح و معنايش نيز اين است كه عسل ، شفاى هر بيمارى اى است كه از برودت طبع برخيزد. آنچه نيز درباره استنجا به آب سرد براى مبتلايان به بواسير رسيده ، در موردى است كه بواسير شخص ، از حرارت طبع ، سرچشمه گرفته باشد.

آنچه هم در مورد بادنجان و درمانگر بودن آن روايت شده ، ناظر به هنگام رسيدن خرما و در مورد كسانى است كه خرما مى خورند، نه ناظر به ديگر اوقات .

در نهايت بايد گفت : آنچه در مورد درمان درست بيمارى امامان (عليهم السلام ) رسيده ، مضمون آيات و سوره هاى قرآن و يا دعاهايى است كه به حكم سندهاى قوى و طرق صحيحى كه به واسطه آنها به ما رسيده اند، پذيرفته خواهند شد.(22)

بر اساس اين ارزيابى ، تنها بخشى از احاديث طبى را مى توان در اختيار افراد خاصى كه آن احاديث مربوط به آنهاست ، قرار داد و ساير احاديث طبى را بايد كنار گذاشت و تنها احاديثى كه مى توانند در اختيار عموم مردم قرار گيرند، احاديث صحيحى است كه مردم را به درمان از طريق دعا و استشفا به آيات قرآن ، دعوت كرده اند.

به نظر مى رسد كه هر چند سخن شيخ صدوق رحمة الله از نظر اصولى صحيح است ، چون غالبا احاديث طبى ، فاقد سندند و زمينه جعل در آنها به طور جدى وجود دارد؛ ليكن حاصل اين گونه ارزيابى ، بى بهره شدن مردم از بخشى از ذخاير علمى اهل بيت (عليهم السلام ) خواهد بود؛ زيرا ضعف سند، بى ترديد، نشانه عدم صدور حديث نيست ، چنان كه درستى سند، نمى تواند دليل صدور قطعى آن باشد. از سوى ديگر، قضاوت درباره اين كه شمارى از درمان هايى كه در احاديث آمده ، ويژه افراد خاص است نيز، كار آسانى نيست .

بنابراين ، نه مى توان همه اين احاديث را به عنوان رهنمودهاى پيشوايان دين در امر پزشكى در اختيار عموم گذاشت ، و نه مى توان به طور كلى آنها را كنار زد و از كتب حديثى حذف كرد. پس چه بايد كرد؟

*اقسام احاديث طبى

براى پاسخ به اين پرسش ، بايد گفت كه احاديث طبى را به سه دسته مى توان تقسيم كرد:

دسته اول : احاديثى كه اعجاز پيشوايان دين در درمان بيمارى هاست ، مانند آنچه قرآن كريم در بيان معجزه حضرت عيسى (عليه السلام ) نقل كرده كه مى فرمود:

واءبرى الاكمه والابرص واءحى الموتى باذن الله .(23)

به اذن خدا، نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود مى بخشم .

دسته دوم : احاديثى كه در مورد پيشگيرى از بيمارى ها وارد شده است .

دسته سوم : احاديثى كه در مورد درمان بيمارى ها نقل شده است

پى‏ نوشت ‏ها :

 1- چنان كه از اميرمؤ منان على بن ابى طالب (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: بالعافية توجد لذة الحيات لذت زندگى با عافيت (سلامت ) به دست مى آيد. (غررالحكم : ح 4207).

2- ر. ك : ص 33 ح 4.

3- ر. ك : ص 33 ح 1.

4- شعرا، آيه 80.

5- ر. ك : ص 42 (پزشكى از ديدگاه اسلام / شفا خداوند است ).

6- ر. ك : ص 39 (پزشكى از ديدگاه اسلام / هر دردى را درمانى است ).

7- نهج البلاغه : خطبه 108.

8- الطب : ((علاج الجسم والنفس ؛ طب ، به معناى درمان تن و روان است )) (القاموس ‍ المحيط: ج 1 ص 96).

9- الامالى ، طوسى : ص 146 ح 240.

10- مائده ، آيه 16.

11- نساء، آيه 134.

12- به استثناى مواردى كه حكمت الهى به دليل مسائل تربيتى بيمارى فردى را اقتضا نمايد (ر. ك : ص 80، حكمت بيمارى ).

13- علل الشرائع : ص 592.

14- تصحيح الاعتقاد: ص 144.

15- ر. ك : ص 34 ح 6.

16- ر. ك : اهل بيت در قرآن و حديث : ج 1 ص 253 (ويژگى هاى علمى اهل بيت (عليهم السلام ) و ص ‍ 279 (درهاى علوم اهل بيت (عليهم السلام ) و ص 309 (مبادى علوم اهل بيت (عليهم السلام ).

17- ر. ك : اهل بيت در قرآن و حديث : ج 1 ص 333 (چگونگى علوم اهل بيت (عليهم السلام ).

18- ر. ك : دانش نامه اميرالمؤ منين (عليه السلام ): ج 10 ص 331 (باب دهم : پيش از آن كه مرا از دست بدهيد، از من بپرسيد).

19- الكافى : ج 1 ص 202 ح 1.

20- ر. ك : ص 33 ح 1.

21- ر. ك : ص 33 ح 2 و 3 و 5.

22- الاعتقادات ، صدوق : ص 115.

23- آل عمران ، آيه 49.

*دانش نامه احاديث پزشكى آیت الله محمد محمدى رى شهرى

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha