یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
مصاحبه با حجت الاسلام صباحی  کاشانی

حوزه/ نباید بگوییم که ابوطالب علیه‌السلام ایمان داشت یا نداشت، چون مؤمن بودن ایشان اثبات شده است؛ بلکه ما می خواهیم بگوییم حضرت ابوطالب علیه‌السلام چه شخصیتی داشت. حالا برخی می آیند و درباره حضرت ابوطالب علیه‌السلام چنان سخن می گویند که دشمنان می خواهند؛ دشمنان می خواهند بگویند که ابوطالب علیه‌السلام ایمان داشت یا نداشت.

به گزارش خبرگزاری حوزه،حضرت ابوطالب علیه السلام، در حمایت از حضرت محمد مصطفی «صلی الله علیه وآله وسلم»، از زمان کودکی تا ابلاغ رسالت این پیامبر الهی، همواره به عنوان یکی از پشتیبانان اصلی شناخته شده و خدمات گسترده ایشان به اسلام در تاریخ ثبت و ضبط شد است. شخصیتی که تا زنده بود، آزار و اذیت های مشرکان مکه آشکار نشده بود و از همان کودکی به نبی اکرم(ص) مانند یک سرور و آقا نگاه می کرد و در این راه سختی های زیادی متحمل شد. متأسفانه با توجه به جایگاه والای حضرت ابوطالب علیه السلام هنوز بسیاری نسبت به ایشان شناخت چندانی ندارند و صد افسوس که جعل های تاریخی و شبهه افکنی خناسان نیز موجب شده که به جایگاه این شخصیت بزرگ نیز خدشه وارد شود.

در این میان مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی و نشر حضرت ابوطالب علیه السلام، سالهاست در عرصه معرفی ابعاد شخصیت ابوطالب علیه السلام کارهای تحقیقی و مطالعاتی انجام داده که برای آشنایی هرچه بیشتر با این شخصیت بزرگ و همچنین خدمات این مؤسسه، گفت و گویی با حجت الاسلام والمسلمین محمد مهدی صباحی کاشانی، رئیس این مؤسسه انجام دادیم که خدمتتان تقدیم می گردد.

* آغاز سخن؛ سفری که یک جای خالی داشت

یکی از مسائلی که در حوزه کمتر توجه شده است، موضوع حضرت ابوطالب علیه السلام، پدر امام علی و دیگر ائمه اطهار علیهم السلام است. به ویژه در مکه در روز ۲۶ رجب که روز مربوط به حضرت ابوطالب علیه السلام است، کمبودهایی پیش می آمد که ناشی از عدم در دسترس بودن محتواهایی پیرامون این شخصیت بزرگ است. در سال ۱۳۸۱ که در ماه رجب در مکه بودم، این مسئله را از نزدیک درک کردم، از این رو به بعثه مقام معظم رهبری در حج پیشنهاد دادم که موادی را در این عرصه آمده و در اختیار روحانیون کاروان ها و حجاج قرار دهد، چراکه در مکه، مردم به قبرستان جناب ابوطالب علیه السلام می روند و مزار شریف ایشان را زیارت می کنند ولی شناختی نسبت به ایشان ندارند. مسئولان وقت نسبت به این پیشنهاد استقبال کردند ولی مدتی گذشت و دیدم که هنوز به نتیجه ای نرسیده اند. خب به ذهنم رسید که ما که کارهای طلبگی انجام می دهیم، به سراغ این کار برویم که روی زمین مانده است.

از سال ۸۴ کارهای تحقیقی و فیش برداری را از کتاب بحارالانوار که اکثر منابعش، منابع شیعی است، آغاز کردیم. همچنین به سراغ کتاب الغدیر علامه امینی رفتیم و مشاهده کردیم در آخر جلد هفتم و اول جلد هشتم این اثر، درباره ابوطالب علیه السلام سخن گفته است، فیش برداری کردیم. زحمات خوبی از سوی این دو عالم بزرگ دینی انجام شده بود، ولی امروز امکانات تحقیقاتی بیشتری در اختیار وجود دارد که لازم است با استفاده از این امکانات، تحقیقات آنها به روز رسانی شود.

* لازم است آثار علمی درباره جناب ابوطالب(ع) بسط داده شود

علامه امینی در ادامه بحث شخصیت امیر المؤمنین علیه السلام درباره جناب ابوطالب علیه السلام بحث کرده و مستقلا درباره ایشان نپرداخته است. البته علامه امینی اگر می خواست درباره ابوطالب علیه‌السلام بحث کند، به جای ۸۰ صفحه، صفحات بیشتری را می نگاشت. در چنین شرایطی برای اینکه حق مطلب ادا شود، باید نسبت به مطالبی که علامه امینی به آن اشاره کرده، منابعی پیدا و به آن اضافه کنیم و همچنین آنها را بسط دهیم. علامه امینی با افق علمی خود در این موضوع، اشاره هایی داشته است، ولی این اشارات را کسی می فهمد که مجموعه الغدیر را خوانده باشد. همچنین نسبت به زمانی که علامه امینی کتاب الغدیر را نوشته، منابع بیشتری امروز در اختیار ماست. در گذشته ایشان برای مطالعه منابع به کشورهای مختلف می رفت، ولی امروز این منابع به سادگی در اختیار قرار دارد.

تصمیم گرفتیم به منابع اصلی مراجعه کنیم، آن هم از اهل سنت و این مسئله موجب شد که برای جمع آوری کتاب ها، کتابخانه تخصصی ای درباره ابوطالب جمع آوری کنیم.

* تهیه کتابخانه تخصصی جناب ابوطالب علیه‌السلام با ۶ هزار جلد کتاب

چون بحث جناب ابوطالب علیه‌السلام، بحث احتجاجی است، نظر ما این بود که جزواتی که می نویسیم، غیر از اینکه آدرس می دهیم، در سایت ویژه حضرت ابوطالب علیه السلام هم قرار دهیم که وقتی کاربر بر روی آدرس ها کلیک می کند، صفحه مربوطه در آن آدرس، بر روی مانیتورش به نمایش درآید و عین حال مطلب را مشاهده نماید.

البته این کار را شروع کردیم ولی به دلیل مشکلاتی نتوانستیم ادامه دهیم. این از هدف های ما شد که وقتی می گوییم اهل سنت در این باره چنین منابعی دارند، کاربران به سادگی به آن دسترسی داشته باشند. کم کم کتابخانه تخصصی حضرت ابوطالب ایجاد شد .با کمک های مراجع عظام تقلید و سایرین، این کار انجام می شد و نزدیک به شش هزار کتاب در این زمینه تهیه کردیم که یا اختصاصا یا بخشی از کتاب یا بخشی از مجلدات درباره ابوطالب بود.

فیش برداری از این کتابها انجام شد و ما به این نکته رسیدیم که این ها که جمع شد، حدود دو هزار فیش شده بود، چطور دسته بندی شود؟ با توجه به این که ما می خواستیم از دید اهل سنت چنین مطالبی را آماده سازی کنیم، بهترین شکل، این است که سخنان پیامبر درباره ابوطالب علیه‌السلام را تنظیم و ارائه کنیم.

* انتشار ۹ شماره بروشور درباره جناب ابوطالب علیه‌السلام

از این گونه بحث ها را جمع کردیم و تا ۹ شماره بروشور چاپ کردیم که شامل سخنان رسول الله درباره حضرت ابوطالب علیه‌السلام بعد از فوت ایشان مطرح کردند، بود. هدف ما این بود که اینها را پخش کنیم به ویژه در ایام حج در عربستان، ولی موفق نشدیم از این رو در قم بروشورها را در مدرسه آیت الله گلپایگانی بعد از درس پخش می کردیم که طلاب با این مباحث بیشتر آشنا شوند.

* اشتباهی درباره بحث پیرامون ایمان یا کفر جناب ابوطالب(ع)

البته ما نمی خواهیم بگوییم که ابوطالب علیه‌السلام ایمان داشت یا نداشت، چون مؤمن بودن ایشان اثبات شده است. بلکه ما می خواهیم بگوییم حضرت ابوطالب علیه‌السلام چه شخصیتی داشت. همه ما شنیدیم که وقتی حضرت علی علیه السلام در مسجد کوفه ضربت خورد، در شام گفتند که مگر او نماز می خوانده است؟ دشمن به گونه ای تبلیغ کرده بود که چنین نگاهی به امام علی داشتند. حالا برخی می آیند و درباره حضرت ابوطالب علیه‌السلام چنان سخن می گویند که دشمنان می خواهند. دشمنان می خواهند بگویند که ابوطالب علیه‌السلام ایمان داشت یا نداشت.

حضرت ابوطالب علیه‌السلام در رفتار و گفتار و اشعار و... در مدتی که رسول الله زنده بود همیشه تعریف رسول الله و دین اسلام را می کرد. سخنان و اشعار حضرت ابوطالب علیه‌السلام به گونه ای است که گویی گمشده ای داشته و با بعثت رسول الله این گمشده را پیدا کرده است و مانند پروانه ای دور این شمع می گردد و همه بلاها را به جان می خرد و همواره پشتیبان رسول الله بوده است.

* نگاه ابوطالب(ع) به پیامبر(ص) به شکل کودک یتیم که سرپرستش است، نبود، بلکه به عنوان سرور و پیشوا بود

وقتی درباره حضرت ابوطالب(ع) می خواهیم سخن بگوییم باید درباره خدماتی که ایشان در زمان حیاتشان به اسلام داشتند و در ادامه باید درباره نقش ابوطالب علیه‌السلام در زمان کودکی پیامبر(ص) بحث کنیم. این که آیا ابوطالب علیه‌السلام به رسول اکرم به چشم یک بچه یتیم نگاه می کرد یا نه به عنوان یک آقا و سرور و پیشوا نگاه می کرده است؟

این مباحث را جداگانه دسته بندی کردیم. ما درباره بیانات نبی مکرم اسلام(ص) درباره ابوطالب علیه السلام ۹ شماره بروشور منتشر کردیم. تا کنون درباره نقش ابوطالب علیه السلام از کودکی رسول اکرم(ص) و کفالت ابوطالب نسبت به او تا رحلتش، پنج شماره بروشور منتشر کردیم. که البته مواضع ابوطالب علیه السلام نسبت به رسول اکرم(ص) خیلی زیاد است که ان شاء الله به تدریج تنظیم و نشر خواهد شد.

* ابوطالب(ع) راوی پنج روایت رسول اکرم(ص) است

ما در تاریخ اسلام پنج روایت داریم که ناقل آن حضرت ابوطالب(ع) است. البته این مضمون در بیانات ائمه اطهار علیهم السلام هم آمده است ولی این نقل خود حضرت ابوطالب(ع) است، بلاواسطه از رسول اکرم(ص). سه روایت درباره ایمان است. نکته قابل توجهی که از ایشان مطرح است، این که بعد از نقل این سخن از پیامبر که می فرماید: به خدا ایمان بیاورید تا رستگار شوید، می فرماید: «ما کذب ابن اخی». پسر برادر من دروغ نمی گوید.

معمولا میزان تعهد افراد به رسول الله(ص) از روایاتی که از رسول اکرم نقل می کند، مشخص می شود. بعد از نقل کلام رسول اکرم(ص) چند روایت در تاریخ و کتب معتبر داریم که فقط ابوطالب علیه السلام آن را نقل می کند و در نهایت ابوطالب علیه السلام می فرماید:

«محمد عندی الصادق الأمین» ؛ «محمد بن أخی کان والله صادقاً» و «سمعت ابن أخی الأمین»؛ «مهم ترین امانتداری، امانت در گفتار است».

روایتی دیگر این که در صحرای عرفات ابوطالب علیه السلام تشنه می شود و به فرزند برادرش محمد از تشنگی شکوه می کند، که او پای مبارک را به زمین می زند و آب گوارا نمایان می شود و بعد می فرماید: عموجان آب بیاشامید. این روایت را فقط ابوطالب علیه السلام نقل کرده است.

* ابوطالب(ع) و ایستادگی در برابر دشمنان پیامبر(ص)

برخورد های حضرت ابوطالب(ع) نسبت به دشمنان رسول اکرم(ص) هم مهم است. روزگاری ابوطالب علیه السلام دو روز پیامبر اکرم(ص) را ندیده بود، نگران شد. دشمنان به ابوطالب علیه السلام گفته بودند که اگر تو پیامبر را ساکت نمی کنی او را می کشیم. وقتی دو روز اورا ندیده بود، نگران شد وجوانان بنی هاشم را صدا زد که مسلح شوید و به مسجد الحرام بروید و هر یک در کنار یکی از رؤسای قریش بنشینید و آماده باشید؛ اگر مشاهده کردید من بدون رسول الله وارد مسجد الحرام شدم و صدا دادم «وامحمدا»، شما هر کدام از رؤسای قریش را که در کنارش نشسته اید، بکشید. چون آنها تهدید کرده بودند که پیامبر را می کشیم. ولی وی پیامبر را پیدا کرد و با او وارد مسجد الحرام شد. وقتی وارد شد، خطاب به مشرکان داستان را ذکر کرد. برخی با تعجب گفتند که اگر ما پیامبر را می کشتیم، تو ما را می کشتی؟ گفت که: «بلی و رب الکعبه»؛ به خدای کعبه این کار را می کردم. حالا مگر می شود گفت که کسی این حرف را به فقط به خاطر پسربرادرش می زند؟

* ابوطالب(ع) برای دعای باران به همراه بنی هاشم و اهل مکه با پیامبر(ص) وارد مسجدالحرام شدند

یک سال در مکه خشکسالی پیش آمد. در این ایام مشرکان می گفتند که به سراغ بت ها برویم و...، شخص عالمی در میان آنها گفت در حالی که شما باقی مانده اسماعیل (علیه‌السلام) در بینتان است، کجا می روید؟ یکی از آنها گفت که حتما ابوطالب (علیه السلام) را می گویی؟ و همه او را تصدیق کردند. سپس به سراغ ابوطالب علیه‌السلام رفتند که خانه اش در کوه ابوقبیس بود. ابوطالب علیه‌السلام گفت که فردا زمانی که نسیم وزید (صبحگاهان) در کنار کعبه دعا می کنیم. روایت و تاریخ اینگونه ذکر کرده است که ابوطالب علیه‌السلام بیرون آمد، در حالی که اطراف او را بنی هاشم گرفته بودند ولی جلوی او نوجوانی بود که در تراز او درحرکت بود که مانند خورشیدی که از پشت ابر سیاه بیرون میزند، می درخشد، در جلوی ابوطالب علیه‌السلام می آمد. یک نقل می گوید وقتی به کعبه رسیدند این غلام دستانش را بلند کرد و دعا کرد و نقلی می گوید که ابوطالب علیه‌السلام پشت او را به کعبه چسباند و او دعا کرد و حضرت ابوطالب علیه السلام و سایرین آمین گفتند. و بعد از این دعا، باران بارید و مکه از خشکسالی نجات پیدا کرد.

* ایمان به پیامبر(ص) پیش از بعثت

این داستان برای ۱۲ سالگی پیامبر(ص) است که هنوز چیزی درباره پیامبری محمد صلی الله علیه وآله در جامعه مکه وجود نداشت. این کار عمق ایمان حضرت ابوطالب علیه‌السلام به پیامبر(ص) را نشان می دهد از قبل از بعثت. شاید علت وصیت عبدالمطلب به فرزندانش به ویژه ابوطالب بوده که گفته بودند از نوه من و پسر برادرتان (محمد صلی الله علیه و آله) مراقبت کنید، که او را باعنوان صاحب شأن عظیم معرفی می کند. شاید اهل دنیا برای او پادشاهی و یا دانشمندی در نظر بگیرند، ولی نگاه ابوطالب به او به عنوان یک فرد مستجاب الدعوه است، نه دانشمند یا پادشاه. بنابراین؛ با وجود این اتفاق و اهتمام ابوطالب علیه‌السلام خود به خود بحث ایمان در دلش مستتر است. نمی شود این را جدا مطرح کرد که آیا ابوطالب علیه‌السلام ایمان داشت یا نه؟

در این جزوه حدیث و روایات آن ذکر شده که مردم از ابوطالب علیه اسلام طلب دعا کردند اما او حضرت محمد صلی الله علیه و آله را به عنوان باقی مانده نسل اسماعیل علیه السلام بر خود مقدم داشت و دعا برای بارش باران را به ایشان که ۱۲ سال داشتند، واگذار کرد.

* سخن از کفر ابوطالب(ع)، تکذیب خدا و پیامبر(ص)

به امام سجاد علیه‌السلام گفتند که حضرت ابوطالب علیه‌السلام ایمان داشت یا نداشت، عده ای می گویند که او ایمان نداشته است. حضرت می فرماید که اینها تکذیب خدا را می کنند یا پیامبر را؛ چون پیامبر مأمور شد زنان مسلمان را از کفار جدا کند؛ تفرقه بینشان بیندازد و طلاقشان را بگیرد تا شوهرش مسلمان شود یا این که به عقد مسلمانی در آید. اما تا آخر عمر حضرت ابوطالب علیه‌السلام، فاطمه بنت اسد سلام الله علیها که از اولین زنان مسلمانان بود، در کنار ابوطالب علیه‌السلام زندگی می کرد. آیا پیغمبر -العیاذ بالله- خلاف کرد که این ها را از هم جد ا نکرد؟!

این استدلال امام سجاد به ما نشان می دهد که مسئله ایمان حضرت ابوطالب علیه‌السلام آنقدر مسلم و واضح است که دیگر کسی سخنی دراین باره نگفته است.

درباره خلیفه دوم گفته می شود که پس از بیان پیامبر(ص) زنش را در مکه طلاق داد تا زمانی که او همراه خلیفه مسلمان شد؛ ولی در باره ابوطالب علیه‌السلام چنین حرفی در میان نیست. واقعیت این است که مسئله ایمان نداشتن حضرت ابوطالب علیه‌السلام مسئله ای جعلی و ساختگی است.

* ایمان نداشتن ابوطالب(ع) جعلی که در دوران بنی امیه شکل گرفت

درباره این جعل باید گفت که علی علیه‌السلام با معاویه در جنگ صفین مکاتباتی داشتند و در این مکاتبات معاویه آباء و اجدادش را معرفی می کند که حضرت علی علیه السلام هم در مقابل می فرماید که ابوسفیان مانند ابوطالب (علیه‌السلام) هست؟ آیا پدر ابوسفیان مانند عبدالمطلب هست؟ چون واضع بود که هم شأن نبودند. ابوطالب علیه‌السلام مؤمن بود و در چنان جایگاه بالایی قرار داشت که از نظر امام علی علیه السلام قابل مقایسه با فردی چون ابوسفیان که به ظاهر مسلمان بوده و ایمان آورده است، نباشد؟!

امام علی علیه‌السلام می فرماید که: «ولا ابوسفیان کأبی طالب». اگر او ایمان نداشت، حضرت علی علیه‌السلام چنین سخنی بیان نمی کرد. این نکته شد که آنها برای کفر حضرت ابوطالب(ع) سخن بگویند. روایت هایی را درست کردند. البته این روایت ها هم همه تقریباً بعد از این سخن علی علیه السلام بوده است.

روایتی در کفر ابوطالب(ع) که راوی آن ۹ سال بعد از رحلت ابوطالب(ع) اسلام آورده است!

یکی از این روایت ها از ابوهریره است . او سه یا چهار سال از حیات پیامبر(ص) را در مدینه درک کرد و اهل مکه هم نبود. چطور است که چنین شخصی که سال پنجم یا ششم بعثت مسلمان شده، از سه سال قبل از هجرت که حضرت ابوطالب علیه السلام در مکه از دنیا رفته است، می دانسته که او مسلمان بوده یا نه؟!

 یکی از این روایت ها از ابوهریره است . او سه یا چهار سال از حیات پیامبر(ص) را در مدینه درک کرد و اهل مکه هم نبود. چطور است که چنین شخصی که سال پنجم یا ششم بعثت مسلمان شده، از سه سال قبل از هجرت که حضرت ابوطالب علیه السلام در مکه از دنیا رفته است، می دانسته که او مسلمان بوده یا نه؟!

این تلاش ها و جعلیات برای خدشه دار کردن حامی اصلی پیامبر بوده است تا این که خدشه‌ای به وجود مبارک علی علیه السلام و فرزندان مطهرشان منتج شود و پدران خود که ایمان نیاوردهند، ابوطالب علیه السلام همتراز آنها قرار گیرد.

* نص تاریخ تمامی روایات جعلی درباره ایمان نداشتن ابوطالب(ع) را رد می کند

این احادیث ساخته شده است، ولو در صحاح سته اهل سنت هم آمده باشد. این احادیث را عقل و منطق و شعور رد می کند و با عملکرد حضرت ابوطالب علیه السلام جور در نمی آید. هرچند که افرادی چون ابوهریره که در زمان ابوطالب علیه السلام نبوده است، چنین سخنی را نقل کند، ولی انسان وقتی تاریخ و شواهد آن را مطالعه می کند، می فهمند که این سخن قابل قبول نیست. حضرت ابوطالب علیه‌السلام ذوب در اسلام و در رسول الله(ص) بوده است.

* آقایی که بدون پول و زورمداری آقایی می کرد

حضرت ابوطالب علیه‌السلام شخصیتی بوده که همه مخالفان قبول دارند که پیامبر در پناهش بود. مشرکان تا ابوطالب زنده بود، به پیامبر(ص) متعرض نشده بودند؛ این را همه قبول داشتند. ابوطالب علیه‌السلام شخصیتی بود که در جامعه آن روز اثرگذار بوده و آدم روزمداری نبوده. گفته می شود حضرت ابوطالب(ع) از نظر مالی زیر متوسط جامعه بوده و درباره او گفته می شود که «ساد بلامال»؛ ایشان سید و آقایی بود که بدون پول آقایی و حکمرانی می کرد.

«سقایه الحاج» در دستان حضرت ابوطالب(ع) بود. به این صورت که آب زمزم را می کشیدند و درون حوضی می ریختند و درون آن کشمش می ریختند تا به شکل شربتی برای حاجیان شود تا وقتی به مسجد الاحرام می آیند از آن بنوشند. دو سال حضرت ابوطالب علیه‌السلام برای این کار پول نداشت، از این رو به سراغ برادر خود، عباس رفت تا پول قرض بگیرد. در آن سال او ده هزار درهم گرفت تا سال آینده بدهد، ولی نتوانست بازپرداخت کند، سال دوم آمد و قرض خواست، عباس گفت که قرض قبلی را ندادی، امسال به تو قرض می دهم، ولی اگر این را هم نتوانستی پس بدهی، سقایه الحاج برای من می شود. ابوطالب هم قبول کرد

همه در تاریخ نوشته اند که تا آن موقع سقایه الحاج دستان ابوطالب بود، ولی پس از آن سال به دستان عباس رسید. وقتی هم که پیامبر مکه را فتح کرد، آن را از عباس پس نگرفت؛ چون دو برادر با هم معامله کردند. عباس سرمایه دار، با آن همه قدرت و ثروت مطیع ابوطالب بود و حتی گاهی که به سراغش می رفتند تا از او مشورت بگیرند، می گفت صبر کنید ببینیم «شیخ» چه می گوید؛ شیخ عنوانی بود که برای ابوطالب علیه السلام استفاده می شد.

* حضرت ابوطالب(ع) خطبه عقد پیامبر(ص) و حضرت خدیجه(ص) را خواند

خدیجه سلام الله علیها که خود جزو سرمایه داران آن عصر بود، وقتی ابوطالب علیه‌السلام این بانوی بزرگوار را برای پیامبر(ص) خواستگاری می کند، خدیجه سلام الله علیها با احترام بسیاری از او استقبال می کند و به ایشان احترام می گذارد و خود ابوطالب علیه‌السلام هم خطبه عقد آنها را می خواند. این ماجرا در بیش از ۲۰ منبع تاریخی ثبت شده است که خود ابوطالب علیه‌السلام عقد حضرت محمد صلی الله علیه و آله حضرت خدیجه سلام الله علیها را خوانده است.

حضرت ابوطالب علیه‌السلام در همه دوران های کودکی، جوانی و پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله، حامی و پشتیبان حضرت بوده و به او ایمان داشته و نگاهی مانند سرور و آقا به پیامبر داشت.

* ابوطالب(ع) نگذاشت ابولهب مجلس دعوت پیامبر(ص) را بر هم بزند

پیامبر زمانی که در ابتدای ابلاغ رسالت خواست اسلام را عرضه کند، مهمانی گرفت تا موضوع را در میان خویشان و بزرگان خود مطرح کند؛ در روز اول، و دوم ابولهب و سایرین به سخن گفتن پرداختند و نگذاشتند پیامبر دعوت خود را انجام دهد، ولی در جلسه سوم ابوطالب علیه‌السلام به ابولهب گفت: ساکت شو؛ بعد رو به حضرت محمد صلی الله علیه و آله گفت: پسر برادرم بلند شو و حرفت را بزن. پیامبر برخاست و دعوت خود را آشکار کرد و جانشینی امام علی علیه السلام را هم در همان جلسه مطرح کرد، چرا که علی علیه السلام اولین کسی بود که از او حمایت کرد و ایمانش را ابزار نمود و رسول الله(ص) فرموده بود اول کسی که در جلسه به من ایمان بیاورد؛ او پس از من جانشین من است.

* ابراز خرسندی ابوطالب(ع) از ابراز ایمان فرزندش علی(ع)

وقتی علی علیه‌السلام حمایت خود را اعلام کرد و پیامبر(ص) مسئله جانشینی او را مطرح کرد، مشرکان به طعنه گفتند که ابوطالب! الآن باید تابع امر پسر خود باشی. اگر ابوطالب علیه‌السلام جلسه را ساکت نمی کرد و از اعلام پیامبر حمایت نمی کرد، او را نسبت به جانشینی امام علی علیه‌السلام طعنه نمی زدند؛ ابوطالب هم از این رفتار پسرش خرسند شد و از طعنه مشرکان مکه ناراحت نشد.

مکرر در آثار تاریخی مختلف آمده است که مشرکان به ابوطالب علیه‌السلام شکایت رسول الله(ص) را می کردند و ابوطالب علیه‌السلام هم آنها را روبرو می کرد و پیامبر(ص) را صدا می کردند و از ایشان می خواست که پاسخ آنها را بدهد. در این داستان معروف، وقتی ابوطالب نظر مشرکان را مبنی بر این که محمد صلی الله علیه و آله هرچه می خواهد به او می دهیم، ولی از دعوت خود دست بردارد، پیامبر با ناراحتی بیان می دارد که اگر خورشید را در دست راستم و ماه رادر دست چپم بگذارند، دست از دعوت خود بر نمی دارد...، وقتی داشت جلسه را ترک می کرد، ابوطالب علیه‌السلام او را صدا زد و گفت، برو حرفت را بزن و مأموریت خود را انجام بده و من از تو حمایت می کنم. این واقعه چیزی غیر از ایمان را ثابت می کند؟ حالا در این شرایط بحث ایمان و کفر او را مطرح می کنیم، درست است؟

در تاریخ نقل شده که یکبار ابولهب قلبش نسبت به پیامبر نرم شده بود، مشرکان از این حربه استفاده کردند و به ابوطالب گفتند پیامبر گفته که پدران مشرکان جهنمی هستند، یعنی عبدالمطلب هم جهنمی هست و خواستند با این حیله ابولهب را منصرف کنند. مشرکان می خواستند با این حربه نسبت به ابوطالب علیه‌السلام هم نفوذ کنند، در این شرایط ابوطالب علیه‌السلام این مطلب را پیش پیامبر نقل می کند و ایشان می فرماید که این ها به نتیجه اعمال خود می رسند. عبدالمطلب دین ابراهیم حنیف را داشت و تابع آن بود.

بخش دیگر هم درباره جایگاه ابوطالب علیه‌السلام سخنان اهل بیت(ع) است که با توجه به این که ما می خواهیم جناب ابوطالب علیه‌السلام را با منابع اهل سنت به آنها معرفی کنیم، ما به سراغ آنها نرفتیم و در دو بخش سخنان نبی اکرم(ص) نسبت به ابوطالب علیه السلام و سخنان و عملکرد ابوطالب علیه السلام نسبت به رسول اکرم(ص) تحقیقات خود را ارائه داده ایم.

* مواضع رسول اکرم نسبت به حضرت ابوطالب علیه السلام بعد از رحلت ایشان

با تحقیقاتی که انجام شد، دیده شد که پیامبر بعد از رحلت حضرت ابوطالب(ع)، حدود ۲۱ جا از ایشان سخن گفته است. خب این برای ما مهم بود.

۱. آیا صحیح است رسول الله در زمان قدرتش در مدینه برای کافری طلب مغفرت کند؟ و از او به خوبی یاد کند و بگوید که «اگر او بود و این معجزه را دست من می دید، خوشحال می شد!» این سخن رسول اکرم(ص) در سال ششم هجری است که وقتی پیامبر طبق درخواست مؤمنین در مدینه تقاضای باران کرد و باران مفصلی آمد، مردم یک هفته بارانی را مشاهده کردند، تا جایی که مردم اعتراض کردند که باران خانه های ما را خراب می کند، پیامبر از خدا می خواهد که باران اطراف مدینه ببارد، نه در خود مدینه. در چنین شرایطی پیامبر بیان داشتند که اگر ابوطالب امروز بود، از این استجابت دعای من و بارندگی خیلی خوشحال می شد و به قول ما فارسی زبانان، گل از گلشان می شکفت. در اینجا رسول الله دارد شهادت می دهدکه جناب ابوطالب علیه‌السلام از موفقیت های پیامبر خوشحال می شود؛ مگر می شود کافری از موفقیت های رسول الله خوشحال شود؟

در ادامه گفت: کیست که شعر ابوطالب را بخواند؟ علی علیه السلام بیت «وَ أَبْیَضَ یُسْتَسْقَی الْغَمَامُ بِوَجْهِهِ// ثِمَالُ الْیَتَامَی عِصْمَةٌ لِلْأَرَامِلِ‌» را قرائت کرد و رسول الله تصدیق فرمودند. آیا این مدح در سال ششم بعثت در اوج قدرت رسول الله برای غیر مؤمن جایز است؟ در حالی که رسول اکرم مأمور به مبارزه با مشرکین بود.

۲. ابوحذیفه و ابواسحاق، حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحن نقل می کند: رسول اکرم به عقیل فرمود: تو را به دو جهت دوست دارم، یک دوستی به خاطر خودت و خویشاوندی با ما، و دیگری چون ابوطالب (علیه‌السلام) تو را دوست می داشت. هیثمی در مجمع الزوائد می گوید رجال این حدیث از ثقات (راستگویان) هستند.

این روایت شاهد است بر این که پیامبر(ص) خدا نسبت به عمویش غیر از آنچه در نزد عده ای از اهل سنت مشهور است، اعتقاد داشته، والا آیا می شود گفت که پیامبر(ص) بخاطر مشرکین، مؤمنین را دوست می داشت؟ هرگز!

۳. عباس، عموی پیامبر(ع) از ایشان سؤال می کند چه آرزویی برای ابوطالب در قیامت از خداوند داری؟ پیامبر می فرماید همه خیرات را آرزو دارم که خدا به او عنایت فرماید. این روایت را ابن سعد در طبقات؛ سیوطی در الخصائص و ابن عساکر در تاریخ دمشق و... ذکر کرده اند. آیا آرزوی «کل الخیر» برای مشرک صحیح است؟ هرگز!

۴. ابن عباس می گوید: پیامبر در تشییع جنازه ابوطالب علیه‌السلام شرکت کرد و فرمود: «صله رحم نسبت به من نمودی، جزای خیر به تو داده شود». تمّام رازی در فوائد، ابن عساکر در تاریخ دمشق و بلاذی در انساب الاشراف و... این روایت را نقل می کنند آیا در خواست خیر در آخرت برای غیر مسلمان توسط پیامبر(ص) صحیح است؟ هرگز!

۵. ابن عساکر از ابن سیرین در تاریخ دمشق و ابن منظور در مختصرش نقل می کند که ابوطالب هنگام وفات به رسول الله گفت: وقتی مُردم برو نزد دایی هایت از بنی النجار (در مدینه) چون آنان محافظین خوبی هستند. آیا اگر اعتقاد به رسول الله نداشت، چنین توصیه ای می نمود؟ هرگز!

شیخ صدوق در کمال الدین و کلینی در کافی می گویند جبرئیل نازل شد و گفت: خارج شو از مکه چون دیگر ناصری در مکه نداری، پس رسول الله به مدینه هجرت نمود. آیا تا آن زمان در مکه مشرکی پیامبر را ناصر بود؟ هرگز!

۶. ابن هشام در السیرة النبویه، بیهقی در دلائل النبویه، ابن عساکر در تاریخ دمشق و ابن منظور در مختصرش و حاکم نیشابوری در مستدرکش می نویسد که رسول الله بعد از فوت ابوطالب علیه السلام فرمود: ناراحتی و اذیتی از قریش به من نرسید تا زمانی که ابوطالب (علیه‌السلام) زنده بود. یا در نقل دیگری می فرماید: ای عمو چه زود فقدان تو با اذیت های قریش برایم مشخص شد. آیا برای غیر مسلمان چنین مطلبی از رسول اکرم گفته می شود؟ هرگز!

۷. حاکم نیشابوری در مستدرک، بیهقی در دلائل النبوة و ابن عساکر در تاریخ دمشق از عایشه و ابن اسحاق در سیره، و طبرانی در المعجم الأوسط و ابن سعد در طبقات از هشام بن عروه، او از پدرش روایت کردند که رسول اکرم(ص) فرمودند: همیشه قریش از اذیت من برحذر بود و ترسناک، تا زمانی که عمویم ابوطالب (علیه السلام) وفات یافت. آنگاه علناً آزار و اذیت خود را شروع کردند.

۸. جرجانی در دلائل الاعجاز ، ابی الفرج اصفهانی در الأغانی، طبرانی در المعجم الکبیر و بزار در مسند خود از ابن مسعود نقل می کنند: وقتی در جنگ بدر مسلمانان پیروز شدند، و رسول اکرم کثرت کشته های سران مشرکین را دیدند،، فرمودند: اگر ابوطالب(علیه‌السلام) زنده بود، تحقق پیش بینی خود را می دید که شمشیر های ما چگونه اشراف مشرکین را گرفتند و نابود کردند. بعد به دو بیت از قصیده لامیه ابوطالب (علیه‌السلام) را ابن مسعود در محضر رسول صلی الله علیه و آله نقل می کند که مصداقش واقعه بدر بوده است.

* اشعار ابوطالب(ع) درباره پیامبر و اسلام

بخش دیگر درباره حضرت ابوطالب علیه‌السلام؛ اشعار ایشان است که در مناسبت های مختلف درباره پیامبر شعر می گفته. یکی از ابزار های حمایت و تبلیغ تأیید فکر و شخصیت افراد در دوره جاهلیت شعر بوده است، امروز هم شعر این جایگاه را دارد. ابوطالب علیه‌السلام در مکه برای نجاشی شعر می گوید و او را دعوت به اسلام می کند. ابن اسحاق متوفای ۱۵۰ قمری است که می گوید ابوطالب(علیه‌السلام) نجاشی را دعوت به اسلام کرد. ابوطالب علیه‌السلام وقتی شنید که نجاشی در حبشه از مسلمانان استقبال کرده، برایش شعری سرود و فرستاد و از این که از نمایندگان اسلام استقبال کرده و آنها را میزبانی کرده است، تشکر کرد.

ابوطالب علیه‌السلام در شعب ابی طالب، برای حفظ رسول الله این همه سختی و زحمت را تحمل کرد. اگر برای حفظ رسول الله تلاش نمی کرد، خود و خانواده و اقوامش راحت بودند، ولی از حمایت رسول الله دست برنداشت و این زحمت را تحمل کرد.

* وجود هزار بیت شعر از ابوطالب(ع) که بیشترشان درباره پیامبر و اسلام است

از ابوطالب علیه‌السلام نزدیک به هزار بیت شعر وجود دارد (البته این تعدادی است که باقی مانده، و الا تا ۳۰۰۰ بیت هم گفته شده است) که ۹۹ درصد آن مربوطه به رسول الله و وقایع اسلامی است در مدح پیامبر، دعوت قوم خود و خویشاوندان به اسلام یا دعوت پادشاه حبشه به اسلام و یا در مذمت دشمنان و کارشکنان در راه پیشبرد دین مقدس اسلام بوده است. بزرگترین و قوی ترین قصیده آن، «قصیده لامیه» است که این قصیده را اهل سنت و شیعه نقل کرده اند و یکی از شاهکارهای ادبی به شمار می رود. تا کنون حدود ۱۳۳ بیت با ذکر منابع و ذکر مناسبتی که در منابع تاریخی و روایی و ادبی آمده، جمع آوری شده است.

ابن کثیر که درگذشته قرن هشتم است، در کتابش نوشته که آن قصیده به قدری بلیغ و گیراست، غیر از آنکه این اشعار را به او نسبت داده اند، قادر به سراییدن آن نیست.

* تمرکز بر اشعار ابوطالب(ع) و غنا بخشیدن به آثار موجود

ما در این بین آمدیم و دیدیم که اولین و بیشترین بازمانده حضرت ابوطالب علیه‌السلام اشعارش است؛ ما جمله ای در آثار ابن هشام پیدا کردیم که نوشته بود «هذا ما ثبت عندی» (آنچه به مذاق او خوش آمده، این است)؛ اما با توجه به این که ابن هشام مخالف با حضرت ابوطالب علیه‌السلام است، دیده که دیگران بیشتر از او از قصیده لامیه ابوطالب علیه‌السلام مطرح کرده اند. البته می دانیم که سیره ابن هشام بعد از سیره ابن اسحاق، قدیمی ترین سیره هایی است که اهل تسنن دارند. این مطلب ما را به این فکر فرو برد که اشعار لامیه می تواند بیشتر از این باشد. به ۲۵ منبع دیگر مراجعه کردیم که دیدیم برخی ابیات را از حضرت ابوطالب علیه‌السلام در آثار شیعیان گفته شده است و سنی ها به ویژه ابن هشام در کتابش آنها را ذکر نکرده است و از این ابیات بیشتر ایمان ابوطالب قابل اثبات بوده است. طبیعی است ابن هشام ابیاتی که به مذاقش خوش نیامده، را نیاورده و گفته است «آنچه نزد من ثابت نیست».

آنچه ابن هشام در کتابش آورده، ۹۴ بیت است، ما تا ۱۳۳ بیت جمع کردیم. کار اول که در سال ۹۳-۹۴ منتشر کردیم، اشعار ثابت نشده به ظنّ ابن هشام را که در کتاب متون قدیمی شیعه و سنی آمده است، مشخص کرده ایم. بعضی اساتید و محققین حوزه علمیه این کتاب را که دیدند، خوششان آمد و مکرر ما را تشویق می نمودند و حتی یکی از آنان تقریظی هم بر آن نگاشت. کتابی در بیش از ۳۰۰ صفحه شد که در آن تمام ابیات را با ذکر منابع شیعه و سنی آورده ایم. همچنین افرادی که به اشعار حضرت ابوطالب(ع) استناد کرده اند، از خودحضرت رسول اکرم(ص) تا یاران و صحابه پیامبر و علما و دانشمندان اسلامی و... اشاره کرده ایم.

احیای آثاری درباره جناب ابوطالب(ع)

از این رو تلاش کردیم که اشعار ابوطالب را نشر دهیم. از جمله کسانی که پیش از ما درباره این اشعار کارهایی کرده بودند، آورده ایم و شناسایی کردیم که کارهای آنها خوب بوده، ولی امروز کار آنها تکمیل شد و با این کار آثار آنها احیا گردید.

قصیده لامیه را سه شخصیت شیعه و سنی در گذشته شرح کرده اند. یکی استاد علی فهمی بوسنایی که اهل بوسنی و هرزگوین سابق بوده، در استانبول ترکیه در قسطنطنیه حضور داشت و درباره اشعار حضرت ابوطالب علیه‌السلام تحقیق کرد و در سال ۱۳۲۷ ه.ق کتابی در این عرصه منتشر ساخته است. ایشان اهل سنت بود ولی ما شرح او بر قصیده لامیه را احیا کردیم. با مقدمه و حاشیه و آدرس هایی که دادیم این کتاب در ۴۷۰ صفحه منتشر شده است.

* کتاب هایی که درباره اشعار ابوطالب(ع) و نگاه دیگران به قصیده لامیه منتشر کردیم

۱. ابوطالب علیه السلام شاعر الرسول الأعظم است. جایگاه شعری حضرت ابوطالب علیه‌السلام در نزد ادبا و شعرا بسیار بالا بوده است. اسم کتاب را گذاشتیم، ابوطالب، شاعر رسول الله. ایشان در مکه درباره هر حادثه ای که برای پیامبر اتفاق افتاده، شعر گفته است. ایشان ابولهب، حمزه، نجاشی و... را با شعر به اسلام دعوت می کند. او برای اسلام آوردن قریش هم با شعر دعوت می کند. او بیان می کند که این پیامبر به زودی بر شما مسلط می شود و شما در برابر او ذلیل می شوید. حضرت ابوطالب علیه‌السلام این اشعار را در زمانی مطرح می کنند که در شعب ابی طالب در جایی که حتی غذا برای خوردن هم نداشتند.

۲. شرح مختصری به نام زهره الابداء فی شرح لامیه شیخ البطحاء، که نویسنده آن علامه شیخ جعفر نقدی عماری می باشد که در سال ۱۳۷۰ قمری از دنیا رفته است.

این کتاب در سال ۱۳۵۶ قمری در نجف اشراف در ۵۰ صفحه چاپ شده است. این کتاب بعد از ۷۲ سال با تصحیح و تخریج و فهارس فنی در ۳۰۴ صفحه قطع وزیری تجدید چاپ شده است.

۳. علی فهمی یکی از اساتید دارالفنون استانبول هم گفته که یکی از اشعاری که باید با طلا نوشت، قصیده لامیه است. وی در زمانی که در استانبول ترکیه در تبعید بوده و مدرس دارالفنون بود، برای شعرای عصر نبی گرامی اسلام شرحی تألیف کرده و وقتی به اشعار ابوطالب علیه السلام رسیده نتوانست به سادگی از کنار آن بگذرد. با توجه به این که عده از ای اهل سنت ایشان را قبول نداشتند که ابوطالب علیه‌السلام مسلمان شده باشد، لذا قصیده لامیه را مستقلا با نام ذکر شده شرح نموده و در سال ۱۳۲۷ ه.ق منتشر کرده است.

۴. شرح مفصلی به نام شرح القصیده اللامیه سید نا و مولانا ابی طالب علیه السلام، تألیف علامه شیخ حیدرقلی سردار کابلی درگذشته ۱۳۷۲ ه.ق. سردارکابلی اهل کرمانشاه بوده که مستقیماً درباره این قصیده بحث کرده و شرح مفصلی داشته است.

البته این سه شخصیتی که هر کتابی درباره اشعار ابوطالب علیه‌السلام نگاشته اند، آثار یکدیگر را ندیده بودند؛ از این رو برای ما مهم است که این سه را منتشر و احیا کنیم.

۵. بلوغ المطالب فی شرح لامیه ابی طالب. نوشته علامه شیخ عمار فلاحیته که شرحی است موجز که به درخواست مؤسسه حضرت ابوطالب تحریر نمودند برای کسانی که می خواهند متن قصیده لامیه را همراه داشته باشند.

۶. پنجمین اثری که به فارسی منتشر کردیم، ترجمه قصیده لامیه بود. که افرادی که عربی نمی دانند هم با محتوای قصیده لامیه آشنا شوند.

دیگر آثار را هم قرار است در آینده ای نزدیک ترجمه کنیم تا قشر جوان حضرت ابوطالب(ع) را بشناسند. ما اصلا درباره ایمان ابوطالب سخن نمی گوییم، چون آثاری که منتشر شده درباره کسی است که مسلما ایمان داده و درباره دیگر امور مروبط به جایگاه والای او اهتمام داریم کار کنیم.

کتابی هم داریم که دلیلی دربرابر کسانی است که می گویند ابوطالب کافر است و باطل بودن حرف های آنها را اثبات می کند.

* برنامه های آتی/ حدود ۲۰ عنوان کتاب در نظر گرفتیم که منتشر خواهد شد

کارهایی که تا کنون منتشر شده است، تنها بخشی از کارهاست. درباره حضرت ابوطالب(ع) هزار بیت ذکر شده است که تحقیقات ما تا کنون به یافت ۸۰۰ بیت منجر شده است. ما در ابتدا تحقیق کردیم که دیگران در این باره اثر داشته اند که دریافتیم در قرن سوم، در سال ۲۵۷، ابوحمزه ابوهفان مهزمی، دیوان ابوطالب را جمع کرده است و بیش از ۴۰۰ بیت است. حدود ۱۱۸ سال بعد، شخص دیگری به نام علی بن حمزه بصری، دیوانی با نام اخبار ابوطالب و اشعار او، نوشته است، او هم بیش از ۵۰۰ بیت را جمع آوری کرده است.

در سده چهاردهم و پانزدهم هجری قمری، دو شخصیت از اساتید دانشگاهی اهل سنت اقدام به جمع آوری و شرح دیوان ابوطالب علیه السلام نموده اند. یکی از اساتید الازهر به نام محمد خلیل الخطیب است که نسخه ای از دیوان ابوطالب ابوحفان را در کتابخانه دارالکتب المصریه می بیند که خوشش می آید و کامل تر می کند و شرحی هم بر آن می نویسد که در سال ۱۴۰۷ هجری قمری فوت شده است؛ این کتاب به نام غایت المطالب فی شرح دیوان ابوطالب منتشر گردیده است. این را هم آماده کردیم که کارهای حروف چینی و دیگر امور چاپی در شرف انجام می باشد.

دیگری کار جدیدی است که مربوط می شود به یکی از اساتید دانشگاه حلب که در ادبیات ید طولایی دارد و زنده است. ایشان هم دیوان «عم النبی» را جمع آوری کرده، منتهی از کتاب غایت المطالب هم استفاده کرده است. او به این کتاب اکتفا نکرده و از منابع شیعه هم استفاده نموده است.

ما تصمیم گرفتیم این دو دیوان را تکمیل کرده و شرح آن را کامل نماییم و منابع و مصادر را به آنها اضافه کنیم. این دو اثر در گذشته چاپ شده ولی باید مجدد چاپ شود. اولویت ما درباره آثار اهل سنت است تا آنها را با منابع خودشان نسبت به جایگاه ابوطالب علیه السلام آشنا سازیم.

در نشر ابوطالب علیه‌السلام هم کسانی که قبل از ما کار کرده اند، کارهای ارزشمندشان را بررسی کردیم از جمله کتاب «الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابی طالب» است که با ۶ نسخه خطی دیگر مقایسه کردیم که قرار است به زودی چاپ شود.

همچنین تجزیه و ترکیب قصیده لامیه را هم از یکی از اساتید حوزه خواستیم که این را به طلابی که در سطوح مختلف به ویژه پایین تر هستند، معرفی نماید تا اگر می خواهند تجزیه و ترکیب کار کنند، به سراغ اشعار ابوطالب علیه‌السلام بروند.

در مجموع باید بگوییم که حدود ۲۰ عنوان کتاب داریم که امید است به تدریج و به زودی منتشر شود.

* سخن پایانی

نکته قابل ذکر اینکه در این راه ابزارهایی لازم بود که یکی از آنها تعیین شخصیت حقوقی مؤسسه بود که با همکاری جمعی «مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی و نشر حضرت ابوطالب علیه السلام» با کسب مجوز های لازم تأسیس و ادامه کار در قالب آن مؤسسه شکل گرفت و ادامه دارد. همکاران و همفکرانی که علاقه وافر به حضرات ائمه علیهم السلام و جد امجدشان حضرت ابوطالب علیه السلام داشتند در مراحل مختلف ما را یاری دادند و از باب تشکر از زحماتشان در مقدمه هر اثری که نشر شده با ذکر نام، تشکر و سپاس خود راتقدیمشان داشتیم.

گفت و گو: علیرضا سهلانی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha