یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
فقه نو

حوزه/ در فقه رایج، کتاب فقهی نداریم که مباحث تعلیم و تربیت را به صورت مستوفی در خود جای دهد لذا لازم است در این خصوص کتاب فقهی «تعلیم و تربیت» تدوین شود.

خبرگزاری «حوزه» گزیده ای از مباحث «اصول و روش‌ های تربیتی» که توسط آیت الله علیرضا اعرافی در قالب کرسی خارج فقه با عنوان «فقه تربیتی» برای طلاب حوزه علمیه قم تدریس می گردد را منتشر می کند.

اشاره به مباحث قبل:

در جلسه قبل به دو مقدمه، یکی راجع به «مفهوم فقه مضاف» و مقدمه دوم در مورد «انواع فقه‌ نو» نوپردازی درباره فقه، فقه نو و فقه معاصر و نوآوری‌ ها در این عرصه اشاره شد.

* دسته ‌بندی فقه ‌های نو

موضوعات و مسایل جدید دارای طیف و اقسامی است:

* مسایل‌ نو

* گاهی مسایل جدید، تک ‌مسأله است که در ابواب موجود فقه نمی ‌گنجد؛ این دسته مسایل را در آخر توضیح المسایل می ‌آورند. از حیث علمی در قالب مقاله طرح می ‌شود و سپس در مسایل متفرقه به صورت فتوا مطرح می ‌گردد. فرض کنید مسأله بانکی یا بیمه که مستحدثه هستند از همین قبیل می باشند.

 * ابواب جدید

* در یک درجه بالاتر، این مسایل مستحدثه، مجموعه ‌ای است که با یک باب فقهی یا کتاب فقهی در ارتباط است، مثلا قبله در کرات دیگر با مسایل قبله در کتاب الصلاة مرتبط است. بررسی و فتوا در این مورد باعث می ‌شود یک فصل در مباحث مربوط به قبله اضافه شود؛ همین طور بحث ‌های جدید مربوط به اجاره که یک فصل جدید در کتاب الاجاره اضافه می ‌شود. این دسته از مسایل مستحدثه، جای معین دارد و در آن درج می ‌شود. روی این موضوعات و مسایل باید کار شود و باید  بعد از کار فقهی در آن کتاب مربوط درج گردد.

* کتب فقهی جدید

* گاهی مجموعه مسایلی پیدا می‌ شود که،

اولا: مجموعه مسایل است و دارای حجم است.

ثانیا: پیرامون موضوع واحد است.

ثالثا: اینکه این حجم از سؤالات و مسایل در طبقه بندی رایج فقه، نمی ‌گنجد. این می ‌شود قسم سوم که باید برای آن، کتاب جدید تدوین کرد.

مجموعه مسایل جدید نوع سوم دو حالت دارد:

1) مجموعه مسایل کتاب جدید فقهی، ممکن است در کتب رایج فقهی به صورت پراکنده وجود داشته باشد.

2) برخی از مسایل آن ممکن است در کتاب رایج و فعلی نبوده باشد.

این بحث ما را به سمت پایه ریزی کتاب ‌های فقهی جدید می برد. البته جای بحث دارد که آیا کتاب ‌های فقهی، مرزبندی دقیق و فلسفی دارد؟ ملاک کتاب شدن چیست؟

* تعلیم و تربیت مصداق نوع سوم

تعلیم و تربیت از نوع سوم مسایل است و می‌ تواند تبدیل به کتاب مستقل فقهی شود. تعلیم و تربیت مجموعه مسایلی است که:

اولاً، تک ‌مساله نیست، مجموعه است،

ثانیاً، برخی مطالب آن به صورت پراکنده در کتب رایج فقهی موجود بوده است و بخشی از آن وجود نداشته است. برخی از مطالب آن استطراداً در فقه آمده است و بخشی دیگر در اخلاق آمده است و بخش سوم اصلاً بررسی نشده و جای بحث دارد. در فقه رایج، کتاب فقهی نداریم که مباحث تعلیم و تربیت را به صورت مستوفی در خود جای دهد، لذا لازم است کتاب «تعلیم و تربیت» تدوین شود. البته مباحث تربیتی با ابواب دیگر فقه مانند اجتهاد و تقلید، مکاسب و ... مرتبط است. از طرفی این بحث، با اینکه در جاهایی از فقه باشد و بتواند جزء مباحث تعلیم و تربیت قرار بگیرد مانند امر به معروف و نهی از منکر منافات ندارد.

* مقدمه سوم: رابطه فقه با پیشرفت علوم

مقدمه سوم این که فقه ‌های نو و معاصر نسبت جدی هم با فراورده‌ های علمی بشری دارد. با پیشرفت علم و فنآوری، «فقه» هم پیشرفت می ‌کند. پیشرفت حوزه ‌های زندگی و معیشت مردم و نیز حوزه دانشی بشر؛ این تحولات در حوزه ‌های علمی، فنآوری و معیشتی پیشبرندۀ فقه است، راه را برای عرضه سؤالات جدید و توسعه فقه باز می‌ کند. این دنباله روی به معنای انفعال فقه نیست، بلکه فقه فعال و پاسخگو است. تحولات زندگی بشری پیشرو است. البته باید توجه داشت که تحول فقه به حوادث زندگی وابسته نیست بلکه این حد از سبقت از تحولات زندگی بشری مشهود است. برای تطور فقه (مساله نو، باب نو و کتاب جدید) همه این‌ فقه‌ را می ‌توان با علوم مختلف در تناظر قرار داد و موجب پیشرفت فقه شد. همچنین علوم انسانی و اجتماعی که با بخش اختیاری انسان سروکار دارد همین تأثیر و تأثر را داراست. پس تطوّر در دانش، فنآوری، علوم و معیشت پیشبرنده تطوّر فقه است.

* رابطه فقه با علوم انسانی

دوم اینکه مسأله علوم انسانی و اجتماعی برجسته است؛ زیرا علوم انسانی و اجتماعی در زندگی بشر که عمده‌ اش اختیاری است، تأثیر مستقیم دارد، فقه نیز همین طور است. علوم انسانی و اجتماعی از انسان و شخصیت و کارکرد انسان بحث می‌ کند، لااقل در حوزه کارکردهای اختیاری انسان با فقه ربط دارد. در شناخت و جهت دادن و ... با فقه ارتباط دارد. وظیفه فقه تعیین حکم شرعی برای رفتارهای اجتماعی است. مراد ما از رفتار اعم از رفتار درونی و رفتار بیرونی و اختیاری با مفهوم موسع و فلسفی آن است. اینجا در یک قلمرو موضوعی واحد هر دو حضور پیدا می‌ کنند و علوم اجتماعی برای رسیدن به عمق افعال و نتایج و ... دستور و توصیه دارد، فقه هم توصیه دارد. در همه این حوزه ‌ها جا دارد که یک جلد درباره رابطه علوم انسانی و اجتماعی با فقه نوشته شود. گرچه برخی مطالب در جلد اول فقه تربیتی آورده شده است.

این ارتباط فقه با علوم، فنآوری و معیشت مردم وسیع است اما ارتباط با علوم انسانی و اجتماعی، اوسع است. علوم انسانی و اجتماعی بدون فقه نمی ‌تواند اسلامی شود.

* فقه نو و منظومه ‌سازی

نکته دیگر این است که: متناظر شدن علوم انسانی و اجتماعی و فقه، فراتر از ابواب موجود فقه است. اگر علوم حرفی بزند و مسأله یا باب یا کتاب جدید ایجاد کند، شقّ چهارم پیدا می ‌کند مانند فقه اقتصادی، و فقه تعلیم و تربیت، فقه سیاست و ... و هر کدام از آنها غیر از دیگری است. این تعبیرات جدید، از حیث گستره که چندین کتاب فقهی را زیر پوشش قرار می‌ دهد؛ هر کدام از عناوین «فقه اقتصادی»، «فقه سیاست»، و ... حالت جنسی منطقی دارد زیرا فقه اقتصادی شامل اجاره، تجارت و بیع و ... می‌ شود. مفاهیمی در فقه ‌های معاصر داریم که در درون کتاب‌ های موجود، نیست بلکه در یک کتاب گنجانده نمی ‌شود بلکه عنوان جنس منطقی است و شامل چند کتاب فقهی می ‌شود.

اگر گفته شود فقه به عنوان تعیین کننده افعال مکلفین است؛ پاسخ می ‌دهیم که بله، فقه به معنای خاص خاص به همین معنی است.

دیدن آن حوزه علوم و بازگشت به فقه به نظام‌ سازی و منظومه سازی کمک می ‌کند. با تغییر موضوع، حکم هم تغییر می ‌کند. بنابراین:

* گاهی «مساله» جدید ایجاد می ‌شود.

* گاهی «باب» جدید و نو ایجاد می ‌شود.

* گاهی «کتاب» جدید ایجاد می‌ شود.

* گاهی هم مسأله، هم باب و احیانا کتاب جدید پایه ‌ریزی می‌ شود و فراتر از ابواب موجود ارتباط برقرار می‌ کند و رابطه وثیق پیدا می ‌کند.

اگر فقه برای علوم انسانی و اجتماعی فعال شود و رشد کند، به معنای اسلامی سازی نمی‌ گیریم، این یکی از مقدمات اسلامی سازی است. در هر حوزه ‌ای باید فقه متناظر به آن را داشته باشیم.

متأسفانه گاهی فقه تعلیم و تربیت، فقه اقتصاد و ... گفته می ‌شود اما با روش فقاهتی بررسی نمی ‌شود. دچار برخوردهای سطحی و افراط و تفریط هستیم.

* اصطلاحات فقه

مسأله دیگر بحث «فقه» است. مراد ما از فقه، اصطلاح خاص فقه است. اما همه می ‌دانیم که فقه را می ‌شود به دو معنی گرفت که هر دو معنی پایه است:

* بررسی حکم شرعی

* تحصیل الحجة علی الحکم الشرعی لافعال المکلفین.

این تعریف، بهترین تعریف از فقه است. این فقه به معنای خاص است که به افعال شرعی اختیاری و احیانا احکام وضعی می ‌پردازد.

* بررسی معارف اسلامی

* «بررسی فقهی روشمند و مجتهدانه گزاره ‌های دینی»

معنای دوم از فقه عبارت است از بررسی فقهی روشمند و مجتهدانه گزاره‌ های دینی. بررسی گزاره ‌های فقهی، اخلاقی، کلامی و معارفی و ... این معنا از فقه، شامل همه معارف دینی می ‌شود و اختصاص به فقه رایج ندارد؛ البته با قید اینکه روشمند و اجتهادی باشد. اگر با روش درست به سراغ منابع دینی برویم پس فقه روشمند خواهیم داشت. این اصطلاح از فقه، اختصاص به افعال اختیاری انسان ندارد و شامل معارف و اخلاق هم می‌ شود.

«فقه تعلیم و تربیت» به معنای فقه به مفهوم اصطلاح اول است، البته به معنای اصطلاح دوم هم قابل تطبیق است که در جلسه آینده عرض می ‌کنیم.

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha