پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۴:۴۶
سپهبد شهیدی که ارتش را بسیجی کرد

حوزه/ شهید صیاد شیرازی در مهرماه سال ۱۳۶۸به درخواست رئیس ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح و موافقت مقام معظم رهبری(مدظله العالی) به «معاونت بازرسی کل نیروهای مسلح» انتخاب گردید و در شهریور ماه سال ۱۳۷۲ با حکم فرمانده معظم کل قوا به سمت «جانشینی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح» منصوب شد و در ۱۶ فروردین ۱۳۷۸ همزمان با عید خجسته غدیر خم و تنها ۵روز قبل از شهادت به درجه سرلشگری نائل آمد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، ۲۱ فروردین ماه سالگرد امیر شجاع و دلاور و ولایت‌مدار ارتش پر افتخار جمهوری اسلامی ایران، سپهبد شهید علی صیاد شیرازی است که به دست تفاله های آمریکای جهانخوار یعنی گروهک منافقین خلق به شهادت رسید.

شهید صیاد شیرازی در دوران پیش از انقلاب اسلامی به عنوان یک افسر جدی، منضبط، پرتلاش و مسلط بر تخصص و دانش نظامی خود و به ویژه پایبند به مکتب اسلام و اجرای دقیق فرائض مذهبی شناخته می‌شد. صیاد شیرازی در کنار انجام وظایف نظامی و شغلی، به تدریس زبان انگلیسی به طلاب حوزه علمیه «حاج حسن امامی» می‌پرداخت.

با ورود به اصفهان و قرار گرفتن در متن مردم متعهد و انقلابی این دیار این توفیق نصیب وی گردید که طی حدود ۵ سال قبل از به ثمر رسیدن انقلاب خود را مهیای ورود به فضای نورانی آن دوران نماید. فقط سه روز قبل از ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ بازداشت انفرادی گردید و در بامداد ۲۲ بهمن با روند پیروزی انقلاب از بازداشت خارج شد.

شناسایی و سازماندهی نیروهای مومن و انقلابی در پادگان اصفهان، برگزاری جلسات بحث و گفتگو، مسافرت به شهرستان‌ها و پادگان‌های درگیر برای برقراری ارتباط و سازماندهی پرسنل انقلابی و مذهبی پادگان‌ها و همچنین ایجاد ارتباط بین نیروهای حزب‌الهی درون ارتش با روحانیت در خط امام راحل(ره) نیز از دیگر فعالیت‌های شهید در دوران پیروزی انقلاب اسلامی است.

اندک زمانی پس از پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی، بحران خطرناک و سنگین در شمال‌غرب به تحریک و حمایت بیگانگان و بدست عوامل ضدانقلاب داخلی به ‌پا گردید. به طوریکه در نیمه دوم سال ۱۳۵۸ اداره امور کلیه شهرهای کردستان و مناطق کردنشین آذربایجان غربی تقریبا از کنترل دولت مرکزی خارج و به دست گروه‌های ضدانقلاب افتاد و امنیت ملی و یکپارچگی کشور مورد تهدید جدی و خطر واقع شد.

با صدور فرمان رهبر کبیر انقلاب اسلامی مبنی بر حضور نیروهای نظامی و مردمی در کردستان برای دفع غائله آشوب و کمک به نیروهای محاصره شده و فاجعه شهادت۵۲ نفر از پاسداران انقلاب اسلامی اصفهان در جاده سردشت– بانه، شهید صیاد شیرازی همراه با سردار سرلشکر یحیی صفوی و در معیت سرباز سلحشور اسلام شهید دکتر مصطفی چمران وارد کردستان گردید.

شهید صیاد پس از خلع بنی‌صدر، مجددا قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش را عملیاتی نمود و به عنوان فرمانده ارشد در آن قرارگاه مشغول به فعالیت شد. در مهر ماه ۱۳۶۰ به فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب شد و در طول حدود ۵ سال انجام وظیفه در این مسئولیت خطیر، با اتحاد و همبستگی که بین نیروهای ارتش، سپاه و بسیج مردمی ایجاد نمود عملیات‌های بزرگ و موفقیت آمیزی از قبیل طریق القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس،... و دهها نبرد دیگر را طراحی و اجرا نمود.

پس از فرماندهی نیروی زمینی ارتش در تیر ماه ۱۳۶۵ بنا به دستور امام راحل(ره) به نمایندگی معظم له در شورای عالی دفاع منصوب گردید و در روز ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۳۶۶ به همراه تعداد دیگری از فرماندهان ارتش با پیشنهاد رئیس شورای عالی دفاع و موافقت امام (ره) به درجه سرتیپی ارتقای مقام یافت.

پس از پذیرش هوشیارانه و مدبرانه قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل از سوی حضرت امام (ره)، رژیم بعثی عراق با منافقین مسلح همراه شده و در تاریخ ۱۳۶۷/۵/۳ از طریق سر پل ذهاب به طرف شهر«کرند» حرکت نمود. شهید صیاد شیرازی سریعاً خود را به کرمانشاه رسانده و با فعال نمودن و سازماندهی و فرماندهی هوانیروز، نیروی هوایی و سایر نیروها و طراحی عملیات به همراه فرماندهان سپاه به مقابله با منافقین برخاست و در عملیات مرصاد نقش فوق‌العاده‌ای در پیروزی نهایی ایفا نمود. انهدام و نابودی منافقین و شکست دشمن، فصل شیرین پایان جنگ هشت ساله بود.

شهید صیاد شیرازی در مهرماه سال ۱۳۶۸به درخواست رئیس ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح و موافقت مقام معظم رهبری(مدظله العالی) به «معاونت بازرسی کل نیروهای مسلح» انتخاب گردید و در شهریور ماه سال ۱۳۷۲ با حکم فرمانده معظم کل قوا به سمت «جانشینی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح» منصوب شد و در ۱۶ فروردین ۱۳۷۸ همزمان با عید خجسته غدیر خم و تنها ۵روز قبل از شهادت به درجه سرلشگری نائل آمد. صیاد شیرازی صبح روز شنبه ۲۱ فروردین ماه ۱۳۷۸ هنگام خروج از منزل شخصی مورد سوء قصد عوامل تروریست و منافقین کوردل قرار گرفت و به مقام شامخ شهادت نائل شد.

مقام معظم رهبری و شهادت شهید صیاد شیرازی

شهید صیاد همان نظامی است که در مراسم تشییع پیکرش، رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرماندهی معظم کل قوا(مدظله العالی) بر تابوتش بوسه زدند. در فرازی از پیام رهبری آمده است:

«امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامی مؤمن و پارسا و پرهیزکار، سپهبد علی صیادشیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید. او مانند دیگر مردان حق از روزی که قدم در راه انقلاب نهادند، همواره سر و جان خود را برای نثار در راه خدا بر روی دست داشتند. سرزمین‌‏های داغ خوزستان و گردنه‌‏های برافراشته کردستان سال‌ها شاهد آمادگی و فداکاری این انسان پاک نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهه‏‌های دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و از خود گذشتگی او حفظ کرده است... »

فرازی از وصیت‌نامه شهید سپهبد علی صیاد شیرازی

«خداوندا! این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایتت قرار دادی. خدایا! تو خود می‌دانی که همواره آماده بوده‌ام آنچه را که تو خود به من دادی، در راه عشقی که به راهت دارم، نثار کنم. اگر این نبود، آن هم خواست تو بود. پروردگارا! رفتن در دست تو است؛ من نمی‌دانم چه موقع خواهم رفت ولی می‌دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسم‌خورده‌ات بجنگم تا به فیض شهادت برسم...»( ۱۹دی۱۳۷۱ ).

صفات بارز اخلاقی و معنوی

سرلشکر پاسدار سید یحیی رحیم صفوی در رابطه با شهید صیاد شیرازی روایت می‌کند: من فراوان دیدم که ایشان با لباس شخصی به نماز جمعه می‌آمد و اغلب در میان مردم در میدان فلسطین می‌نشست همین مسائل و برخوردهای صمیمانه‌ای که با مردم کوچه و خیابان یا بسیجیان و تمامی اقشار مردم که داشتند تماماً گویای این واقعیت است که شهید صیاد شیرازی چهره‌ای کاملاً مردمی و اسلامی بودند.در بُعد خانواده انصافاً ایشان خانواده خودش را ساخته بود. من باید در اینجا از آن روحیه عالی و ممتاز همسر فداکار و وفادارش که با الهام از سیره زینب کبری (س) پس از شهادت همسرش پیام زینبی داد تشکر کنم، کلماتی که در جهت دفاع از شهید و شهادت بیان داشته بود که به غیر از عشق به اسلام و ولایت چیز دیگری نبود.

همچنین جا دارد از فرزند بزرگوار ایشان آقا مهدی صیاد شیرازی که با آن حرکت بسیار زیبایش که برای بوسیدن پای مقام معظم رهبری و افتادن به پای معظم له نشان داد که همچون پدرش خودش را سرباز ولایت می‌داند تشکر کنم. همین روحیات معنوی و الهی است که رابطه‌ای عمیق برقرار می‌کند تا مقام معظم رهبری پیشاپیش بوسه بر تابوت آن شهید عزیز بزند و در حقیقت قدرشناسی خودشان را از این سردار سرافراز ارتش اسلام نشان بدهند.شهید صیاد شیرازی بسیج را کانون توسعه فرهنگ اصیل اسلامی می‌دانست و به تفکر بسیجی سخت اعتقاد داشت، با توجه به این روحیات بود که فرماندهان عزیز سپاه و ارتش یا سایر مجاهدان میادین دفاع از جمله بسیجیان نیز به او علاقه ویژه‌ای داشتند و بسیاری از فرماندهان ارتش توفیقی را که در امر جنگ به دست می‌آوردند خود را مدیون این فرمانده شهید می‌دیدند، سپهبد شهید صیاد شیرازی در واقع توانست ارتش را بسیجی کند.

امیر سرتیپ احمد آرام درباره خصوصیات شهید صیاد شیرازی می گوید:مهم‌ترین ویژگی شهید صیاد شیرازی، نظم ایشان بود. غیر از رعایت ترتیب و روال کارها به مسئله زمان‌بندی هم بسیار توجه داشتند و به‌خوبی آن را مدیریت می‌کردند.

نکته برجسته دیگر در منش کاری ایشان، توجه و محبتی بود که نسبت به همه کارکنان و خانواده‌های آنان داشتند. اگر خدای ناکرده فردی از خانواده همکاران فوت می‌شد، حتماً خودشان را مقید می‌دانستند که در مراسم آن‌ها شرکت کنند. در اعیاد هم همین طور بود. بدون استثنا برای همه کارکنانشان، حتماً یک سری هدیه همراه با یک کیک دو کیلویی سفارش می‌دادند و برای خانواده‌هایشان می‌فرستادند. وقتی به مأموریت می‌رفتیم، برایشان مهم بود که افرادی که با ایشان همراه بوده‌اند، حتماً با همراه داشتن یک سوغات به دیدار خانواده خود بروند. به همین علت در هر مأموریت کاری، عده‌ای موظف بودند که از طرف ایشان بروند و مقداری سوغاتی از شهری که به آنجا مأموریت داشته‌ایم، برای همه اعضای گروه تهیه کند. دعوت هیچ فرد و ارگانی را بدون پاسخ نمی‌گذاشتند. با توجه به مشغله فراوانی که داشتند، یا حتماً سعی می‌کردند که در آن برنامه شرکت کنند، یا در غیر این صورت نامه کوتاهی می‌نوشتند و از اینکه نتوانسته‌اند در مراسم مورد نظر شرکت کنند، عذرخواهی می‌کردند...».

امیر سرتیپ عبدالعلی ‌پورشاسب در بیان خاطرات خود نکته جالبی بیان کردند؛ یکی عادات مهم و مداومی که آن بزرگوار داشت، خواندن دعای فرج پیش از آغاز جلسات بود. محال بود که جلسه‌ای باشد و ایشان قبل از هر صحبتی، دعای فرج را نخواند. کمیّت افراد حاضر در جلسه هم، برایش مهم نبود. حتی اگر شده دو نفر هم بودیم، این سنّت برقرار بود. به نظرم ایمان راسخ قلبی نسبت به مسئله ولایت فقیه، یکی از مهم‌ترین وجوه اخلاقی و اعتقادی ایشان به‌شمار می‌آمد. بدون استثنا از تمام بیانات حضرت آقا، در جلساتی که با ایشان داشتند، یادداشت‌برداری می‌کرد.

حجت‌الاسلام و المسلمین غلامرضا صفایی، نماینده امام خمینی در سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی، از دوره فرماندهی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی بر نیروی زمینیِ این نهاد، با وی اُنس و الفتی فراوان داشت می گوید: انتصاب ایشان به فرماندهی ارتش، برای خودش یک انقلاب بود. می‌دانید که شهید صیاد با درجه‌ای که حضرت امام به ایشان دادند، قبل از موعد معمول سرهنگ شد و این در حالی بود که فرماندهان آن روز که از ایشان باسابقه‌تر و مسن‌تر بودند، هنوز درجه سروانی داشتند! به همین دلیل این موضوع، بر شماری از آنان گران آمد و طبعا حاضر به همکاری و همراهی با این فرمانده جوان نشدند. شهید صیاد هم وقتی اوضاع را این‌طور دید، تصمیم گرفت تا کارگزاران ستاد خودش را از بین جوانان انتخاب کند.

شهید صیاد بی‌نهایت خویشتن‌دار و صبور بودند و سعه صدر داشتند. متأسفانه چه در ارتش و چه در سپاه افرادی بودند که شهید را با رفتار و یا زبان خود مورد بی‌مهری قرار می‌دادند. در این شرایط طبیعی بود که عصبانی بشود، ولی چون به هدف بزرگ‌تری می‌اندیشید، بردباری و متانت به خرج می‌داد و به منظور حفظ وحدت بین دو نهاد ارتش و سپاه، از مؤاخذه و مقابله به مثل پرهیز می‌کرد. ایشان بسیار فرد بامحبتی بودند و نسبت به نیروهای تحت امر خود، نگاهی پدرانه داشتند.این را هم بگویم پس از جنگ در ستاد کل هم که بودیم، بیشتر اوقات روزه‌دار بودند.

شخصیتی مانند مرحوم آیت‌الله بهاءالدینی هم از اولیاءالله و صاحب کرامات بودند؛ به همین دلیل شهید صیاد هر دفعه که از مسیر جاده قم عبور می‌کرد، پس از زیارت حرم حضرت معصومه(س)، به حضور آقای بهاءالدینی مشرف می‌شد و به‌اقتضای فرصت محدودی که داشت، حتی در حد چند دقیقه هم که شده، می‌رفت و عرض ادب می‌کرد. البته این علاقه متقابل بود و آقای بهاءالدینی هم، شهید صیاد را خیلی دوست داشتند و بینشان نسبت مرید و مرادی برقرار بود. علاوه بر آیت‌الله بهاءالدینی، به محضر علمایی همچون شهید آیت‌الله دستغیب و شهید آیت‌الله صدوقی هم می‌رفت و ازآنجاکه مرد استفاده از فرصت‌ها بود، اگر آیه، روایت و یا نصیحتی از آقایان می‌شنید، فورا یادداشت برمی‌داشت.

سردار محمدنبی رودکی صیاد را ذوب در ولایت و غرق در رایحه معنوی شهادت می دانست. در تمام هشت سال دفاع مقدس، در فضای عطرآگین شهدا غوطه‌ور بود و پس از جنگ، همان بوی خوش را از وجود ایشان استشمام می‌کرد. شهید صیاد شیرازی همیشه قبل از شروع جلسات، دو رکعت نماز می‌خواند و عمدتا با وضو بود. به‌شدت از غیبت پرهیز داشت و به محض اینکه بحث به سخن گفتن از افراد می‌کشید، مسیر آن را عوض می‌کرد. به خواندن نماز اول وقت و نماز شب تقیّد داشت. همیشه تأکید می‌کرد قبل از پرواز با هواپیما وضو بگیریم و در هواپیما، سر وقت نماز جماعت را به‌جا می‌آورد. به واقع در مواقع نماز، از شوق سر از پا نمی‌شناخت! یک بار از او پرسیدم: «راز دو رکعت نمازی که قبل از برگزاری جلسات می‌خوانید چیست؟» گفت: «برای برکت جلسه است.

از نگاه همسر

همسر ارجمندش مرحومه عفت شجاع در مصاحبه ای گفته بود: هر بار که با بنی‌صدر جلسه داشت، اول به زیارت حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) می‌رفت و به ایشان توسل می‌کرد و می‌گفت: «با این کار حس می‌کنم که در مقابل بنی‌صدر، تکیه‌گاه بزرگی دارم!».

برای علی کار برای اسلام مهم بود و تحقق چیزی که امام از ایشان توقع دارد. اینکه درجه‌اش را بگیرند و...، برایش مهم نبود. مهم‌ترین سفارشش به ما این بود که در خط ولایت فقیه حرکت کنیم. چون اعتقاد داشت که تبعیت از ولایت فقیه، تبعیت از امام زمان(عج) است و سرپیچی از آن، باعث گرفتاری انسان می‌شود.

سفارش بعدی ایشان، در باب نماز اول وقت بود. همیشه گوشزد می‌کرد که کاری کنید که صاحب نماز، یعنی خدا، از شما راضی باشد. در این صورت من هم بعد از شهادتم، از شما راضی خواهم بود. رضایت خدا در گرو این است که فرمان او را در اولین فرصت اجرا و اطاعت کنیم.

شبی در خواب دیدم که حضرت صاحب‌الزمان(عج) به خانه ما آمده‌اند و در یکی از اتاق‌ها، که الان حسینیه شده، حضور دارند و از خانواده‌مان احوال‌پرسی می‌کنند. از خواب که پریدم، پیش خودم گفتم: خوب است که آنجا را حسینیه و ماهیانه در آن مجلس روضه برگزار کنیم. بعد فکرم را با علی در میان گذاشتم که ایشان هم استقبال کرد.

شهید صیاد، هم اسمش علی بود و هم رسمش. خیلی تلاش می‌کرد که شبیه به آقا امیرالمومنین(ع) زندگی ساده و بی‌آلایشی داشته باشد.

روز شهادت سرگرم کاری بودم و متوجه خروج علی از منزل نشدم. ناگهان صدایی شنیدم که شبیه به ترقه زدن بود. اهمیتی ندادم. ناگهان دیدم پسرم مهدی به‌سرزنان پیش من آمد و با گریه گفت: بابا را کشتند! تا دم در، دو دفعه زمین خوردم! وقتی دم ماشین رسیدم، دیدم شیشه‌های آن خرد شده و تمامی سر و صورت و لباس‌های علی، خون‌آلود است. حالت صورت و سرش که روی شانه‌اش افتاده بود، طوری بود که انگار به خوابی آرام و عمیق فرو رفته است! خودش چند وقت قبل از شهادت، خواب این واقعه را دیده و آماده بود. می‌گفت: «همین روزهاست که شهید بشوم؛ خواب دیده‌ام که یکی از دوستان شهیدم، آمده و دست مرا گرفته که با خودش ببرد!».

منابع:

کتاب صیاد دلها یادنامه شهید صیاد شیرازی

مرکز مطالعات تاریخ معاصر ایران، مصاحبه ها

خبرگزاری ایسنا

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha