جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ |۱۱ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 13, 2024
آیت الله تبریزی(ره)

حوزه/ اگر عنوانی، موضوع حکم بشود که آن عنوان دو فرد دارد: یک فرد اختیاری و یک فرد اضطراری دارد، خطابی که آن عنوان در آن موضوع حکم است، منصرف است به فرد اختیاری، ....

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، در ادامه انتشار سلسله درس های خارج فقه مرحوم آیت الله العظمی تبریزی، تقریر درس این مرجع فقید شیعه را با موضوع «چگونگی اتیان نماز مغرب و عشاء در وقت اضطراری قبل از طلوع فجر» منتشر می کند.

 در وقت نماز مغرب وعشاء امر مهمی باقی مانده است؛ که اگر ما ملتزم شدیم وقت اضطراری نماز مغرب و عشاء بعد از نیمه شب تا طلوع فجر است، اعم از این ‌که بگوییم: ‌این وقت اضطراری، مختص است به مضطر، یا مثل صاحب عروه بگوییم: نه، مختار هم اگر تأخیر بیندازد ولو معصیت کرده، ولکن نماز مغرب و عشای او تا طلوع فجر صحیح است.

آن امر مهم این است که مکلف آن وقتی می ‌تواند نماز مغرب و عشاء را قبل از طلوع فجر بخواند که اقلاً به مقدار هفت رکعت باقی ‌مانده باشد. یعنی بتواند اول نماز مغرب، بعد نماز عشایش را بخواند، و اما اگر کمتر از هفت رکعت باقی ماند، باید نماز عشاء را بخواند، این دو صحیحه که قبلاً گفتیم [وسایل ‌الشیعه/4/288/ح3و4] وحتی آن‌ که در حایض وارد شده بود [وسایل/2/364/ح10] مقتضای مدلولشان این است که اگر به مقدار هفت رکعت اقلاً به طلوع فجر باقی مانده، هر دو را می ‌خواند، و اگر به مقدار چهار رکعت باقی ‌ماند، شش رکعت ماند، پنج رکعت ماند، باید نماز عشاء را شروع کند.

* انصراف حکم به اختیاری

وجه مسئله در این است که ما یک وقت اضطراری داریم که «من ادرک من ‌الصّلاةِ رکعةً فقد ادرکها» اگر یک رکعت خوانده باشد نمازش ادایی می ‌شود. لذا ممکن است کسی بگوید: وقتی چهار رکعت به طلوع فجر باقی ‌مانده مغرب را می ‌خواند و یک رکعت هم از نماز عشاء را در وقت درک می ‌کند، می ‌شود مَن ادرک رکعةً، پس چرا می ‌گویید: باید هفت رکعت اقلاً باقی ‌مانده باشد؟ سرّش قاعده ‌ای است که: اگر عنوانی، موضوع حکم بشود که آن عنوان دو فرد دارد: یک فرد اختیاری و یک فرد اضطراری دارد، خطابی که آن عنوان در آن موضوع حکم است، منصرف است به فرد اختیاری، مثلاً در خطابات شرعیه وارد شده است «المتخلی لایستقبل ‌القبله و لایستدبرها» [وسایل ‌الشیعه/1/300/باب2] دو قبله داریم: یک قبله اختیاری که باید به آن طرف کعبه نماز خوانده بشود، یک قبله اضطراری که بین ‌المشرق والمغرب است که هنگام عدم امکان تحصیل علم به قبله اصلی، باید نماز به طرف بین ‌المشرق والمغرب خواند شود، لذا اگر انسان عندالتخلی به طرف قبله اضطراری بنشیند، گفتیم: عیب ندارد، حتی در خانه ‌اش توالتی درست کند که به طرف قبله اضطراری است، مانعی ندارد. اما به طرف قبله اختیاری نمی‌ شود درست کرد و تخلی کرد. چرا؟ چون این ‌که می‌ گوید: «لاتستقبل ‌القبله و لاتستدبرها» ظهورش در قبله اختیاری است. وقت هم همین ‌جور است، این ‌که امام‌ علیه ‌السلام در روایات فرموده است: «من ادرک رکعة من ‌الغداه» [وسایل ‌الشیعه/4/217/ح2] که گفتیم غداه من باب مثال است یعنی «من ادرک رکعة من ‌الصلاة فی وقتها فقد ادرکها» صلاتش ادائی می ‌شود، این ظهور در وقت اختیاری دارد، یعنی یک رکعت را در وقت اختیاری درک کند. کسی که بعد از نیمه شب نماز می‌ خواند، این وقت، وقت اضطراری است.

لذا اگر چهار رکعت به طلوع فجر باقی ‌مانده، انسان اول مغرب را بخواند، بعد عشاء را بخواند «ادرکت من وقت ‌العشاء رکعة» این یک رکعت در وقت اضطراری است، فایده ندارد، نماز محکوم به بطلان است. لذا در مانحن فیه اگر به اندازه هفت رکعت از نماز به طلوع فجر باقی ‌مانده، می ‌تواند مغرب بخواند و عشاء را هم پشت سرش بخواند. چون شارع فرموده «الا ان هذه قبل هذه» [وسایل ‌الشیعه/4/157/ح4]، و اما وقتی که نوبت برسد به آن موردی که خوف فوت احدهما را دارد، آن وقتی است که هفت رکعت باقی نماند، چه شش رکعت بماند و چه پنج رکعت و چه چهار رکعت باید نماز عشاء را بخواند. این بر خلاف آن است که وقت به مقدار چهار رکعت به نیمه ‌شب مانده و در حالی ‌که نه نماز مغرب خوانده و نه نماز عشاء، این ‌جا ملتزم می‌ شویم که اول باید مغرب را بخواند، سپس عشاء را بخواند. چون در مانحن فیه آن اطلاقی که می ‌گفت: «الا ان هذه قبل هذه» بعد از این ‌که من می‌ توانم بعد از نماز مغرب یک رکعت از وقت اختیاری نماز عشاء را درک کنم، مقتضای «من ادرک من ‌الوقت رکعةً فقد ادرکها» این است که صلاتش اداء است. بله اگر یک رکعت مانده بخواهد نماز بخواند باید نماز عشاء را بخواند. چرا؟ چون وقت مغرب فوت شده است. «من ادرک رکعةً من ‌الوقت فقد ادرکها» می ‌گوید: نماز عشاء بخواند، لذا در مانحن فیه اگر به انتصاف ‌اللیل به مقدار چهار رکعت باقی ‌مانده است، اول، مغرب را بخواند چون «الا ان هذه قبل هذه» اطلاقش این است که در این وقت باید مغرب جلوتر خوانده بشود. ـ و آن ‌وقت مختص را که می‌ گفتند آن ‌را ما ملتزم نشدیم ـ «الا أن هذه قبل هذه» وقتی که این‌ جور نماز مغرب را خواند، نماز عشایش هم اداء است. چون «ادرک من ‌العشاء رکعة فی وقتها» من ادرک جایش این ‌جا است نه قبل از طلوع فجر.

ظاهر دلیلی که می ‌گوید: ‌نماز را بخوان من طلوع ‌الفجر الی طلوع ‌الشمس یا می‌گوید: «اذا زالت ‌الشمس وجبت ‌الصلاتان الظهر والعصر الی ان تغرب» ظاهرش این است که تمام این نماز، باید در این وقت واقع بشود. این‌ که می‌ گوید: نماز ظهر و عصر باید قبل از غروب شمس باشد، یعنی عمل را باید در آن ‌وقت اتیان کرد و فارغ شد. اگر ظهر و عصر را نخوانده و به غروب ‌الشمس به اندازه وقت مانده است، از خواب بلند شد دید جنب است باید غسل کند. این می‌ بیند اگر غسل کند بعض نماز عصر در خارج از وقت واقع می ‌شود، و اگر تیمم کند همه ‌اش را در وقت درک می‌ کند، هر دو نماز را در وقتش اتیان می‌ کند، وظیفه ‌اش تیمم است. چون آیه مبارکه می‌ گوید: (اقم‌ الصلاة لدلوک ‌الشمس [اسراء/78]) بضم تفسیر صحیحه زراره [وسایل ‌الشیعه/4/10/ح1] که تفسیر کرد، یعنی «اقم‌ الصلاة، من زوال ‌الشمس الی غروب ‌الشمس و یا (اذا قمتم الی ‌الصلاة...) {مائده/6} یعنی به آن نماز اگر قائم شدی، آن ‌وقتی که می ‌توانید تمامی آن نماز را در وقتش اتیان کند، اگر به آن نماز قائم شدید و توانستید وضو بگیرید و یا غسل کنید، او را اتیان کنید (...فلم تجدوا...) و اگر نتوانستید به آن طهارت مائیه وضوء و یا غسل بگیرید، ولو به جهت این ‌که وقت تمام می ‌شود، چون گفتیم: «لم تجدوا» فقط آب نیست، چون (...وان کنتم مرضی... ) دارد، مریض نمی ‌تواند آب استعمال کند، مطلق عدم تمکن است. وقتی متمکن نشدم نمازی که در وقت مشروع است او را با غسل و یا با وضوء اتیان کنم، چون وقت تمام می ‌شود و بعضش در خارج وقت واقع می ‌شود، می‌ گوید: (...فتیمّموا صعیداً طیباً)

وقتی که معنای آیه این شد، حکومت دارد بر مَن أدرک. وقتی آیه گفت: وظیفه تیمم است «من ادرک ‌الصلاة فی وقتها» هستم، ادرک رکعة نیستم، ادرک تمامها هستم. وقتی که آیه گفت: وظیفه تیمم است،‌ مَن ادرک ‌الصلاة فی تمامها شده است. این‌ ها نکات فقه است، وقتی شرط از شرطیت ساقط شد، یعنی آیه شرطیت طهارت مائیه را وقتی که وقت ضیق شد از شرطیت انداخت، گفت: آن صلاتی که باید در وقت واقع شود، یعنی قبل از غروب شمس، اگر نتوانست وضوء بگیرد «فلم تجدوا» عام بود، تیمم کنید؛ وقتی که تیمم کنید، وقتی که تیمم کردم نماز را بتمامها می ‌توانم در وقتش درک کنم. دیگر من ادرک رکعة موضوع ندارد. لذا فقهای متبحرین چنین فرموده ‌اند، قطع نظر از روایاتی که از آن ‌ها هم استفاده می ‌شود «اذا خاف الوقت» در صحیحه زراره است [وسایل ‌الشیعه/3/341/ح1] «اذا لم ‌یجد المسافر الماء فلیطلب مادام فی ‌الوقت فاذا خاف ان یفوته الوقت فلیتیمم ولیصل» فوت ‌الوقت یعنی وقت اختیاری، چون من ادرک وقت اضطراری درست می ‌کند. وقتی که می ‌ترسد فوت بشود، یتیمم و یصلی.

* فرق وقت مختص در نماز مغرب از نظر صاحب عروۀ

صاحب عروه می ‌گوید: (العروة الوثقی/1/517) آن وقت چهار رکعت که قبل از طلوع فجر باقی مانده، مختص نماز عشاء است. که در آن‌ وقت،‌ نماز مغرب را نمی‌ شود خواند به خلاف بعد از انتصاف لیل که وقت به اندازه سه رکعت مختص به نماز مغرب نیست و نماز عشاء در این وقت اشکال ندارد. اگر نماز مغرب را قبلاً در وقت مشترک اتیان کرده، چون «الا ان هذه قبل هذه» موجود شده، نماز عشاء هم که در وقتش است، منتها وقت اضطراری است. در آن دو صحیحه که گفت: نماز عشاء را چون وقت، وقت اضطراری است، باید قبل از طلوع فجر بخواند، اما اگر خیال می ‌کرد نماز مغرب را خوانده و فقط نماز عشایش مانده، نماز عشایش را در همان وقت اتیان کرد، بعد وقتی که نماز عشاء را اتیان کرد، یادش افتاد که مغرب را نخوانده بود، عیب ندارد اگر بعد از نماز عشاء بفهمد که مغرب را نخواند، مغرب را می‌ خواند. اما اگر در اثناء بفهمد و وقت هم داشته باشد، باید عدول کند، والا نماز عشایش باطل است، چون باید ترتیب داشته باشد «الا ان هذه قبل هذه». ولی اگر از عشاء فارغ شد، بعد ملتفت شد که ترتیب نبوده «لاتعاد الصلاة الا من خمسه» [وسایل ‌الشیعه/1/371/ح8] می ‌گوید اعاده نکن. صلاة عشایت، صحیح است.

* وقت نماز صبح

(عروه:) «و وقت فضیلۀ ‌الصبح من طلوع ‌الفجر الی حدوث ‌الحمره فی ‌المشرق».

صاحب عروه در وقت نماز صبح می ‌گویند: اما نماز صبح مبدأش طلوع فجر است و آخر وقتش هم طلوع شمس است. طلوع شمس، این است که آن حاجبی که قرص شمس دارد، مثل ابرو برای قرص شمس است، به دو قَرْن تفسیر شده است که یک دایره است، از نصف دایره و حولش تعبیر به «حاجب» و«قَرْن» می ‌کنند. وقتی که چیزی از قرن شمس در افق پیدا شد، ولو به اندازه سر بند انگشت، طلوع شمس شده است. از طلوع فجر تا طلوع فجر شمس وقت نماز صبح است. این فتوای ایشان است.

* فجر صادق و کاذب

مبدأ نماز صبح طلوع فجر است، در این خلافی نیست. روایات متفق هستند بر این‌ که نماز صبح، عند طلوع ‌الفجر وجوب پیدا می ‌کند، [وسایل ‌الشیعه/4/باب26و27/از ابواب مواقیت] مراد فجر صادق است. کما سیأتی دو فجر هست: یکی را فجر کاذب و یکی را فجر صادق می گویند. انسان در بیابان مسطح بدون کوه، وقتی به افق شرقی نگاه کند، ابتدا یک سفیدی پیدا می ‌شود که مثل دُم حیوان است که ذَنَبُ ‌السَرحان می‌ گویند، یعنی دُم گرگ یا دُم شیر که بلند است، ولکن این سفیدی دقیق است و در طول افق، به طرف بالا و وسط آسمان می ‌آید، این را فجر کاذب می ‌گویند. این به معنای دخول فجر دلالت نمی ‌کند. بعد از این در اسفل افق، آن‌ جایی که انسان به نظرش می ‌آید آسمان به زمین چسبیده است، عرضاً یک سفیدی مثل یک پارچه باریک پیدا می ‌شود، به طرف عرض افق بزرگ می ‌شود، بعد منتشر می ‌شود، که یواش، یواش می ‌آید وقتی که عریض شد بالا می ‌آید، تا این ‌که پر می ‌کند. [مجمع ‌البحرین/3/434] آن ‌که پیدا شد می ‌گویند: انشق ‌الفجر، فجر منشق شد، یعنی آن سفیدی پیدا شد. ظلمت افق که سابقاً بود و ظلمت لیل آن ‌را گرفته بود، شکسته شد. مثل شکستن گردو، گردو که در پوست است وقتی که طرفش شق شد، می ‌گویند: شکسته شد، وقتی که این سفیدی پیدا شد، اول باریک است، عرضاً امتداد پیدا می ‌کند، و لذا صاحب کتاب مجید، خالق آسمان و زمین، می ‌فرماید: «الخیط ‌الابیض من الخیط ‌الاسود». [بقره/187] خیط تعبیر می ‌کند از او، وقتی که چنین شد، طلوع فجر شده است. مبدأش آن است، و هیچ کس هم در این اختلافی نکرده است. روایات هم بر این مطابق است و معارضی ندارد.

* انتهای وقت نماز صبح

اِنما الخلاف بین اصحابِنا؛ در منتهای وقت است. اصحاب ما دو طایفه شده ‌اند: اکثر قدما وجُل ‌ّالمتأخرین ملتزم شده ‌اند [جواهرالکلام/7/123] به آن ‌چه که صاحب عروه می ‌گویند که وقت اختیاری که شخص می ‌تواند نماز فجر را تا آن ‌وقت تأخیر بیندازد، من طلوع ‌الفجر الی ان بقی الی ‌الطلوع ‌الشمس، مقداری که می ‌تواند تمام نماز صبح را اتیان کند. چون اگر به مقدار یک رکعت باقی ماند، معصیت کرده است. گفتیم ادله اضطراریه، ظهورشان این است که تفویت اختیاری جایز نیست، این ‌ها عِدل نیستند، والا اگر عِدل بود تخییری می ‌شد. می ‌گفت: اگر نتوانستی همه نماز را در وقت درک کنی و فقط رکعتی را درک کرده ‌ای آن ‌وقت اداء است و تأخیرش جایز نیست. لذا تا وقتی که می ‌تواند قبل از طلوع شمس نماز صبح را بخواند، عیب ندارد و تأخیرش هم جایز است. منتها نماز صبح مثل سایر صلوات وقت فضیلت دارد.

فرموده ‌اند: «الی ظهورالحمره فی ‌الافق ‌الشرقی» وقتی که شما به افق نگاه می‌ کنید، می ‌بینید در افق قرمزی پیدا شده است، وقتی که پیدا شد وقت فضیلت نماز صبح تمام شده است، ولو طلوع شمس نشده است، ولکن وقت فضیلت قبل از ظهور حمره در افق می ‌باشد، و در آن‌ وقت می‌ تواند نافله فجر را بخواند و بعد نماز فجر را بخواند. اما وقتی که ظهور حمره شد اگر نماز فجر و نافله را نخوانده است، باید نماز نافله را رها کند و نماز فجر را بخواند. وقت نافله، غیروقت فریضه است، وقت فریضه، وقت فضیلتش وقت نافله هم هست، و اما اگر وقت فضیلت تمام شد، وقت نافله ‌اش هم تمام می ‌شود. این مسلک مشهور است، یعنی جماعت کثیره ‌ای از متقدمین وجل متأخرین به آن ملتزم شده ‌اند.

در مقابل، قولی است که معروف از ابن ‌ابی‌ عقیل من اصحابنا است [مجموعة فتاوی ابن ‌ابی ‌عقیل/26] ایشان که این وقت را مثل وقت نماز مغرب و عشاء که اضطراری و اختیاری بود، دو قسم کرده، گفته: «من طلوع ‌الفجر الی ظهورالحمره» وقت اختیاری است، ولکن وقتی که حمره زائل شد، آن‌ وقت دیگر وقت اضطراری است. یعنی وقت نماز صبح تمام می ‌شود. شیخ در خلاف [1/267] و مبسوط [1/75] و بعض از متأخرین مثل صاحب حدائق همین را اختیار کرده ‌اند. [الحدائق ‌الناظرة/6/203]

صاحب حدائق بعداز نقل این قول که آن ‌را اختیار کرده، کلامی دارد که می‌ گوید: حق در مسأله، همین قول ثانی است که وقت نماز صبح تا ظهور حمره است و بعداز آن، ‌وقت نماز صبح تمام می ‌شود. در ذیل این مطلب فرموده است: آن ‌هایی که تحدید کرده ‌اند، وقت نماز صبح تا ظهور حمره هست، مرادشان وقت اختیاری است که تمام می ‌شود ولکن بعداز ظهور حمره تا طلوع شمس، وقت اضطراری است. نه این ‌که مرادشان این است که نماز صبح بعداز ظهور حمره تا طلوع شمس، قضاء حساب می‌ شود. ایشان برای پیشگیری از اشکالی که به این قول شده، می ‌گوید قضاء نیست، اداء است. ولی این چرا وقتش منحصر است؟ می‌ گوید: چون اگر عمداً کسی تأخیر بیندازد، معصیت کرده است، وقت اضطرار است. به خلاف کسی که مضطر بالاصل باشد، او اگر تأخیر بیندازد عصیان نکرده، چون مضطر در تأخیر بود، مثل کسی که در نوم بود.

آیا قول اول صحیح است یا قول ثانی صحیح است؟ منشأ اختلاف در ظهور روایات است که آیا ظهور روایات در وقت فضیلت و غیرفضیلت است؟ که قول اول می ‌شود که مشهور است، و ظاهر قول صاحب عروۀ است، یا مقتضای روایات استفاده می ‌شود قول ثانی است؟ ان شاء‌الله در جلسه بعد.

منبع: هفته نامه «افق حوزه»

تحقیق و تنظیم: حجت الاسلام داود دهقانی

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha