به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از یزد، استاد سیدفضل الله طباطبایی ندوشن(امید) از شاعران با سابقه درخشان آیینی و بداهه سرای یزدی و کشور به شمار می رود که ۳۰ دوبیتی توحیدی از سروده های ۱۴۰۴خود را به پنجمین کنگره بینالمللی شعر توحیدی میبد به میزبانی دانشگاه آزاد اسلامی ارسال کرد.
طباطبایی ندوشن(امید) در گفت و گو با خبرنگار حوزه گفت: ۸۶۰ اثر از ۲۸۴ شاعر داخلی و خارجی به دبیرخانه کنگره ارسال شده بود که پس از ارزیابی هیئت داوران، ۳۰ اثر در سه بخش «بزرگسال»، «کودک و نوجوان» و «غیرفارسی» برگزیده و شایسته تقدیر شناخته شدند.
وی که زادگاهش شهر ندوشن از توابع شهرستان میبد است؛ از شرکت کنندگان این کنگره بین المللی در میبد به شمار می رود که تعدادی از ۳۰ دو بیتی توحیدی خود را در کنار شعرخوانی صاحبان ۵۰ اثر در این کنگره قرائت کرد.
طباطبایی ندوشن(امید) متن کامل ۳۰دوبیتی خود را در اختیار خبرنگار خبرگزاری حوزه قرار داد که به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سی، دوبیتی، برای پنجمین کنگره بین المللی شعر توحیدی
( ۱ )
خدای گلشن و گلخن تویی تو
طراوت بخش جان و تن تویی تو
من از تو دورِ دورم؛ یا " مُدَبّر " !
به من نزدیکتر از من تویی تو !
( ۲ )
کسی دستِ تو را هرگز نبسته !
کسی هم هرگز از دستت نرسته !
محیطی بر دو عالم؛ گرچه هستی
همیشه همدمِ قلبِ شکسته !
( ۳ )
از آن صبحی که بر عرشت نشستی
وَ هستی شد به فرمانِ تو هستی
به روی بندگانت هیچ وقتی
درِ امّیدواری را نبستی !
( ۴ )
خدای خالقِ خوشحالی و غم !
دو عالم از وجود تو فراهم !
اگر چه بی کسان را یار هستی
کس بی کس تویی در هر دوعالم !
( ۵ )
به هنگام شب و روزی تو بیدار
شده بیداری از چشمت پدیدار
خدایی نیست کار بندگانت
تویی پروردگاری را سزاوار
( ۶ )
همیشه هر دو عالم کرده اقرار:
که باشی " ذالجلالی " را سزاوار
وَ تنها قدرت تو می تواند
دهد پاسخ به " خلّصنا مِن النّار "
( ۷ )
اگر شیطان به اعوانش بنازد
به خیل مردم مومن بتازد
همیشه قدرت تو می تواند
" عذاب النار " را خاموش سازد
( ۸ )
نباشد قدرتت همراه مستی
نباشد فوق دستت هیچ دستی
گواهی می دهد نظم طبیعت
خدای " لاشریک له " تو هستی
( ۹ )
همیشه با خبر از انس و جانی
دمادم با زمین و آسمانی
به فرمان تو، طوفان خیزد از جا
سپس آن را به جایش می نشانی
( ۱۰ )
برایت مثل و مانندی نباشد
رفیق و کفو و فرزندی نباشد
نبود و بود عالم کرده اقرار :
به غیر از تو، خداوندی نباشد !
( ۱۱ )
سلاحِ نطق می بخشی به الکن !
شبیه موم می گردانی آهن !
بدون هیچ مکثی می توانی
بخوانی نامه را قبل از نوشتن !
( ۱۲)
میان مهربان ها، برترینی
همیشه مهربان بی قرینی
محبت های تو بی حدّ و حصر است
برای اینکه: مادر آفرینی
( ۱۳)
مُبرّا از وجود نقص و عیبی
بَرَی از خار زارِ ِشک و ریبی
میان این همه " لا یعلم الغیب "
خدایا! عالِم اخبار غیبی !
( ۱۴)
خدایا ! بارور سازی سترون
کویری را بسازی دشت ارژن
به منظور دفاع از حق پرستی
شجاعت را ببخشی بر تهمتن
( ۱۵)
اگر رزم آور و یکتا پرست اند
اگر مکر شیاطین را شکستند
بدون استعانت از تو، " یارب " !
تهمتن های عالم هیچِ هستند !
( ۱۶)
نشد بی امر تو، هستی فراهم
تو (کُن) گفتی؛ (یکون) شد هر دو عالم
تو هستی آن خداوندی که آموخت
تمام ( عِلمِ اسماء) را به آدم (ع)
( ۱۷)
تو می خوانی کتاب نانوشته !
تو آگاهی چه خواهد گشت کِشته !
برای اینکه: ما منکِر نباشیم
نویسد کار و بار ما، فرشته !
( ۱۸)
خدای عقل و فکر فاکرینی
خدای فکر و ذکر ذاکرینی
به وقت مکر مکّاران عالم
خدای حیله؛ خیرالماکرینی
( ۱۹)
همیشه اولین و آخرینی
خداوند عدالت آفرینی
ستمکاران عالم را؛ خدایا !
( لَبِالمِرصاد)؛ دائم در کمینی
( ۲۰ )
الا یا ایها المعبود یکتا !
تو هستی صاحبِ " اسماء حسنی " !
به حق اسم های بی نظیرت
عطا فرما به ما هم گنج تقوا
(۲۱ )
جهان با فرش مهرت گشته مفروش
نخواهی کرد خلق ات را فراموش
تو هستی آن خداوندی که گیرد
به لطفش بندگانش را در آغوش
( ۲۲ )
بشرجزئی از آثار تو باشد
سحر نوری از انوار تو باشد
به مانند " تُعِزّ مَن تَشاء " ات
" تُذِلُ مَن تَشاء " کارِ تو باشد
( ۲۳ )
خداوندا ! تغیّر ناپذیری
به انجام همه کاری قدیری
نمی باشد به عالم هیچ کس که
نخواهد از خودت، دستش نگیری !
( ۲۴ )
خدایا ! مستمع هستی صدا را
مجیبی، آنکه می خواند دعا را
برای اینکه خود را باز یابیم
دوا کن دردِ بی دردی ما را
( ۲۵ )
به فرضِ اینکه پی در پی نویسند !
بدون خسته گشتن، " هِی " نویسند !
خداوند تعالی ! خلق عالم
" کَمی " از بخشش ات را، کِی نویسند ؟!
( ۲۶ )
قدیرِ تا همیشه بی شکستی
نصیرِِ بندگان حق پرستی
به فردوس "صراطِ المستقیم" ات
"مُضلّین " را هدایتگر تو هستی
( ۲۷ )
تو هستی تا همیشه " ربّ الارباب "
تو فتّاحی برای کُلّ ابواب
اگرچه گرم تدبیر اموری
نگیرد هیچ هنگامی تو را خواب !
( ۲۸ )
خدایا ! بی سرآغاز است بودت
دو عالم گشته ایجاد از وجودت
پشیمان نیستی از خلقِ آنها
نبخشد خلقشان هرچند سودت !
( ۲۹ )
اگر چه نفس افسونکار، گرگ است !
فریب شیطنت هایش سترگ است !
خدایا ! نا امیدی از عطایت
همیشه از گناهان بزرگ است !
( ۳۰ )
تویی بخشنده و گیرنده ی جان
روانی را که در جسم است زندان
خداوندا ! روانِ ما به سویت
تهی از نورِ ایمان برمگردان
انتهای پیام/ ۳۱۳/۴۷











نظر شما