جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ |۹ شوال ۱۴۴۵ | Apr 19, 2024
ازدواج

حوزه/ بعد از پخش یک سکانس جنجالی از سریال «آقازاده» که به موضوع عقد موقت پرداخته است، جمعی از مخاطبان حوزه‌نیوز در پیام‌های جداگانه احکام شرعی عقد موقت و تطبیق این سکانس با قواعد شرعی را خواستار شدند که خبرگزاری حوزه در راستای احترام به مخاطبان خود، دیدگاه مراجع درباره احکام عقد موقت را منتشر کرد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، بعد از پخش یک سکانس جنجالی از سریال «آقازاده» که به موضوع عقد موقت پرداخته است و گفت‌وگوهای متعدد در این باره در فضای مجازی، جمعی از مخاطبان حوزه‌نیوز در پیام‌های جداگانه احکام شرعی عقد موقت و تطبیق این سکانس با قواعد شرعی را خواستار شدند که خبرگزاری حوزه در راستای احترام به مخاطبان خود، دیدگاه مراجع درباره احکام عقد موقت را منتشر کرد.

سکانس جنجالی سریال «آقازاده»

اجازه پدر 
پرسش: آیا در ازدواج با دختر باکره، اجازه پدر یا جد پدری واجب است و اگر بدون اجازه عقد بخوانند، عقدشان باطل است؟
آیات عظام امام، تبریزی، سیستانی، مکارم و نوری: آری، باید با اجازه پدر یا جدّ پدری دختر باشد و بدون اجازه او عقد باطل است.
آیات عظام بهجت، فاضل: از نظر تکلیفی، احتیاط واجب آن است که با اجازه پدر یا جدّ پدری باشد، ولی اگر بدون اجازه عقد بخوانند، عقد باطل نیست.
آیات عظام خامنه ای، صافی و وحید: بنا بر احتیاط واجب، باید با اجازه او باشد و اگر بدون اجازه عقد بخوانند بنا بر احتیاط واجب، عقد باطل است.

      


اجازه عقد موقت
پرسش: آیا عقد موقت نیز مانند عقد دائم، احتیاج به اجازه پدر دارد؟
همه مراجع: آری، تفاوتی بین آن دو نیست.

   

صیغه محرمیت 
پرسش: ما دو نفر همکار مجرد هستیم، برای آنکه روابط مان از نظر شرعی دچار مشکل نشود و به گناه کشیده نشویم، می توانیم بدون اجازه پدر دختر، ازدواج موقت کنیم؟
همه مراجع: روابط کاری و تحصیلی باعث نمی شود اذن پدر یا جد پدری دختر از اعتبار بیفتد.

---------------------------------------------------------

شرایط عقد ازدواج را بیان کنید؟

ازدواج دارای شرایطی است؛ از جمله:

۱. به صورت شفاهی صیغه خوانده شود، نه نوشتاری؛

۲. قصد انشای عقد داشته باشند؛

۳. بین ایجاب و قبول، موالات رعایت شود؛

۴. صیغه را به صورت صحیح بخوانند؛

۵. خواننده صیغه عاقل و بالغ باشد؛

۶. زن و مرد به ازدواج راضی باشند.

----------------------------

  

سلام. دختر هستم.۳۰ سال سن دارم. شرایط ازدواج ندارم و پدر هم دارم و سخت گیری زیاد کرده اند و ازدواج نکردم.

آیا الان می توانم بدون اجازی پدر صیغه بشوم؟ تشکر

به نظر مقام رهبری بنابر احتیاط ازدواج شما نیاز به اذن پدر دارد به گونه ای او را راضی نمایید؛ البته عقد موقت را به صلاح شما نمی دانیم چون ممکن است با برطرف شدن بکارت پشیمانی برای شما سودی نداشته باشد.

---------------------------

  

اگر دختر و پسری بخواهند خودشان صیغه عقد موقت بخوانند، کیفیت آن به چه شکل است؟

همه مراجع:

پس از تعیین مهر و مدت عقد و رعایت شرایط عقد (مانند اجازه پدر دختر)، نخست دختر بگوید: «زَوَّجْتُکَ نَفْسی فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ» و پس از آن بدون فاصله (طولانی) پسر بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْویجَ»؛

توضیح المسائل مراجع، م ۲۳۶۸؛ نوری، توضیح المسائل، م ۲۳۶۴ و وحید، توضیح المسائل، م ۲۴۳۲؛ دفتر: خامنه ای.

-----------------------------

  

آیا در ازدواج موقت هم برای بیرون رفتن از منزل، اجازه شوهر لازم است؟

همه مراجع (به جز تبریزی):

اگر به واسطه بیرون رفتن، حق شوهر از بین می رود، باید اجازه بگیرد. در غیر این صورت، گرفتن اجازه لازم نیست (هرچند بهتر است اجازه بگیرد).

توضیح المسائل مراجع، م ۲۴۲۷ ؛ وحید، توضیح المسائل، م ۲۴۹۱ ؛ نوری، توضیح المسائل، م ۲۴۲۳ ؛ دفتر: بهجت.

آیةاللَّه تبریزی:

اگر به واسطه بیرون رفتن، حق شوهر از بین می رود، باید اجازه بگیرد و چنانچه حق او از بین نمی رود، بنابر احتیاط (-(واجب )-) بدون اذن او بیرون نرود.

تبریزی، توضیح المسائل مراجع، م ۲۴۲۷ ؛ دفتر: نوری.

-----------------------------------

  

اگر پدر دختر به ازدواج دائم با جوانی اجازه دهد، آیا آنان می توانند برای آشنایی از خصوصیات یکدیگر، بدون اطلاع خانواده او، عقد موقت بخوانند؟

همه مراجع: در این فرض نیز اعتبار اجازه پدر برای خواندن عقد موقت ساقط نمی شود.

دفتر: همه مراجع..

-------------------------------

  

فرزندی که از ازدواج موقت متولد می شود، مربوط به پدر است یا مادر؟

همه مراجع: به پدر تعلّق دارد. [۱]

۱- امام، تحریر الوسیله، ج ۲، النکاح المنقطع، م ۱۳؛ مکارم، استفتاءات، ج ۱، س ۷۵۵؛ سیستانی، منهاج الصالحین، ج ۲، م ۳۵۷؛ وحید، منهاج الصالحین، ج ۳، م ۱۳۶۷؛ تبریزی، منهاج الصالحین، ج ۳، م ۱۳۶۷؛ صافی، هدایة العباد، النکاح المنقطع م ۱۳ و دفتر: خامنه ای، بهجت، فاضل و نوری.

-------------------------------

  

سلام

آیا ازدواج معاطاتی را مراجع تقلید اجازه می دهند؟

همه اتفاق نظر دارند که عقد (چه دائم و چه موقت) معاطاتی نمی شود و باید حتماً صیغه عقد اجرا شود.

(نکاح معاطاتی ، نوعی نکاح است که به توافق و تراضی طرفین برای آن انعقاد آن کافی است ، یا به عبارت دقیق‌ تر عقد ازدواجی است که در آن قصد ایجاد عقد به واسطه‌ ی فعل یا عملی که به وضوح عقد ازدواج را بیان کند ، نشان داده می شود . تشخیص این صراحت و وضوح به عهده‌ ی عرف است . این اعمال می‌توانند از حلقه به دست کردن و بردن جهیزیه تا انجام عمل زناشویی را شامل شود.  یعنی هر کدام از طرفین ، مرد یا زن ، حلقه‌ ی ازدواج به دیگری بدهد ، یا زن جهیزیه‌ ی خود را به خانه‌ ی مرد برای شروع زندگی زناشویی ببرد ، عقد ازدواج محقق شده‌ است).

-----------------------------

  

آیا می توان از طریق تلفن، صیغه عقد را جاری ساخت؟

همه مراجع: آری، خواندن عقد با تلفن جایز است.[۱]

۱- امام، نوری و فاضل، تعلیقات علی العروه، باب العقد و احکامه، م ۱۰ مکارم، استفتاءات، ج ۲، س ۸۹۸ ؛ تبریزی، صراط النجاة، ج ۱، س ۸۴۴ ؛ خامنه ای، استفتاء، س ۳۰ ؛ صافی، جامع الاحکام، ج ۲، م ۱۲۵۸ ؛ سیستانی، سایت، ازدواج، س ۴۵ دفتر: وحید و بهجت.

---------------------------------

  

اگر در خواندن عقد نکاح یک حرف یا بیشتر اشتباه شود، آیا عقد باطل است؟

همه مراجع: اگر معنای آن عوض شود، عقد باطل است.

۱- توضیح المسائل مراجع، م ۲۳۷۱ ؛ نوری، توضیح المسائل، م ۲۳۶۷ و وحید، توضیح المسائل، م ۲۴۳۵.

-------------------------------

  

در صورتی که عقد موقت کرده باشیم و بچه دار بشویم سرپرستی بچه بر عهده کیست؟ بر عهده مرد است یا زن؟

بر عهده مرد است.

-----------------------------------

  

آیا در اینترنت و چت با دیگری، می شود عقد موقت را با انجام تایپ اجرا کرد؟

همه مراجع: خیر، با تایپ کردن، عقد صحیح نیست.[۱]

۱- نوری، امام و فاضل، التعلیقات علی العروه، باب العقد و احکامه، م ۲ ؛ سیستانی، توضیح المسائل مراجع، م ۲۳۶۳ ؛ صافی، هدایة العباد، ج ۲، باب العقد و احکامه و دفتر: وحید، تبریزی، بهجت، خامنه ای و مکارم.

-------------------------------

  

حداقل و حداکثر مدت در عقد موقّت چه مقدار است؟

همه مراجع (به جز تبریزی، سیستانی، مکارم و وحید): عقد موقت اندازه معیّنی ندارد و مقدار آن، با توافق دو طرف انجام می پذیرد.

امام، بهجت، صافی و نوری، توضیح المسائل مراجع، احکام نکاح ؛ فاضل و جامع المسائل، ج ۱، س ۱۵۴۴ و نوری، توضیح المسائل، احکام نکاح.

  

آیت اللَّه سیستانی: ... باید مدت آن از مقدار عمر زن و شوهر و یا یکی از آنها بیشتر نباشد که در این صورت عقد باطل خواهد بود.

 سیستانی، توضیح المسائل مراجع، احکام نکاح.

  

آیات عظام تبریزی، مکارم و وحید: ... بنابر احتیاط واجب، باید مدت آن از مقدار عمر زن و شوهر یا یکی از آنها بیشتر نباشد. در غیر این صورت، احتیاط واجب آن است که احکام عقد دائم را بر آن جاری سازند.

مکارم، استفتاءات، ج ۲، س ۱۰۰۸؛ وحید، منهاج الصالحین، ج ۳، عقدالمتعه؛ و تبریزی، منهاج الصالحین،۲، عقدالمتعه.

-------------------------------

  

آیا پیش از تمام شدن مدت عقد موقّت، جایز است صیغه ازدواج دائم خوانده شود؟

همه مراجع: خیر، این کار جایز نیست؛ بلکه باید مرد نخست مدت باقی مانده از عقد موقت را به زن ببخشد. سپس صیغه عقد دائم را جاری سازند.[۱]

۱- امام، تحریر الوسیلة، ج ۲، النکاح المنقطع، م ۱۱ ؛ صافی، هدایة العباد، ج ۲، النکاح المنقطع، م ۱۱ تبریزی، منهاج الصالحین، ج ۲، م ۱۳۱۱ ؛ دفتر: همه مراجع.

--------------------------

  

فرق عقد موقت با زنا در چیست؟

بعضی از تفاوت های عقد موقت و زنا به شرح ذیل است:

۱. صیغه موقّت یک نوع ازدواج است؛ همان طور که ازدواج دائم نوع دیگری از ازدواج است و هر دو شرایط و احکام خاص خود را دارد که از جمله آن ذکر صیغه عقد، مهریه و مدت است. اما زنا بدون توجه به این شرایط (مثل نخواندن صیغه عقد) کاری صورت می گیرد.

۲. در ازدواج موقّت نسبت به دختر باکره، اجازه پدر و یا جد پدری او لازم است؛ در نتیجه این کار با اطلاع خانواده و به دور از احساسات و پنهان کاری ها صورت می پذیرد.

۳. در ازدواج موقت، زن باید بعد از تمام شدن مدت عقد، عدّه نگه دارد؛ ولی در زنا این قانون وجود ندارد.

۵. در ازدواج موقت، مرد مسئولیت پذیر است و توابع این ارتباط را از جهت فرزنددار شدن احتمالی می پذیرد؛ در حالی که در عمل نامشروع این امر وجود ندارد.

۶. در ازدواج موقت «روابط» براساس «ضوابط» شکل می گیرد و ارضای جنسی به صورتی نظام مند و قانونی، پاسخ داده می شود، در حالی که در زنا ضابطه ای وجود ندارد و غیرقانونی است.

--------------------------

  

تفاوت عقد موقّت و دائم در چیست؟

ازدواج دائم و موقت، در بسیاری از احکام و مسائل مشترک اند؛ برای مثال در هر دو باید صیغه خوانده شود و تنها راضی بودن زن و مرد کافی نیست و یا صیغه عقد را می توانند خود زن و مرد بخوانند و یا دیگری را وکیل کنند که از طرف آنان بخواند. اما در پاره ای از مسائل با یکدیگر تفاوت دارند که برخی از آنها عبارت است از:

۱. ذکر نشدن مهر در عقد دائم، عقد را باطل نمی سازد (بر خلاف عقد موقّت).

۲. زن و شوهر در عقد دائم، از یکدیگر ارث می برند (بر خلاف عقد موقّت).

۳. جایز نیست زن و شوهر در عقد دائم شرط کنند که نزدیکی انجام نگیرد (بر خلاف عقد موقت).

۴. شوهر در عقد دائم باید نفقه زن را بپردازد (برخلاف عقد موقت).

۵. زن در عقد دائم بدون اجازه شوهر نمی تواند بیرون برود؛ ولی در عقد موقت می تواند، مگر آنکه باعث تضییع حق شوهر شود.

۶. ذکر مدت در عقد دائم لازم نیست؛ ولی در عقد موقّت باید مدت ذکر شود.

۷. در عقد دائم زن حق هم خوابی دارد (در صورتی که متعدد باشند)؛ ولی در عقد موقّت زن حق همخوابی ندارد.

----------------------

  

آیا جایز است پیش از تمام شدن مدت عقد موقّت، زن را به عقد دائم خود در آورد؟

همه مراجع: خیر، جایز نیست؛ ولی می تواند مدت باقی مانده را به او ببخشد و سپس عقد دائم بخواند.[۱]

۱- خامنه ای، استفتاء، س ۴۰ ؛ وحید، منهاج الصالحین، ج ۳، ۱۳۱۱؛ تبریزی، منهاج الصالحین، ج ۲، م ۱۳۱۱؛ سیستانی، منهاج الصالحین، ج۳، م ۲۴۹؛ امام، تحریر الوسیلة، ج۲، النکاح المنقطع، م ۱۱؛ صافی، هدایة العباد، ج ۲، النکاح المنقطع، م ۱۱؛ نوری، استفتاءات، ج ۲، س ۶۹۴؛ فاضل، جامع المسائل، ج ۲، س ۱۲۵۵، دفتر: بهجت و مکارم.

-----------------------------------

  

زن و مردی صیغه موقّت جاری می کنند و بعد از آمیزش متوجه می شوند که عقدشان به جهتی باطل بوده است؛ آیا این کار آنان در حکم زنا است و بچه به دنیا آمده نامشروع است؟

همه مراجع: با توجه به اینکه به مسأله آگاه نبوده اند، عملشان زنا نبوده و بچه نیز حلال زاده است و اگر بخواهند به زندگی موقّت ادامه دهند، باید دوباره صیغه عقد را جاری سازند.[۱]

۱- مکارم، استفتاءات، ج ۲، س ۱۰۱۲؛ نوری، استفتاءات، ج ۲، س ۶۳۴؛ وحید، منهاج الصالحین، ج ۳، عقد المتعة و م ۱۳۷۵ و ۱۳۷۶؛ سیستانی، منهاج الصالحین، ج ۳، م ۲۳۳ و ۹۲؛ تبریزی، منهاج الصالحین، ج ۲، عقد المتعة و م ۱۳۷۵ و ۱۳۷۶؛ امام، تحریر الوسیله، ج ۲، النکاح المنقطع، م ۵ و النسب، م ۲؛ صافی، هدایة العباد، ج ۲، النکاح المنقطع، م ۵ و النسب، م ۲ و دفتر: خامنه ای، بهجت و فاضل.

---------------------------------

  

اگر مردی بخواهد خانم بیوه ای را به عقد موقت خود در آورد، چگونه صیغه بخواند؟

همه مراجع: پس از تعیین مهر و زمان عقد، مرد به وکالت از طرف زن بگوید: «اَنْکَحْتُ مُوَکِّلَتی (بعد از آن نام زن ذکر شود) نَفْسی فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعلُومْ». سپس از طرف خودش بگوید: «قَبِلْتُ النِّکاحَ لِنَفْسی».

---------------------------

  

آیا زن می تواند پیش از خواندن عقد موقّت، مهریه خویش را ببخشد و خطبه عقد را بدون ذکر مهریه بخوانند؟

همه مراجع: خیر، عقد موقّت بدون ذکر مهر باطل است؛ ولی می تواند بعد از عقد آن را ببخشد.[۱]

۱- نوری، استفتاءات، ج ۲، س ۶۳۴ ؛ تبریزی، منهاج الصالحین، ج ۲، عقد المتعه ؛ وحید، منهاج الصالحین، ج ۳، عقد المتعه ؛ امام، تحریر الوسیلة، ج ۲، النکاح المنقطع، م ۵ ؛ صافی، هدایة العباد، ج ۲، النکاح المنقطع، م ۵ ؛ سیستانی، منهاج الصالحین، ج ۳، م ۲۳۳ و دفتر: بهجت، خامنه ای، مکارم و فاضل.

-------------------------------

  

حداقل و حداکثر مدت در عقد موقت چه مقدار است؟

آیات عظام امام، صافی، فاضل، نوری: عقد موقت اندازه معیّنی ندارد و مقدار آن با توافق دو طرف انجام می پذیرد.[۱]

آیت اللّه سیستانی: عقد موقت اندازه معینی ندارد و مقدار آن با توافق دو طرف انجام می پذیرد، ولی باید مدت آن از مقدار عمر زن و شوهر یا یکی از آنها بیشتر نباشد که در این صورت عقد باطل خواهد بود.[۲]

آیات عظام تبریزی، مکارم و وحید: عقد موقّت اندازه معیّنی ندارد و مقدار آن با توافق دو طرف انجام می پذیرد؛ ولی بنابر احتیاط واجب باید مدت آن از مقدار عمر زن و شوهر یا یکی از آنها بیشتر نباشد و در غیر این صورت احتیاط واجب آن است که احکام عقد دائم را بر آن جاری سازند.[۳]

آیت اللّه بهجت: عقد موقّت اندازه معینی ندارد و مقدار آن با توافق دو طرف انجام می پذیرد؛ ولی اگر مدت آن از مقدار عمر زن و شوهر یا یکی از آنها بیشتر باشد، باید احکام عقد دائم را بر آن جاری سازند.[۴]

۱- امام، صافی و نوری، توضیح المسائل مراجع، احکام نکاح؛ فاضل و جامع المسائل، ج ۱، س ۱۵۴۴ و نوری، توضیح المسائل، احکام نکاح و دفتر: خامنه ای.

۲- سیستانی، توضیح المسائل مراجع، احکام نکاح.

۳- مکارم، استفتاءات، ج ۲، س ۱۰۰۸؛ وحید، منهاج الصالحین، ج ۳، عقدالمتعه و تبریزی، منهاج الصالحین، ج ۲، عقدالمتعه.

۴- دفتر: بهجت.

--------------------------------

  

آیا متعه و ازدواج موقت در قرآن و یا زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) وجود داشته است؟

متعه یک نوع پیوند زناشویی مشروع است همانند ازدواج دائم، با این تفاوت که متعه به صورت ازدواج موقت است؛ ازاین‌رو متعه یکی از مصادیق «أزواجهم» در این آیه شریفه است:(((وَ الَّذِینَ هُم لِفُرُوجِهِم حافِظُونَ. إِلاّ عَلی أَزواجِهِم أَو ما مَلَکَت أَیمانُهُم)))[ مؤ منون ۲۳، آیات ۵-۶.]؛«کسانی که پاکدامنند مگر در مورد همسرانشان یا کنیزانی که به دست آورده اند».متأسفانه برخی از وهابی ها «متعه» و ازدواج موقت را به معنای زنا و فحشا می دانند و شیعه را متهم به زنا می کنند، در حالی که در کتاب های تفسیری و حدیثی خودشان احکام و شرایطی برای متعه بیان شده که آن را از زنا متمایز می کند، در ذیل به شرایط و احکام متعه اشاره می شود:

۱. تعیین اجرت یا مهریه.

۲. تعیین وقت و زمان.

۳. صیغه عقدی که مشتمل بر ایجاب و قبول است.

۴. جدا شدن به وسیله سپری شدن زمان عقد یا این که مرد، مدت خود را بذل کند و ببخشد.

۵. عدّه نگه داشتن زن پس از متعه (زنی که دارای عادت ماهانه است باید یک دوره عدّه نگه دارد و زنی که عادت ماهانه ندارد چهل و پنج روز باید عدّه نگه دارد).[ وسایل الشیعه، ج ۱۴، ص۴۷۳.]

۶. ارث نبردن زن.

۷. اگر فرزندی به دنیا بیاید، فرزند مشروع است و از پدر خود ارث می برد و نفقه فرزندان بر عهده پدر است.

۸. ازدواج با دختر باکره نیاز به اذن و اجازه ولی او دارد و بدون اذن ولی عقد باطل است.[ وسایل الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۵۸.]

مفسران بزرگ اهل‌سنت مانند ابن کثیر دمشقی، امام قرطبی و سیوطی و فخر رازی در تفاسیر خود ذیل آیه ۲۴ سوره نساء، شرایط و احکام مذکور را برای متعه ذکر کرده اند.[ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۴۸۶؛ الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، ج ۶، ص ۲۱۴؛ الدرّ المنثور، سیوطی، ج۲، ص ۴۸۴؛ التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج ۵، ص ۵۲ و ۵۱.]

اگر انسان منصفی این شروط و احکام را با زنا و فحشا مقایسه کند، خواهد فهمید که به هیچ عنوان این دو عمل با هم قابل مقایسه نیستند، هرگز در زنا و فحشا، عدّه نگه داشتن و صیغه عقد و تعیین وقت و سایر احکام وجود ندارد، در حالی که رعایت این احکام در ازدواج موقت الزامی است.

نکته دوم آن که ازدواج موقت و متعه مشروعیت خود را از قرآن کریم گرفته است؛ آیه ۲۴ سوره مبارکه نساء می فرماید:

(((فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً)))؛

«زنانی را که متعه کرده اید، مهرشان را به عنوان فریضه ای به آنان بدهید».

شیعه و سنی بر این باورند که این آیه درباره ازدواج موقت و نکاح متعه نازل گردیده است؛ هفده تفسیر مهم از تفاسیر اهل‌سنت تصریح به نزول آیه در مورد متعه دارند.[ از جمله این تفاسیر: صحیح بخاری کتاب التفسیر، صحیح مسلم (کتاب الحج)، مسند احمد، تفسیر طبری تفسیر فخر رازی، تفسیر قرطبی، تفسیر بغوی، تفسیر کشاف، تفسیر ابن کثیر، تفسیر خازن، تفسیر ابی السعود، تفسیر الدرّ المنثور سیوطی، تفسیر ابی حیان، تفسیر بیضاوی، احکام القرآن جصّاص و... .]

جالب آن که برخی از مفسران مانند طبری و ابن کثیر و دیگران از ابن عباس و أبی بن کعب و سعید بن جبیر و سدی نقل می کنند که آنها آیه را بدین گونه تلاوت می کردند: «فما استمتعتم به منهنّ إلی أجلٍ مسمّی»[ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۴۸۶.]، قید «إلی أجلٍ مسمّی» خود بهترین گواه برای آن است که آیه شریفه درباره متعه و ازدواج موقت نازل گردیده است.

ابن کثیر دمشقی که تفسیرش در میان وهابیت جایگاه برجسته و ممتازی دارد، در ذیل آیه ۲۴ نساء می گوید: «به عموم این آیه بر نکاح متعه استدلال شده است و بدون شک، متعه در آغاز اسلام مشروع و حلال بوده سپس حکم آن نسخ شده است. البته ابن عباس و گروهی از صحابه پیامبر قایل به مباح بودن متعه در حالت ضرورت و اضطرار بوده اند و این روایتی است که احمد بن حنبل نقل کرده است»[ همان.].

آری، متعه در آغاز اسلام مشروع بوده است ولی هیچ دلیل معتبری بر نسخ شدن آن توسط پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نداریم.

سیوطی در کتاب تاریخ الخلفاء تصریح می کند که نخستین کسی که متعه را حرام کرد، خلیفه دوم عمربن الخطاب بود، «هو (عمر) اوّل مَن حرَّم المتعة».[ تاریخ الخلفاء، سیوطی ص ۱۴۴.]

همچنین در صحیح مسلم از جابربن عبدالله انصاری این گونه روایت شده است: «عن جابر بن عبدالله قال: کنّا نستمتع بالقبضة مِنَ التمّر و الدّقیق الأیامَ علی عهد رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) و أبی بکر حتی نهی عنه عُمر فی شأن عمر و بن حریث»[ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۰۲۳، کتاب النکاح، باب نکاح المتعة، حدیث ۱۶.].

«جابر بن عبدالله گفت: ما در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و زمان ابوبکر متعه انجام می دادیم در مقابل یک مشت خرما و آرد تا این که عمر بن الخطاب متعه را در قضیه عمروبن حریث، حرام کرد».

آری عمر بن الخطاب در آن خطبه ای که برای مردم خواند، چنین گفت: «متعتان کانتا علی عهدِ رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) و أنا أنهی عنهما و أعاقبُ علیهما متعة النساء و متعة الحج»[ السنن الکبری، بیهقی، ج ۱۰، ص ۴۹۰، کتاب النکاح، حدیث شماره ۱۴۵۰۶.]؛ «دو متعه بود (متعه حج و متعه نساء) که در عهد رسول خدا مباح و حلال بود ولی من از آن دو نهی می کنم و هر کس آن را انجام دهد او را مجازات می کنم، یکی متعه زنان و یکی متعه حج است».

ازاین‌رو یحیی بن أکثم از مردی در بصره پرسید: در جواز «متعه» به چه کسی اقتدا کرده ای؟ آن مرد گفت: به عمر بن الخطاب. گفت: چگونه به وی اقتدا کردی در حالی که عمر شدیدترین و سخت گیرترین مردم نسبت به متعه بود. آن مرد گفت: در خبر صحیح آمده که عمربن الخطاب بر فراز منبر رفت و گفت: خدا و رسولش دو متعه را بر شما حلال کرد (متعه نساء و متعه حج) و من این دو متعه را بر شما حرام می کنم و هر کس آن را انجام داد او را مجازات می کنم. ما شهادت عمر بر حلال بودن آن دو متعه را قبول کردیم ولی تحریم آن دو را از وی نپذیرفتیم[ محاضرات الاُدباء، راغب اصفهانی، ج ۲، ص ۲۳۵.]. یعنی خود خلیفه دوم در این خطبه اش تصریح می کند که متعه در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) حلال بوده و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آن را تحریم نکردند و من حلال خدا را حرام می شمارم!!

امام علی(علیه السلام) درباره عملکرد نادرست خلیفه دوم می فرمایند: «لو لا أنّ عمر رضی الله عنه نهی عن المتعه ما زنی إلاّ شقی»[ تفسیر الطبری، ج ۸، ص ۱۷۸؛ الدرّ المنثور، ج ۲، ص ۴۸۶، التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۵۲.]؛ «اگر عمر بن خطاب از انجام متعه نهی نمی کرد، جز انسان شقاوتمند مرتکب زنا نمی شد».

نکته شایان ذکر آن که بسیاری از صحابه گران قدر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) معتقد به جواز و حلال بودن متعه، پس از رحلت ایشان بوده اند.

علامه امینی در کتاب گرانسنگ «الغدیر» نام بیست نفر از صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) که معتقد به جواز و حلیت متعه بوده اند را ذکر می کند[ الغدیر، ج ۶، ص ۳۱۳.] و این خود بهترین گواه بر عدم نسخ متعه می باشد.

ابن حزم آندلسی که از طرفداران تفکر اُموی است و فرد متعصبی است، درباره صحابه ای که پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) معتقد به جواز و مباح بودن متعه بوده اند، می گوید: «هر آینه پس از رحلت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) گروهی از سلف صالح از صحابه بر حلال بودن و جواز متعه ثابت قدم ماندند، از صحابه افرادی همچون: اسماء دختر ابوبکر صدیق، جابربن عبدالله انصاری، ابن‌مسعود، ابن عباس، معاویة بن ابی سفیان، عمرو بن حُریث، ابوسعید خدری، سلمه بن امیه بن خلف، معبد بن أمیه بن خلف. و از تابعین افرادی همچون: طاووس، عطاء، سعید بن جبیر و سایر فقهای مکه معتقد به حلال بودن و جواز متعه پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بوده اند».[ المحلی، ابن حزم، ج۱۱، ص ۱۶۹، کتاب النکاح، مسئله ۱۸۵۸.]

نکته مهم دیگر درباره متعه این است که ازدواج موقت همراه با شرایط و زمینه های آن، یک راه کار منطقی و خردپذیر برای حل پاره ای از مشکلات و آسیب های اجتماعی است.

جالب آن که کسانی که حلال خداوند را حرام نمودند، یا امور ناپسند دیگری مثل جهاد نکاح را جایگزین آن کرده اند و یا ازدواج موقت را با شکل و قالب دیگری پذیرفته اند. اهل‌سنت ازدواجی دارند به نام «الزواج بِنیّة الطّلاق» که حقیقت آن در واقع همان ازدواج موقت و متعه است ولی از نام بردن آن امتناع می ورزند[ شرح صحیح مسلم، باب نکاح المتعه، ج ۵ / ۷۶.].

امام نووی بزرگ شارح صحیح مسلم، در شرح خود این گونه می آورد: «اگر مردی با زنی ازدواج کند و صیغه عقد را به طور مطلق بخواند - قید نکند که عقد او دایم یا موقت است - و نیت این مرد آن باشد که مدّت معینی با این زن زندگی کند و بعد از او جدا شود، غالب فقهای اهل‌سنت بر این باورند که این نکاح صحیح و حلال است».

در میان بزرگان اهل‌سنت، کسانی بوده اند که خود ازدواج موقت انجام می داده اند؛ به عنوان نمونه، راغب اصفهانی در کتاب «محاضرات الأدباء» نقل می کند که «عبدالله بن زبیر» فرزند متعه بوده است، هنگامی که زبیر، اسماء دختر ابوبکر را متعه نمود، حاصل این ازدواج موقت «عبدالله بن زبیر» بود.[ مادر عبدالله بن زبیر به او گفت: «ما ولدتک الاّ فی المتعة» محاضرات الأدباء، ج۲، ص ۲۳۴.]

منبع: پرسمان

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • م IR ۱۸:۰۹ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۳
    10 12
    فیلم در چند دقیقه کوتاه حرف را به مخاطب انتقال داد ولی رسانه حوزه عوض اینکه در چند دقیقه کوتاه و با جذابیتهای رسانه ای نظر مراجع را بگوید بصورت کاملا غیر حرفه ای و حوصله بر بودن کلی متن گذاشته است
    • سید امیر حسینی جلالی IR ۲۲:۴۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۳
      4 7
      بهتر بود که خلاصه‌ای از ماحصل استفتائات را می‌گذاشتند اما اینگونه هم خوب است و شخصا استفاده کردم و برایم آراء مختلف و ناظر به پرسش‌های متفاوت، جالب و خواندنی بود.
    • هادی IR ۱۶:۴۳ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۴
      0 2
      سلام جناب حقگو اما درمورد رجعت سوال پرسیدید به بینید اول این بگم رجعت فقط مخصوص تشیع نیست حتی در عهد عتیق که کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان است درمورد رجعت سخن گفته شده که افرادی دوباره زنده می شوند.مثالی که زدم درمورد حضرت عزیر این بود که حضرت عزیر دو بار زندگی کرده است و حرف من این بود که به بینید می شود یک نفر دوبار زندگی کند.اما گفتید رجعت در تضاد است با ایثار و فداکاری امام حسین در حالی که به هیچ وجه اینگونه نیست امام حسین ایثار فداکاری کرده است ولی دوباره زنده خواهد شد و هیچ کس ایثار و فداکاری که امام حسین انجام داده است را فراموش نمی کند اما درمورد لعن فرستادن برای یزید و شمر پرسیدید ما یزید شمر لعنت نمی کنیم چون مظلومانه یک نفر کشتن نه ما آن هارا لعن می کنیم چون لایق لعن هستند چون منجی خود را سر بریدند کسی که آمده بود تا نجاتشان بدهد را کشتند.اما درمورد هدایت غربی ها سوال پرسیدید من یک سوال دارم آیا غربی ها گمراه تر هستند یا اعراب جاهلی اعراب جاهلی که سنگ چوب می پرستیدند از نظر من اعراب جاهلی اما آنها هدایت شدند(به ماند که بعد از پیامبر باز اوضاع اعراب خراب شد)پس غربی ها هم می توانند هدایت شوند کما این که شدند بروید خودتان آمار گرویدن به اسلام در اروپا رو به بینید.درمورد این سوال پرسیدید که جبه باطل همیشه وجود دارد بله وجود دارد حتی بعد از ظهور امام مهدی اما آن دوران عجیب است و با این دوران زمین تا آسمان فرق می کند گفتم چون تا حالا تاریخ بشریت آن دوران را ندیده است که خیر بر شر پیروز باشد نمی داند که چه جوری است اگر هم دیده باشد یک کمی دیده است نه زیاد. به یینید اگر بخواهیم درمورد ایگ موضوعات حرف بزنیم نه شما به نتیجه خواهی رسید نه ما فعلاً از این بحث بیاید کنار و جواب این سوال های من بدید نظر شما درمورد امام مهدی چیست نظر شما درمورد آیه تطهیر چیست و به نظر شما منظور آیه ۵۵ سوره مائده چه کسانی هستند و از همه مهمتر نظر شما درباره امامت چیست و آیا از نظر شما پیامبران معصوم هستند یا نیستند.
    • علی IR ۱۲:۱۲ - ۱۴۰۰/۰۵/۲۵
      0 0
      اگه حلال و حروم رو به طور کامل برات توضیح ندن که متوجه نمیشی میری حروم انجام میدی چیزی که تخصص نداری گوش بده ‌‌و بخون تا یاد بگیری
  • فاطمه سادات IR ۲۱:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۳
    14 5
    جالبه که انتقاد از خودتون رو هم منتشر می‌کنید!!!
    • امیرحسین IR ۱۴:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۰
      3 4
      اون قلمچی ه که انتقاد رو منتشر نمی کنه
  • IR ۱۲:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
    2 1
    همان طور که از نامش بر می آید موقت است فایده اش نیز . ترویج ازدواج موقت بخصوص برای کسانی که یا امکان دائم ندارند و یا کلا قصد ان را ندارند ، راهی حلال است ، اما صلاح دختران و زنان جوان ، ازدواج دائم است .
  • حقگو IR ۱۳:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
    8 9
    در هیچیک از کتب اهل سنت چه تفسیر وچه حدیث ابداً نامی از متعه وازدواج موقت برده نشده است.کلمه "ازواجهم" یعنی همسرانشان اصلاً موقت بودن همسر را نمی رساند که به آن استناد کرده اید.همچنین آیه :"فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ ..."آغاز وانجامی داردا که شما فقط وسط آیه را ذکر کرده اید.در آیات قبل وابتدای همین آیه قرآن مواردی که ازدواج با آنان حرام است را بر می شمارد ازجمله محارم و نیز زنان شوهردار، اما ازدواج ورای این محارم را خداوند حلال اعلام می کند که می توانید تزویج کنید حال اگر از آنها بهره مند شدید(هم بستر شدید) مهریه(کامل) زوجه بر شما واجب می شود(در آیات بعدی می گوید که اگر همبستر نشدید در صورت جدایی نصف مهریه را باید بپردازید).می گویید ازدواج موقت در زمان پیامبر وجود داشته وخود پیامبر(ص) این کار را انجام داده اندو به قول شما پیامبر سی و چهار زن صیغه ای داشته اند و باز به قول شما بجز یکی هیچکدامشان را طلاق نداده اند وتا آخر عمر مبارکشان در صیغه شان بوده است.این که خلاف عقد موقت است که نباید از مدت عمر زوج یا زوجه بیشتر باشد.می گویید عمر دو متعه را حرام کرد متعه زنان ومتعه حج،معنی متعه زنان را درک می کنم ولی متعه حج که عمر حرام کرد چه معنی می دهد؟یعنی عمر مراسم حج را حرام اعلام کرد؟از قول حضرت علی(ع) نوشته اید که اگر عمرمتعه را حرام نمی کرد جز شقی کسی زنا نمی کرد الآن که متعه در کشور رایج هست یعنی فساد کمتر شده است؟ بگذریم قرآن که اینهمه توصیه به استعفاف وپاکدامنی می کند در صورتی که مسلمین می توانستند با مشتی خرما و آرد متعه کنند چه نیازی بود که قرآن توصیه به عفت وپاکدامنی کند ومسلمانان را به رنج اندازد؟و...اما ایرادات عقلی ومنطقی،۱.چرا مدت عده در متعه کمتر از نصف مدت عده در نکاح است؟۲.چرا پیامبر(ص) نفرمودند: " النکاح والمتعه سنتی فمن..."و چرا قرآن هرجا اسم حج تمتع می آید عبارت"او عتمرو..."هم پشت سرش می آید ولی در هیچ جای قرآن بعد از کلمه نکاح،انکحتم و مانند آن عبارت"او تمتعوا" نیامده(یعنی نگفته هر گاه ازدواج کنید ویا متعه انجام دهید) در صورتی که به قول شما متعه هم نوعی عقد است؟۳.درمتعه شخصیت زن لگدمال می شودو مانند یک کالا با او رفتار می شودو بازهم موضوع بهره کشی طبقه مرفه جامعه از زن(اکثراً قشرضعیف) مطرح می شود۴.چرانفقه و ارث به زوجه تعلق نمی گیرد؟وچرا ...؟
    • ۱ IR ۱۹:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
      5 0
      مجبورتون کرده اند که الکی انکار بکنید ؟ اولین کتابی که در متن فوق نام برده شده ، تفسیر ابن کثیر است ببینید : وكقوله " ولا يحل لكم أن تأخذوا مما آتيتموهن شيئا " وقد استدل بعموم هذه الآية على نكاح المتعة ولا شك أنه كان مشروعا في ابتداء الاسلام ... . ابن کثیر می گوید تحقیقا (قد بر سر فعل ماضی بیاید برای تحقیق است) به عموم این آیه بر نکاح متعه استدلال شده است ، و بعد می گوید شکی نیست که در صدر اسلام مشروع بوده است . بقیه مستندات فوق رو هم می تونید برید ببینید .
    • ۲ IR ۱۹:۰۹ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
      5 2
      در همان متنی که ضمن پاسخ قبلی آوردم ، ابن کثیر استدلال به عموم آیه مذکور در آنجا را ذکر کرد . عموم یعنی چه ؟ وقتی خود ابن کثیر می گوید نکاح متعه یعنی چه ؟ اطلاق و استعمال نکاح برای ازدواج موقت چیز جدیدی نیست ، ازواج هم طبعا عام است و شامل همسران موقت و دائم هر دو می شود .
    • ۳ IR ۱۹:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
      0 0
      اما در مورد آیه «فما استمتعتم به ...» ، استدلال به ما قبل و ما بعد در صورتی تمام است که قرینه اجلایی نباشد در حالی که در همان تفسیر ابن کثیر ج ۱ ص ۴۸۶ آمده است : « وكان ابن عباس وأبي بن كعب وسعيد بن جبير والسدي يقرؤن " فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى فأتوهن أجورهن فريضة " » یعنی چهار نفر از شاخصین و در صدرشان ابن عباس ، به جهت وضوح شأن نزول آیه در نکاح موقت ، «إلی أجل مسمی» را هم می آوردند . در هر حال اگر حتی همان کلیت نکاح هم بگیریم عمومش شامل نکاح موقت هم می شود و نافی آن نیست .
    • ۵ IR ۲۰:۴۹ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
      3 1
      منظور از متعه حج ، التذاذات جنسی است که بعد از عمره حلال می شود تا وقتی که بخواهد حج انجام دهد . عمر آن را حرام کرد ، در حالی که فرد عمره تمام کرده ، لذت جنسی برایش حلال است ، مثل دیگر چیزهایی که زمان احرام حرام بوده و بعد از اتمام عمره حلال می شود .
    • ۶ IR ۲۰:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
      0 0
      کدام رواج ؟ وقتی ما این جور استنکار می کنیم ، چرا افراد می توانند با امنیت عرضی و روانی اقدام به ازدواج موقت بکنند ؟ البته طبیعی است که وقتی مسیر حلال باز و سهل باشد افراد بی جهت به مسیر حرام نمی روند . منتهی گاه به خاطر عواملی افراد شقاوتمند تکثر پیدا می کنند ، در کربلا شقاوتمندان بیشتر بودند یا سعادتمندان ؟
    • ۷ IR ۲۱:۰۵ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
      0 0
      مسلمینی که توان مالی داشتند اکثریت قاطع جمعیت آن روز را تشکیل نمی دادند ، خود همین ازدواجهای موقت این چنینی نشان از اوج فقر دارد ، لذا افراد بسیاری بودند که همین توان هم نداشتند ، مثلا خانمی آمد پیش پیامبر صلی الله علیه و آله و درخواست ازدواجش را مطرح کرد و حضرت هم از اصحاب جویا شد ، یکی گفت من ، حضرت برای مهرش پرسید و طرف گفت چیزی ندارم ، و در نهایت تعلیم بخشی از قرآن شد مهریه و رفتند ، یا مثلا می آمدند پیش حضرت و ایشان ابزاری مثل تیشه و مانند آن به آنها می داد و می رفتند به بیابان و هیزم جمع می کردند و ... . آنهایی که به هر نحو امکان ازدواج نداشته و ندارند را قرآن توصیه به استعفاف تا برطرف شدن مشکل می فرماید .
    • ۸ IR ۲۱:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
      0 0
      مدت عده مثل خیلی از احکام ، توقیفی است ، بنا بر این شارع مقدس می تواند محدوده های متفاوت وضع فرماید و برای موقت و دائم فرق بگذارد ، کدام محال عقلی از تفاوت آنها پیش می آید ؟!
    • ۹ IR ۲۱:۱۲ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
      1 0
      وقتی نکاح موقت یکی از انواع نکاح و ازدواج است ، چرا بایستی جداگانه مورد تصریح قرار بگیرد و مثلا بفرماید النکاح و المتعة ؟!
    • ۱۰ IR ۲۱:۱۸ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
      2 0
      لگد مال ؟! کالا ؟! بابا زن آزاد است ازدواج موقت بکند یا نکند ، مدت مشروط به موافقت زن هست ، حتی کیفیت های دیگر هم مشروط به توافقات و شروطی است که طرفین طی می کنند . مربوط به صرف مرفهین هم نیست ، ممکن است هر کدام از زن و مرد در شرایطی امکان ازدواج دائم نداشته باشند ، چرا راه ارضای مشروع موقت را به روی آنان ببندیم ؟
    • ۱۱ IR ۲۱:۲۲ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
      0 1
      اما نفقه را اولا در قالب مهر قابل دیده شدن هست ثانیا برخلاف دائم بیرون رفتن زن از خانه و کار بیرونی ممنوعیت مطلق ندارد ، بنا بر این می تواند خودش فعالیت و تحصیل مال بکند . اما ارث هم که طرفینی است ، هیچکدام از دیگری ارث نمی برند ، یک محرومیت یک طرفه نیست .
    • اثنی عشری IR ۱۹:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      1 0
      «غربی ها را ببینید فقط با دو تا حلقه باهم ازدواج می کنند.» البته ازدواج کفار رو بایستی در کنار کثرت طلاقشان دید ، چرا گر چه راحت ازدواج می کنند طلاق هم برایشان سخت نیست . ما نیازی به مقایسه خودمان با آنها نداریم ، سیره نبوی صلوات الله علیه و آله به شفافیت تمام حکایت گر کمال سادگی و سهولت ازدواج های آن زمانی است ، خدا کند سخت گیری ها در حلال خداوند مبدل به سهولت ، و رواج معاصی تبدیل به قباحت عمومی گردد إن شاء الله تعالی .
    • هادی IR ۱۲:۳۵ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۴
      0 0
      (ادامه مطالب)گفتید که درمورد این که خداوند به حضرت آدم کلماتی آموخت روایتی وجود دارد که ذکر نمی کنم لطفاً ذکر کتید می خواهم بدانم چیست؟اما درمورد رجعت به بینید شما مقاله هفتاد مورد از تناقضات قرآن را خوانده اید خب قطاً خوانده اید آن چیز هایی که در این مقاله آمده است تناقض نیست بلکه برداشت غلط است الان شما می گوید رجعت در قرآن نیامده است مطمئن هستید که نیامده است مطمئن هستید که آیات قرآن را اشتباه برداشت نکرده اید مسئله رجعت در بعضی از آیات قرآن که شما برداشت کرده اید درمورد قیامت هستند آمده است رجعت فقط مخصوص تشیع نیست در عهد عتیق هم که کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان هست مسئله رجعت آمده است که انسانهایی دوباره زنده می شوند منظور من درمورد زنده شدن حضرت عزیر این است درست است که معجزه است ولی یک پیامبر دو بار زندگی کرده است پس نگوییم نمی شود همچین اتفاقی بی افتد اما درمورد این که کشور های غربی اوضاع شان خراب است بله درست است ولی مگر اوضاع اعراب جاهلی خراب نبود پس چگونه آن ها هدایت شدند از نظر من اوضاع اعراب جاهلی خیلی خراب تر از اوضاع مردم غرب است شما بروید و به بینید در قاره اروپا مسلمان شدن چقدر زیاد است چگونه این همه افراد هر سال مسلمان می شوند آنوقت می گویید هیچ امیدی به غرب نیست آنها دین بهشان نرسیده است.اما درمورد ایثار و شهادت امام حسین اولاً شمر و یزید به خاطر کشتن یک نفر مورد لعن نفرین نیستند به خاطر این مورد لعن و نفرین هستند که منجی خودشان را سر بریدن حالا می خواهد آن منجی دوباره زنده شود یا نه.امام حسین ایثار و فداکاری کرده است ولی دوباره زنده می شود و ایثار فداکاری یشان با دوباره زنده شدنشان هیچ در تضاد نیست.بله جبه باطل همیشه وجود خواهد داشت حتی در زمان پس از ظهور ما که نگفتیم در آن زمان دیگر جبه باطل وجود ندارد.(ادامه دارد)
  • محقق قرآن IR ۱۶:۰۷ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
    0 2
    چرا وقتی گفتین همه علما منظورتان از آن علمای موافق با عقایدتان بود بسیاری از علما ازدواج موقت را حرام میدانند اگر راست میگویید دوتا مرجع مدافق و مخالف ازدواج موقت(زنا) را بیاورید تاباهم بحث کنند مردم هم عقل دارند آیه ۲۴سوره نسا نه فقط موافق ازدواج موقت نیست بلکه کاملا مخالفش میباشد
    • IR ۱۹:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
      0 1
      کدام بسیاری ؟
    • IR ۲۱:۲۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
      0 0
      مخالفتش چیست ؟
    • عجب IR ۰۷:۵۶ - ۱۳۹۹/۰۷/۰۷
      1 0
      سلام شما واقعا محقق قرآن هستید ؟ در رابطه با تفسیر آیات هم باید بدونید میتونید آیه را جستجو کنید و از سایت ویکی اهل بیت تفاسیر مختلف را ببینید که نوشته ازدواج موقت !!! شما چرا حرف گذاشتی تو دهن مراجع ؟؟؟؟؟؟؟ حتی توی استفتائات رهبری هم از عقد موقت هست... ضمنا زحمت بکش جلد 6 الغدیر را دانلود بکن و فهرست را بررسی کن تا گذری داشته باشی بر اسنادی که علامه امینی بر اثبات ازدواج موقت داشته اونم از شرع و دین !
  • ۴ IR ۲۰:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
    2 0
    «وخود پیامبر(ص) این کار را انجام داده اند وتا آخر عمر مبارکشان در صیغه شان بوده است» چرا دروغ گفتی ؟ کجای نوشته بالا همچنین چیزی نوشته است ؟!
    • IR ۲۱:۴۷ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
      1 1
      این پاسخ ۴ به کامنتی با عنوان حقگو بود که گویا اشتباهی مستقلا ارسال کرده ام
  • حقگو IR ۱۲:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۶
    2 0
    ۱ و ۲ آقایی که فقط شماره گذاشته ای،این جملات یک عرب زبان نیست بلکه جملات فارسی است که به عربی برگردانده شده و به کتاب تفسیر ابن کثیر اضافه شده است: ،ابتداء الاسلام،بعموم،نکاح المتعه... خیلی توی ذوق می زند.گذشته از آن شما که کتابهای ما اهل سنت را قبول نداریدچرا به آنها استناد می کنید؟ نکاح متعه اصطلاحی ساختگی است که جز اینجا هیچ جای دیگری ندیده ام چون متعه اصلاً نکاح نیست.طبق عقیده شیعه عقد بر دو نوع است،عقدنکاح و عقد متعه. نکاح متعه اصلاً وجود ندارد چه برسد به اینکه ترکیب عربی باشد وطبق آنچه علمای شمابعنوان صیغه متعه می خوانند از عبارت زَوَّجتُ موکلتی...استفاده می کنند وعبارت انکحت موکلتی...را بکار نمی برند.۳ و۴.ابن عباس،ابی ابن کعب و...به چه حقی در کلام خدا(قرآن) دخل وتصرف کرده و عبارتی به آن افزده اند؟مگر از خدا وپیامبر بالاتر بوده وبهتر می دانسته اند؟قطع به یقین این ادعای شما تهمتی در حق آنهاست.۵.در مذاهب اهل سنت طبق آیه قرآن رفث در حین احرام وحج جایز نیست و حرام است نه اینکه عمر حرامش کرده باشد۶.یعنی هنوز رواج پیدا نکرده؟ از صدا وسیما بگیر تا شبکه های اجتماعی وسایتهای آنچنانی...بگذریم خداوند راه حلال را باز گذاشته است (نکاح) ما خودمان آنقدر پیله وتار وزنجیر به دورمان تنیده ایم که امر ازدواج را از کندن کوه الوندبا دست خالی هم سخت تر کرده ایم. غربی ها را ببینید فقط با دو تا حلقه باهم ازدواج می کنند.از آن طرف سنگ وصخره های چند هزار تنی جلوی پای جوانان و والدین انداخته ایم بطوریکه پدرخانواده دختردار برای تهیه جهیزیه کلیه اش را میفروشد وپسردار به نوعی دیگر واز این طرف راه حلی ارائه می کنیم که بنیاد خانواده را هدف قرار داده است. جوانی که به راحتی وباکمترین هزینه و دنباله و تبعات می تواند با چند زن صیغه ای خود را ارضاء کند مگر دیوانه است که فکر غول ازدواج با آنهمه پیش درآمد وپس درآمد از مخیله اش بگذرد؟اصلاً چرا خودش را به یک یا دو زن با آنهمه تبعات محدود کند؟ می تواند در یک لحظه با هر تعداد زن که بخواهد مرتبط باشد وکسی از او بازخواست نکند تازه ثواب چندین حج وجهادو...هم برایش نوشته شود.آیا این امر در راستای تحکیم بنیان خانواده است یا تخریب آن؟
    • IR ۲۱:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۶
      1 0
      «۱ و ۲ آقایی که فقط شماره گذاشته ای،این جملات یک عرب زبان نیست بلکه جملات فارسی است که به عربی برگردانده شده و به کتاب تفسیر ابن کثیر اضافه شده است: ،ابتداء الاسلام،بعموم،نکاح المتعه... خیلی توی ذوق می زند» طبیعی است که عادت ، مورد عادت را پسندیده و غیر آن را نامانوس قرار می دهد ، در محیطی که مدام ازدواج موقت تقبیح شده ، مسلما فرد برایش پذیرش خلاف مانوساتش مشکل است ، اما عادت مستند درستی نیست ، و انسان نباید تکیه گاهش عاداتش باشد ، بلکه پس از مشروعیت ، عادت را می توان ابزاری برای تثبیت نسبی چیزی که مشروع است مورد استفاده قرار داد . تفسیر ابن کثیر چاپ بیروت صفحه اولش را ببینید ، چاپ ایران نیست : تفسير القرآن العظيم (ابن كثير) المؤلف: أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي البصري ثم الدمشقي (المتوفى: 774هـ) المحقق: محمد حسين شمس الدين الناشر: دار الكتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون - بيروت الطبعة: الأولى - 1419 هـ [ترقيم الكتاب موافق للمطبوع، وهو ضمن خدمة مقارنة التفاسير] / در ضمن مکرر شنیده شده است که کتب موجود فعلی در دست اهل سنت ، مورد کاستی قرار گرفته ، هیچ بعدی ندارد که تفسیر ابن کثیر هم دچار چنین مشکلی شده باشد .
    • IR ۲۱:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۶
      0 0
      استناد به کتاب دیگری برای الزام وی به مسلماتش چیز عجیبی است ؟! شما مگر در نوشته قبلی و کنونی به کتب شیعه نسبت ندادی و استدلال نکردی ؟
    • IR ۱۱:۱۸ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      1 0
      تبدیل به عادت شدن یک امر دال بر حقانیت ودرستی آن نیست و در ثانی کاری که با سرشت انسان همخوانی نداشته باشد به عادت مبدل نمی شود مثل قتل، تجاوز، بی عدالتی ،...
    • IR ۱۱:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      0 0
      استناد به کتاب دیگری... در صورتی که منابع وکتب طرف مقابل را قبول داشته باشی می توانی استناد کنی.من اگر مثال آوردم نخواستم استناد کنم بلکه انتقاد کردم،مگر در مورد خطبه متعه که استناد کردم و در اینجا قبول می کنم که اشتباه کرده ام ونباید استدلال می کردم از طرف دیگر ما کتابها،احادیث و اسناد شیعه را که مطابق با قرآن و سنت باشد کاملاً قبول داریم و آنها را سرلوحه کار و زندگی خود قرار می دهیم واین کار منافاتی با مذهب اهل سنت ندارد."وبشر الذین آمنوا الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه"وبشارت باد بر مومنان،آنان که کلام را می شنوند و از بهترین شان تبعیت و پیروی می کنند.
    • IR ۱۲:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      0 0
      تشریع نکاح متعه و موقت ، به هیچ وجه قابل انکار نیست ، موسوعه کویتیه مال کَی و کیست ؟ ملاحظه بکنید . اختلافات مخالفین حول نسخ و عدم آن در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و منعش در زمان عمر است .
    • IR ۱۳:۰۲ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      0 0
      یعنی چه که زوجت می گویند انکحت نمی گویند ؟! ببینید تعبیر امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در تحریر الوسیله ج ۲ ، نکاح ، نکاح موقت مساله ۲ : «(مسألة 2): ألفاظ الإيجاب في هذا العقد: «متّعت» و «زوّجت» و «أنكحت»، أيّها حصلت وقع الإيجاب به،» هر سه تعبیر را فرموده اند ، با هر کدام حاصل شود ایجاب با آن تحقق می یابد .
    • IR ۱۳:۰۷ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      1 0
      ابن عباس شان نزول آیه را ضمیمه آن می کرده است ، الحاق شان نزول و تفسیر به آیه ، چیز عجیبی نیست ، منتهی قبلا علایم نوشتاری تفکیک کننده ، مثل امروزه نبوده است تا ایجاد تمایز نمایند .
    • اثنی عشری IR ۱۴:۲۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      0 0
      «و در ثانی کاری که با سرشت انسان همخوانی نداشته باشد به عادت مبدل نمی شود مثل قتل، تجاوز، بی عدالتی ،...» اولا : ناهمخوانی ازدواج موقت با سرشت حتی با مسلمات مخالفین هم نمی خواند ، چرا که اصل چنین ازدواجی در هنگام حیات پیامبر صلی الله علیه و آله مورد قبول است ، اختلاف همان طور که گفتم بر سر تحریم حضرت بعد از تحلیل آن هم بین مذاهب مخالف اهل بیت علیهم السلام است نه اثنی عشریه . ثانیا : اصل ادعای عادت ناپذیری افعال غیرفطری با مشاهدات مکرر خلاف آن مردود است ، شما اقاریر افرادی که دچار ادمان قتل می شوند را ببینید ، می گویند در آغاز برایشان دشوار بوده است ، اما بعد عادی شده است همین طور در مورد دیگر بزه ها .
    • اثنی عشری IR ۱۴:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      0 0
      همان آیه شریف : « فبشر عباد الذین ...» دال بر آن است که بایستی مطالب کتب را تفکیک کرد و حق را پذیرفت و غیر آن را رد کرد . ما هم از کتب مخالفین اهل بیت علیهم السلام ، آن چه را حق ببینیم مقبول و آن چه را ناحق بنگریم مردود می دانیم .
    • اثنی عشری IR ۱۵:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      0 0
      اما در مورد متعه حج ، من معنای آن را گفتم ، رفث در حج حرام است ، نه ما بین عمره و حج هنگام محل بودن . عمر این را حرام کرد که بر خلاف صریح قرآن بود . قرآن را ببینید : «ٱلْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَٰتٌ ۚ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ ٱلْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِى ٱلْحَجِّ...» . بعد از بیرون آمدن از احرام عمره ، و قبل از احرام عمره بستن چرا تمتعات مشروع حرام باشد ؟ در تنگنا قرار دادن بندگان خدا بی جهت چرا ؟
    • اثنی عشری IR ۱۸:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      1 0
      ویرایش : ... قبل از احرام حج بستن ...
    • اثنی عشری IR ۱۹:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      3 0
      «.یعنی هنوز رواج پیدا نکرده؟ از صدا وسیما بگیر تا شبکه های اجتماعی وسایتهای آنچنانی...» اگر رایج بود کسی جرأت برخورد استنکاری و ردی داشت ؟ شما الآن راحت دارید با چیزی که در مکتب اهل بیت علیهم الصلاة و السلام مقطوع الحلیة است به مثابه یک عمل فاحشه ای برخورد می کنید !!! اگر رایج بود کسی اجازه چنین جسارت علنی ، واضح و در کمال قباحت را می داد ؟ منتشر می کردند ؟ و اما رادیو تلوزیون به ندرت به این پرداخته ، و آنچنان که حق این راهکار مهم است وارد نشده و در تبلیغ تشریح آن هم خیلی کم کاری کرده است .
    • اثنی عشری IR ۱۹:۱۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      0 0
      «بگذریم خداوند راه حلال را باز گذاشته است (نکاح) ما خودمان آنقدر پیله وتار وزنجیر به دورمان تنیده ایم که امر ازدواج را از کندن کوه الوندبا دست خالی هم سخت تر کرده ایم.» البته که باز گذاشته ، اما هر کسی به نحوی با این حلال مقابله کرده اند ، عده ای همان طور که گفتید ، و عده ای هم از همان صدر اسلام بعد از مخالفت با خلافت خلافای برحق الهی ، راه دیگری در پیش گرفتند ، و اعوجاجاتی ایجاد کردند ، که از جمله آنها محدود کردن ازدواج به دائم ، و انکار و تقبیح موقت ، و قرار دادن آن در کنار معصیت عظیمه ای همانند زناست !!!!!
    • اثنی عشری IR ۱۹:۵۰ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      0 0
      «از آن طرف سنگ وصخره های ... آیا این امر در راستای تحکیم بنیان خانواده است یا تخریب آن؟» اون سنگ را ما انداختیم ؟! این مهور ثقیله و هکذا دختران کجای آموزه های اسلامی شیعی آمده است ؟! اما این بنیان بنیان که می کنید به خاطر آن است که خانواده رو منحصر به دائم کرده اید ، و گر نه ازدواج موقت هم قادر بر تشکیل خانواده است ، عبد الله بن زبیر حاصل ازدواج موقت نبود ؟ مدت کمتر از عمر زوجین مورد مخالفت هیچ یک از مراجع معظم نیست .
    • IR ۲۲:۲۵ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      3 1
      جناب اثنی عشری،این بحث ما به جایی نمی رسد چون من هرچه دلیل و منطق عقلی می آورم شما سند و دلیل نقلی می آورید در حالیکه بجز کلام الهی در هر سند وکتابی امکان اشتباه و دخل و تصرف وجود دارد.من از طوق وزنجیرهای خودساخته و آسان گیری ازدواج می نویسم، شما از ابن زبیر می گویید که حاصل متعه بوده، والله اعلم. تقلید و گرته برداری از خصوصیات خوب غربی ها مانند سختکوشی،آسان گیری ازدواج و...دلیل بر این نیست که ایمان ما ضعیف است. باید خوبیها را از هر که بود حتی کافر انتخاب و بدیهایشان را طرد کنیم.در همین امر ازدواج مشکل غربی ها، دادن بی قید و شرط حق طلاق به زن می باشد که یکی از دلایل آمار بالای طلاق در آن کشورهاست. ختم کلام اینکه اگر آنهایی که متعه می کنند مرضی در قلبشان نیست چرا با همان شرایط سهل و آسان عقد دائم نمی کنند؟ البته روی حسابم خانم هایی که از سر فقر و ناچاری به این کار تن می دهند نیست.این چه خانواده و بنیادی است که نه تعدادش محدودیت دارد نه ذره ای به شخصیت زن توجه شده است و نه زمان مشخصی دارد؟دلیل منطقی بیاورید نه تهدید
  • حقگو IR ۱۴:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۶
    0 0
    ۱ و ۲ آقایی که فقط شماره گذاشته ای،این جملات یک عرب زبان نیست بلکه جملات فارسی است که به عربی برگردانده شده و به کتاب تفسیر ابن کثیر اضافه شده است: ،ابتداء الاسلام،بعموم،نکاح المتعه... خیلی توی ذوق می زند.گذشته از آن شما که کتابهای ما اهل سنت را قبول نداریدچرا به آنها استناد می کنید؟ نکاح متعه اصطلاحی ساختگی است که جز اینجا هیچ جای دیگری ندیده ام چون متعه اصلاً نکاح نیست.طبق عقیده شیعه عقد بر دو نوع است،عقدنکاح و عقد متعه. نکاح متعه اصلاً وجود ندارد چه برسد به اینکه ترکیب عربی باشد وطبق آنچه علمای شمابعنوان صیغه متعه می خوانند از عبارت زَوَّجتُ موکلتی...استفاده می کنند وعبارت انکحت موکلتی...را بکار نمی برند.۳ و۴.ابن عباس،ابی ابن کعب و...به چه حقی در کلام خدا(قرآن) دخل وتصرف کرده و عبارتی به آن افزده اند؟مگر از خدا وپیامبر بالاتر بوده وبهتر می دانسته اند؟قطع به یقین این ادعای شما تهمتی در حق آنهاست.۵.در مذاهب اهل سنت طبق آیه قرآن رفث در حین احرام وحج جایز نیست و حرام است نه اینکه عمر حرامش کرده باشد۶.یعنی هنوز رواج پیدا نکرده؟ از صدا وسیما بگیر تا شبکه های اجتماعی وسایتهای آنچنانی...بگذریم خداوند راه حلال را باز گذاشته است (نکاح) ما خودمان آنقدر پیله وتار وزنجیر به دورمان تنیده ایم که امر ازدواج را از کندن کوه الوندبا دست خالی هم سخت تر کرده ایم. غربی ها را ببینید فقط با دو تا حلقه باهم ازدواج می کنند.از آن طرف سنگ وصخره های چند هزار تنی جلوی پای جوانان و والدین انداخته ایم بطوریکه پدرخانواده دختردار برای تهیه جهیزیه کلیه اش را میفروشد وپسردار به نوعی دیگر واز این طرف راه حلی ارائه می کنیم که بنیاد خانواده را هدف قرار داده است. جوانی که به راحتی وباکمترین هزینه و دنباله و تبعات می تواند با چند زن صیغه ای خود را ارضاء کند مگر دیوانه است که فکر غول ازدواج با آنهمه پیش درآمد وپس درآمد از مخیله اش بگذرد؟اصلاً چرا خودش را به یک یا دو زن با آنهمه تبعات محدود کند؟ می تواند در یک لحظه با هر تعداد زن که بخواهد مرتبط باشد وکسی از او بازخواست نکند تازه ثواب چندین حج وجهادو...هم برایش نوشته شود.آیا این امر در راستای تحکیم بنیان خانواده است یا تخریب آن؟
  • حقگو IR ۱۴:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۶
    1 1
    ۷.خودتان جواب خود را داده اید.پیامبر(ص) نفرمودند برو عقد موقت کن بلکه شرایط ازدواج را برای مسلمین سهل وآسان فرمودند تا جایی که با یک انگشتر آهنی زوجی را به عقد(نکاح) هم درآوردند.از آن گذشته در متعه که نفقه زن بر عهده مرد نیست وبنا بر روایات شما با مشتی آرد وخرما متعه می کردند پس لزومی نداشته پیامبر(ص) دنبال تیشه وریسمان برای مردان مسلمان بگردند مشتی آرد یا خرما می دادند تا بروند دنبال مقصودشان و آنها را کمتر به رنج وتعب می افکندند وهیچ نیازی هم به استعفاف نداشتند.اگر هم قائلید که همان مشت آرد را هم نداشتند دیگر شکم گرسنه و اینهمه طغیان با عقل سازگار نیست. ۸. محال عقلی نیست ولی از آنجا که شما متعه ونکاح را مثل هم می دانید باید احکام مشابهی داشته باشند طبق آیه قرآن مدت عده در طلاق سه ماه و در صورت فوت زوج صد روز است. و شارع مقدس کمتر از نود روز عده مقرر نکرده است. ۹.یکبار می گویید نکاح و متعه یکی هستند و یکبار می گویید یکی نیستند اگر یکی هستند چرا احکامشان با هم متفاوت است.وقتی عمره وحج که آینقدر بهم مشابهند وهر دو حج بشمار می روند در قرآن بطور جداگانه اسم برده می شود(...حج اواعتمروا...) چطور نکاح ومتعه کنار هم نیامده واصلاً در قرآن اسمی از متعه برده نشده است؟۱۰.مرد لطف می کند ومدت باقیمانده را به زن می بخشد مثل اینکه یک کالا اجاره کرده حالا می خواهد پسش بدهد. همه محدودیتها برای زن است،نفقه ندارد،اجازه بیرون رفتن ندارد،قبل از موعد مقرر حق فسخ ندارد وباید مدت را تمام کند در حالیکه در نکاح زوجه در شرایطی معین حق طلاق دارد.در متعه زن حق نوبت ندارد ومرد هر وقت دلش خواست با اوهمبستر شود این لگدمال کردن شخصیت زن نیست؟ اکثر قریب به اتفاق زنانی که تن به متعه می دهند از طبقه محروم جامعه ومردان از قشر برخوردار هستند می توانید تحقیق کنید.چطور شرایط متعه برایشان مهیاست ولی شرایط نکاح نیست؟ من به مردانی که متعه می کنند کاری ندارم چون اگر عاقل باشند متعه را رها نمی کنند تا بروند نکاح کنند روی حساب من خانمهایی هستند که به قول شما می خواهند وارد گناه نشوند و به متعه تن می دهند اگر هدفشان رضای خداست چرا باهمان شرایط ویا ساده تر از آن به عقد دائم ونکاح زوج در نمی آیند؟
    • اثنی عشری IR ۲۱:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      0 1
      «۷.خودتان جواب خود را داده اید.پیامبر(ص) نفرمودند برو عقد موقت کن بلکه شرایط ازدواج را برای مسلمین سهل وآسان فرمودند تا جایی که با یک انگشتر آهنی زوجی را به عقد(نکاح) هم درآوردند.» ما مدعی این نیستیم که ازدواج موقت توصیه ای برای همه اوقات و در همه شرایط است . ازدواج دائم اصل هست ، و در کنار آن راهکاری هم به گونه ی موقت است ، تا افراد بتوانند در هر شرایطی هستند ارضای حلال داشته باشند . نباید به بهانه ی دفاع از یک قسم ، قسم دیگر را تقبیح یا منع کرد .
    • اثنی عشری IR ۲۱:۳۸ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      0 0
      «از آن گذشته در متعه که نفقه زن بر عهده مرد نیست وبنا بر روایات شما با مشتی آرد وخرما متعه می کردند پس لزومی نداشته پیامبر(ص) دنبال تیشه وریسمان برای مردان مسلمان بگردند مشتی آرد یا خرما می دادند تا بروند دنبال مقصودشان و آنها را کمتر به رنج وتعب می افکندند وهیچ نیازی هم به استعفاف نداشتند.» ازدواج دائم اصل بود طبعا آن را تقویت می کردند ، و ازدواج موقت تجویزی برای رهایی از تنگناهای موقتی . با این وجود همین موقت هم همگی امکانش رو نداشتند . حضرت دنبال رهایی مستمندان از وابستگی بودند ، لذا ابزار می دادند .
    • اثنی عشری IR ۲۱:۴۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      0 0
      «اگر هم قائلید که همان مشت آرد را هم نداشتند دیگر شکم گرسنه و اینهمه طغیان با عقل سازگار نیست.» مشکل شما این است که ازدواج موقت رو طغیان می بینید ! فراوانند افرادی که در همین زمانه زندگی کپری و در کمال فقر دارند ، اما از ازدواج کردن شانه خالی نمی کنند . حالا در ازدواجی که مرد ملزم به نفقه نیست ، و زن هم غیر از مساله تمکین تعهد دیگری ندارد ، و می تواند کار و مشغله ای بیرون از خانه داشته باشد چرا از ازدواج موقت برای اطفای غریزی حلال سر باز بزنند ؟
    • اثنی عشری IR ۲۲:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      0 0
      «۸. محال عقلی نیست ولی از آنجا که شما متعه ونکاح را مثل هم می دانید باید احکام مشابهی داشته باشند» ما متعه را از انواع نکاح می دانیم ، بنا بر این چه اشکالی دارد انواع و اقسام احکام متفاوتی داشته باشند ؟ وانگهی قیاس را ما به تبعیت از ائمه معصوم علیهم الصلاة و السلام باطل می دانیم ، طبعا ، تابع محض شرعیم که از طریق حجج الهی به ما رسیده است .
    • اثنی عشری IR ۲۲:۲۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      0 0
      «طبق آیه قرآن مدت عده در طلاق سه ماه و در صورت فوت زوج صد روز است. و شارع مقدس کمتر از نود روز عده مقرر نکرده است.» عده وفات به تصریح قرآن ۴ ماه و ده روز است : عده طلاق زنان حیض شونده : «228 وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ.بقره» عده زنان فاقد حیض : «وَ اللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ» عده زنانی که شوهرشان از دنیا رفته : «والذین یتوفون منکم ویذرون ازوجـا یتربصن بانفسهن اربعة اشهر وعشرا » البته عده وفات عمومیت دارد و شامل زن متعه هم می شود . اما در ازدواج موقت اولا نیازی به طلاق نیست ، و زن و مرد با اتمام مدت یا هبه آن از هم جدا می شوند ، و ثانیا عده جز در وفات فرق می کند .
    • اثنی عشری IR ۲۳:۲۵ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۷
      0 0
      «طبق آیه قرآن مدت عده در طلاق سه ماه و در صورت فوت زوج صد روز است. و شارع مقدس کمتر از نود روز عده مقرر نکرده است.» عده وفات به تصریح قرآن ۴ ماه و ده روز است : عده طلاق زنان حیض شونده : «228 وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ.بقره» عده زنان فاقد حیض : «وَ اللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ» عده زنانی که شوهرشان از دنیا رفته : «والذین یتوفون منکم ویذرون ازوجـا یتربصن بانفسهن اربعة اشهر وعشرا » البته عده وفات عمومیت دارد و شامل زن متعه هم می شود . اما در ازدواج موقت اولا نیازی به طلاق نیست ، و زن و مرد با اتمام مدت یا هبه آن از هم جدا می شوند ، و ثانیا عده جز در وفات فرق می کند .
    • اثنی عشری IR ۱۱:۵۹ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۸
      0 1
      «۹.یکبار می گویید نکاح و متعه یکی هستند و یکبار می گویید یکی نیستند اگر یکی هستند چرا احکامشان با هم متفاوت است.» نکاح مقسم هست ، دو قسمش نکاح دائم و نکاح موقت هستند . مقسم موجودیت مستقلی غیر از اقسامش ندارد . مثلا آیا کلمه هستی جداگانه ای غیر از اقسامس که اسم و فعل و حرف باشند دارد ؟ شما دنبال این هستید که قسیم ها هیچ تفاوتی با هم نداشته باشند ؟! نکاح موقت و دائم قسیم هم هستند ، در نکاهیت با هم مشترکند ، همان طور که اسم و فعل و حرف در کلمه بودن اشتراک دارند ، اما به جهت قسیمیت متفاوتند ، و طبعا چون از اعتبارات بوده و وجود اعتباری دارند ، لذا به اعتبار معتبر بستگی دارند ، شارع مقدس با خصوصیاتی که برای هر کدام قرار داده است ، چهره خاصی برای هر یک مقرر داشته است . تفاوت قسیم ها هیچ گاه تعجب بر انگیز نیست ، بلکه کاملا طبیعی و عادی است .
    • اثنی عشری IR ۱۲:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۸
      0 0
      «وقتی عمره وحج که آینقدر بهم مشابهند وهر دو حج بشمار می روند در قرآن بطور جداگانه اسم برده می شود(...حج اواعتمروا...) چطور نکاح ومتعه کنار هم نیامده واصلاً در قرآن اسمی از متعه برده نشده است؟» اولا آیه «... فمن حج البیت أو اعتمر ...» هست . ثانیا شما آیه متعه را منکر می شوید ، بعد دنبال آیه دیگر می گردید ! استمتعتم از چه ماده ای است ؟ ثالثا نماز آیات و نماز میت کجای قرآن آمده است ؟ عدم تصریح دال بر عدم تشریع است ؟!
    • اثنی عشری IR ۱۲:۰۲ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۸
      1 0
      «۱۰.مرد لطف می کند ومدت باقیمانده را به زن می بخشد مثل اینکه یک کالا اجاره کرده حالا می خواهد پسش بدهد. همه محدودیتها برای زن است،نفقه ندارد،اجازه بیرون رفتن ندارد،قبل از موعد مقرر حق فسخ ندارد وباید مدت را تمام کند در حالیکه در نکاح زوجه در شرایطی معین حق طلاق دارد.» یا للعجب !!! در دائم هم طلاق به اختیار مرد است ، کی گفته زن در ازدواج موقت اجازه بیرون رفتن ندارد ؟ بجز مورد ضایع شدن حق استمتاع مرد (که آن هم بستگی به توافق طرفین دارد) زن مختار است و به همین علت امکان خروج و کسب دارد . علاوه بر آن که هنگام عقد می تواند شرط پرداخت ماهانه یا هر گونه که بخواهد و تراضی کنند ، را بگذارد . امکان وکالت در ضمن عقد لازم برای هبه مدت از جانب مرد را ، همانند نکاح دائم که چنین امکان برای طلاق داشت ، دارد .
    • اثنی عشری IR ۱۲:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۸
      0 0
      «در متعه زن حق نوبت ندارد ومرد هر وقت دلش خواست با اوهمبستر شود این لگدمال کردن شخصیت زن نیست؟» در متعه می توانند هر جور خواستند توافق کنند ، حتی عدم همبستری ، چنان که عقدهای موقت و رایج ما قبل ازدواج دائم ، الآن ، همین گونه است ، عقد موقتی می خوانند تا مثلا هنگام آزامایشات و مانند آن نگاهشان و همراهیشان نامشروع نباشد ، و هنگام عقد دائم در صورتی که زمان موقت باقی باشد ، باقیمانده توسط مرد هبه ، آنگاه عقد دائم خوانده می شود .
    • اثنی عشری IR ۱۲:۰۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۸
      2 0
      «اکثر قریب به اتفاق زنانی که تن به متعه می دهند از طبقه محروم جامعه ومردان از قشر برخوردار هستند می توانید تحقیق کنید.چطور شرایط متعه برایشان مهیاست ولی شرایط نکاح نیست؟» شمایی که ادعا می کنید تحقیقتون رو ارائه بدید . وقتی خداوند دو مسیر ازدواجی برایشان قرار داده است ، چرا محدودشان کنیم ؟ الآن اگر دو نفر بخواهند از هم جدا شوند چه مسیر سخت و زمان بری را بایستی طی کنند ، و این برای هر دو بخصوص زن گرفتاری مهمی است ، اما در ازدواج موقت ، با اتمام مدت یا هبه آن به راحتی از هم جدا می شوند ، و زن امکان ازدواج مجدد را سریعتر می یابد .
    • اثنی عشری IR ۱۲:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۸
      0 0
      «من به مردانی که متعه می کنند کاری ندارم چون اگر عاقل باشند متعه را رها نمی کنند تا بروند نکاح کنند روی حساب من خانمهایی هستند که به قول شما می خواهند وارد گناه نشوند و به متعه تن می دهند اگر هدفشان رضای خداست چرا باهمان شرایط ویا ساده تر از آن به عقد دائم ونکاح زوج در نمی آیند؟» بخشی از علت در مورد قبل آمد ، اما بنده هم توصیه اوّلم نکاح دائم است ، چرا که ثبات در زندگی چیز مهمی است ، بخصوص برای خانمها . اما متاسفانه شرایطی که به اسم تسهیل برای زنان در عقدنامه ها آورده شده است ، عملا کار ازدواج را برای آنان مشکل کرده است ، یکی از این مشکلات اشتراط اذن زن در ازدواج ثانوی مرد است ، که طبعا زنان غالبا بخصوص در فضای کنونی رضایت به ازدواج مجدد مرد نمی دهند ، و در نتیجه زنان مجردی که مرد مجرد متناسب ، به ویژه در سنن بالا را نمی بینند ، به مشکل برمی خورند ، ازدواج موقت برای این دسته از بانوان که تعدادشان کم هم نیست ، چه با متاهل و چه مجرد نامطمئن ، با توجه به امکان قرار دادن مدت کوتاه ، کم هزینه تر هست ، و ضمن تامین ارضای مشروع مخاطرات کمتری هم دارد .
    • حقگو IR ۱۳:۳۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۸
      0 0
      جناب اثنی عشری عزیز از اینکه اشتباهات چاپی و غیر چاپی حقیر را تصحیح کردید ممنونم.منظورم همان مدت عده زن شوهر مرده و نیز قسمتی از آیه قرآن بود که من باید بین کلمه حج و او اعتمر نقطه چین می گذاشتم.مقصودم از طغیان، متعه نبود بلکه طغیان شهوت بود به زبان ساده شکم گرسنه مستی به دنبال ندارد.در تنگناهای موقتی قرآن امر به استعفاف می کند.
    • حقگو IR ۱۴:۵۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۸
      0 0
      چرا در حالیکه در قرآن راجع به نکاح و احکام آن اینهمه بیان بین از جمله محدودیت تعداد ازواج، چگونگی طلاق، وجود دو شاهد و حتی تاکید بر رعایت عدالت بین همسران، نحوه پرداخت مهریه و...وجود دارد اما در مورد متعه هیچ اشاره ای نشده و آیه "فما استمتعتم " مستقیماً در مورد نکاح است نه متعه؟ چرا باید تا زمان حضرت امام صادق(ع) مردم خبر نداشته باشند که این آیه تلویحاً به متعه اشاره دارد؟ اصلاً چرا قرآن باید به امری با این همه اهمیت تلویحاً اشاره کند؟بنیاد استوار نکاح را که مو لای درزش نمی رود را مقایسه کنید با بنای متزلزل متعه که نه زمان ومدت مشخصی دارد نه شاهدی می خواهد نه تعدادش محدودیتی دارد در حالیکه طبق نص قرآن در آن واحد نمی توان بیش از چهار همسر داشت شاهان صفویه وقاجار با پیروی از متعه بعضاً تا چهارصد همسر داشته اند و موارد دیگری که قبلاً ذکر شد.
    • اثنی عشری IR ۰۰:۵۷ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۳
      0 0
      «چرا در حالیکه در قرآن راجع به نکاح و احکام آن اینهمه بیان بین از جمله محدودیت تعداد ازواج، چگونگی طلاق، وجود دو شاهد و حتی تاکید بر رعایت عدالت بین همسران، نحوه پرداخت مهریه و...وجود دارد اما در مورد متعه هیچ اشاره ای نشده و آیه "فما استمتعتم " مستقیماً در مورد نکاح است نه متعه؟ چرا باید تا زمان حضرت امام صادق(ع) مردم خبر نداشته باشند که این آیه تلویحاً به متعه اشاره دارد؟ اصلاً چرا قرآن باید به امری با این همه اهمیت تلویحاً اشاره کند؟بنیاد استوار نکاح را که مو لای درزش نمی رود را مقایسه کنید با بنای متزلزل متعه که نه زمان ومدت مشخصی دارد نه شاهدی می خواهد نه تعدادش محدودیتی دارد در حالیکه طبق نص قرآن در آن واحد نمی توان بیش از چهار همسر داشت شاهان صفویه وقاجار با پیروی از متعه بعضاً تا چهارصد همسر داشته اند و موارد دیگری که قبلاً ذکر شد.» آقایی که خود را علی معرفی کرده اند به صورت مبسوط بیان کرده اند که آیه متعه به ازدواج موقت مربوط است ، نه ازدواج دائم ، بنا بر این ازدواج موقت مستند قرآنی دارد ، و علاوه بر آن منابع دیگر فریقین نیز به وضوح بیانگر آن است . ادعای عدم اطلاع تا عصر امام صادق علیه السلام هم ناشی از همان مشکل سابق است که فرض را بر عدم تشریع گرفته اید . در حالی که علاوه بر کتب فقهی فرق مختلف ، حتی در کتب لغوی هم موضوع متعه دیده می شود . کتاب فقهی حجیم موسوعه کویتیه را قبلا عرض کردم که آرای مختلف را آورده است و از جمله ازدواج موقت . قراین متعدد نشانگر مراد بودن متعه در آیه هست ، و فراتر از تلویح است . اصولا وقتی می گوییم موقت از همان نام پیداست که در این نوع نکاح هدف نهادن چنان بنیانی نیست پس انتظار این گونه ناشی از تسری تصور دائم در موقت است . تعیین زمان از شاخصه های متعه هست ، و شاهد هم که در دائمش واجب نیست ، چه برسد به موقت . اما در مورد تعداد ، گر چه حصری به حسب ظاهر وجود ندارد ، اما مثل خود دائم ، امکان حصر قانونی دارد . سوء استفاده از احکام مختلف هماره بوده و نبایستی به خاطر سوء استفاده دست از احکام کشید یا آنها را تقبیح و تعطیل کرد . ازدواج موقت به خاطر ممنوعیتی که عمر ایجاد کرد ، فرصت مطرح شدن به گونه ی کاملا رسمی پیدا نکرد ، لذا طبعا اشکالات هم مورد اصلاح قرار نگرفت ، حضور عملی بیشتر چنین ازدواجی باعث می شود ، مشکلات مرتبط با قانون برطرف گردد .
  • حقگو IR ۱۴:۳۷ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۶
    0 0
    ۱۱.مردان برای فرار از نفقه و مسئولیتهای دیگر که در نکاح مترتب است سراغ متعه میروند حالا میخواهند نفقه را در قالب مهر بدهند؟محال است. ۴.توی این متن نیامده ولی جنابعالی برو جستجو کن ببین از قول علما و بزرگان دینی ومذهبی شما که بهتر است خودتان اسامی شان را ببینید تعداد همسران پیامبر(ص) را تا چهل وشش زن نام برده ومدعی شده اند که نه نفر از این زنان بقول شما عقد دائم وبقیه صیغه ومتعه پیامبر(ص) بوده اند.و مواردی بیان کرده اند که بدور از ساحت مقدس پیامبر(ص) است از جمله اینکه یکی از این زنان صیغه ای را پیامبر از پسرش خواستگاری می کنند پسرش می گویدمادرم پیر است،پیامبر هم فقط "دست" آن پیرزن را صیغه می کنند!!! ویا این مورد که دختر عموی خود را از پسرش درخواست می کنند .می گوید یا رسول الله او با شما شیرخورده است (خواهر رضاعی شماست) با این وجود پیامبر او را هم صیغه می کنند!!!.اینها همه به پیامبر نسبت داده شده فقط بخاطر اینکه بگویند متعه در زمان پیامبر وجود داشته وخود پیامبر همزمان بیش از سی زن صیغه ای داشته اند. از این دست روایات زیاد است که متاسفانه برخی علمای شیعه برای آنکه حرف خود را به کرسی بنشانند حاضرند از قرآن،پیامبر و ائمه مایه بگذارند.خود شما در کامنت خود نوشته اید که ابن عباس و فلانی وفلانی "الی اجل مسمی" را به قرآن اضافه می کردند.علمای شما در رابطه با آیه وضو می گویند شاید "ارجلِکم" به جای"ارجلَکم"بوده و اعجاز قرآن را مخدوش می کنند فقط بخاطر اینکه حرفشان مبنی بر مسح پاها بجای شستن پاها را در وضو به مخاطب بقبولانند.
    • اثنی عشری IR ۱۲:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۸
      0 0
      «۱۱.مردان برای فرار از نفقه و مسئولیتهای دیگر که در نکاح مترتب است سراغ متعه میروند حالا میخواهند نفقه را در قالب مهر بدهند؟محال است.» به هر حال در موقت امکان کار و فعالیت بیرونی برای زن هست ، زن هم مخیر بین دائم و موقت است ، نظر من هم اولویت دائم است ، اما خدا را شاکریم که بر اساس راهکار دینی راه ازدواج موقت از لحاظ مشروعیت منسد نیست و چه بسا زنانی همانند مردانی راهکار خودشان را در این مسیر ببینند ، ما وضعیت همگان را نمی دانیم تا بخواهیم نسخه واحدی برای آنها بپیچیم .
    • IR ۱۳:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۸
      0 0
      «۴.توی این متن نیامده ولی جنابعالی برو جستجو کن ببین از قول علما و بزرگان دینی ومذهبی شما ...» بنده تا به حال هیچ یک از مواردی که ذکر کردید ندیدم ، شما که این همه ادعا کردید ، چرا یک نمونه نیاوردید ؟! دلیل بر عهده مدعی است یا منکر ؟ فراوان به شیعه و علمای شیعه اتهام زده اند . اساسا هنگام تحلیل و بررسی ازدواج موقت توسط علما آن چه به خاطر دارم آن است که پیامبر صلی الله علیه و آله هیچ ازدواج موقتی نداشته اند ، و فقط برای دیگران تجویز می فرمودند .
    • اثنی عشری IR ۱۳:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۸
      0 0
      «خود شما در کامنت خود نوشته اید که ابن عباس و فلانی وفلانی "الی اجل مسمی" را به قرآن اضافه می کردند.» تفسیر کنار آیه و ذکر شأن نزول بلا فاصله بعد از آن چیز تازه ای نیست ، همگان از جمله شیعیان اثنی عشری ، قرآن موجود را کاملا قبول دارند و قائل به هیچ اضافه و نقیصه ای نیستند .
    • اثنی عشری IR ۱۳:۰۵ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۸
      0 0
      «۴.توی این متن نیامده ولی جنابعالی برو جستجو کن ببین از قول علما و بزرگان دینی ومذهبی شما ...» بنده تا به حال هیچ یک از مواردی که ذکر کردید ندیدم ، شما که این همه ادعا کردید ، چرا یک نمونه نیاوردید ؟! دلیل بر عهده مدعی است یا منکر ؟ فراوان به شیعه و علمای شیعه اتهام زده اند . اساسا هنگام تحلیل و بررسی ازدواج موقت توسط علما آن چه به خاطر دارم آن است که پیامبر صلی الله علیه و آله هیچ ازدواج موقتی نداشته اند ، و فقط برای دیگران تجویز می فرمودند .
    • اثنی عشری IR ۱۳:۰۵ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۸
      0 0
      «علمای شما در رابطه با آیه وضو می گویند شاید "ارجلِکم" به جای"ارجلَکم"بوده و اعجاز قرآن را مخدوش می کنند فقط بخاطر اینکه حرفشان مبنی بر مسح پاها بجای شستن پاها را در وضو به مخاطب بقبولانند.» جناب ! قرائت به خفض یک احتمال بلا دلیل از سوی علمای نیست ، چنین قرائتی را قرائی همانند ابن کثیر ، أبو عمرو ، حمزه و أبوبکر از عاصم نقل کرده اند و بقیه به نصب قرائت کرده اند .
  • IR ۱۴:۱۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۸
    0 0
    احکام موارد وپدیده های نوظهوری مانند اهداء تخمک، اهداء اسپرم ،رحم اجاره ای، رمز ارزها، بازاریابی شبکه ای و فرقش با شرکتهای هرمی مثل گلد کویست و... جز از راه قیاس از چه راهی قابل استنتاج هستند؟ چرا مراجع تقلید شما اهداء تخمک را جایز وحلال اعلام کرده اند ولی اهداء اسپرم را حرام دانسته اند؟ احتمالاً اهداء اسپرم را نوعی زنا دانسته اند که خود نوعی قیاس است. مگر تعیین زکات به اسب توسط حضرت علی (ع) قیاس نبود؟
    • اثنی عشری IR ۰۱:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۳
      0 0
      اصولا در هر موردی که در حرمتش شک داشته باشیم ، اگر اماره ای بر اثبات حرمت داشته باشیم حکم به حرمت ، و الا حسب مورد ممکن است سراغ اصولی مانند برائت و ... برویم . قیاس نیازمند تشخیص مناطات احکام است ، اگر در جایی یقین پیدا کردیم که مناط صرفا فلان است و لاغیر ، طبعا مناط در هر مصداق دیگری هم باشد حکم سرایت می کند و گر نه نه . معمولا دست ما از مناطات کوتاه است ، لذا تسری حکم غیر ممکن است . در مورد اهدای اسپرم ، این استفتاء از آیت اللّٰه سیستانی را ببینید «پرسش: آیا قرار دادن نطفه مرد اجنبی در رحم زن اجنبیه فی نفسه جایز است ؟ آیا این عمل شبیه به زنا نیست ؟ پاسخ: این کار جایز نیست ولی حکم زنا را ندارد .» ایشان به صراحت حکم زنا را نفی می کنند . اما در مورد اسب ، از روایت بر می آید که پیامبر صلی الله علیه و آله ۹ مورد زکات گرفتند و از موارد دیگر عفو کردند ، لذا تعجبی ندارد که امیر المومنین علیه السلام مجموع مصلحت فقرا و از سوی دیگر توان اسب داران را دیده باشد و عفو را در این مورد و در زمانه خودشان مصلحت ندیده باشند ... اما قطعا قیاس نبوده است .
  • US ۱۷:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۸
    0 0
    فرمودید الاثبات علی المدعی کاملاً معقول و درست است اما بنده جهت جلوگیری از بد آموزی و سوء استفاده دشمنان نخواستم نشانی سایت و اسم عالمان شما را ببرم اما چون اصرار دارید می گویم:علامه مجلسی در بحارالانوار و کتاب حیات القلوب و نیز شیخ کلینی صاحب کتابهای اصول کافی و فروع کافی که می توانید در سایت"eپرسش" در گوگل با جمله "آیا پیامبر ۴۶ همسر داشته؟"جستجو کنید.در آنجا همه چیز با ذکر منابع آمده است ودشمنان به آنها استناد می کنند.البته نیاز به فیلتر شکن دارید.
    • حقگو IR ۱۳:۱۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۹
      0 0
      در مورد وضو هم مقوله مفصلی است که به بحث ما مربوط نیست و فقط بعنوان مثال به آن اشاره کردم. ضمناً از اینکه در بالای کامنتم پرچم نحس و نجس آمریکا درج شده عذرخواهم،حواسم نبوده در حالیکه فیلتر شکن وصل بوده اقدام به ارسال پیام کرده ام.
    • IR ۰۲:۳۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۳
      0 0
      بنده کتب مورد اشاره بجز حیات القلوب که در کتابخانه مدرسه فقاهت ندیدم ، مشاهده کردم اما عدد مورد ادعا نیافتم . شما که دیده اید آدرس را دقیق بدهید . جلد و صفحه .
  • علی IR ۰۰:۲۹ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
    0 0
    با سلام و احترام من قبل از اینکه نکاتی را در پاسخ به برادر عزیز و دوست داشتنی ام جناب آقای حقگو که قبلاً با هم مباحثاتی داشته ام ذکر کنم از خودم و جناب آقای اثنی عشری و دیگر دوستان شیعه آغاز می کنم که قبل از استدلالات و پافشاری بیایید در درجه اول خودمان به معنای واقعی شیعه اثنی عشری باشیم بعد انتظار داشته باشیم آقای حقگو و دوستانشان نیز حقگرا حق بین و حقگو باشند اما خطاب به خودمان عزیزان آیا امام حسین نماز ظهر و عصر را با هم خواند! چرا ما در برپایی نماز ظهر عاشورا به عملکرد امام حسین استناد می کنیم ولی در نماز خواندن در پنج نوبت تابع وی نیستیم چند تن از علما و حتی روحانیون و طلبه های ما نماز جماعت را پنج نوبت می خوانیم گویی این یکی از مشخصه های ما شیعیان شده که اگر نماز به پنج وقت را ترویج کنیم سنی و حتی کافر یا منافق شده ایم وقتی ما حاضر نیستیم قدمی عملی برداریم چه انتظاری داریم برادران اهل سنت ما مثلاً حلیت ازدواج موقت را که گویی مشخصه آنان شده بپذیرند ما نماز پنج وقت را در حالی کنار گذاشته ایم که آن را جایز می دانیم چگونه انتظار داریم برادران اهل سنت ازدواج موقتی را که بزرگان آنان حرام شمرده اند حلال بشمارند و عملی کنند دیگر این که ما در اعمال ام داوود که همه ساله در روز سوم اعتکاف می خوانیم امام صادق بعد از خواندن آن همه سور می فرماید صدق الله العظیم بعد دعای ام داوود را می خوانند چرا ما شیعیان گفتن این عبارت را ویژه اهل سنت میدانیم و قاریان ما جرات ندارند در پایان قرائت خود بخوانند ما که مدعی تقریب مذاهب هستیم حاضر نیستیم همین دو مورد را عمل و ترویج کنیم تا برادران اهل سنت ما نیز قدمهای مثبتی بردارند تا ما صداقت خود را عملاً برنداریم امیدی به نتیجه بخش بودن این مباحث که در این صفحه و جاهای دیگر مباحثه و مناظره می کنیم نیست آری مصلحان خود باید صالح باشند شما ببینید اکثر افرادی که اسلام را می پذیرفتند تحت صداقت و رفتار کریمانه پیامبر قرار می گرفتند نه این که ساعت ها صغری و کبری و برهان بشنوند بروید تاریخ را مطالعه کنید آیا رفتار ما پیامبرگونه است آیا ما زینت برای امام صادق هستیم اگر می فرمایید آری از همین فردا علمای ما این دو مطلب یکی نماز جماعت پنج نوبت و دیگر گفتن صدق الله العظیم را در کنار نماز سه نوبتی و گفتن صدق الله العلی العظیم ترویج کنند ... ادامه دارد
    • IR ۱۱:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
      0 0
      سلام برادر ارجمندم علی آقای عزیز همانطور که قبلاً گفتم مدتها بود که دنبال پیدا کردن شخصی منطقی،بدور از تعصب نابجا و فرهیخته ای مانند جنابعالی بودم تا سوالاتم را مطرح کنم و خدا را شاکرم که به مقصودم رسیدم. خودم به شخصه تابع منطق و کتاب خدا هستم چون یقین دارم قرآن تنها کتابی است که هیچکس را یارای آن نیست که دخل و تصرفی در آن بعمل آورد واز دست تطاول روزگار به اذن و خواست و قدرت الهی بدور مانده است. جهت اطلاع باید عرض کنم که همسر و دو تا از چهار فرزندم شیعه هستند چون من فرزندانم را در انتخاب مذهب آزاد گذاشته ام ضمن آنکه مقوله وحدت و اتحاد اسلامی را نه فقط در قول که در عمل هم به منصه ظهور رسانده و رعایت کرده ام.وانگهی از زمانی که بر من مسجل شد که بستن دستان در نماز از زمان خلیفه دوم به بعد به عنوان استحباب منظور شده است من دیگر دست بسته نماز نمی خوانم و در نمازهایم در ابتدای هر حمد و هر سوره بسم الله الرحمن الرحیم می گویم هرچند که طبق فتوای مذهب ما آوردن بسم الله فقط در آغاز اولین حمد نماز ضروری ودر بقیه موارد اختیاری است و دلیلش را انسجام نماز می دانند ولی اعتقاد من بر این است که در قیامت خداوند مرا بخاطر تکرار نامش مورد مواخذه قرار نخواهد داد.این موارد را مطرح کردم که بگویم من تابع حق و منطقم و از تعصب بیجا و کورکورانه بیزارم و هر جا خورشید حقیقت بر من هویدا وآشکار شود با آغوش باز پذیرا هستم و کسی نیستم که همچون خفاش خودم را در تاریکیها پنهان و نور حقیقت را انکار کنم ونبینم.
    • اثنی عشری IR ۰۲:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۱
      0 0
      سلام علیکم . عزیزی که با نام علی خودشان را معرفی فرموده اند ، مباحثه خوبی را ترتیب داده اند . در صدر ، دو پیشنهاد داشته اند ، که بنده در پیشنهاد نخست مبنی بر احیای اقامه ی جماعت نمازهای پنجگانه در پنج وقت ، با ایشان هم نظرم ، البته نه به خاطر این که مخالفان اهل بیت علیهم الصلاة و السلام از موضعی از مواضعشان کوتاه بیایند ، بلکه به خاطر حقانیت این مطلب و این که این سنت و رویه مسلم پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است . اما پیشنهاد دوم مبنی بر رواج گفتن صدق الله العظیم ، چندان موافق نیستم ، این که در پایان سور در اعمال ام داوود همانند حضرت بگوییم صدق الله عظیم ... درست است ، اما تسری آن برای موارد دیگر چرا ؟ الآن مستند صدق الله العلی العظبم در موارد معمولی به ذهن ندارم ، لکن اگر مستندی برای موارد عادی و معمولی داریم ، طبق مستند عمل کنیم و گفتن صدق الله العظیم را منحصرا در دعای بعد از سور ام داوود بخوانیم . گویا امام صادق علیه السلام باشد که وقتی به کسی یاد داد بگوید یا مقلب القلوب ثبت علی قلبی ، طرف گفت یا مقلب القلوب و الابصار . حضرت فرمود خداوند مقلوب القلوب و الابصار هست ، اما تو همان را بگو که گفتم .
  • علی IR ۰۱:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
    0 0
    ادامه مطلب *** عزیزان ما امروز بعد از گذشت سالها اعتراف می کنیم سیاست تقلیل جمعیت و شعار فرزند کمتر زندگی بهتر گر چه در مدتی محدود از باب اضطرار جایز و به مصلحت بوده ولی این همه سال نمی بایست ادامه می دادیم حالا تازه به فکر افتاده ایم مرتب از کثرت اولاد ائمه سخن بگوییم در حالی که یکی از مؤلفه های کثرت اولاد آنان تعدد زوجات آنان بوده است این در حالی است که برخی از ما در عین حلال دانستن تعدد زوجات آن را در عمل و ترویج گویی جایز نمی دانیم آیا ما خودمان بی اشکالیم که می خواهیم با استدلالات کوبنده دیگران را محکوم کنیم یا لااقل اقناعشان کنیم بیاییم به نقایص خود اعتراف کنیم بعد صادقانه قدم عملی برداریم همین رفتار و عملکرد مثبت ما می تواند الهام بخش برادران اهل سنت ما نیز بشود شما ببینید مداحان ما در همین فضاست که می گویند مسلم بن عقیل نماز مغرب را که خواند تعداد کمی از یارانش مانده بودند و چون نماز عشا را خواند نگاه کرد حتی یک نفر باقی نمانده بود در حالی که اگر بگوییم در تاریخ آمده که او نماز مغرب را خواند اما نماز عشا را بعداً در نوبت خودش و مثلاً در خانه طوعه خواند یا می گویند این نقل نادرست است یا لااقل شهامت ذکر آن را در محافل ندارند و قس علی هذا فعلل و تفعلل آری این را ما باعث شده ایم بیایید از خودمان شروع کنیم...
  • علی IR ۱۹:۲۷ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
    0 0
    ادامه مطلب*** ما سالها سیاست "جماعت محوری" را در باره نماز اجرا کردیم و بر اساس همین رویکرد چه همه نمازخانه در سراسر کشور ساختیم یا امکنه ای که بدین منظور اختصاص دادیم و مبنای ما این بود که نماز جماعت خواندن در مساجد گر چه ثواب بیش تری دارد اما مخصوص به مساجد نیست بلکه در غیر مساجد هم فضیلت خود را دارد هر چند ثوابش کمتر از مساجد است آنگاه گفتیم چون این همه مسجد نداریم به جای مسجد در نمازخانه ها نماز می خوانیم که این گویی از باب ناچاری است در همین فضا کم کم نماز از مساجد هم بیرون رفت چرا که هم نمازخانه نزدیکتر بود و هم دیگر احکام دست و پاگیر مسجد را نداشت و چون نماز را در مسجد آموخته بودیم همان متعلقات مساجد را در نمازخانه ها بردیم از فرش سجاده ای گرفته تا محراب و حتی منبر به گونه ای که فردی که از حقیقت ماجرا بی خبر بود وقتی به برخی نمازخانه های ما وارد می شد نمی دانست این مسجد است یا نمازخانه و حتی بعضی مواقع چنان یقین به مسجد بودن آن مکان پیدا می کرد که اگر قسم هم می خوردیم این مکان نمازخانه است نه مسجد نمی توانست حرف ما را باور کند ما به خیال خود نمازخانه را مکانی موقت می دانستیم ولی امروزه می بینیم چنان نمازخانه به مسجد پهلو زده است که دیگر متدینین و مذهبی های دو آتشه ما هم با ساخته شدن مسجد در نزدیکی همان نمازخانه باز هم در همان نمازخانه نماز می خوانند در نتیجه مساجد ما تقریباً کم جمعیت و کم رونق شده است کافی است که سری به نمازخانه های مؤسسات مذهبی خودمان بزنید که مدعی ترویج اسلام ناب هستند ولی حاضر نیستند به مسجدی که در نزدیکی آنها بوده یا به تازگی ساخته شده است بروند این هم از ترویج نماز که به مرور زمان فرع به اصل پهلو زد و در برخی موارد از آن پیشی گرفت و اگر ما بعد از گذشت چند سال اعتراف به خطای راهبردی در کاهش جمعیت کردیم امروزه هیچ کدام از متولیان ترویج نماز شجاعت آن را ندارند که اعتراف به خطای راهبردی در ترویج جماعت محوری به جای "مسجدمحوی" کنند و روز به روز اوضاع وخیم و وخیم تر می شود و مساجد ما نگاهشان به مسئولان دینی است که نماز را به مساجد باز گردانند این در حالی است که نه تنها نماز با این استدلالات از مساجد بیرون و به گروگان رفت که آموزش های دینی و حتی دروس حوزه ها نیز در طول تاریخ کم کم از مساجد بیرون و به گروگان رفت ... ادامه دارد
  • علی IR ۲۰:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
    0 0
    ادامه مطلب*** از همان ابتدا کار ما اشتباه بود ما نمی بایست این همه به فرع اهمیت می دادیم بلکه به جای آن می بایست موانع حضور اصل را برطرف می کردیم و این همه قید و بندی که خودمان به دست و پای مساجدمان بسته بودیم آنها را باز می کردیم در حقیقت ما به جای اعتراف به اشتباهات خود و همت به بهسازی و نوسازی عقاید و افکار خود به جان نماز افتادیم و چه همه خودمان خودمان را تشویق کردیم و همه ساله همایش و کنگره و امثال آن راه انداختیم و از خودمان تقدیر کردیم و حالا حاضر به اعتراف نیستیم که بگوییم الهی من کانت محاسنه مساوی فکیف لا یکون مساویه مساوی و توبه اجتماعی کنیم ما می بایست مسجدسازی را آسان می کردیم مگر ساختن مساجد کوچک و بی پیرایه و حتی بدون گنبد و گلدسته خلاف اسلام بود ما این باور را در مردم ایجاد کردیم که مسجدسازی یعنی میلیارد یا میلیاردها هزینه کردن تا همان مسجدی که ما تاکنون ساخته ایم بسازید در نتیجه کمتر امکانات ما در کشور اجازه می داد به تعداد مساجد به مقدار نیاز بیفزاییم در همین فضایی که خودمان برای خودمان ساخته بودیم و این خطا بود به خطای بزرگتری دچار شدیم که حالا یا هنوز متوجه آن نشده ایم و یا شجاعت اعتراف به آن را نداریم تا جایی که حتی در فیضیه قم نماز از مسجد به نماز خانه رفت و با وجود مسجد اعظم و مسجد کوچک داخل فیضیه امروزه نماز را در نمازخانه فیضیه می خوانیم و درد بسیار بالاتر از این است که اگر بنویسم شاید سانسور شود یا متهم شوم عزیزان بیدار شویم در صورتی که همین برادران اهل سنت که از نظر برخی ماها نمازشان به جای صعود ، سقوط میکند مساجدشان پررونق است حالا به سر آنان می زنیم که مثلاً چرا شما ازدواج موقت را حرام می دانید بیایید اول بر دردهای خود بگرییم بعد اصلاح خود را شروع کنیم تا آن برادران هم از ما یاد بگیرند و اشتباهات خود را اصلاح کنند و تا زمانی که ما عیوب فقهی و اخلاقی و اعتقادی دیگران را به حق یا ناحق می بینیم ولی به موازات بلکه قبل از آن عیوب متعدد خود را نمی بینیم اگر قرنها هم بحث کنیم باز هم هر کسی بر مواضع خود کماکان باقی است و تغییری چشمگیر اتفاق نمی افتد ما باید بررسی کنیم که مرکز حکومت و اجتماعات شیعه کجا باید باشد مگر نه این است که مرکز حکومت امیر مؤمنان مسجد کوفه بود و مرکز حکومت امام مهدی نیز مشجد کوفه ... ادامه دارد
  • علی IR ۲۰:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
    0 0
    ادامه مطلب... و حتی مرکز و محل زندگی ایشان مسجد سهله است حال جای آن هست که در گام دوم انقلاب بیاییم بررسی کنیم که چه محذورات اجتماعی و سیاسی داشته و داریم که مرکز تجمعات رهبران انقلاب ما باید به جای مسجد، حسینیه باشد اگر بگوییم محذورات شرعی است که مثلاً معذورین به ویژه خانمهای عذردار نمی توانند حاضر شوند مگر همین محذورات در صدر اسلام و در حکومت مولا علی نبود اگر محذور مسائل امنیتی است مگر در همان زمانها نبود تا جایی که حضرت امیر با آنکه می دانست سرانجام در همین مسجد کوفه در محراب به شهادت می رسند باز هم تغییر مکان ندادند بیاییم در دوران پختگی دست از اتهام سازی برداریم و عاقلانه اسلام ناب را بشناسیم و موانع را شناسایی کنیم من مطمئنم موانعی بر سر راه رهبران انقلاب وجود دارد ولی اینها نه محرمانه است و نه خط قرمز ما باید صادقانه باشیم مردم از صداقت و صراحت ماست که همیشه مقاوم در صحنه خواهند ماند ما باید از خودمان شروع کنیم هیچ کس بالاتر از اسلام و قرآن نیست و هیچکدام از ماها از صدر تا ساقه معصوم نیستیم شما ببینید حتی مرکز تجمعات مخالفان و قاتلان امام حسین مسجد کوفه بود هر چند مرکز حکومت آنان دار الاماره بود بنابر این مسجد نقطه اشتراک شیعه و سنی بوده است و باید موانع حضور حداکثری در مساجد را عالمانه و محققانه و به دور از سیاسی کاری و برچسب زدن به همدیگر و مچ گیری شروع کنیم و گرنه بعد از یک چهله باز هم پخته نشده ایم و باز هم می خواهیم خودمان مانع اصلاح و پیشرفت خودمان شویم و تا "انقلاب در بازگشت به مساجد" را مراکز بالای دینی و الگوهای ما شروع نکنند نمی توان مردم کوچه و بازار را توبیخ کرد و انتظار معجزه داشت اگر وضعیت مساجد ما شیعیان به همین منوال پیش برود باید آماده عمق گیری فاصله نسلهای آینده از اسلام ناب را نظاره گر باشیم و سیل شبهات و طوفان تهاجمات بالا خواهد گرفت بیایید بیدار شویم اینها مشکلات ماست وگرنه مگر فقهای ما اختلاف نظر بین حرام تا واجب نداشته و ندارند و هیچ اتفاقی هم نیفتاده مثلاً مگر برپایی نماز جمعه را در عصر غیبت کبری را برخی واجب و برخی حرام نمی دانیم با برادران اهل سنت هم ما بیشتر باید در اصول و مبانی فکری عقیدتی مباحثه کنیم تا وقتی در این ساحت ها اختلاف داریم اختلاف در فروع یا حل نمی شود و یا حل آن دردی را دوا نمی کند ... ادامه دارد
  • علی IR ۲۱:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
    0 0
    ادامه مطالب*** بگذارید به دردی دیگر هم اشاره کنم و دامنه کلام را برچینم بدان امید که شاید فرزانگانی مطالب ناقص من را مطالعه و اصلاح کرده و اگر اصل مطلب را قبول دارند چاره ای کنند یکی از مطالبی که جا دارد در چهله دوم بعد از چهله اولِ پختگی بدان بپردازیم تحول و انقلاب در نگاه ما به آموزش و پرورش است عزیزان بیایید مبانی قرآنی و روایی و سیره را بررسی کنیم ببینیم آموزش و پرورش مال اسلام و مترقی ترین نسخه است یا نه؟ بنده برداشتم از قرآن و اسلام این است که ما در اسلام به هیچ عنوان آموزش و پرورش نداریم و بسیاری از مشکلات امروزی ما زاییده همین نگاه خطا آلود ماست بله در قرآن استقرار آموزش و پرورش در امت محمد از ایده ها و طرح های پیشنهادی ابراهیم خلیل است رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ ۚ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ببینید در این آیه ( 129 بقره) ابراهیم خلیل تعلیم را بر تزکیه مقدم دانسته و آن را برای امت اسلام درخواست کرده ولی خداوند این طرح را در باره امت محمد نپذیرفته اند و آن را اصلاح کرده و به جای آن "پرورش و آموزش" را به عنوان پیشرفته ترین نسخه اعلام فرموده اند گواه این ادعا آیات 164 آل عمران و 2 جمعه است که به ترتیب این گونه است لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ *** هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ***در این آیات خبر از اصلاح طرح پیشنهادی آموزش و پرورش و تغییر آن به پرورش و آموزش می دهد این کار خدای حکیم است حال ما باید بررسی کنیم چه تفاوتهایی بین این دو نگاه است آیا صرف جابجا کردن دو واژه است یا نه مثل تقدم آمنوا بر عملوا الصالحات است و می خواهد بگوید همان گونه که ایمان مقدم و اصل است و عمل صالح مؤخر و فرع است تزکیه هم باید اصل و مقدم باشد و تعلیم مؤخر و فرع ... ادامه دارد
  • علی IR ۲۲:۰۹ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۵
    0 0
    ادامه مطالب*** بنابر این اتفاق ناگواری که در چهله اول انقلاب از روی ناچاری یا ناآگاهی افتاده نشاندن اصل به جای فرع است عزیزان خداوند هم رحمت دارد و هم غضب اما رحمت خدا بر غضب او پیشی گرفته یعنی رحمت، امام است و غضب، پیرو و هر جا غضب برود به یقین به دلیل آن است که قبل از او رحمت به آنجا رفته لذا غضب خدا چون ناشی از رحمت اوست فرق بنیادی با غضب ما انسانها دارد می گویند یکی از دشمنان به عوامل نفوذی خود گفته بود کار شما این باشد که اولویتهای دوم را به جای اولویتهای اول بنشانید این کار چنان نرم است که حساسیت برانگیز نیست و از سوی دیگر بنیان برافکن است مثلاً فردی را که باید رهبر باشد در جایگاه ریاست جمهور قرار دهید و فرد دیگری را که صلاحیت رییس جمهور شدن را دارد رهبر قرار دهید عزیزان آیا رهبر ما امروزه آموزش است یا پرورش آیا خط فکری آموزش را امروزه پرورش تعیین می کند یا بالعکس اگر ما انقلاب کنیم و این دو را جابجا کنیم و زمام آموزش را به پرورش بدهیم بسیاری از آنچه که امروز داریم متحول میشود این پرورش است که حتی مکان آموزش شیوه نشستن دانش آموزان شیوه کلاسداری معلمان شیوه مدیریت مدیران و ده ها مسأله را روشن می کند دیگر سیستم مدرسه و دانشگاه ما دچار تحولهای اساسی خواهد شد ببینید پرورش در مدارس طفیلی و توسریخور آموزش است و وقتی دانشگاه رفتیم حتی اسمش را هم حذف می کنیم دیگر آموزش عالی داریم در حالی که میبایست "تهذیب راقی و آموزش عالی" می داشتیم ما حتی بزرگانمان می گویند تعلیم و تربت در حالی که ما تربیت و تعلیم داریم بله این درست است که تربیت هم به نوعی نیاز به علم دارد ولی منظور از تعلیم در اینجا معنایی وسیع است که همه علوم حتی علوم تجربی و طبیعی را نیز شامل میشود بنابر این ما اگر آموزش و پرورش را اصلاح هم بکنیم تازه قرنها تا اسلام فاصله داریم و بنا بر آرمان ابراهیمی زندگی می کنیم و تا آرمان محمدی بسیار فاصله داریم و دین اسلام در صورتی می تواند بر جهان حاکم شود که از آرمان ابراهیمی بالا و بالاتر بیاید و به آرمان محمدی معتقد و سپس آن را مستقر کند و برای توضیح اولیه این مطلب نیاز به چند مقاله است اینها را عرض کردم که آقایانی که اهل اندیشه و سوز فرهنگی هستند به فکر بیفتند تا درجا نزنیم حضرت امام راحل اسلام را از دست اشرار گرفت بیایید ما این اسیر تازه آزاد شده را خانه نشین نکنیم.
  • علی IR ۱۱:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۶
    0 0
    با سلام خدمت دوست عزیزم جناب آقای حقگو . 1. دین اسلام دین کامل و مترقی ترین نسخه برای اداره فرد و جامعه است 2. دین اسلام و قوانین آن سهله سمحه است و موارد عسر و حرج از آن برداشته شده است. 3. همانگونه که در برخی عبادات در مواقع اضطرار یا عسر و حرج مدلی آسان و ممکن الوصول و بلکه سهل الوصول داریم مانند تیمم در موارد عدم دسترسی به آب و یا عدم جواز استفاده از آب همین گونه در قوانین نیز انعطافاتی داریم و مواردی که بنا بر دلایلی مشمول قاعده اولیه نمی شوند مرحله آسان تر و متناسب با آن در نظر گرفته شده است مثلاً کسی که نمی تواند کفاره عمدی روزه را بپردازد استغفار و کفاره ای آسان و سبک برای او در نظر گرفته شده است. *** اصل اولیه در باره ازدواج، ازدواج دائم است و در گذشته ازدواج با کنیزان هم به دلایلی در رتبه بعد از ازدواج با زنان حَرّ قرار گرفته است اما در موارد عسر و حرج و یا اضطرار و مانند آن ازدواج موقت نیز در نظر گرفته شده است همانگونه که تیمم به جای وضوی مائیه و استغفار به جای کفاره افطار عمدی روزه تشریع شده است و این نهایت اهمیت دادن به ازدواج در اسلام است که همانگونه که در هیچ شرایطی از عبادتی چون نماز نمی گذرد به جز موارد عذر بانوان همین گونه دوست ندارد مردان و زنان در شرایط دشوار محروم از ازدواج باشند. 4. در نگاه اسلام زن نه موجود درجه دوم است و نه کالاست و نه حتی ابزاری برای اطفاء حلال غریزه مردان بلکه فرشته انسی است که از جوانی تا پیری محبوب و مطلوب قلب شوهر خود است و اینگونه نیست که با گذشت زمان جوانی و فروکش کردن تمایلات جنسی زن جایگاهش را از دست بدهد چون کاخ محبوبیت او در سرزمین شهوات جنسی بنا نهاده نشده است لذا احساس نیاز دو زوج پیر و سالخورده و میزان وابستگی و دلبستگی آن دو در اغلب موارد بسی بیشتر از دو زوج جوان است. 5. آرمان یک زن آن است که بتواند قلب یک مرد را فتح کند و بر سراسر سرزمین لطیف قلب او حکمران باشد و همه نیازهای آن مرد را برآورده کند و دوستی و صمیمیت او به اوج برسد و اگر از نظر تمایلات جنسی خود را در اختیار شوهرش قرار می دهد برای آن است که به اظهار دوستی و عشق مرد پاسخ مثبت بدهد و در نگاه او نگاه معنادار ، لمس ،هم آغوشی و مقاربت همه مظاهر دوستی و عشق مرد است و لذا با کمال میل به آن پاسخ مثبت می دهد ..ادامه دارد
  • علی IR ۱۱:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۶
    0 0
    ادامه مطالب*** و اگر زن دریابد که شوهرش او را تنها برای اطفای غریزه جنسی می خواهد احساس بی ارزشی و شکست می کند. 6. نیاز زن و مرد طرفینی است هر چند زن به جهت جایگاه رفیع معشوقیت و مطلوبیت اغلب از به زبان آوردن آن خودداری می کند و معتقد است بیان و اظهار آن از درجه محبوبیت او می کاهد او همواره می کوشد احساس غنا و بی نیازی خود را به رخ شوهرش بکشد و این یک هنر متعالی است لذا اگر زنی به هر دلیل سراغ مردش برود و از او درخواست مقاربت و آمیزش کند به آخرین درکات سقوط از جایگاه خود نزدیک شده است زن چنان هنرمند است که با ابزاری که خدا در او به ودیعت نهاده می تواند در شوهر خود احساس نیاز را در اغلب موارد به وجود آورد و همین که دیگ شهوت مرد را به غلیان آورد خود را کنار بکشد و حتی فرار کند تا مرد او را شکار کند و این یعنی قرار گرفتن زن در جایگاه خود در باب مسائل جنسی 7. مواردی در جامعه پیش می آید که مرد یا زن توان و آمادگی ازدواج دائم را ندارند مثلاً مردی برای تحصیل یا مأموریت دیگری به سفری رفته که در این مدت اصلاً نمی تواند به وطن و کشورش برگرددحتی اگر همسر دائم داشته باشد او در این وضعیت یا باید دچار انواع حرام شود یا عفت بورزد ولی از آنجا که حرام ممنوع است و استعفاف هم اولاً مجبوری نیست و ثانیاً برای برخی عسر و حرج است و نمی توانند صبوری کنند چون در درجات پایینی از ایمان هستند یا وضع زنان در آنجا به گونه ای است که مدام خود را عرضه و دلربایی می کنند که عنان صبر و قرار را از هر کس می ربایند مگر از یوسف های زمان و چنان که گفتیم مرد نیاز به انس با زن دارد و این فارغ از تمایلات جنسی است و انس با دیگران هیچگاه نمی تواند جایگزین آن گردد. موارد دیگری هم هست که زن یا مرد امید به ازدواج دائم ندارند مثلا مرد عنین است و از درمان ناامید شده و یا زن در دستگاه خود مانعی از دخول دارد که قابل درمان نیست و هیچ کسی حاضر نمی شود با این مرد یا زن ازدواج دایم کند آیا او باید چون مرتاضان تا پایان عمر بی همسر بماند در صورتی که با ازدواج موقت این گونه زنان و مردان می توانند التذاذات انسی و حتی التذاذات جنسی منهای مقاربت را داشته باشند و موارد دیگر را نیاز به بیان نیست تا بحث طولانی نشود 8. این که ازدواج موقت راهی برای مردان هوسباز و زنان کاسب فراهم می کند نادرست است چون این یعنی ...ادامه دارد
  • IR ۱۲:۲۲ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۶
    0 0
    ادامه مطاب*** این یعنی تخلف از قانون الهی مگر در ازدواج دائم تخلفات و سوء استفاده هایی نداریم امروزه متاسفانه برخی زنان کاسب و شیطان صفت مرتب ازدواج می کنند و پس از مدت کوتاهی طلاق می گیرند تا نصف یا تمام مهریه را بگیرند آنان قصدشان از ازدواج دائم فریبکاری و کاسبی است و یا مردان هوسباز و ثروتمندی که چون فرهنگ جامعه ازدواج موقت را بر نمی تابد مدام ازدواج دائم می کنند و با جلوگیری از فرزند دار شدن آن زن را طلاق می دهند و حتی برخی از زنان شوهردار را می فریبند تا از شوهر خود طلاق بگیرد و با او ازدواج دائم می کنند و دوباره همان رویه قبلی خود را ادامه می دهند حساب اینان با کرام الکاتبین و عذاب اخروی است و البته اگر مردان و زنان ما تحقیق کنند و عاقلانه فکر کنند در دام این صیادان نمی افتند بنابر این تا در دنیا هستیم راه صلاح و فساد و خیر و شر و صداقت و شقاوت به روی همه ما باز است بنابراین ازدواج موقت شرایطی الهی دارد که حرمت زن و مرد نگاه داشته می شود و اما سوء استفاده هم در باب ازدواج دائم است و هم در ازدواج موقت. 8. این که در مواردی که زن و مرد نمی توانند موقتاً یا دائماً تن به ازدواج دائم دهند و عذرشان موجه است تجویز ازدواج دائم برای آنان خلاف صداقت است و شارع مقدس نه خود فریبکار است و نه فریبکاری را ترویج میکند به عنوان نمونه اگر شما جنسی را از فروشگاه خریداری کنید و به فروشنده بگویید من قصد دارم همیشه مشتری شما باشم تا نظر او را جلب کنید و تخفیف بالایی بگیرید اگر این را که به او می گویید قصد جدی شما نباشد در حقیقت دروغگو و فریبکار و منفور خدا هستید هر چند معامله و خرید شما باطل نیست در باب ازدواج هم اگر کسی قصد همسری دائمی را نداشته باشد و ازدواج دائم کند گر چه ازدواجش باطل نیست ولی دروغگو و فریبکار است و شارع مقدس از این گونه دروغگویی و فریبکاری بیزار است. 9. البته اگر ترویج ازدواج دائم بی برنامه باشد همان گونه که در مساله مسجد و نمازخانه گفتیم کسانی که موقتاً ازدواج کرده اند چون مسئولیتشان کمتر و سبکتر بوده کمتر حاضر به ازدواج دائم می شوند هر چند اسباب آن فراهم آمده باشد و این خطری جدی برای جامعه و ترویج مسئولیت گریزی و رفاه طلبی خواهد بود و به قول دوست عزیزم بنیان خانواده را تضعیف میکند چرا که ازدواج موقت برای عبور از بحرانها و فرع است ... ادامه دارد
  • علی IR ۱۲:۵۹ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۶
    0 0
    ادامه مطلب*** و ازدواج دائم برای آسایش و تربیت نسل آینده باید خیلی مراقب باشیم ازدواج موقت مسکّن و راهی موقت برای عبور از بحرانهاست نه یک قاعده برای زندگی چه برسد به این که راهی برای هوسبازان و کاسبان باشد 10. ازدواج موقت چون اصل نیست حاکم شرع و در زمان ما ولی فقیه میتواند در مقطعی از زمان آن را ممنوع کند و این به معنای تحریم حلال الهی نیست بلکه به جهت مصلحت عامه و به عنوان حکم ثانوی است و باید بررسی کرد چه بسا سخن مشهور خلیفه دوم در این باب از همین مدل باشد یعنی در زمان ایشان سوء استفاده هایی از ازدواج موقت می شده که ایشان چون خود را در جایگاه جانشینی پیامبر می دانستند از آن تا اطلاع ثانوی جلوگیری کرده باشند نه این که حلال الهی را حرام ابدی کرده باشند که اگر چنین باشد از هیچ کس پذیرفته نیست حتی از امامان(ع) چون پرانتز تشریع در زمان پیامبر کاملاً بسته شده و چیزی نه به آن افزوده می شود و نه کم می گردد .11. این که دوست ما می فرمایند غل و زنجیرها را از دست و پای ازدواج دائم بردارید سخنی کارشناسانه و متین و منطقی است و اصل اساسی همین است نه تجویز ازدواج موقت به شکل فراگیر تا جایی که به ازدواج دائم پهلو بزند و حتی از آن جلو بزند که این سرعت را دیگر با هیچ سرعت گیری نمی توان جلوگیر شد و چون سیلی بنیان برافکن اساس خانواده را از جا می کند و تا ناکجاآباد میبرد و بسیار خطرناک است اگر عدم تمکن مالی دلیل و مجوزی برای ازدواج موقت شود دیگر سنگ روی سنگ نمی ماند چون متاسفانه با این تشریفاتی که جامعه درست کرده اغلب دختران و پسران و حداقل بسیاری از آنان تمکن از ازدواج دائم را ندارند و اگر این در محدوده ای کم مجوزی برای تجویز ازدواج موقت باشد به یقین در محدوده ای وسیع هرگز نمی تواند مجوزی برای این امر باشد چون مفسده آور است و نسل آینده را تهدید میکند لذا در این شرایط ترویج ازدواج موقت و رسانه ای کردن آن به هیچ عنوان به مصلحت نیست بلکه تا اطلاع ثانوی باید از ترویج آن به شدت پرهیز کرد این است که فقیه باید آگاه به مسائل و شرایط واقعی جامعه و آگاه به مقتضیات زمان و مکان باشد وگرنه ساده لوحانه عمل خواهد کرد. 12. این که شیعه و سنی بنشینیم و ادله فقهی این مساله را بررسی کنیم با اختلاف مبانی که با هم داریم امری دشوار است ما باید در فضایی دوستانه ...ادامه دارد
    • IR ۱۷:۲۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۷
      0 1
      سلام برادر عزیز سعی می کنم مختصر و مفید به اصل مطلب بپردازم. موارد ۱ و ۳،عسر و حرج خودساخته ماست.قرآن امر به عفت و پاکدامنی می کند.۵،۶،۷،در حال تحصیل،سفر به خارج و در هر حالتی زنان و دخترانی پیدا می شود که با همان شرایط حاضر به ازدواج باشند.آرامش و اغناء نیاز عاطفی در کنار کسی که قرار است یک ساعت،یک روز، یک ماه...با هم باشند ایجاد نمی شود.۸، اولاً آن موارد نادر است ثانیاً اگر عیب از مرد باشد در اکثر موارد زن به پای شوهرش می ماند هرچند که حق طلاق دارد.ثالثاً آیا اگر آنها متعه کنند مشکلشان حل می شود؟ ۸، چرا دروغ ولاپوشانی کند؟ اگر غرض و مرضی در دل دو طرف نیست وقتی زن در صیغه با همه سختیهای زندگی مرد ساخته و خود را در اختیار او گذاشته چرا در مورد ازدواج این از خود گذشتگی را نمی کند؟ و مردی که بقول شما آرامش را در کنار او بدست آورده چرا باید سرای سعادتش را خراب کند؟ حتماً چون فکر می کند بعداً مورد بهتری برایش پیدا خواهد شد و این یعنی استفاده موقتی و ابزاری از زن.اما در نقطه مقابل زن با تن دادن به متعه راه موقعیتهای بهتر بر او بسته می شود۹.امکان سوء استفاده در نکاح مخصوصاً از طرف مردان بسیار نادر و ناچیز است.
    • IR ۱۸:۵۷ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۷
      0 0
      سلام مجدد ۱۰،اینکه عمر متعه را حرام اعلام کرده من باور نمی کنم البته نه بخاطر اینکه سنی هستم بلکه به این دلیل که طبق روایات در اوایل که روزه بر مسلمانان واجب شده بود،رفث با همسران در شبهای ماه رمضان ممنوع شده بود و اولین کسی که علناً در مسجد به پیامبر (ص) عرض کرد که نتوانسته جلوی نفسش را بگیرد،عمر بوده است. حال چرا یک دفعه اینهمه تارک دنیا می شود که همزمان دو متعه را حرام اعلام می کند خیلی عجیب به نظر می رسد.گیریم که صیغه را بخاطر سوء استفاده هایی که میشده ممنوع کرده،چرا متعه حج را دیگر ممنوع کرده؟ از آن گذشته مگر نمی دانست که برای اجرای حرمت متعه حج هیچ ضمانت اجرایی وجود ندارد وهمانطور که خودش قبلاً ممنوعیت رفث در شبهای ماه رمضان را نقض کرده بود امت هم می توانند حکم او را نقض کنند؟ پس چرا آبرویش را به خطر انداخت؟ ۱۱، الحمد لله که در اینمورد اتفاق نظر داریم۱۲، حق با شماست ولی سوالات باید مطرح وپاسخهای منصفانه باید پذیرفته شوند...
    • علی IR ۲۱:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۷
      0 0
      باسلام خدمت برادر عزیزم اینکه فرمودیدموارد ۱ و ۳،عسر و حرج خودساخته ماست.قرآن امر به عفت و پاکدامنی می کند.*باید بگویم چون آیه استعفاف در سوره نور است و این سوره بعد از سوره نساء نازل شده و در سوره نساء آیه 24 ازدواج موقت هم تشریع شده بوده بنابراین این آیه توصیه یا امری است به کسانی که هیچ راهی برای ازدواج ندارند نه دائم و نه موقت البته اگر اشکالی در آیه 24 نساء از نظر فنی دارید بفرمایید و عبارت حتی یغنیهم الله من فضله یعنی تا وقتی خویشتنداری کند که موردی مناسب برای ازدواج دائم و اگر نشد ازدواج موقت پیدا شود*** اما این که فرمودید ۵،۶،۷،در حال تحصیل،سفر به خارج و در هر حالتی زنان و دخترانی پیدا می شود که با همان شرایط حاضر به ازدواج باشند.آرامش و اغناء نیاز عاطفی در کنار کسی که قرار است یک ساعت،یک روز، یک ماه...با هم باشند ایجاد نمی شود.*** باید بگویم موارد منحصر در اینها نیست شما دین مرتاضی را به هم کیشان خود تحمیل نکنیددر باب مسائل جنسی نه افراط و نه تفریط اما اعتدال کدام است باید آن را شارع مشخص کند نه بنده و حضرتعالی چون صراط مستقیم است و باریکتر ز مو برادر عزیزم اگر مردی همسرش سالها مریض باشد و امکان تمتع از او نباشد مرد او که گرم مزاج است چه کند از سویی برای همان صفای زندگی نمی خواهد همسر دوم بگیرد یا امکانات مادی ندارد و یا خوف عدم مراعات عدالت دارد بنابر این او چه کند ما می گوییم این یعنی عسر و حرج حال اگر همسر دائم او موافق با متعه باشد تا شوهرش از راه طبیعی اشباع شود چه لزومی دارد که ما خشونت به خرج دهیم بله اگر در اصل تشریع ازدواج موقت سخنی دارید بفرمایید به فرموده جنابعالی از قرآن دلیل بیاورید. موارد دیگر هم هست که وجدان شما می پذیرد ولی پایبندی به موازین فقهی مذهبتان مانع پذیرش آن می شود من این روحیه پایبندی را بسیار دوست دارم ولی در بحث که وارد شدیم وقتی حقیقت را دریافتیم باید صراحتاً بگوییم که مانع پذیرش من پایبندی به مذهب خودم است چون با بحث در یک فرع فقهی لزومی ندارد ما در اصل مذهب خود شک کنیم ***این که فرمودید ۸، اولاً آن موارد نادر است ثانیاً اگر عیب از مرد باشد در اکثر موارد زن به پای شوهرش می ماند هرچند که حق طلاق دارد.ثالثاً آیا اگر آنها متعه کنند مشکلشان حل می شود؟* باید بگویم آن مورد که بنده مثال زدم در باره قبل از ازدواج است ...ادامه دارد
    • علی IR ۲۱:۴۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۷
      0 0
      ادامه مطلب....از آنجایی که صداقت در زندگی زناشویی مهم است اگر کسی حاضر به همسری آن آقا یا خانم نشد آیا باید برای همیشه محروم بماند او با ازدواج موقت میتواند از التذاذات انسی و التذاذات جنسی منهای مقاربت بهرمند شود این استبعادات حضرتعالی از سوی خیلی از زنان شیعه در ایران ما هم هست و حتی در باره همسر دوم نیز قضیه از همین قرار است و اگر پافشاری کنیم برخی از آنان دور ائمه هم خط می کشند دلیلش شبهه علمی نیست بلکه منافعی است که برای خودشان تعریف کرده و سخت از آن دفاع می کنند مساله امر روحی است نه علمی حتی در عرف ما اگر خانمی در خواب ببیند که شوهرش همسر دومی دارد شروع به پرخاشگری و ناراحتی می کند در صورتی که یک توهم بوده و واقعیت خارجی نداشته و اگر بگوییم خداوند تا چهار همسر دائم را جایز دانسته با احساسات شدید اعلام می کنند که واجبات را رها کرده ای و به مستحبات می خواهی بپردازی چون خدا یا جایز دانسته یا مستحب دیگر واجب که نکرده و هزار چوب لای چرخ زندگی شوهرشان می گذارند تا دریابد که از تامین حقوق همسر اول خود عاجز است بنابر این ازدواج مجدد به همین دلیل برای او جایز نیست برادر عزیزم حجابی که جلو چشمان شماست همان تقید و پایبندی شما به مذهبتان است که در بحث باید آن را کنار گذاشت اما در عمل باید بدان پایبند بود ما نیز در بحث آزادیم ولی تا کسی به درجه اجتهاد نرسیده حق ندارد در عمل نظر خود را بگیرد و نظر مرجع تقلیدش را کنار بزند مگر اینکه تجزّی در اجتهاد را بپذیریم و او واقعاً به این درجه رسیده باشد.*** اما این که فرمودید ۹.امکان سوء استفاده در نکاح مخصوصاً از طرف مردان بسیار نادر و ناچیز است.* باید بگویم بحثی نیست حداقل از سوی زنان را که قبول دارید البته اینها بر می گردد به اطلاعات شما از وضع موجود در ایران و جهان چون دین اسلام مخصوص ما ایرانی ها که نیست و برداشت من این است که جنابعالی فردی دانا و کوشا و در جستجوی حقایق هستید و دلیل همکاری با شما با وجود فرصت اندکم همین نکته است * ادامه دارد
    • علی IR ۲۲:۵۰ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۷
      0 0
      ادامه مطالب *** این که می فرمایید ۱۰،اینکه عمر متعه را حرام اعلام کرده من باور نمی کنم البته ...*** در باره ازدواج موقت مطلبی که عرض کردم یک احتمال بود و اثبات یا نفی آن باید با دلیلی قانع کننده و معتبر باشد و نیاز به تحقیق دارد اما این که فرموده اید چرا خلیفه دوم متعه حج را تحریم کرده از همان ابتدا که پیامبر اسلام این را فرمودند برخی از اصحاب به مذاقشان خوش نمی آمد که بعد از انجام عمره تمتع حاجی از احرام بیرون بیاید و تمام محرمات احرام موقتاً تا آغاز مراسم حج تمتع و احرام دوباره بر او حلال شود از استعمال بوی خوش گرفته تا مقاربت با حلال خود بنگرید ***صحیح البخاری، باب نهي النبي صلى الله عليه و سلم على التحريم إلا ما تعرف إباحته وكذلك أمره:« أهللنا أصحاب رسول الله صلى الله عليه و سلم في الحج خالصا ليس معه عمرة قال عطاء قال جابر فقدم النبي صلى الله عليه و سلم صبح رابعة مضت من ذي الحجة فلما قدمنا أمرنا النبي صلى الله عليه و سلم أن نحل وقال ( أحلوا وأصيبوا من النساء ) . قال عطاء قال جابر ولم يعزم عليهم ولكن أحلهن لهم فبلغه أنا نقول لما لم يكن بيننا وبين عرفة إلا خمس أمرنا أن نحل إلى نسائنا فنأتي عرفة تقطر مذاكيرنا المذي قال ويقول جابر بيده هكذا وحركها فقام رسول الله صلى الله عليه و سلم فقال ( قد علمتم أني أتقاكم لله وأصدقكم وأبركم ولولا هديي لحللت كما تحلون فحلوا فلو استقبلت من أمري ما استدبرت ما أهديت ) . فحللنا وسمعنا وأطعنا ».جابر مى گويد: پيامبر صلی الله علیه و آله مباشرت با زنان را الزام نفرمود، ولى با اين فرمان ، زنانشان را برايشان حلال كرده بود. گفتگو در ميان ما برخاست تا اينكه اين سخن ما به گوش پيامبر خدا صلی الله علیه و آله رسيد كه : در حالى كه بيش از پنج روز به عرفه باقى نمانده است ، به ما دستور مى دهد از احرام بيرون آمده ، با همسرانمان مباشرت كنيم . آن وقت در حالى كه از...ما منى مى چكد به عرفه برويم ! پس رسول خدا صلی الله علیه و آله در ميان ما برخاست و فرمود:شما خوب می دانید که من با تقوی ترین و راستگوترین شما هستم . اگر من حيوان قربانى به همراه خود نداشتم ، چون شما از احرام بيرون مى آمدم و از آنچه حلال است استفاده مى بردم . اينك شما از احرام بيرون بياييد، كه اگر من هم در ابتدای راه بودم قربانی با خود نمی آوردم.***ادامه دارد
    • علی IR ۲۳:۵۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۷
      0 0
      ادامه مطلب *** اشکال برخی از صحابه این بود که باورشان نمی آمد در اوج عبادت و تقرب ناگهان زنگ تفریح به صدا در آید و همه محرمات احرام حلال شوند حتی مقاربت با حلال و بعد از چند روز دوباره زنگ تحریم به صدا در آید در حالی که خداوند وقتی به عقل گفت" اَدبِر" او پشت کرد و همین که خطاب کرد " اَقبِل" او رو کرد و این یعنی مقام تسلیم عقل و انسان موحد باید امر خدا و رسولش را فوق عقل خود بداند و برای حکم او حکمتهایی قائل باشد گرچه هیچیک از آن حکمتها را نداند این متعه نشان می دهد که اسلام شدیداً با اعمال مرتاضان مخالف است و حتی سختی هایی که در ادیان سابق نیز بوده از امت پیامبر برداشته شده مثل صوم وصال یا صوم صمت و سکوت و موارد دیگر و دیگر این که اگر امور و تمتعات دنیوی در لفافه امور اخروی و در سرزمین ایمان و معنویت باشد تحصیل کننده قرب به خداست لذا حتی مقاربت با حلال مایه قرب به خدا میشود نه بُعد از خدا و دیگر اینکه نباید در امور عبادی به نفس فشار بیاوریم لذا آنهایی که فشار می آورند ناگهان قاطی می کنند یکی از آنها که ناگهان بریده بود همه گناهان را انجام می داد به او گفتند چرا دیگر در روز عید فطر و قربان روزه می گیری در حالی که روزه های ماه مبارک رمضانت را عصیاناً نمی گیری این دو روز روزه گرفتن گر چه حرام است و تو حرامها را انجام می دهی ولی روزه گرفتن که لذتی ندارد او گفت من قبلاً نه تنها همه واجبات که همه مستحبات را حتی انجام می دادم و چیزی را از قلم نمی انداختم حالا می خواهم همه حرامها و مکروهات را انجام دهم هر چند لذتی هم در آنها نباشد خلاصه در این متعه حج رمز و رموز زیادی نهفته است ولی مع الاسف وقتی خلیفه دوم زعامت امت را به عهده گرفتند آن استبعادات زمان رسول خدا را در خاطر داشتند و به همین دلایل این متعه را تحریم کردند بنگرید **ابو حنيفه از حماد از ابراهيم نخعى از اسود بن يزيد نقل مى‏كند: با عمر بن خطاب عشاى روز عرفه در عرفات بوديم، ناگهان شخصى نزد ما ظاهر شد كه موهايش را شانه كرده و از او بوى خوش استشمام مى‏شد. عمر به او گفت: آيا تو محرمى؟ گفت: آرى. عمر گفت: پس چرا به شكل محرم هستى؟ محرم كسى است كه مو پريشان و غبار آلود باشد. او در جواب گفت: من براى به‏ جاى آوردن حجّ تمتع وارد شدم در حالى كه اهل‏بيتم با من بود امروز نيز براى حجّ محرم شدم. .. ادامه دارد
    • علی IR ۰۰:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۸
      0 0
      ادامه مطلب*عمر گفت: شما حقّ نداريد در اين ايام لذت ببريد، زيرا اگر من شما را به اين كار رخصت دهم، با زن‏هاى خود در اراك نزديكى مى‏كنيد و آن‏گاه با يكديگر براى انجام حجّ حركت مى‏كنيد. (زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ابن قیم، ج2، ص211) شاید خلیفه گمان می کردند که اگر این متعه را تحریم نکنند حاجیان چون تشنگانی که به آب رسیده باشند ناگهان در سطح وسیعی با همسرانشان در می آمیزند و این افزون بر اینکه با معنویت حج منافات پیدا می کند منظره ناخوشایندی به وجود می آورد و نمی توان آن را مدیریت کرد و باعث وهن مذهب و تمسخر مسیحیان و دیگران واقع می شود لذا چنین مصلحت دانستند که آن را تحریم کنند چون به قول معروف سفره پهن نشده نه زشت است و نه زیبا و آب را باید از سرچشمه بست این اگر باشد شاید توجیهی مثل متعه زنان بتوان برای آن احتمال داد البته اگر موقتاً و تا اطلاع ثانوی باشد ولی برای همیشه جون باعث تحریم حلال ابدی می شود حتی از امامان معصوم هم قابل قبول نیست و من فکر می کنم از نظر مبانی حضرتعالی نیز نامقبول باشد*موفق باشید.
    • علی IR ۰۹:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۸
      0 0
      با سلام یک نکته***این که می فرمایید ازدواج موقت یک روزه و یکماهه چه انسی می آورد باید بگویم انس مراتب شدت و ضعف دارد از نظر قرآن شب نیز برای آرامشبخشی است ولی شب همه جا به اندازه ایران ما نیست ساکنان کشورهای منطقه اسکاندیناوی کوتاه ترین شب را در میان سایر کشورها دارند زیرا در قطب شمال، خورشید در اغلب ساعات روز و شب می تابد. شب در فنلاند تقریبا ۵۵ دقیقه طول می کشد، در نروژ شب 5 ساعت و در ایسلند۲ ساعت است. بنابر این کشورهای نیمکره شمالی کوتاه ترین ساعات شب و کشورهای نیمکره جنوبی طولانی ترین شب را دارند. در نیمکره جنوبی، آرژانتین و شیلی شبهایشان 14 ساعت به طول می انجامد.*** بنابراین شب اگر 14 ساعت به طول بینجامد مایه سکن و آرامش است و اگر 55 دقیقه هم بیشتر نباشد از نظر قرآن باز هم مایه سکن و آرامش می باشد و گرنه باید گفت خداوند به مردم کشورهایی که شبهایشان کوتاه است ستم کرده و تبعیض قائل شده است وانگهی ما گفتیم ازدواج موقت همه چیزش موقت و برای برون رفت از بحران انسی و شهوتی است از راه حلال و مشروع نه راهی برای فروپاشی زندگی و زن هم آزاد است که نپذیرد افزون بر این که از نظر ما اجازه ولی در باره دختران باکره شرط است تا پدرشان مصلحت آنها را در نظر بگیرد بنابر این خداوند علیم و حکیم این حکم را صادر کرده ببینید ما مسلمانان در صدر اسلام در ابتدا به سمت بیت المقدس نماز می خواندیم و بعد از گذشت چند سالی رو به کعبه شاید به ذهن برسد چرا از همان ابتدا به سمت کعبه نماز نخواندیم حکمتهایی دارد که نمی خواهم بدان بپردازم می خواهم این نکته را معروض بدارم یکی از فواید آن این است که در عصر ما وقتی به بیت المقدس جفا می شود همه مسلمانان به دفاع بر می خیزند و یکی از دلایل خود را چنین بیان می کنند که بیت المقدس قبله اول ما مسلمانان بوده و این امر احساسات ما را جریحه دار کرده است می خواهم بگویم در فعل خدا و پیامبر گاه حکمت هایی است که بعد از گذشت قرنها بدانها پی میبریم. به قول شما خلیفه دوم که خود نمی توانست یک ماه مبارک رمضان از مقاربت با حلال خود در شبها خودداری کند چگونه می توان باور کرد که ازدواج موقت را حتی در تنگناها و بحرانهای شدید تحریم کند و اگر تحریم کرده باشد به نظر جنابعالی کار صحیحی انجام داده است؟ در حالی که از قدیم و ندیم گفته اند آنچه بر خود نمی پسندی بر دگران هم مپسند.
  • علی IR ۱۴:۱۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۶
    0 0
    ادامه مطالب*** در اصل امامت بلافصل امیر مؤمنان و مسائل اعتقادی کلیدی در فضایی دوستانه با یکدیگر گفتگو و تبادل نظر کنیم 13. اگر بنده در جایگاه شیعه قرار دارم طرف مقابل من می تواند به کتابهای ما استناد کند و حتی بر اساس موازین فقهی ما استدلال کند هر چند که اهل سنت آنها را قبول نداشته باشند و بالعکس هم همین گونه است بنابر این این گونه استدلالات از طرفین قابل قبول است و طرف مقابل بر اساس مقبولات خود باید جوابگو باشد 14. این که من شیعه باشم و روایات معصومین را قبول نداشته باشم و تنها به قرآن تمسک کنم و یا طرف اهل سنت بگوید من فقط قرآن را قبول دارم و به سنت رسول خدا نباید استدلال کنید سخنی غیر منطقی است شیعه و سنی باید به مبانی خود پایبند باشیم مگر مدل جدیدی از شیعه یا سنی بخواهیم ارائه دهیم که باید در درجه اول از آن مدل جدید بحث کنیم که درست می تواند باشد یا نه 15. این که در مباحثات گذشته گفته شده عبد الله بن زبیر حاصل صیغه و ازدواج موقت است ای کاش این را دیگر تکرار نکنیم چون طرف مقابل ما می تواند استدلال کند به اینکه از آنجا که عبدالله بن زبیر شخصیتی مثبت نیست بلکه مخالف اهلبیت است طرف مقابل ما می تواند استدلال کند به اینکه به همین دلیل، ازدواج موقت حلال و جایز نبوده چون محصول آن مشابه محصول ازدواج نامشروع است لا اقل یک شخصیت مطلوب و مثبت و دوستدار اهلبیت را مثال بزنیم 16. در سکانس مذکور اشکالاتی است از جمله عدم نشان دادن اذن گرفتن از پدر و ولی دختر که این مخالف با احکام مراجع شیعه است. 17. این که با استناد به حدیث منقول از حضرت علی بخواهیم علت منحصره خلاف عفت ها را در تحریم ازدواج موقت بدانیم استدلال تامی نیست چون همواره افراد زیادی حریم ها را می شکنند و خلاف می کنند آنها حتی ازدواج موقت را هم بر نمی تابند و نمی خواهند والدین آن دختر یا زن متوجه کار آنها شوند آنان هوسبازند و فقط می خواهند لذتشان را ببرند و کمترین مسئولیتی هم گریبانگیر آنان نشود بنابر این وقتی مساله موشکافی شود باید از ظاهر این حدیث دست برداریم و در جمعبندی بگوییم یکی از علل زنا تحریم ازدواج موقت است و علل دیگری هم دارد و گرنه ظاهر این حدیث اصلاً قابل قبول نیست. 18. هر حدیث با احادیث مربوط و مرتبط با آن باید سنجیده شود و جمعبندی آن باید به جمعبندی آیات قرآنی عرضه شود ... ادامه دارد
  • علی IR ۱۵:۰۷ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۶
    0 0
    ادامه مطالب*** آنگاه اگر جمعبندی احادیث در تضاد با جمعبندی قرآنی نباشد قابل قبول وگرنه باید از آن حدیث صرف نظر کرد و آن را محترمانه بوسید و علمش را به اهلش سپرد.*** مطلب دیگر این که اگر در آیه محل بحث که شیعه معتقد است این آیه ناظر به مطلب جدیدی غیر از مطالب آیات قبل است یا ادامه و تاکیدی بر آنهاست اصل تقدم احتمال تأسیس بر احتمال تأکید است چون قرآن به منزله قانون اساسی است که به جهت محدودیت فضای متن، به کلیات می پردازد و فروع را به تدبر در آیات می سپارد بنابر این احتمال شیعه از آیه بر احتمال اهل سنت ترجیح دارد چون این که آیه مطلب جدیدی بگوید مقدم بر این است که تاکید بر مطالب قبلی و بیانگر فرعی از فروع ازدواج دائم باشد. *** مطلب پایانی این که نظریه شیعه از نظر تطابق آن با نیازهای فطری می تواند شاهدی بر جلودار بودن شیعه در میان مسلمانان باشد و در عرف جهانی قابل قبولتر از نظریه برادران اهل سنت است. موفق باشید
  • علی IR ۱۴:۰۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۷
    0 0
    باسلام نکته ای که در باره آیه 24 سوره نساء خوب است دوستان بدان توجه کنند این است گرچه باب استفعال به معانی متعددی آمده است که عبارتند از 1. طلب و درخواست 2. تحول و صیرورت 3. مفعول را دارای صفتی یافتن 4. تکلف 5. مطاوعه باب افعال (اثرپذیری) 6. اتّخاذ (فراهم آوردن مبدأ فعل) 7. معنای ثلاثی مجرد با تأکید و مبالغه *** اما نکته ای که باید از آن غفلت نکنیم این است که معنای غالبی باب استفعال همان معنای اول است یعنی طلب و درخواست بنابراین بکاربردن آن در معانی دیگر نیاز به قرینه دارد اما در این آیه فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً ۚ وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا. در اینجا استمتاع به معنای کامخواهی و کامجویی است نه به معنای کامیابی بنابر این، درخواست هر گونه بهره ای از زن را شامل می شود و این با خواندن صیغه حلال می شود؛ در باره نامحرم همانگونه که کامیابی حرام است کامخواهی هم حرام است پس تا اینجا آیه مشترک بین ازدواج دائم و ازدواج موقت است و می تواند یکی از این دو یا هر دو نوع ازدواج را شامل شود در مرحله بعد آیه می گوید همین که کامخواهی حلال و مجاز شد شما موظفید تمام اجر آن زن را بدهید در ازدواج دایم نصف اجر و مهر را باید داد نه تمام آن را بنابر این چون فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً تمام مهر را فریضه و واجب می شمارد پس معلوم می شود این نوع از ازدواج، نوعی خاص است و غیر از ازدواج دائم میباشد ادامه آیه مطلب را روشنتر میکند وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ از این بخش مطالب جدیدی به دست می آید معلوم میشود بعد از متعهد شدن در باره مفاد عقدنامه می توان همه آنها را تغییر داد مثل قصد ده روز در غیر وطن که هنگام قصد باید تصمیم قطعی به ماندن ده روز یا بیشتر داشته باشیم ولی بعد از تحقق قصد ده روز و خواندن یک نماز چهار رکعتی میتوانیم آن را تغییر دهیم مثلاً تصمیم بگیریم بعد از سه روز ماندن آنجا را ترک کنیم این به قصد اولیه ما ضربه ای وارد نمی سازد آیا تغییر موارد تراضی بعد از متعهد شدن به آنها ناظر به بخشی از تعهدات عقدنامه است یا همه مفاد و مواد ...ادامه دارد
  • علی IR ۱۵:۰۰ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۷
    0 0
    ادامه مطالب **عبارت فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ می گوید همه مفاد آنچه که به توافق رسیده بودید بنابر این، این عبارت هم علاوه بر این که نقاب از چهره این نوع ازدواج برمی دارد ازدواج دائم را کنار می زند چون ما در ازدواج دائم نمی توانیم مدت را به هم بزنیم و این یکی از مفاد حساس و بسیار مهم ازدواج دائم است که طرفین متعهد می شوند تا پایان عمر با هم باشند علاوه بر این که در هنگام تعهد میزان مهریه را لازم نیست تعیین کرده باشند البته اگر تعیین کرده باشند می توانند آن را به نوعی تغییر دهند البته با تراضی اما مفهوم آیه این است که همه مفاد اعم از مدت و مهریه و اجر را می توان تغییر داد دیگر این ازدواج دائم را به هیچ عنوان شامل نمی شود و همانی را می گوید که ما از آن به ازدواج موقت یاد میکنیم بنابر این در ازدواج موقت هم میتوان مدت را تغییر داد و هم مهر و اجر را نکته دیگر این که در ازدواج دائم خداوند از مهریه به صداق تعبیر می کند نه اجر و اجور ببینید وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً ۚ فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا (آیه 4 نساء) چون مساله زندگی دائمی است باید مبتنی بر صداقت و عشق صادقانه باشد اما در مساله ازدواج موقت چون دائمی نیست و برای کامجویی و کامیابی مشروع و برون رفت از بحران و عسر و حرج است حتی اگر مرد عاشق صادق هم نباشد قابل تحمل است چون هدف بنای کاخ زندگی نیست مثل این که ما با یک نفر در تجارت و کاسبی به مدت معینی شریک می شویم چون مدت آن محدود است و هر وقت بخواهیم امکان به هم زدن آن وجود دارد اگر او صادق هم نباشد قابل تحمل است ولی اگر بخواهیم تا پایان عمر با کسی شریک باشیم مساله صداقت بسیار مهم و اساسی می شود. بنابر این بکارگیری واژه اجورهن به جای صدقاتهن مؤیدی دیگر بر ازدواج موقت است گرچه دلیل قطعی نیست دلایل قطعی همانهایی هستند که برشمردیم . بنابر این شکی نیست که این آیه به هیچ وجه نمیتواند ناظر به ازدواج دائم باشد و یا حتی آن را شامل شود و ما اگر شأن نزول و روایات معتبر در این زمینه نداشته باشیم خود این آیه نوعی نوین از ازدواج را با احکامی مغایر با ازدواج دائم به ما معرفی می کند البته جزئیات بیشتر آن را سنت مشخص می کند چون یکی از وظایف مهم رسول خدا تبیین و تفسیر آیات قرآنی است ... ادامه دارد
  • علی IR ۱۵:۲۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۷
    0 0
    ادامه مطالب*** وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ؛ بنابر این روایات معتبری که مفادشان در تضاد آیه محل بحث نباشد مبین و مفسر این آیه محسوب می شوند و لایه های زیرین و نیمه پنهان یا پنهان آیه را برای ما تشریح می کنند. بنابر این آیه مورد بحث دوستان به طور قطع و یقین شامل ازدواج دائم نمی شود بلکه نوعی جدید از ازدواج با احکام مخصوص و متفاوت به ما معرفی می کند ما اصراری در نامگذاری نداریم حالا ازدواج موقت یا هر نام دیگری که گویا و رسا باشد در پایان خداوند از این نوع ازدواج جانبداری می کند و می فرماید من با دانش و حکمت و سنجیده کاری که دارم این نوع ازدواج را تشریع می کنم من هم زن و مرد و روحیات آنها و نیازهای غریزی آنان را میدانم و هم چون حکیم هستم همه جوانب کار را سنجیده ام نگران نباشید اگر به من ایمان دارید مطمئن باشید این نسخه عوارض منفی نخواهد داشت البته اگر طبق دستورالعملی که در قران گفته ام و پیامبرم آن را به طور مشروح برایتان بازگو می کند عمل کنید و بنا برمبنای شیعه امامان معصوم نیز مثل پیامبر شارح و مفسر این آیه هستند.این بخش پایانی می خواهد این را نیز بگوید که بعضی ها جامعه شناس و علیم هستند و دردها و نیازها و بحرانها را میشناسند اما این کافی نیست برای دادن دستورالعل و نسخه پیچیدن در مسائل اجتماعی باید حکیم هم باشیم و بی گدار به آب نزنیم و برای درست کردن ابروی طرف چشمانش را کور نکنیم و هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست پس تنها خداست که می داند چه نسجه ای را برای درمان چه دردی تجویز کند***اگر دوست عزیزم جناب آقای حقگو یا دیگر دوستان نقدی در برداشت از این آیه که ذکر کردم داشته باشند با کمال میل میشنوم و استفاده می کنم . موفق باشید.
  • IR ۱۷:۲۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۸
    0 0
    باز هم سلام بر برادر فرزانه ام علی آقا مورد۱۳،حق با جنابعالی است و این را علیرغم میل باطنی و فقط برای کل کل با آقای اثنی عشری مطرح کرده بودم.۱۴،من نگفتم و نمی توانم بگویم که نعوذ باالله سنت پیامبر(ص) و سیره امامان را قبول ندارم در آنصورت نه تنها سنی نیستم بلکه از جرگه مسلمانی خارج خواهم شد.من می گویم امکان تطاول و دست بردن در هر کتابی غیر از قرآن وجود دارد و تنها قرآن است که بدون تحریف و کم و کاست بر تارک عالم می درخشد.و نکته دیگری که در بحث قبلی در جواب اشاره فرموده بودید بنده را فردی در نظر گرفته بودید که با تعصبی کورکورانه و جاهلانه با وجودی که حقیقت بر من آشکار ودر قلبم تصدیق می شود اما لجوجانه از قبول آن طرفه رفته و امتناع می کنم در حالیکه خدا خودش شاهد است که اینطور نیست. من فقط بدنبال حقیقتم و هر جا حجت بر من تمام شود و بدانم راهی که می روم اشتباه است برمی گردم حتی اگر آخرین لحظه عمرم باشد و مورد دیگری که در بحث قبلی بی پاسخ ماند اینکه ما اهل تسنن همچون مرتاضان هندی و راهبان مسیحی مخالف لذتهای حلال دنیایی هستیم ولی اینطور نیست. در دهات و روستاهای اطراف جایی که بنده زندگی می کنم خرده فرهنگهایی وجود دارد که داشتن دو و یا حتی سه زن را افتخاری برای مرد می دانند و همه هم سنی هستند۱۵، در مورد ابن زبیر برایم مهم نیست ۱۶،در نکاح( منظورم از نکاح همیشه عقد دائم است) همانطور که خودتان بهتر می دانید علاوه بر حضور و اذن ولی دختر باکره حتماً باید حداقل دو نفر شاهد مرد و یا یک مرد و دو زن حضور داشته و شهادت دهند و این حضور و شهادت دو شاهد برای غیر باکره هم لازم است اما ظاهراً در متعه حضور شاهد لزومی ندارد چرا؟ ۱۷،کاملاً با جنابعالی موافقم ۱۸،این حرف شما را باید با طلا نوشت.من هم با زبان الکن سعی دارم همین را بگویم که ملاک سنجش قرآن است اما متاسفانه موجبات سوء تفاهم پیش می آید و حتی از سوی دوستانی مثل جنابعالی متهم به دگم بودن و جمود فکری می شوم.
    • علی IR ۲۳:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۸
      0 0
      با سلام مجدد خدمت برادر عزیزم این که می فرمایید*۱۴،من نگفتم و نمی توانم بگویم که نعوذ باالله سنت پیامبر(ص) و سیره امامان را قبول ندارم *** باید بگویم حال که چنین است باید روایات را با ضوابطی که در بررسی سند و دقتی که در متن آنها باید کرد، بعد از اینها بپذیریم چون احتمال خطا یا عمد در همه روایات هست ولی با اصول عقلایی که در محاورات عرفیه و استنادات تاریخی و اعتماد عقلا به نقل قولهای حکایت شده از یکدیگر دارند ما نیز چون عقلا باید بپذیریم البته روایت نباید با اصول دیگر و روایات مرتبط با خود در تضاد باشد بعد از این که عصاره و مدلول روایت روشن شد باید آن را با قرآن سنجید و اگر در تضاد با قرآن بود آن را بوسید و کنار گذاشت و در غیر این صورت باید آن را پذیرفت اعم از این که شارح یا مخصص یا مقید و حتی ناسخ باشد البته این در فروع فقهی است و در باب اخلاق و عرفان و عقاید احتیاطات و دقت نظرها باید بیشتر شود بنابر این جنابعالی که می فرمایید بنده سنت معصومین را قبول دارم باید در مباحث خود با دوستان شیعه یا سنی به گونه ای عمل کنید که حاکی از این اعتقاد شما باشد ان شاء الله *** اما این که فرموده اید ۱۶،در نکاح( منظورم از نکاح همیشه عقد دائم است) همانطور که خودتان بهتر می دانید علاوه بر حضور و اذن ولی دختر باکره حتماً باید حداقل دو نفر شاهد مرد و یا یک مرد و دو زن حضور داشته و شهادت دهند و این حضور و شهادت دو شاهد برای غیر باکره هم لازم است اما ظاهراً در متعه حضور شاهد لزومی ندارد چرا؟*** عالمان ما حضور شاهدان را در باره عقد دائم یا موقت لازم نمی دانند البته در مرحله اجرا ما عوض دو شاهد چه همه شهود داریم و حداقل دو نفر از شاهدان امضا نیز می کنند اما فقدان شهود خللی در ازدواج دائم یا موقت ایجاد نمی کند بله در طلاق در ازدواج دائم حضور دو شاهد عادل مرد را لازم می دانیم و در ازدواج موقت طلاق نداریم همان انقضای مدت قهری یا اختیاری کافی است و نیاز به شاهد ندارد ***و اما این که فرموده اید ۱۸،این حرف شما را باید با طلا نوشت.من هم با زبان الکن سعی دارم همین را بگویم که ملاک سنجش قرآن است ...*** باید بگویم اگر میزان و معیار قرآن است در درجه اول باید آیات قرآن را فنی تر مورد بحث قرار دهید این نیاز به دقت و ریزبینی دارد تا جایی که کم کم بتوانید... ادامه دارد
    • علی IR ۰۰:۰۵ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۹
      0 0
      ادامه مطالب *** بدون مراجعه به تفاسیر خودتان صاحب نظر و در حدی مفسر باشید حقیر آیه محل بحث را بدون کمک گرفتن از تفاسیر شیعه و سنی موشکافی کرده ام و بسیار خوشحال می شوم که شما هم قدم به قدم در تحلیل این آیه جلو بیایید و اگر نقدی باشد بسیار خوشحال می شوم. بنده انتظار ندارم از محققی صادق و تلاشگری خستگی ناپذیر که از یک طرف از حقیر بخواهید تمرکز بر قرآن باشد ولی در بررسی سخنان حقیر کلی گویی کنید یا بحث را با سکوت خود ابتر بگذارید و یا موارد اختلافی دیگر بین شیعه و سنی را به میان بیاورید. انتظار بنده از برادر حقجو و صادقم این است که بیاییم فنی تر و بدون پیش فرض و جانبداری از مذهب خود سراغ آیات برویم و خداوند مطمئناً الطاف بیشتری را شامل حال شما خواهد کرد چرا که حقیر نسبت به شما خوشبین هستم و دوستتان دارم *** اما فرمایش شما که فرموده اید *** مطلب دیگر این که اگر در آیه محل بحث که شیعه معتقد است این آیه ناظر به مطلب جدیدی غیر از مطالب آیات قبل است...*** ببینید این برداشت از آیه مختص شیعه نیست فخر رازی با تمام شهرتی که در موضوع اشکال تراشی در مسائل مربوط به شیعه دارد بعد از بحث مشروحی که دارد می فرماید "ما بحثی نداریم که از این آیه جواز متعه استفاده می شود و در ادامه می فرماید ولی ما می گوییم حکم مزبور بعد از مدتی نسخ شده است" و مرحوم علامه امینی در جلد ششم الغدیر صفحات 205 تا 229 به این مساله پرداخته و 19 روایت از کتابهای گوناگون اهل سنت نقل کرده که می گویند این آیه شریفه در باره جواز متعه است بنابر این باید ناسخ این آیه را مورد بحث قرار داد شما ببینید این آیه حتی از فیلتر امام المشککین فخر رازی هم عبور کرده و به این سادگی قابل انکار یک محقق نیست البته من انتظار دارم شما فنی وارد بحث شوید و با هم جلو برویم بحث سایر آیات را به نوبتی دیگر واگذار کنید که اگر حقیر عمری و فرصتی داشتم در آینده افتخار می کنم با هم بحث کنیم.
  • حقگو IR ۱۸:۴۸ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۸
    0 0
    ادامه...مطلب دیگر این که اگر در آیه محل بحث که شیعه معتقد است این آیه ناظر به مطلب جدیدی غیر از مطالب آیات قبل است... علما ومفسران شیعه در این آیه وچندین مورد دیگر از قرآن یک آیه ویا حتی قسمتی از آیه را جداگانه وبدون ارتباط با آیات قبل و یا بعد آن و یا حتی بدون توجه به بخشهای مقدم و یا موخر همان آیه یا عبارت، جداگانه تفسیر می کنند در حالیکه کلمات و آیات قرآن همچون دانه های زنجیر و حلقه های زره بهم تابیده و پیوسته اند و نظم و ارتباط منطقی و معنایی عمیقی در آنها موج می زند.من جدای از آیه مورد بحث چند نمونه مثال می آورم. در آیه تطهیر خداوند در چند آیه قبل آن مستقیماً همسران پیامبر(ص) را مخاطب قرار می دهد و به آنها دستوراتی از قبیل چگونگی صحبت کردن با نامحرم، ماندن در منزل و... را به آنها گوشزد میکند و در ادامه همان آیه ۳۳ میفرماید که "خداوند می خواهد پلیدی و آلودگی را از شما خاندان (اهل بیت) بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند و در آیه بعد هنوز هم مخاطب همسران پیامبرند: يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا ﴿۳۲﴾اى همسران پيامبر شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر] نيستيد اگر سر پروا داريد پس به ناز سخن مگوييد تا آنكه در دلش بيمارى است طمع ورزد و گفتارى شايسته گوييد (۳۲) وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ﴿۳۳﴾و در خانه ‏هايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و خدا و فرستاده‏ اش را فرمان بريد خدا فقط مى‏ خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند (۳۳) وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا ﴿۳۴﴾و آنچه را كه از آيات خدا و [سخنان] حكمت[آميز] در خانه ‏هاى شما خوانده مى ‏شود ياد كنيد در حقيقت ‏خدا همواره دقيق و آگاه است (۳۴). ادامه دارد...
    • علی IR ۰۹:۲۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۹
      0 0
      با سلام و خدا قوت *** ببینید بنده این نکته ای را که فرموده اید مقداری برای شما توضیح دهم تا شما نیز وارد شوید و موشکافی کنیم .برادر عزیزم آیه 33 از سوره 33 با بخشی که در باره اهلبیت است نه تنها ارتباطش با ماقبل و مابعد خود قطع نشده که به شکلی هوشمندانه و حکیمانه تکمیل یافته است شما به عنوان راهنما وارد کلاس می شوید این کلاس از دو گروه تشکیل یافته است گروه اول که اکثریت کلاس را تشکیل می دهند شاگردانی هستند که از نظر درسی و اخلاقی و انضباطی در حد متوسط هستند و گروه دوم که اقلیت را تشکیل داده اند از نظر علمی و اخلاقی در سطح بسیار بالایی هستند ولی با این همه از دوستان خود جدا نشده اند و همه با هم درس می خوانند حال راهنما وارد میشود و نکات مهمی به گروه اول می گوید و هر لحظه ممکن است کلاس را ترک کند و برود از آنجا که گروه ممتاز سخت تشنه و دلبسته ترقی و پیشرفت هستند و برایشان مهم است که نظر راهنما را در باره خود بدانند منتظر نظر راهنما و بیانات راهبردی او هستند حال اگر راهنما بدون هیچ سخنی در باره آنان کلاس را ترک کند هم جنابعالی و هم سایر دوستان می فرمایید کم لطفی کرد و یا در کار خود استاد نبود ولی اگر بعد از آن همه توصیه به گروه متوسط جمله ای خطاب به آن گروه ممتاز بگوید و چون آن گروه ممتازند بعد از آن خطاب به گروه متوسط بگوید اگر خواهان ترقی و پیشرفت هستید از این ممتازان کمک بگیرید و همواره راهنمایی های آنان را به خاطر داشته باشید این شیوه برخورد حکیمانه و سنجیده است چون از گروه ممتازین شروع نکرد تا گروه متوسطین تحقیر و استعدادشان سرکوب شود و در پایان ممتازین و جایگاه کلیدی آنان را بیان کرد تا متوسطین با اطمینان خاطر از آن ممتازین کمک بگیرند و در پایان باز هم خطاب خود را متوجه آنان کرد و رمز ترقی آنان را در به خاطر داشتن راه حل ها و توصیه های ممتازان دانست و نیز به آنان اطمینان داد که ممتازان هر چه به شما بگویند صحیح است و مطابق با استانداردهاست شما می بینید سخنان راهنما در باره ممتازین گر چه تاییدی بر جایگاه آنان در کلاس است ولی خود، بزرگترین خدمت به متوسطین است و اگر متوسطین واقعاً خواهان ترقی باشند از این همه لطف از راهنما تشکر ویژه می کنند و به خود میبالند که در کلاسی حضور دارند که اسباب صعود و رشد آنان فراهم است ...ادامه دارد
    • علی IR ۱۴:۰۰ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۹
      0 0
      ادامه مطالب*** در صورتی که اگر در کلاسی حضور داشتند که به جای آن ممتازین گروهی ضعیف بودند گر چه آن متوسطین بیشتر به چشم می آمدند ولی اسباب رشد و تعالی آنان فراهم نبود در آیه محل بحث قضیه از همین قرار است ببینید خداوند به عنوان راهنمای حکیم خطابات خود را متوجه خاندان نبوت کرده و با همسران پیامبر که از متوسطین هستند توصیه ها و رهنمودهایی ارائه داده از آنجا که خمسه طیبه که گروه اقلیت و ممتاز هستند و قبلاً در سوره آل عمران آیه مباهله (61) ممتاز بودن آنها اعلام شده است این گروه تشنه موعظه هستند و برای مسلمانان هم مهم است که بدانند بقیه افراد خاندان نبوت در چه حدی هستند و آیا همچنان در رفعت مقام موهبتی قرار دارند یا تنزل کرده اند خداوند خطاب خود را متوجه این گروه اندک که در آیه به عنوان اهل البیت از آنها یاد شده، می کند و نظر خود را در باره آنان نیز بیان میکند و مشخص می شود که این خمسه طیبه نه تنها بهترین از خاندان هستند که قبلاً در جریان مباهله مشخص شده بوده بلکه خداوند آنان را معصوم از هر گونه پلیدی عرفی شرعی و عقلی بر می شمارد و به بیانی گویاتر آنان را معصوم می داند وقتی این گروه اندک را نیز مورد خطاب قرار داد خطاب را در پایان متوجه گروه متوسطین می کند و می فرماید راه رشد و تعالی شما این است آنچه این خمسه طیبه در مجموعه خانوادگی بیان می کنند را همواره به خاطر داشته باشید چون سخنان آنان بازگویی آیات الهی و حکمت های متعالی است چون در آیه واذکرن که خطاب بار دیگر متوجه همسران پیامبر می شود تلاوت کننده آیات و حکمت خود آن همسران نیستند و از آنجا که در این مجموعه کسی دیگر جز این خمسه طیبه وجود ندارد مشخص می گردد که آیات و حکمتها توسط آنان در فضای خانه های همسران پیامبر طنین انداز می شود و اما این که همسران پیامبر از متوسطین هستند به این دلیل قرآنی است که این توصیه ها به مریم مقدس نشده با این که پدرشان در قید حیات نبودند و همسری هم نداشتند و از آن طرف هیچیک از همسران پیامبر همسخن با فرشتگان نبوده اند بر خلاف مریم مقدس بنابر این همسران پیامبر در حد مریم مقدس نیستند و از طرفی دیگر در حد همسران نوح و لوط هم نیستند که مورد غضب الهی قرار بگیرند و اما آیه تطهیر گر چه معرف خمسه طیبه است از آنجا که این افراد را اسوه و الگو و مرجع برای همگان بویژه همسران نبی معرفی می کند
  • علی IR ۱۴:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۹
    0 0
    ادامه مطالب*** و راه رشد آنان را هموار کرده و به آنان معرفی می کند کاملاً مرتبط با آیات مربوط به همسران نبی و نقطه اوج توجه خداوند به همسران نبی است چرا که الگوها در خود این مجموعه و در خدمت آنان هستند سیر این آیات به قدری زیباست که انسان به این شیوه بیان آفرین می گوید اما این که آیات از ابتدا تا انتها در باره همسران نبی باشد هیچ اوجی ندارد بلکه در حد خداوند حکیم و رحیم نیست و ما از همین شیوه بیان عالی در مسائل تربیتی خیلی می توانیم درس بگیریم مثلاً ممتازین و نخبگان کشور باید در خانه خود ایران در کنار بقیه که از متوسطین و ضعیفان هستند بمانند و خدمتگزار آنان باشند یا بار سفر ببندند و از کشور بروند و خدمتگزار دیگران بشوند و دهها مساله دیگر به قدری دقایق تفسیری و تربیتی و جامعه شناختی در این مجموعه آیات است که باید کتابی در این زمینه نوشت تا عظمت قران در تمایزات آن با با شیوه های متعارف و متداول تشریح و تبیین گردد و ما کم نداریم از این گونه آیات که بر خلاف نگاه موضوع محور ما سبکی نوین ارائه می کند و هنجارهای دانشمندان را در هم می شکند موفق باشید.
  • حقگو IR ۱۸:۳۸ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۲
    0 0
    سلام برادر عزیزم با وجودی که می خواستم چند تا مثال قرآنی دیگر بیاورم که مفسرین شیعه آیه یا قسمتی از آیه را جدای از بقیه در نظر می گیرند و تفسیر می کنند اما ظاهراً از مطلب اصلی دور می افتیم بنابراین با اینکه نقدهایی هم بر بررسی شما راجع به آیه تطهیر دارم ولی از بیان آنها صرفنظر می کنم جز یک مورد که نمی توانم ناگفته بگذارم اینکه در وجود خمسه طیبه رجس و پلیدی وجود نداشته که خداوند اراده کند آن را بزداید چون در مورد پیامبر(ص) که قرآن صراحت کامل دارد که وجود نازنینشان از رجس وپلیدی بدور است و ایضاً چهار بزرگوار دیگر و اینکه چه ایرادی دارد که اهل بیت را همان همسران پیامبر(ص) در نظر بگیریم همانطور که در عرف عام هم ملاک از اهل بیت که در فارسی اهل خانه ،اهل منزل یا خانواده می گویند به زن و فرزندان یک شخص اطلاق می شود نه مثلاً خانواده دامادش .حسنین(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) اهل بیت حضرت علی(ع) بودند در عین حال آل پیامبر (ص) هم بودند.آل پیامبر و اهل بیت یکی نیستند. بگذریم برگردیم به بحث اصلی فرموده بودید"مطلب پایانی این که نظریه شیعه از نظر تطابق آن با نیازهای فطری می تواند شاهدی بر جلودار بودن شیعه در میان مسلمانان باشد و در عرف جهانی قابل قبولتر از نظریه برادران اهل سنت است". نیاز فطری بطور طبیعی با نکاح برطرف شدنی است و در اسلام رهبانیت وجود ندارد" لا رهبانیه فی الاسلام "عرف جهانی اولاً در اسلام ملاک نیست چون خیلی موارد ضد اسلامی ممکن از نظر عرف جهانی مقبولیت بسیاری داشته باشد ودر ثانی در مسیحیت کنونی و بودائیسم گرایش شدیدی به رهبانیت وجود دارد و چند همسری نکوهیده قلمداد می شود و مسلمانان هم که اکثریت آنها را اهل سنت تشکیل می دهد و به متعه اعتقاد ندارند .در مورد بررسی و برداشت شما از آیه فما استمتعتم اظهار نظری نمی کنم جز اینکه این همه غور و خوض کردن در آیات قرآن را برای خودم توصیه نمی کنم چون احتمال اینکه فرد تحت تاثیر حب و بغض ها دست به تعبیر و تفسیر به رای بزند زیاد است. برادرعزیزم همانطور که جنابعالی چند بار مرا به آزادگی در فکر و دوری از تعصب خشک و جانبداری دعوت فرمودید حالا من خواهش می کنم که موارد زیر را که از نظر بنده موارد پایانی در رابطه با متعه هستند بدور از هر گونه پیش فرض، پیش داوری وجانبداری و فقط با اتکا به انصاف، منطق و فکر باز مورد مداقه و ملاحظه قرار دهید
    • علی IR ۰۰:۴۹ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۳
      0 0
      با سلام خدمت برادر عزیز و دوست داشتنی ام اینکه فرموده اید ***در وجود خمسه طیبه رجس و پلیدی وجود نداشته که خداوند اراده کند آن را بزداید...***ببینید منظور از اراده در این آیه به همین دلیلی که شما می فرمایید، اراده تکوینی است نه اراده تشریعی و معنای آن دفع است نه رفع که فعلاً فرمودید ادامه ندهیم و اما اهل البیت اگر معنای عرفی شما را داشته باشد شامل همه فرزندان و نوه ها میشود البته باید عرف عصر نزول را اثبات کنیم نه عرف ما یا جنابعالی را که فعلاً می گذریم *** اما اینکه می فرمایید در مورد بررسی و برداشت شما از آیه فما استمتعتم اظهار نظری نمی کنم جز اینکه این همه غور و خوض کردن در آیات قرآن را برای خودم توصیه نمی کنم چون احتمال اینکه فرد تحت تاثیر حب و بغض ها دست به تعبیر و تفسیر به رای بزند زیاد است.***باید بگویم پس چرا قرآن امر به تدبر کرده است و مگر بزرگان شیعه و سنی همین روش را نپیموده و نمی پیمایند وانگهی پس چرا می فرمایید محور بحثها قرآن باشد نه احادیث این نوعی وسواس فکری است که به دلایلی که تاکنون می فرمودید روایات را کنار بگذاریم و از این سو در قرآن هم غوص نکنیم مبادا به تفسیر به رای مبتلا شویم و با این همه باز هم دنبال حق باشیم مثل کسی که وسواس و ترس او را از سفر هوایی باز می دارد و قصد دارد در فرصتی کوتاه به همه جای ایران سری بزند در این باره بیشتر تامل بفرمایید*** و اما این که جواز متعه را برای هوسبازی بدانیم یک ادعایی با پیش فرض تحریم متعه است ایا اگر در ازدواج دایم کسی خصوصاً خانمهای بعض مناطق همین را مطرح کنند شما چه پاسخی دارید ما عرض کردیم که جواز متعه را در مواردی عاقلانه و منطقی می دانیم و هرگز واجب هم نیست لذا طبق نقلی امام صادق به اصحاب و نزدیکانشان توصیه می فرمودند هرگز متعه نکنند چون برچسب هوسبازی به شما می زنند و این مانع فکری و حجابی است در جلو دیدگان کسانی که به شما به عظمت می نگرند در باره ارث هم بعض فقهای ما فرموده اند می توانند شرط کنند در باره مهریه هم اگر نپرداخته باشد و بمیرد مثل همه دیون واجب است از اصل ترکه پرداخت شود و شما فکر نکنید در طول تاریخ فقهایی که متعه را جایز دانسته اند طرفدار هوسبازان بوده اند و یا خواسته اند بنیان خانواده ها سست شود و تا چهارصدتا بر فرض بوده اشتباه و هوسبازانه است ...ادامه دارد
  • حقگو IR ۱۸:۴۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۲
    0 0
    قرآن که این همه در مورد محدودیت تعداد همسران به حداکثر چهار نفر،اجرای عدالت بین همسران، نکوهش طلاق بطوریکه آنرا مغبوض ترین حلال بر شمرده اند که عرش خدا را به لرزه در می آورد، مقدم قرار گرفتن حق و ارث زنان بر همه بدهی ها و حق ورثه دیگر پس از مرگ شوهر، در صورتی که مرد پس از مرگ زوجه اش از چنین حق تقدمی برخوردار نیست، گرفتن دو شاهد موقع طلاق( در مذهب ما موقع عقد هم حد اقل باید دو شاهد وجود داشته باشد) ،توصیه به عفاف و پاکدامنی و... تاکید بسیار دارد چگونه می شود که به یکباره بخاطر هوای نفس یک عده همه آن موارد بالا را نادیده می گیرد و دیگر نه تعداد برایش مهم است و محدودیتی دارد بطوری که برخی تا چهارصد زن هم می گیرند، نه اجرای عدالت بین آنها، نه جایگاه زن اهمیتی دارد، نه طلاقش پایه های عرش را می لرزاند نه شاهدی لازم دارد و نه... چرا خدا در مورد این عده هوسباز کوتاه آمده و این همه طرفداری شان کرده است؟ و دیگر اینکه کدامیک از دستورات الهی جز این مورد اگر عمومیت پیدا کند و همه گیر شود جامعه اسلامی و اساس خانواده به ضعف، فنا و نابودی کشیده می شود؟ علی الخصوص کشور ما که میزان زاد و ولد به شکل وحشتناکی پایین آمده و جمعیت رو به پیری و زوال است این توصیه تیر خلاصی بر قلب آن خواهد بود چون مسلماً کسی که متعه می کند امکان ندارد که مقصودش فرزند آوری باشد پس بقای مملکت اسلامی به خطر می افتد. کفه ترازوی کدام یک سنگین تر است؟ بقای جامعه اسلامی یا به قول شما جلوگیری از به گناه کشیده شدن تعدادی محدود؟ مگر خدا نعوذ بالله نمی دانست که از این کار سوء استفاده های زیادی خواهد شد؟ نکته پایانی که خواهش می کنم مورد توجه ویژه قرار دهید استراتژی بنده در این مورد و موارد مشابه است.قبل از اینکه آنرا مطرح کنم لازم می دانم که بگویم من در چهار مورد به علم الیقین رسیده ام :۱. توحید یعنی اعتقاد و یقین به وحدانیت خالق و وحدت ذات، صفات و افعال الهی، ۲.. نبوت ،یقین به رسالت پیامبر(ص) و خاتمیت نبوت به ایشان و بر حق دانستن انبیاء قبل۳.معاد و همه متعلقاتش مثل عالم قبر وبرزخ،قیامت،بهشت و دوزخ ملائکه و روح،... ۴.قرآن، معجزه بودن آن و مفاد آن. من به حقانیت همه این چهار مورد یقین دارم اما غیر از این موارد را با دیده تردید می نگرم مگر آنکه با علم یا مشاهده ویا دلیل و منطق متقن حجت بر من تمام شود با این وجود قبل از
  • حقگو IR ۱۸:۴۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۲
    0 0
    با این وجود قبل از اینکه به درستی یا نادرستی امری یا ادعایی به یقین برسم نود و نه در صد احتمال می دهم آن ادعا درست باشد. اگر آن ادعا نهی از کاری باشد که عقل آنرا تایید می کند من به ۹۹درصد اعتماد و عمل می کنم اما اگر آن ادعا مرا امر به کاری کند تا زمانی که آن یک درصد هم برایم به یقین نرسد از همان یک درصد پیروی می کنم.‌ مثالی می زنم تا مطلب روشنتر شود فرض کنیم از جایی عبور می کنیم و سیم برقی از دیوار آویزان است اگر کسی با اطمینان بگوید و قسم بخورد که این سیم برق ندارد و به من بگوید که سیم را لمس کنم ممکن است ۹۹درصد احتمال درستی حرفش را بدهم ولی مسلماً تا وقتی با فاز متر یقین پیدا نکرده باشم، دست به سیم نخواهم زد. اما اگر در همین مثال آن شخص به من بگوید به احتمال خیلی کم این سیم برق دارد به آن دست نزن .اگر من ۹۹درصد احتمال بدهم که سیم برق ندارد باز هم ریسک نخواهم کرد و بدون امتحان با فاز متر آنرا در دست نخواهم گرفت. حال برگردیم به بحث اصلی، استراتژی من به این ترتیب است که خودم و شما را در قیامت در صحرای محشر تصور می کنم، اول ۹۹ درصد احتمال درست بودن حرف شما را می دهم .اگر خداوند از من بپرسد که چرا معتقد به متعه نبودی و یا بقول عده ای چرا حلال مرا حرام کردی؟ جواب خواهم داد که خدایا تو خود شاهد بودی که من در این بابت مطالعه و مجاهده کردم اما به یقین نرسیدم و در قرآن هم صراحتی برای آن نیافتم و هیچگاه در برابر حق لجوج ، خود رای و سرکش نبوده ام، اما بر من یقین حاصل نشد و چون خودت فرموده بودی،" و لا تقف ما لیس لک به علم" از آنچه بدان علم نداری پیروی مکن، بنابراین از این کار دوری کردم و بالاتر از آن ترسیدم که مصداق آیه ای شوم که چندین بار ما را به آن هشدار و انذار داده بودی که "و من اظلم ممن افتری علی الله کذب او کذب بآیاته" و کیست ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ و افترا بندد و یا آیاتش را تکذیب کند و دروغ بپندارد؟ ترسم از این بود که ممکن است به تو افترا ببندم. حال اگر اشتباه کردم قصور کردم نه تقصیر چونکه اگر در قرآن صراحتی بر امر می یافتم خودت می دانی که اولین کسی بودم که آنرا می پذیرفتم . حال اگر من راه را اشتباه رفته باشم در نهایت گنهکار و خطاکار خواهم بود که خداوند ارحم الراحمین است و ممکن است از خطایم در گذرد...ادامه دارد
  • حقگو IR ۱۸:۴۹ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۲
    0 0
    ...ادامه حال نوبت شماست که آن یک در صد احتمال درستی ادعای بنده را قبول کنید . خداوند از شما خواهد پرسید چرا به من افترا بستی؟ جواب شما چه خواهد بود؟ آیا اینکه بگویید فلان ابن فلان از امام صادق برایمان اینطور روایت کرده بود مورد پذیرش حق تعالی قرار خواهد گرفت؟ شاید آن فلان ابن فلان دروغ گفته باشد و یا اصلاً چنین شخصیتی وجود نداشته باشد همانطور که به گفته محققان دینی خودتان چندین شخصیت مهم اصلاً وجود خارجی نداشته اند از آن جمله اند: جابر ابن عبدالله انصاری، میثم تمار، جابر ابن حیان، سید رضی و سید مرتضی و... اینها را از قول یک استاد تاریخ می گویم که پسا دکترای تاریخ اسلام دارد و برای هر کدام هم دلیل و مدرک دارد و از نظر مذهبی هم شیعه بسیار متعصبی است .چوب تعصبش را من خوردم که البته ماجرایش از حوصله بحث خارج است. بهر حال کدام یک به حزم، دور اندیشی و احتیاط نزدیکتر است؟ قول من یا قول شما؟ از نظر بنده بحث راجع به متعه به همین مقدار کفایت می کند و من دیگر در این مورد صحبتی ندارم مگر اینکه جنابعالی سوالاتی از بنده داشته باشید که در خدمتم و اگر صلاح بدانید در مورد فلسفه و نقش آن در اسلام تبادل نظر کنیم و بنده از نقطه نظرات شما استفاده کنم. والسلام علی من اتبع الهدی.
  • علی IR ۰۱:۲۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۳
    0 0
    ادامه مطالب*** اما اینکه می فرمایید و دیگر اینکه کدامیک از دستورات الهی جز این مورد اگر عمومیت پیدا کند و همه گیر شود جامعه اسلامی و اساس خانواده به ضعف، فنا و نابودی کشیده می شود؟*** با کمال تاسف باید بگویم تعدد زوجات که به قول شما تا چهارتا جایز است ولی مستحضرید که در اغلب مناطق ایران ما حتی همسر دائم دوم را تاب نمی آورند چه برسد به چهار تا و بعضی با مطرح شدن همسر دوم با زندگی خداحافظی می کنند *** این که می فرمایید اگر آن ادعا نهی از کاری باشد که عقل آنرا تایید می کند من به ۹۹درصد اعتماد و عمل می کنم اما اگر آن ادعا مرا امر به کاری کند تا زمانی که آن یک درصد هم برایم به یقین نرسد از همان یک درصد پیروی می کنم.‌*** ببینید فرقی بین امر و نهی عقلی نیست همانگونه که تفاوتی بین امر و نهی نقلی وجود ندارد هر گاه دلیل عقلی قطعی و یا دلیل نقلی معتبر و اطمینان آور باشد باید آن را پذیرفت اینها موانعی است که شما بر سر راه خود ایجاد کرده اید تا وقتی این موانع پابرجا باشد بعید است شما چه در مذهب و چه در بررسی فروعات فقهیه موفقیت و تحولی بیابید و تا پایان مقلد و در حصار خواهید ماند اگر قصد جدی در حقیقت یابی دارید در باره اصول فکری خود بیشتر تامل کرده و آنها را اصلاح کنید بنده و شما وقتی از منزل بیرون می رویم هنگام مراجعت به همان خانه همیشگی باز می گردیم آیا یک درصد احتمال نمی دهیم اشتباه می آییم یا در این ساعاتی که ما نبوده ایم خانه ما دچار حریق شده باشد و دهها مطلب دیگر عقلای عالم احتمال یک درصد را نادیده می گیرند آیا یک درصد هم احتمال نمی دهید نه پیامبری بوده و نه خلیفه ای و نه و نه و تاریخ هم یک درصد احتمال خطا را بر می تابد و یا یک درصد احتمال نمی دهید الان در عالم برزخ زندگی می کنید و چون سالها گذشته به آن خو گرفته و خیال می کنید در دنیا به سر میبرید بنابراین ما در فروعات فقهیه ظن معتبر را کافی می دانیم یعنی احتمال بالایی که با احتمال خلاف آن همواره همراه است ولی چون پشتوانه آن یک دلیل قطعی است که می گوید ظن غالب را در فروعات بپذیر ما می پذیریم کم فرع فقهی یافت می شود که روایت متواتر یا صریح آیه ای برآن دلالت کند *** این که می فرمایید ترسم از این بود که ممکن است به تو افترا ببندم. ..* اینجا چه بفرمایید مثلاً متعه حرام است و جه بفرمایید حلال است...ادامه دارد
    • IR ۱۵:۵۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۵
      0 0
      کلامتان ناتمام ماند و ادامه ندادید.
    • علی IR ۲۲:۳۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۵
      0 0
      با سلام خدمت برادر عزیزم بنده کلامم ناقص نبوده دو صفحه دیگر نوشته بودم نمی دانم مشکلش چه بوده که مسئولین محترم سایت آنها را نمی آورند البته پیش از این در همین قسمت دو صفحه از ایرادات و نواقص خودمان را که می گفتم آنها را نیز نیاورده بودند حالا آنها خیلی تند بود ولی این دو صفحه آخری را خودم دلیلی برای آن نیافتم به هر حال هم از شما پوزش می خواهم و هم از مسئولین سایت کمال تشکر را دارم هر چه صلاح می دانند عمل کنند ان شاء الله ماجور باشند کمال امتنان را دارم. موفق باشید
    • حقگو IR ۲۳:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۵
      0 0
      سلام از ماست برادر گرامی اگر ممکن است دوباره پاسخ ها را ارسال بفرمایید.بهرحال هر وقت که صلاح دانستید اجازه بفرمایید تا جواب پرسشهایتان را عرض کنم.
    • علی حسن زاده IR ۱۲:۵۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۶
      0 0
      ادامه مطالب ***اینجا چه بفرمایید مثلاً متعه حرام است و جه بفرمایید حلال است هر دو نسبت دادن به خداست و تفاوتی ندارد شما بین المحذورین قرار دارید بنابراین هم عقل و هم شرع می گوید احتمال بیشتری را بپذیر مخصوصاً که آن احتمال 99 درصدی است و عقلا به یک درصد احتمال خلاف توجهی نمی کنند بله ممکن است ما مقلد کسی باشیم که او اعتقاد به حرمت متعه دارد و ما طبق اصل تقلید پیرو او هستیم ولی اگر بحث علمی می کنیم باید تابع عقل و اصول استنباط باشیم اما بنده همین مطلبی را که عرض کردم معتقدم و ادله ی معتبر دانستن اخبار آحاد و ظنون معتبره برایم حجت است و در پایان عرض می کنم بحث فعلی یک فرع فقهی است و باید در مباحث اصلی اعتقادی اختلافی بحث کرد که جای یقین است و در آنها تقلید ممنوع است یکی از صفحات بنده را سایت گذاشتند که از آنان تشکر می کنم و این مطالب نیز تکمله ای است بر آن و اگر مطلبی داشته باشید استفاده می بریم موفق باشید.
  • علی IR ۰۱:۴۵ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۳
    0 0
    ادامه مطالب *** در هر دو صورت به خدا نسبت داده اید مگر این که توقف کنید آن وقت با انسان نادان و جاهل در عمل تفاوتی ندارید چون کمتر مطلبی می شود که به یقین یرسید بله اگر قائل به تقلید باشید در مرحله عمل مشکلی حاصل نمی شود ولی در مرحله تحقیق عالمی قابل اعتماد نخواهید بود مثل کسی که از آب می ترسد و همواره احتمال غرق شدن را می دهد او چگونه می تواند شناگری حرفه ای گردد احتمال 99 درصدی را باید پذیرفت وگرنه روز قیامت معذب خواهیم بود وانگهی این اشکال به خدا باز می گردد که چرا راههای یقین را به روی ما بسته ای و کمتر از آن را هم از ما نمی پذیری البته در اصول اصلی عقاید که یقین صد در صدی لازم است بحمدالله فرمودید مشکلی ندارم و اما فروعات عقاید را با همین روش که عرض کردم از قرآن و سنت معتبر می توانید به دست آورید و وقتی تلاشی روشمند داشته باشید بر فرض در برخی موارد به خطا بروید نه تنها بخشوده خواهید شد که به دلیل حسن نیت و تلاش کافی ماجور هم خواهید بود. بنابر این ما سلسله سند روایات را باید بررسی کنیم راویان را با مراجعه به علم رجال بشناسیم که دروغگو و کم حافظه و یا معاند نباشند بعد اعتماد می کنیم همان گونه که شما در این بحثها مطمئن هستید که تاکنون بنده با شما بحث می کنم و این احتمال که الان شخص دیگری به نام بنده در حال بحث با شماست این احتمال را با قرائن و شواهدی که دارید بسیار ضعیف می شمارید و بدان اعتنا نمی کنید. امیدوارم در اصول فکری و روش تحقیق بیشتر تامل بفرمایید و قید و بندهای ذهنی آفت زا را کنار بگذارید و همواره خادم اسلام عزیز و دوستدار محمد و آل محمد بوده و عمرتان پربرکت باشد.موفق باشید
  • حقگو IR ۲۱:۵۷ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۶
    0 0
    سلام آقای حسن زاده در مورد آیه تطهیر خداوند از فعل مضارع استفاده می فرماید(إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً).همانا خداوند می خواهد که رجس را از شما اهل بیت دور کند و شما را پاک و طاهر گرداند. به نظر می رسد این با تکوینی بودن موضوع سازگاری و همخوانی ندارد. در مورد خوض در آیات قرآن عرض کردم که این را برای خودم صلاح نمی دانم و توصیه نمی کنم. شما از اصطلاح بهتری استفاده کرده بودید،غوص کردن همانطور که می دانید هر چه غواص ظرفیت و آمادگی بهتری داشته باشد می تواند در عمق بیشتری در آب فرو رود اما برای یک غواص تازه کار و با آمادگی بدنی کم، رفتن در عمق زیاد آب خطر جانی در پی خواهد داشت. من همان غواص تازه کارم و خودم را عالم و اندیشمند نمی دانم.هر کسی باید ظرفیت خودش را بشناسد من در حد خودم می توانم اظهار نظر کنم و نه بیشتر. در مورد واجب نبودن متعه از خود امام صادق(ع) حدیث است که خلاف این گفته می باشد آنقدر تعدادشان زیاد است که نمی دانم کدامشان را بنویسم.حتی در موردی شخصی را که همسر دائم دارد مجبور می کند قبل از رفتن به خانه حتماً متعه کند و خود امام پولی به او می دهد تا این کار را انجام دهد و انجام می دهد تا خلاف گفته عمر عمل کرده باشد.و یا از ما نیست کسی که متعه نکند و از قول پیامبر (ص) ،کسی که یکبار متعه کند با امام حسن، کسی که دو بار متعه کند با امام حسین، سه بار متعه کند با امام علی و چهار بار متعه کند با من ( پیامبر) محشور و همنشین می شودو... اینها با فرمایشات شما مبنی بر حالت تنگنا و اضطرار بودن منافات دارد. بهر حال کسی برای فرزند آوری سراغ متعه نمی رود پس ضربه ای مهلک بر پیکر کم رمق خانواده و زادآوری خواهد بود.
  • حقگو IR ۲۳:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۶
    0 0
    اینکه گفتم ۹۹درصد این حصار فکری نیست بلکه احتیاط است و احتیاط شرط عقل است. در مورد همان سیم برق اگر یک در صد به گفته کسی که بشما می گوید این سیم برق ندارد آنرا در دست بگیر، آیا شما به آن یک در صد شک خود اعتنا نمی کنید؟ در مورد اینکه یک در صد احتمال دارد که نه پیامبری آمده باشد،... اولاً قبلاً گفتم در مورد نبوت به یقین رسیده ام، ثانیاً من بخاطر احترام به نظر مخاطبم که شما هستید گفتم یک درصد حق را به خودم می دهم و این را بعنوان فرض گفتم نه اینکه اعتقادم براین باشد وگرنه انصاف این بود که احتمال هر کدام را پنجاه در صد در نظر می گرفتم پس از نظر من ادعای شما ظن غالب نیست و شاید تکراری باشد که بگویم نصی در قرآن از این بابت نیافتم. ضمن اینکه قرار شد بنای مباحثمان منطق و استدلال باشد نه سفسطه و فلسفه که من با فلسفه میانه خوبی ندارم و آنرا پرده ای در مقابل حقیقت می دانم و اگر مایل بودید و عمری باقی بود دلایل خودم را ارائه خواهم داد.اینکه شاید در جهان برزخ باشیم و خیال کنیم در دنیا زندگی می کنیم بر مبنای مکتب اگزیستانسیالیسم است که هیچ عقل سلیمی آن را باور نمی کند که هشت میلیارد انسان خواب و خیال مشابهی داشته باشند.این مکتب و نظریه های انحرافی دیگری مانند وحدت وجود و... ما حصل و نتیجه همان فلسفه ای است که هیچ پایه و ریشه اسلامی ندارد و از یونان باستان سر چشمه گرفته است. در مورد اینکه چه معتقد به متعه باشم و چه نباشم به خدا افترا بسته ام با شما موافق نیستم چون معتقد بودن به چیزی که قرآن به آن صراحت دارد و عدم اعتقاد به چیزی که در قرآن صراحتی بر آن نیست افترا به خدا محسوب نمی شود و دروغ بستن به خدا نیست. در ثانی اگر سخن شما را قبول کنیم و هر دو را افترا بستن به خدا بدانیم من در پاسخ به سوال خدا می گویم به یقین نرسیدم شما چه پاسخی خواهید داد ؟ اما از بابت بحث راجع به مباحث اصلی اعتقادی و اختلافی با جنابعالی موافقم. این بار شما بفرمایید مباحث در چه موردی باشد؟ از حسن و بذل توجه جنابعالی به نقطه نظرات بنده تشکر وافر دارم.
    • حقگو IR ۲۳:۳۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۳۰
      0 0
      سلام جناب حسن زاده عزیز آیا جنابعالی تمایلی به ادامه مباحث ندارید؟
  • IR ۲۰:۵۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۸
    0 0
    لازم می دانم در اینجا بیان کنم که پس از تحقیقاتی که داشتم به این نتیجه قطعی رسیدم که شخصیتهای جابر ابن عبدالله انصاری، میثم تمار، سید رضی و سید مرتضی مطمئناً وجود داشته اند ولی در مورد جابر ابن حیان کمی اختلاف نظر وجود دارد والله اعلم. این را نوشتم که مدیون نباشم و باعث نشوم مطلب کذبی نشر پیدا کند. از خداوند طلب عفو و مغفرت دارم.نباید شخصیت زده می شدم و دروغی را بیان می کردم.
  • حقگو US ۱۸:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۷/۰۵
    0 0
    سلام جناب حسن زاده عزیز کم پیدا شده اید.
    • علی حسن زاده IR ۰۶:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۷/۰۷
      0 0
      علیکم السلام فرصتی نبود اگر تمایل داشتید در باره آیه غار با محوریت قرآن بحثی داشته باشیم. موفق باشید
    • حقگو IR ۱۹:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۷/۰۷
      0 0
      سلام برادر عزیز در خدمت جنابعالی هستم. از نظر بنده مورد مبهمی از این بابت وجود ندارد. پیامبر(ص) همراه ابوبکر حین فرار از دست مشرکین به غاری پناه می برند و چون ترس بر ابوبکر چیره شده بوده پیامبر(ص) می فرمایند" لا تخف ان الله معنا" نترس خدا با ماست. بهر حال اگر لازم می دانیدنکته ای بیان فرمایید مشتاقم بشنوم.
  • حقگو IR ۱۷:۵۷ - ۱۳۹۹/۰۷/۱۱
    0 0
    سلام جناب حسن زاده چنانچه نمی خواهید و یا توانایی پاسخ دادن به سوالات بنده را ندارید لطفاً اعلام بفرمایید تا بیش از این مصدع اوقات جنابعالی نشوم.
    • علی حسن زاده IR ۰۵:۱۸ - ۱۳۹۹/۰۷/۱۲
      0 0
      با سلام و ارادت اگر سوالی برای حضرتعالی مهم است بفرمایید در حد وسع و فرصت در خدمتم . موفق باشید
    • حقگو IR ۲۳:۵۶ - ۱۳۹۹/۰۷/۱۲
      0 0
      با عرض ارادت سوالات زیادی دارم ولی فعلاًنظرتان را راجع به فلسفه و نقش آن در خداشناسی، معاد شناسی و کلاً خدماتی که فلسفه خصوصاً فلسفه ملاصدرایی به اسلام نمود می خواستم جویا شوم..چون از نظر بنده فلسفه ره آورد یونان باستان است و در اسلام چیزی بعنوان فلسفه وجود نداشته و ندارد و نه پیامبر(ص) و نه هیچکدام از ائمه را نمی توان فیلسوف نامیدو اینکه چرا در قرآن هیچ اشاره ای به فلسفه نشده است در حالیکه فلسفه قبل از ظهور اسلام وجود داشته است؟ از نظر حقیر، فلسفه همچون شبکه عنکبوتی است که هر کس در آن گرفتار شد امکان رهایی برایش وجود ندارد.برخلاف علم و حکمت که نور و روشنایی هستند فلسفه محیطی مه آلود و وهم انگیز است که شخص هر چه در آن پیش برود از راه حق و حقیقت دورتر می افتد. فلسفه فقط مغالطه و پشت هم اندازی است که با حرافی هست را نیست و نیست را هست جلوه می دهد و این نوعی چشم بندی و شعبده بازی است.تکیه بر فلسفه آدمی را به یقین نمی رساند بلکه او را در وادی حیرت و یاس و نومیدی سرگردان رها می کند همانطور که خود علمای فلسفه این یاس را تجربه کرده اند.فلسفه فقط بقول غربی ها پرستیژ دارد ولی انسان را عاقبت به خیر نمی کند.نظر جنابعالی در اینمورد چیست؟
    • علی حسن زاده IR ۲۳:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۷/۱۳
      0 0
      با سلام و ارادت بنده در فلسفه تخصص ندارم و به کسانی که استعداد این رشته و فرصت مناسب برای ژرف اندیشی و ادامه مستمر آن را تا رسیدن به وادی امن ندارند توصیه به ورود به این مباحث را ندارم ببینید وقتی انگور داریم بهتر آن است که آن را میل کنیم و اگر دوست داریم در زمستان نیز از آن بهره ببریم بیاییم آن را تبدیل به کشمش کنیم ولی اگر آمدیم آن را داخل ظرفی گذاشته و روی شعله گذاشتیم دیگر احکام جدیدی پیدا می کند و مثل انگور و کشمش پاک و حلال نیست بلکه تا مادامی که دو سوم آب آن تبخیر نشده خوردن آن حرام و بلکه نجس هم هست باید آن را بقدری بجوشانیم که دو سوم آب آن تبخیر شود تا یک سوم باقیمانده آن بار دیگر پاک و حلال گردد البته در این صورت دیگر نه انگور یا کشمش است نه شراب نجس و مست کنننده بلکه سرکه است و زینتبخش سفره ها. قضیه فلسفه هم همین است اگر وارد فلسفه شویم و بعد از مدتی از آن جوش و خروش اولیه بیفتیم چون نظام عقیدتی ما به هم ریخته آن آدم قبلی و صحیح الاعتقاد نیستیم و از طرف دیگر چون هنوز در ابتدا یا نیمه های مسیریم نظام عقیدتی ما نوسازی نشده در نتیجه فعلاً نسبت به عقاید قبلی خود کافر و حداقل شاک و مردد هستیم و اعتقاد جدید نیز به ثمر ننشسته در نتیجه در بحران عقیده قرار می گیریم و به قول معروف کافر می شویم و اگر تلاش و جدیت نداشته باشیم در همین شک و تردید و بی ایمانی می مانیم لذا فلسفه راهی بی خطر برای همگان نیست . البته در یک نگاه کلان و کلی نیاز به آن داریم و افراد علاقمند و پرتلاش باید این مسیر را بپیمایند ببینید در مباحث برون دینی به قرآن و حدیث نمی توان استناد کرد. ما همه در درون جان خود میزبان پیامبری معصوم به نام عقل هستیم و فلسفه وامدار آن است دفاع از دین در برخی از جاها نیاز به تبحر در دین دارد براستی وقتی اصل دین نیاز به ...
  • IR ۱۵:۳۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۱۵
    0 0
    سلام‌ آیازنی‌که‌تازه‌طلاق‌گرفته‌میتواند‌در‌دوران‌عده‌با‌مردی‌محرم‌شود‌؟
    • حقگو IR ۱۸:۲۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۱۵
      0 0
      عرض ارادت جناب حسن زاده نمی دانم کلامتان تمام شده یا نه ولی دیدم ادامه ندادید گفتم سوالات دیگری را مطرح کنم.درتایید فرمایشات جنابعالی در رابطه با فلسفه باید اذعان کنم که حتی بزرگانی چون ابن سینا و ملاصدرا هم در این وادی به نقطه امن نرسیدند بطوریکه ابن سینا ازدواج را که سنت پیامبر(ص) است بیهوده و عبث تلقی می کرد و ملا صدرا اعتقادی به معاد جسمانی نداشت و این بر خلاف صریح قرآن است که می فرماید: " أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ (3) بَلى‏ قادِرینَ عَلى‏ أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ (القیامه:4) ترجمه: آیا آدمى مى‏پندارد که ما استخوانهایش را گرد نخواهیم آورد؟ (3) آرى! قادریم که (حتى خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب کنیم"که صراحتاً به معاد جسمانی اشاره دارد.همچنین ایشان جهان هستی و دنیا را قدیم می داند به این دلیل که چون خداوند رزاق است اگر عالم ازلی نمی بود آن زمان که جهان هنوز خلق نشده بود رزاقیت خدا فعلیت نمی یافت در حالیکه این یک دور وتسلسل باطل است چون اولاً نمی توان و نباید یک اسم از اسامی الهی را جدای از بقیه صفات و اسماء او در نظر گرفت و ثانیاً اگر بخواهیم با همین استدلال جلو برویم باید اعتقاد داشته باشیم که انسان و مومنین هم قدیم و ازلی هستند چون جنبه رحمیت خداوند فقط مخضوص مومنین است. اما هم علم جدید تجربی که سن عالم هستی را حدود دوازده و نیم میلیارد سال می داند و هم قرآن تصریح بر حادث بودن و ازلی نبودن جهان هستی دارد آنجا که می فرماید"بدیع السماوات والارض،(خداوند) ایجاد کننده آسمانها و زمین است" و همچنین "وَ هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ "و او كسى است كه آفرينش را آغاز مى‌كند، سپس آن را (باز مى‌گرداند و) تجديد مى‌كند " و موارد متعدد دیگری که دلالت بر آغاز خلقت جهان دارند.همچنین خداوند فقط خودش را" اول و آخر و ظاهر و باطن" می نامد و چیز دیگری را در کنار خود با این اوصاف متصف نمی کند. نقل است که ملاصدرا با طلاب و شاگردانش کنار حوض پر آبی نشسته بودند. ملا آنقدر صغری و کبری چید که شاگردان یقین پیدا کردند آبی داخل حوض نیست.سپس خود ملا صدرا مشتی از آب حوض برداشت و بر صورت شاگردان پاشید و پرسید اگر حوض آب ندارد پس این چیست؟ این است که من معتقدم فلسفه شعبده بازی و تردستی زبانی(ترزبانی) است و نیاز جامعه دینی را برطرف نمی کند...
    • حقگو IR ۱۲:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۷/۱۶
      0 0
      و اما سوالات بنده از این قرار است: ۱.چرا اهل تشیع هرجا اشتراکاتی با اهل سنت دارد با اضافه کردن مورد یا مواردی این اشتراکات را که وحدت آفرین هستند خدشه دار می کنند؟از اصول دین شروع می کنم :چرا عدل و امامت را جزو اصول دین بشمار می آورید؟منظور شیعه از عدل چیست؟ آیا منظور این است که جهان هستی بر پایه عدل است(که البته به دلایل متعدد اینطور نیست)؟ یااینکه خداوند عادل است؟ در اینصورت اولاً عدل الهی در توحید و معاد مستتر است وما هم با قبول اصل توحید به همه اسماء و صفات الهی یقین داریم و ذات او را عین صفات و صفاتش را عین ذاتش می دانیم (وحدت ذات و صفات خداوند در توحید تعریف می شود) وهیچکدام را جداگانه در نظر نمی گیریم پس قائل بودن به عدل به عنوان یکی از اصول دین به نظر می رسد که حشو باشد.در قیامت هم عدل الهی تجلی کامل پیدا می کند.ثانیاً اگر قرار باشد یکی از اسماء الهی را بعنوان اصول دین در نظر بگیریم چرا نباید علم یا حکمت را جزو اصول دین بشمار بیاوریم؟ چون علم و حکمت مقدم بر عدل خواهد بود به این دلیل که تا زمانی که شخص علم نداشته باشد نمی تواند عدالت را اجرا کند.ودر بحث امامت اگر امامت جزو اصول دین است چرا در زمان حیات نبی اکرم(ص) امامت وجود نداشت؟ وچرا اصول دین در همه ادیان الهی همان سه گانه توحید،نبوت و معاد است؟یعنی انبیاء الهی در طول تاریخ مردم را به توحید و یکتا پرستی و ثواب و عقاب آخرت ارشاد و راهنمایی می کرده اند.پس عدل و امامت بعد از پیامبر(ص) به اصول دین اضافه شده و هنوز هم تعدادی از علماء شیعه این دو را اصول مذهب می دانند و ترتیب خاصی برای آنها در نظر ندارند.برخی این دو مورد را آخر ذکر می کنند و عده ای بصورت یک در میان و حتی بعضیها امامت را قبل از نبوت هم ذکر کرده اند. ترتیب اصلی آن چیست؟در مورد امامت به اندازه کافی بحث شد.ماحصل صحبتها اینکه اهل سنت معتقد است که گرچه امامان برترین اشخاص زمانه خود بودند اما از جانب خداوند به این مقام نایل نشده اند همچنین معصوم نبوده اند چون می توانستند گناه وخطا کنند اما معصوم بودندچون ذره و سر سوزنی از قرآن و سنت نبی و رضای الهی انحراف نداشته اند.با رحلت پیامبر(ص) باب نزول وحی و نزول جبرئیل برای همیشه بسته شد و پیامبر(ص) که از طریق وحی و جبرئیل با خداوند در ارتباط بودند از گناه وخطا مصون بودند اما ائمه به وحی دسترسی نداشتند.
    • علی حسن زاده IR ۰۶:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۷/۱۷
      0 0
      با سلام قبل از اتمام عده، محرم شدن با مردی دیگر جایز نیست چون محرم شدن با خواندن صیغه موقت یا دائم انجام میگیرد و این کار جایز نیست البته در طلاق رجعی خود شوهر میتواند دوباره به زنش با عنوان همسر رفتار کند و او را برای ادامه زندگی برگزیند و این امر نیاز به خواندن عقد مجدد ندارد ولی غیر از شوهر خودش که او را به دلیلی طلاق داده هیچ مجوز شرعی ندارد باید صبر کند تا عده زن به اتمام رسد سپس آن زن را میتواند عقد دائم یا موقت نماید. موفق باشید
    • علی حسن زاده IR ۲۰:۴۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۱۹
      0 0
      با سلام و عذرخواهی چون مشغله ام بیشتر شده کمتر فرصت پیدا می کنم شاید حضرتعالی هم این را استنباط کرده باشید دوست عزیز اگر شیعه به عدل از میان اوصاف باریتعالی توجه ویژه کرده است به جهت مباحثی است که در بین متکلمان رخ داد و شیعه و معتزله از عدلیه و اشاعره از غیرعدلیه به شمار آمدند. شیعه و معتزله به حسن و قبح عقلی معتقد شدند و بر این اساس کارهایی را که بر اساس عقل سلیم قبیح است از ساحت خداوند به دور دانستند و گفتند خداوند باید عادل باشد و از ظلم بپرهیزد ولی اشاعره حسن و قبح عقلی را منکر شده و معتقد شدند خداوند می تواند اموری را که از نظر عقلی هم قبیح است انجام دهد مثلا اگر خدا اراده کند نیکوکاران به جهنم و بدکاران به بهشت روند ممکن است و هر کاری که خدا انجام داد عین عدل است و ما نمی توانیم با عقلمان خط نشان برای خدا بکشیم که چنین کند و چنان نکند به عبارتی هر چه آن خسرو کند عین عدالت است نه این که هر چه عین عدالت است خداوند باید متصف به آن باشداز این رو معتزله از اهل سنت با شیعه در این مساله همفکر شده و صف خود را از اشاعره از اهل سنت جدا کردند بنابراین در حقیقت انشقاق در اهل سنت پدید آمد و شیعه نقشی در آن نداشت و گرنه اگر این مباحث تاریخی رخ نداده بود همان توحید به فرمایش جنابعالی کافی بود چون خداوند صفات گوناگونی دارد که یکی از آنها عدل است و همه تحت اصل توحید می گنجد...ادامه دارد
    • علی حسن زاده IR ۲۲:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۷/۱۹
      0 0
      ادامه مطالب***ببینید ترتیب معقول و منطقی این است که اصل عدل را بعد از اصل توحید برشماریم چراکه یکی از مباحث زیرمجموعه ای اصل توحید است و شبیه ذکر خاص بعد از عام است که شیوه ای مترقی در قرآن و سخنان فصیح و بلیغ است همینگونه اصل امامت جای ذکر آن بعد از اصل نبوت است؛ چراکه استمرار همان نبوت است و اگر امامت در ادیان انبیای سلف نبوده چون هنوز نبوت استمرار داشته گویی امامت فرزند نبوت است و میوه ی آن . و اما اینکه فرموده اید***اهل سنت معتقد است که گرچه امامان برترین اشخاص زمانه خود بودند اما از جانب خداوند به این مقام نایل نشده اند همچنین معصوم نبوده اند چون می توانستند گناه وخطا کنند اما معصوم بودندچون ذره و سر سوزنی از قرآن و سنت نبی و رضای الهی انحراف نداشته اند.***باید بگویم معصوم بودن به معنای اجبار نیست بلکه هماهنگ با اختیار و آزادی است و چون امامان مثل پیامبران میتوانستند تخطی و گناه کنند ولی چنین نمی کردند عصمتشان ارزشی والا به شمار می آید. این نکته را نیز به خاطر داشته باشیم اگر آنان سرسوزنی از قرآن و سنت نبی و رضای الهی انحراف نداشته اندپس در این اعتقاد که خلفای ثلاثه محق به خلافت نبوده اند و لازمه
    • علی حسن زاده IR ۲۲:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۰
      0 0
      ادامه مطالب این نکته را نیز به خاطر داشته باشیم اگر امامان سرسوزنی از قرآن و سنت نبی و رضای الهی انحراف نداشته اندپس در این اعتقاد که خلفای ثلاثه را محق به خلافت نمی دانستند نیز اشتباه نکرده و محق بوده اند و ما بر اساس پیامبر درونی (عقل سلیم و مطیع) و فطرت حقپذیر باید آن را بپذیریم و این با اعتقاد به خلفای ثلاثه در تضاد است. و اما این که میفرمایید ***با رحلت پیامبر(ص) باب نزول وحی و نزول جبرئیل برای همیشه بسته شد و پیامبر(ص) که از طریق وحی و جبرئیل با خداوند در ارتباط بودند از گناه وخطا مصون بودند اما ائمه به وحی دسترسی نداشتند.*** باید بگویم بله وحی تشریعی به پایان رسید چرا که دین اسلام تکمیل شد دینی جهانی و مهیمن و مترقی ترین اما وحی و الهامهای دیگر همچنان ادامه یافت مثل وحیی که به مریم مقدس میشد "وحی تسدیدی" از اینگونه وحیها به الهامات ربانی و اشراقی نیز تعبیر میشود و از آنجا که رسالت تبیین قرآن و سنت رسول خدا بر عهده امامان بوده لازمه اش انفتاح باب الهام است و عصمت آنان است؛ چون عقل به تنهایی اگر کافی بود نیازی به ارسال رسل و انزال کتب نبود...ادامه مطالب
  • حقگو IR ۱۸:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۷/۱۷
    0 0
    ۲.قرآن،برخی از علمای بزرگ شیعه معتقدند قرآن کنونی همانی نیست که بر پیامبر(ص) نازل شد و قسمت اعظم آن حذف شده است تا آنجا که عقیده دارند فقط پانصد آیه که در مورد حضرت علی و ائمه بوده حذف شده و اصل قرآن که حضرت علی آنرا کتابت نموده اند و هم اکنون در دست امام زمان است مشتمل بر سی هزار آیه می باشد در حالیکه قرآن کنونی ۶۲۳۶آیه دارد یعنی چیزی حدود یک پنجم قرآن اصلی در دست ماست و چهار پنجم آن حذف شده است! لیستی از اسامی این علما را تقدیم می کنم که البته تعدادشان به ۲۸ نفر می رسد اما جهت اختصار سرشناس ترین آنها را ذکر و از آوردن نام همه آنها خودداری می کنم: ۱.علی بن ابراهیم قمی (مولف تفسیر قمی) ۲.محمد باقر مجلسی(مولف بحارالانوار) ۳.نوری طبرسی ( شیخ نوری) ۴.محمد بن مرتضی کاشانی( ملقب به فیض کاشانی مولف تفسیرصافی ) ۵.محمد بن نعمان (شیخ مفید) ۶.محمد بن مسعود عیاشی ( مولف تفسیر عیاشی)... این بزرگواران می گویند که قرآن شیعه با قرآن سنی فرق دارد حال چگونه باید امیدوار بود که بین شیعه و سنی وحدت ایجاد شود؟ مهم تر از همه اینکه آیه قرآن را زیر سوال می برند که می فرماید:" إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ "همانا ما خود، قرآن را نازل كرديم و قطعاً ما خود،آن را نگاه‌داريم‌."
    • علی حسن زاده IR ۲۲:۴۷ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۰
      0 0
      ادامه مطالب*** قرآن تحریف نشده است نه نزد محققین شیعی و نه نزد محققین سنی و حضرتعالی که در ایران اسلامی زندگی می کنید قرآن شیعه و سنی را یکی میبینید و اما در مباحث علمی اگر برخی علمای شیعه کلامی مبنی بر تحریف برخی آیات دارند به موازات آنها علمای سنی نیز چنین عقیده ای دارند اما امروزه نه عصر ، عصر حاکمیت و رواج اخباریین شیعی است و نه عصر حاکمیت حشویه سنی و البته به روایاتی که عیاشی و دیگران نقل کرده اند پاسخ می دهند میتوانید به مقالات مناسب مراجعه فرمایید.
  • حقگو IR ۱۹:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۷/۱۷
    0 0
    ۳.اذان، قطعاً در زمان پیامبر(ص)عبارت اشهد ان علیاً ولی الله و اشهد ان علیاً حجه الله در اذان نبوده تازه برخی از موذنها عبارت دوم را اینطور هم می گویند: اشهد ان علیاً و اولاده حجج الله.شما می گویید که عمر عبارت حی علی خیرالعمل را حذف کرده و در اذان صبح عبارت الصلاه خیر من النوم را اضافه کرده.اولاً دلیل قطعی وجود ندارد که زمان پیامبر(ص) عبارت حی علی خیر العمل در اذان وجود داشته است و ثانیاً عبارت الصلاه خیر من النوم(نماز از خواب بهتر است) راحضرت بلال به اذان صبح افزود و پیامبر(ص) مخالفتی نفرمودند.
    • علی حسن زاده IR ۰۹:۱۳ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۳
      0 0
      اما در باره اذان شیعه و سنی بحث فقهی در اینجا دامنه دار میشود این یک مساله از صدها مساله فقهی است گرچه نقطه پررنگی در موارد اختلافی بین شیعه و اهل سنت شده و آن به دلیل همان بحث کلامی ولایت بلافصل حضرت علی می باشد وگرنه چه همه مسائل داریم که بین علمای اهل سنت با خودشان اختلاف نظر فقهی وجود دارد و در شیعه هم همین گونه چیز مهم و عویصه ای نیست. پررنگ مطرح بودن آن فقط به دلیل مباحث مربوط به حضرت علی علیه السلام میباشد.در یک کلمه عرض کنم شیعه شهادت ثالثه را جزء داخلی اذان و اقامه نمی داند و برای آن ادله ای روایی دارد که آن را از بدعت بودن بیرون می آورد و جزء خارجی همراه قرار می دهد مثل صلوات فرستادن بعد از شهادت ثانیه به رسالت رسول خدا جزء اذان نیست ولی طبق ادله روایی اگر پس از گفتن محمد رسول الله کسی صلوات بفرستد نه تنها بدعت نیست که مستحب هم هست و پاداش هم دارد و میتوان در اذان و اقامه گفت ولی نه به عنوان جزئیت اما حذف و اضافه ای که در اذان برادران اهل سنت مطرح است باید آن نیز بحث فقهی شود.
  • حقگو IR ۲۳:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۱۹
    0 0
    البته اخیراً رویکرد دیگری هم که در رابطه با قرآن بین برخی از علمای تشیع رخ نموده این است که درک قرآن را برای بقول خودشان غیر معصوم غیر ممکن می دانند و می گویند قرآن نیاز به مفسری دارد که حتماً باید معصوم باشد.البته باید اذعان داشت که قبلاً پیامبر(ص) و ائمه را با این استدلال که معصوم هستند دست نایافتنی کرده اند و امامی را که باید از افکار،رفتار، گفتار و کردارش الگو برداشته شود تبدیل به موجودی ماورایی و خداگونه کرده اند که نباید حتی فکر شبیه شدن به آن بزرگواران از مخیله مان بگذرد حالا هم نوبت قرآن است که آنرا از حالت کتاب راهنما و هدایت به شیئی مافوق ادراک و دریافت ما معرفی کنند.حال چطور حدیث ثقلین پیامبر (ص) معنا پیدا می کند والله اعلم. کتابی که خود را بیان لناس و مبین و روشن و آسان معرفی و چندین بار تاکید داردکه":وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ""و همانا ما قرآن را براى تذكّر (و پندپذيرى)، آسان ساختيم، پس آيا پندپذيرى هست؟" کتابی که دستور العمل زندگی است اگر قرار باشد چیزی از آن سر در نیاوریم به چه کارمان می آید؟ الآن تکلیف ما چیست که نه بقول شما به معصوم دسترسی داریم و نه هیچیک از ائمه تفسیری بر قرآن نوشته اند و اگر هم می نوشتند کامل نمی بود چون حقایق و معجزات قرآن در طول زمان آشکار و هویدا می شود نمونه اش اشاره قرآن به ستاره ای با نور نفوذ کننده( ستاره های ساطع کننده اشعه گاما) می باشد النجم الثاقب همان ستاره های اشعه گاما هستند چون اشعه گاما از هر چیزی عبور ودر آن نفوذ می کند.خوب این را چطور می توانستند در ۱۴۰۰ سال پیش به مردم بفهمانند.البته از این دست معجزات در قرآن فراوان است که با پیشرفت علم و دانش بشری همچون خورشیدی از پشت ابر و گوهری از داخل صدف آشکار شده، می شود و خواهد شد. پس هم کتاب الله و هم بقول ما "سنتی"وبقول شما "عترتی" معطل خواهند ماند و این است که در قیامت رسول الله به خداوند شکایت می برند که"وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً "پيامبر (در روز قيامت از روى شكايت) مى‌گويد: پروردگارا! قوم من اين قرآن را رها كردند."نمونه این رویکرد در سخنرانی شیخ حسین انصاریان همین امروز از سیما پخش شد در حالیکه هنوز شیلنگ اکسیژن به بینی داشتند و هنوز بطور کامل از بیماری درمان نشده بودند.
    • هادی IR ۰۰:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۵
      0 0
      جناب حقگو شما می گوید امامان ما (تبدیل به موجودی خداگونه شده اند) من باید یک موضوعی رو برای شما قبل از پاسخ به حرفتون بگم اونم اینه که اهل بیت در بندگی از همه برتر هستتند و هیچ کس نمی تواند به آن ها برسد چون اگر به آنها برسیم می توانیم از آنها جلو بزنیم ولی چون خدا از آنها برتر نیافریده است این غیر ممکن است. ((فَتَلَقّی ادَمُ مِن رَبِّه کَلِمات فَتابَ عَلَیهِ اِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحیمُ:معنی پس آدم از خدا کلماتی را آموخت که موجب پذیرفتن توبه او گردید زیرا خدا مهربان وتوبه پذیر است(سوره بقره آیه ۳۷)) خداوند حضرت آدم به خاطر گناهی که انجام داده بود از بهشت بیرون کرد حضرت آدم زمانی که به زمین آمد بلد نبود توبه کند به همین دلیل خدا بهش کلماتی یاد داد تا بتواند توبه کند. اون کلمات چی بودن که باعث بخشش حضرت آدم شدن قبل از آفرینش حضرت آدم خداوند پنج نور خلق کرد و خداوند از حضرت آدم خواست تا نام اون پنج نور بگه تا بخشیده بشه نام اون پنج نور این بود من نمیگم ما حاکم نیشابوری از بزرگان اهل سنت در کتاب بسیار معروف خودش مستدرک صحیحین جلد ۲ صفحه ۶۱۵ می گه و همچنین کنز العمال جلد ۱ صفحه ۲۳۴ می گه خداوند به حضرت آدم گفت بگو یا حمید به حق محمد یا عالی به حق علی یا فاطر به حق فاطمه یا محسن به حق حسن یا قدیم الحسان به حق حسین خداوند برای این که حضرت آدم به بخشه ازش خواست تا به این پنج نام قسمش بده پس اهل بیت مقام کمی ندارند برای این که بفهمیم اهل بیت چه مقامی دارند همین بس که امام علی در کعبه بدنیا آمده است این را هم من نمی گویم حاکم نیشابوری در مستدرک صحیحین،جلد۶ صفحه ۳۵،نشر مرکز الغدیر،للدراسات الاسلامیه،۱۴۱۶ق،می گوید:(روایات متواتر است که فاطمه بنت اسد امیر المؤمنان علی بن ابی طالب را در کعبه بدنیا آورده است. پس کسی اهل بیت خداگونه نکرد نه خیر آنها برترین انسان هایی هستند که خداوند آفریده و اگر حرف مرا جناب حقگو قبول ندارید که اهل بیت برترین انسانهایی هستند که خداوند آفریده است پس کتاب های خودتان را قبول ندارید این ها به کنار بیاید به بینیم حال با همین پنج نور چه کردند از حضرت محمد گرفته که در صحیح مسلم جلد ۳ باب ۵ صفحه ۱۲۵۹آمده است: هنگامی که پیامبر درخواست دوات کاغذ کرد تا پیامی بنویسید که هرگز مسلمانان گمراه نشوند عمر گفت بیماری بر او غلبه کرده ... (ادامه در کامنت بعد)
    • هادی IR ۰۱:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۵
      0 0
      عمر گفت بیماری بر او غلبه کرده که چنین سخنانی می گوید ما قرآن را داریم و همین برای ما کافی است.(صحیح مسلم،ج۳،کتاب الوصیة،باب۵،ص۱۲۵۹،بازهم می گویم این ها در کتاب های خودتان آمده است و اگر این هارا قبول ندارید پس کتاب های خودتان را قبول ندارید)و چه کردند با حضرت زهرا چگونه به خانه اش هجوم بردند و بین در دیوار می زدنش اسناد هجوم به خانه حضرت زهرا بسیار زیاد است که در کتاب های اهل سنت آمده است که اگر می خواهید بدانید آن اسناد را که در کتاب های اهل سنت آمده اند را هم می نویسم( بحث علمی است و کاملاً منطقی اسناد را برسی می کنیم)شبهاتی هم درمورد خود هجوم به خانه حضرت زهرا وجود دارد مثلاً چرا امام علی دفاع نکردند که اگر خواستید بدانید جواب این هارا هم می دهم اما اگر (‌خواستید بدانید) از رسول خدا نقل شده است: بعد از من امتم به هفتاد سه فرقه تقسیم می شوند که همه آنها اهل دوزخ هستند مگر یک دسته که رستگارند. این حدیث هم در منابع اهل سنت آمده است هم در منابع شیعی آمده است این حدیث تن آدم به لرزه در میارد از کجا معلوم من جزوی از اون هفتاد دو فرقه نباشم پس باید تعصب را کنار بگذاریم و اسناد تاریخی بررسی کنیم تا به حقیقت برسیم تا از اهل دوزخ نباشیم.
    • هادی IR ۰۲:۰۰ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۵
      0 0
      عمر گفت بیماری بر او غلبه کرده که چنین سخنانی می گوید ما قرآن را داریم و همین برای ما کافی است.(صحیح مسلم ،جلد ۳، کتاب الوصیة،صفحه ۱۲۵۹،باز هم می گویم این ها در کتاب های خودتان آمده است و اگر این هارا قبول ندارید پس کتاب های خودتان را قبول ندارید)چه کردن با حضرت زهرا چگونه به خانه اش هجوم بردند و چگونه بین در دیوار می زدنش اسناد هجوم به خانه حضرت زهرا بسیار زیاد است که در کتاب های اهل سنت آمده است که اگر می خواهید بدانید آن اسناد را که در کتاب ها اهل سنت آمده اند را می نویسم(بحث علمی است و کاملاً منطقی اسناد را باهم برسی می کنیم)شبهاتی هم درمورد خود هجوم به خانه حضرت زهرا وجود دارد مثلاً چرا حضرت علی دفاع نکردند که اگر بخواهید بدانید جواب آن شبهات را هم می دهم (ولی اگر بخواهید بدانید)از رسول خدا نقل شده است: بعد از من امتم به هفتاد سه فرقه تقسیم می شوند که همه ی آنها اهل دوزخ هستند و فقط یکی از آنها رستگار هستند این حدیث هم در منابع شیعی آمده هم در منابع برادرن اهل سنت آمده است این حدیث تن آدم را به لرزه در می آورید از کجا معلوم من جزوی از آن هفتاد دو فرقه نباشم از کجا معلوم من اهل دوزخ نباشم پس باید تاریخ را بدون تعصب بخوانم تا از اهل دوزخ نباشم.
    • علی حسن زاده IR ۱۰:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۵
      0 0
      با سلام ببینید ما یکی از ادله الگو بودن پیامبر و امامان را معصوم بودن آنان می دانیم و معتقدیم رطب خورده منع رطب چون کند *** و ذات نایافته از هستی بخش / کی تواند که شود هستی بخش.* اگر احتمال خطا، سهو و حتی نسیان در باره شخصی بدهیم که برای هدایت ما آمده است باعث سلب اعتماد می شود مخصوصاً که بالعیان مواردی از خطا و عصیان یا سهو و نسیان از او داشته باشیم لذا ما مواردی را که حتی پیامبران سلف مرتکب شده و با توبیخ الهی مواجه شده و البته فوراً آن ذوات مقدسه توبه و انابه کرده اند ما این موارد را ترک اولی قلمداد می کنیم نه گناه و عصیان. بنابراین شیعه واقعی معصومان را الگوی صد در صدی و حتی مصاب در موضوعات می داند چه برسد در احکام فقهی و امور تربیتی و تهذیبی و البته کسانی از شیعه یا غیر شیعه که عصمت را به گونه ای تفسیر می کنند که آن ذوات مقدس را دور از دسترس قرار می دهند در اشتباهند و باید با آنان مباحثه علمی کرد و این که ما چهره امامان و رسول خدا را در کارهای هنری مثل نقاشی و فیلم در هاله ای از نور ارائه می دهیم به دلیل توجه دادن به جنبه ملکوتی آنان و نداشتن نقاشی و فیلم و عکس از چهره واقعی آنان است نه دور از دسترس بودن آنان و ما معتقدیم می توانیم تالی تلو معصومان قرار بگیریم یعنی راه برای نزدیک شدن به معصومان در درجه و مقام علمی و ملکوتی باز است فقط همت بلند می خواهد و معتقدیم نیاز به معصومان در طی مراحل سیر و سلوک و منازل عرفانی بیشتر احساس می شود و آنان به عنوان مربی و راهنما در طول مسیر منتهی به بهشت تا مقام رضوان و قرارگاه امن توحیدی آن ذوات معصوم در کنار ما و هادی و راهنمای ما هستند. و اما قرآن هم همینگونه است یعنی مراحلی دارد که در دسترس همگان قرار دارد و همه آن را می فهمند ولی از این پایین ترین درجه تا مراحل عالیه آن نیاز به مفسر معصوم داریم چون قرآن بسان ریسمانی است که یک سر آن به دست توانای غیب الغیوب خداوند متعال است و سر دیگر آن در اختیار انسانهاست و ریسمانی آویخته است نه آنکه آن را روی زمین انداخته باشند و وقتی آویخته است و میخواهد ما را بالا و بالاتر ببرد و از عوالم غیب عبور دهد تا به لقای خداوند بالا بکشاند ما بدون راهنمای معصوم آن را در سطوح بالاتر با سایر طنابهای مشابه و قلابی که مرتب از سوی شیاطین در کنار طناب واقعی آویخته میشود و ... ادامه دارد
    • علی حسن زاده IR ۱۱:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۵
      0 0
      ادامه مطالب*** و ما چون دیدمان محدود است گمان میبریم آن طرف طناب دست خداوند است غافل از آن که در همین نزدیکی ها و پنهان از چشم ما آن سر طناب در دست شیاطینی است که در مسیر صعود و تقرب ما در کمین و مرصاد هستند و این طنابهای قلابی به عدد راههای انحرافی، متعدد و گوناگون و فریبنده است که حتی سالکان و عارفانی را در طی قرون گذشته صید کرده و به نام قرآن آنان را به دام ضلالت انداخته است بنابر این چون طی و پیمودن مسیر هدایت و صراط مستقیم بسیار فنی و پیچیده است نیاز به مفسر معصوم داریم مثل شنا در دریای مواج که گرچه شناگران خود با تمرین و ممارست و مراعات اصول آن، مهرت شنا کردن را دارند ولی حتماً باید در کنار آنان مربی بسیار توانا و فوق مهارتهای آنان، آنان را همراه باشد تا در امواج هولناک غرق نشوند و در ادامه مسیر نیز مسیر واقعی و مدنظر خود را گم نکنند. در حدیث ثقلین که مورد وفاق ما با برادران اهل سنت است رسول خدا از ما مسلمانان خواسته است قرآن و اهلبیت را با هم داشته باشیم چون معصوم بدون قرآن دیگر معصوم نیست چون موجودیت معصومین به همین قرآن است و قرآن بدون همراهی با معصوم نیز کتابی ناایمن از تحریف است چون خود قرآن که خود را نور و مایه هدایت و قابل فهم برای همگان دانسته قرآنی را به این اوصاف ستوده که تبیین مطالبش با پیامبر معصوم و به دلایلی که ما داریم در ادامه با امامان معصوم است و قرآن اگر در این جایگاه باشد کتاب هدایت خواهد بود ما اگر بگوییم راه پزشک شدن به روی همگان باز و مطالب پزشکی برای همگان فهمیدنی و مهارتهای آن دست یافتنی است این سخن صحیحی است ولی بدان معنا نیست که ما نیاز به استاد و گذراندن دوره های کسب مهارت و ورزیدگی را نداشته باشیم و هر کسی مثلاً با مراجعه به چند کتاب پزشکی یا خواندن مطالبی در اینترنت پزشکی مطلوب گردد و مجاز به درمان خود و دیگران باشد بلکه پزشکی با این که دروازه های دانش و مهارت آن به روی همگان گشوده است ولی طالب آن باید مکانیزم آن را قبول کند و وارد آن شود نه این که خود را بی نیاز از آن بداند و دست به خوددرمانی بزند و جان خود و دیگران را به خطر اندازد. سطوح بالا و فهم بطون قرآن و در برخی موارد ضرب و تقسیم و جمع و تفریق آیات نیاز به معصوم دارد و "انما یعرف القرآن من خوطب به " ناظر به همین مطلب دقیق است.
    • هادی IR ۱۷:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۵
      0 0
      ((می خواهم امامت امام علی را با یک استدلال کاملاً منطقی اثبات کنم که از جناب حقگو می خواهم جواب این استدلال من را بدهند تمام احادیثی را هم که می آورم هم کتاب های شیعی نقل کرده اند هم اهل سنت به عبارت دیگر هم اهل سنت قبول دارند هم ما))(رسول خدا فرمودند:فاطمه سرور زنان بهشت است، صحیح بخاری ،صفحه۱۳۷۴ باب منقاب فاطمه(ع)چاپ دار ابن کثیر) حاکم نیشابوری در کتاب مستدرک صحیحین جلد۳ صفحه ۱۶۷ میگوید:(رسول خدا فرمودند:ای فاطمه خدا با غضب تو غضبناک و با رضای تو راضی می شود.حاکم می گوید این حدیث با شرط بخاری و مسلم صحیح است اما آن دو این حدیث را نقل نکرده اند.) از رسول خدا نقل شده است:هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است(صحیح مسلم،جلد۳،صفحه۱۴۷۸،و السنن الکبری،البیهقی،جلد۸،صفحه۱۵۶،و مجمع الزوائد،جلد۵،صفحه۲۱۸)الان من از شما جناب حقگو یک سوال دارم حضرت زهرا با چه کسی بیعت کرد در صحیح بخاری جلد ۵ صفحه ۱۷۷ با نقل سلسله سندی از از جناب عایشه آمده است:حضرت زهرا ابوبکر را ترک کرد و با او صحبت نکرد تا به شهادت رسید (اسناد شهادت حضرت زهرا را اگر بخواهید برایتان می نویسم )همسرش علی(ع)اورا شبانه دفن کرد و به ابوبکر اجازه نداد تا در تشیع و تدفینن او شرکت کند.جناب حقگو لطفاً جواب من بدید شما باید یا بگید نعوذ بالله حضرت زهرا جهنمی است یا باید یک فکر دیگه بکنی.( نظر خودت حتماً به من بگو)
    • حقگو IR ۲۳:۲۴ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۵
      1 0
      سلام خدمت برادران عزیزم جنابان حسن زاده وآقا هادی میخواستم اول سوالاتم را بپرسم بعد پاسخ شما را بدهم اما ظاهراً جناب هادی پاسخ سریع و صریح می خواهند. قبل از پاسخ از آقا هادی خواهش می کنم اصل حدیثی که در باره شناخت امام از قول پیامبر اکرم (ص) نقل کرده اید را با ذکر منبع یا منابع مربوطه به عربی بنویسید.
    • هادی IR ۰۰:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۶
      0 0
      البته حدیث هرکه امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده کتاب های دیگر هم آمده است . منابع اهل سنت:هرکس بمیرد و اطاعت از امامی بر او واجب نباشد به مرگ جاهلی مرده است (مجمع الزوائد،الهیثمی،جلد۵،صفحه۲۲۴) هرکه بمیرد و امام جماعتی نداشته باشد به مرگ جاهلی مرده است (مستدرک صحیحین جلد ۱ صفحه ۱۵۰) هرکس بدون امام بمیرد به مرگ جاهلی مرده است(مسند احمد،جلد۴صفحه۹۶) هرکس بمیرد و امام نداشته باشد به مرگ جاهلی مرده است( المعجم الکبیر جلد ۱۰ صفحه۲۹۸ منابع شیعی:در منابع شیعی بسیار زیاد آمده نیازی به نوشتن آنها نیست فقط اینم بگم من متأسفانه متن حدیثی که در صحیح مسلم آمده بود را اشتباه نوشتم اصل حدیث این است (هرکس بمیرد و برگردنش بیعت با امام زمانی نباشد به مرگ جاهلی مرده است (صحیح مسلم جلد ۳ صفحه ۱۴۷۸)اصل حدیث این بود که من اشتباهی با یکی از احادیثی که در منابع شیعی آمده بود اشتباهی نوشتم متن حدیثی که نوشتم در یکی از منابع شیعه آمده بود. کل حرفم این بود که مجموع این احادیث این به ما می گن که هرکسی با امامش بیعت نکند اهل جهنم است البته من این سوالم از شما دارم که امام شما کیست مرجع تقلید من رهبری است و امام مرجع تقلیدم مهدی(ع)است پس امام من حضرت مهدی است نمی دانم شما هم اصلاً مرجع تقلید داری یا نداری ولی اگه داری امام زمان مرجع تقلیدت کیه اگرم نداری کلاً امامت کیه (توجه کنید می گوید امام زمان نمی شود مثلاً پیامبر باشد چون ایشان فوت شده اند) سوال دوم این بود که حضرت زهرا با ابوبکر که (از نظر شما امام زمانش بوده)بیعت نکرد پس آیا از نظر شما سرور زنان بهشت به مرگ جاهلیت مرده است(البته شهید شده است که اگر خواستید منابعش را که در کتاب های اهل سنت آمده است برایتان می نویسم.
    • هادی IR ۱۳:۱۳ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۶
      0 0
      من مات ولیس فی عنقه بیعة مات میتة جاهلیة هرکس بمیرد و بر گردن او بیعت با امامی نباشد به مرگ جاهلیت مرده است(صحیح مسلم،جلد۳،صفحه۱۴۷۸،) من مات بغیر امام مات میتة جاهلیة هرکس بدون امام بمیرد به مرگ جاهلی مرده است (مسند احمد،جلد۴صفحه۹۶) من مات ولیست علیه طاعة مات میتة جاهلیة هرکس بمیرد و اطاعت از امامی بر او واجب نباشد به مرگ جاهلی مرده است(مجمع الزوائد،جلد۵،صفحه۲۲۴،) من مات ولیس علیه امام جماعة فإن موتته موتة جاهلیة هرکس بمیرد و امام جماعتی نداشته باشد مرگ او مرگ جاهلی است (مستدرک صحیحین،جلد۱،صفحه۱۵۰) من مات لیس علیه امام فمیتته جاهلیة هرکس بمیرد و امام نداشته باشد به مرگ جاهلی مرده است(المعجم الکبیر،جلد۱۰،صفحه۲۹۸) حالا من از شما سه تا سوال دارم سوال اول امام شما کیست همانطور که قبلاً هم گفتم نمی شود مثلاً پیامبر باشد چون ایشان فوت شده اند سوال دوم از نظر شما ابوبکر امام حضرت زهرا بوده است ولی حضرت زهرا با امام خودش بیعت نکرد پس آیا حضرت زهرا به مرگ جاهلی مرده است سوال سوم این سوال ربطی به دو سوال قبلی ندارد ولی جواب این یکی را هم بدهید از نظر شما پیامبر جانشینی برای خودش انتخاب نکرده است سوال من این است که اگر الان پادشاه عربستان بمیرد بعد از خودش جانشینی دارد و جانشینی برای خود انتخاب کرده است پس آیا از نظر شما پادشاه عربستان از پیامبر بیشتر می فهمد یعنی پیامبر نعوذبالله عقلش نکشید که بعد از خودش جانشینی انتخاب کند تا این همه اتفاق نیفتد (یک عده از مسلمانان بشوند سنی و عده دیگر بشوند شیعه)ابوبکر قبل از مرگش برای خودش جانشینی انتخاب کرد (عمر)ولی پیامبر انتخاب نکرد پس ابوبکر از پیامبر بیشتر می فهمد. این نکته را هم دوباره می گویم که حدیثی که از صحیح مسلم نقل کردم در کامنت قبلیم اشتباهی متنش را اشتباه نوشتم (متنش را یکی از از احادیث شیعی نوشتم(اشتتباه نوشتم هرکه بمیرد و امام زمانش را نشاسد به مرگ جاهلی مرده است این حدیث در یکی از کتاب های شیعی آمده است اصل متن حدیث همان بود که نوشتم که هرکه بمیرد و برگردنش.......)اصلاً کامنت قبلی من را فراموش کنید و جواب این سه سوال من را بدهید.
    • حقگو IR ۱۴:۳۷ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۶
      0 0
      سلام آقا هادی این احادیثی که ذکر فرموده بودید در باره امام جماعت و شناخت اوست و اشاره ای به امام زمان ندارد و آن حدیثی هم که کلمه بیعت در آن بکار رفته اسمی از امام برده نشده است ضمن اینکه تعدد و تفاوت داشتن احادیث خیلی فاحش است.لطفاً حدیثی را که از پیامبر(ص) در مورد شناخت امام زمان به عربی بیاورید منبع هم چه شیعه و چه سنی ذکر شود.
    • هادی IR ۱۵:۵۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۶
      0 0
      جواب این سوال من را ندادید اگر الان پادشاه عربستان بمیرد بعد از خودش جانشینش پادشاه می شود پس یعنی پادشاه عربستان می فهمد که باید بعد از خودش جانشین انتخاب کند ولی پیامبر نفهمید یعنی پیامبر نعوذبالله پیامبر انقدر عقلش کم بود که نفهمید که اگر بعد از خودش جانشین انتخاب نکند چه اتفاقی می افتد ابوبکر قبل از مرگش برای خودش جانشینی انتخاب کرد (عمر)ولی پیامبر نفهمید و انتخاب نکرد پس نتیجه بگیریم که هم ابوبکر و هم پادشاه عربستان از پیامبر بیشتر می فهمند به این سوال هم جواب بدهید. از شما می خواهم جواب این سوال من را هم بدهید. اما درمورد شناخت امام زمان متأسفانه بنده متن حدیثی که در روایت های شیعه نقل شده بود را جلوی یکی از منبع های اهل سنت به اشتباهی نوشته بودم و اشتباهی آن را اینجا هم نوشتم حدیث هرکه بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است در کتاب های شیعی آمده است به هر حال ما اصلاً آن دو سوال را نخواستیم شما جواب همین سوال را بده.
    • حقگو IR ۱۸:۰۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۶
      0 0
      آقا هادی عزیز پادشاه عربستان کلب آستان رسول الله(ص)هم بحساب نمی آید و ابوبکر و عمر هم اگر به غلامی پیامبر(ص) قبول شوند باید به خودشان افتخار کنند و اما بعد در اینکه حضرت علی (ع) سزاوارترینِ امت برای خلافت بودند شکی نیست حال چرا دیرتر به خلافت رسیدند اهل سنت می گویند چون سن آن حضرت کمتر از بقیه خلفا بوده است هر چند که دلیل موجهی نیست ولی هیچکس در لیاقت حضرت علی به خلافت کوچکترین شکی ندارد. شاید یکی از دلایلی که ابوبکر خلیفه اول شد خطراتی بود که از هر سو نهال نوپای اسلام را تهدید می کرد.ادعای پیامبری مسیلمه کذاب از یک سو ،تدارک،اعلان جنگ و تهدید سپاه عظیم روم از دیگر سو،همچنین دشمنی پادشاهی ساسانی با اسلام، کینه یهودیان خیبر،بنی قریضه و بنی نضیر(امیدوارم املایشان را درست نوشته باشم)از مولا علی و وجود منافقینی که از هر فرصتی برای ضربه زدن به اسلام بهره می جستند ودلایل متعدد دیگر باعث شد که شورای سقیفه فوری و فوتی تشکیل شود تا مبادا گزندی به این نهال تازه رسته اسلام وارد شود و این از روی دلسوزی ،احساس وظیفه و خدمت و ادای دین نسبت به اسلام بود نه عطش رسیدن به قدرت که اگر اینطور می بود اولاً چرا خلیفه اول و دوم فرزندان خود را بعنوان جانشین خودشان معرفی نکردند و ثانیاً از این خلافت طرفی بخود نبستند و حتی ذره ای از بیت المال هم برای خودشان خرج نکردند بگونه ای که عمر حتی حق خودش از بیت المال را هم نمی گرفت و با کار کردن و خشت مالی امرار معاش می کرد هر چند که به پای زهد حضرت علی(ع) نمی رسید ولی خیلی اراده می خواهد که خلیفه مسلمین باشی ولی برای گذران زندگی کارگری مردم را بکنی. با این وجود ما ابوبکر،عمر و عثمان را خلفای اول تا سوم می دانیم نه امام و پیشوای مسلمین. آنان آمدند تا از اسلام حراست و نگاهداری کنند و قلمرو و سیطره اسلام را گسترش دهند و هر یک خدماتی را به اسلام رساندند از جمله قتل مسیلمه و فیصله یافتن ادعایش،تجهیز و گسیل سپاه اسلام به جنگ با رومیان، نبرد با سپاه ایران در جنگ قادسیه و شکست ایران و گسترش قلمرو اسلام وسازماندهی حکومت اسلامی در زمان خلفای اول و دوم و جمع آوری و کتابت قرآن کریم توسط خلیفه سوم و موارد دیگری که ذکر آنها باعث اطاله کلام می شود از جمله خدماتی است که این سه خلیفه انجام داده اند.ما آنها را نه معصوم می دانیم و نه خود چنین ادعایی داشتند چنانکه...
    • هادی IR ۱۲:۳۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۷
      0 0
      اثبات هجوم به خانه حضرت زهرا تمام استادی را که می نویسم از برادران اهل سنت است هم متن عربی را می نویسم هم منبع را و هم معنی اش را که دیگر جای حرف زدن باقی نماند این نکته را هم بگویم که اگر اثبات شود که به خانه حضرت زهرا هجوم برده شده است دو چیز را می فهمیم اول این که خلیفه اول دوم دنبال حکومت بودن و قاتلان سرور زنان بهشت هم خلیفه اول و دوم هستند ولی قبل از این که اسناد هجوم به خانه حضرت زهرا را بنویسم چند سند تاریخی از خشونت عمر با زنان می نویسم تا فهم این موضوع که عمر می توانسته حتی سرور زنان را هم زده باشد برای مان آسان شود (((رفتار عمر با زنان در زمان قبل از مسلمان شدنش:))).متن عربی:(ومر [ابوبکر] بجاریة بنی مؤمل حی من بنی عدی بن کعب و کانت مسلمة و عمر بن خطاب یعذبها لتترک السلام و هو یومئذ مشرک و هو یضربها حتی اذا مل قال:انی اعتذر الیک انی لم اترک الا ملالة)معنی:(روزی ابوبکر کنیز مسلمانی از قبیله بنی مؤمل را دید در حالی که عمر بن خطاب اورا شکنجه می کرد تا دست از اسلام بردارد.و خود عمر آن روز مشرک بود عمر به قدری آن کنیز را شکنجه می کرد تا اینکه خسته می شد.و دست از شکنجه بر می داشت.سپس می گفت:من عذر خواهی می کنم اگر دیگر نمی زنم نه اینکه دلم به حالت سوخته باشد نه بلکه دیگر خسته شده ام)منبع:(فضائل الصحابة،جلد۱،صفحه۱۲۰)متن عربی:(فمشی عمر فاتا هما و عندهما خباب فلما سمع بحس عمر تواری فی البیت فدخل فقال:ما هذه الهینمة؟و کانوا یقرءون طه قالا:ما عدا حدیثا تحدثناه بیننا قال:فلعلکما قد صباتما؟فقال له ختنه:یا عمر ان کان الحق فی غیر دینک؟فوثب علیه فوطئه وطئا شدیدا فجاءت اخته لتدفعه عن زوجها فنفحها نفحة بیده فدمی وجهها)معنی:(عمر نزد آن دو(خواهر و همسر خواهرش)رفت خباب نیز آنجا بود و هنگامی که احساس کرد عمر به آنجا می آید در خانه پنهان شد عمر گفت این سر و صدای چیست؟آن دو سوره طه را تلاوت می کردند پاسخ دادن چیزی جز سخنانی که باهم می گفتیم نبود عمر گفت شاید شما از دین بیرون رفته اید شوهر خواهرش پاسخ داد ای عمر اگر حق در غیر دین تو باشد چه خواهی کرد؟عمر به او حمله کرد و اورا لگد کوب نمود خواهرش آمد تا از شوهرش دفاع کند اما عمر با دست به صورت او کوبید که صورتش خونین شد)منبع:(تاریخ المدینة المنورة،جلد ۱،صفحه۳۴۸،و همچنین،انساب الاشراف،جلد۳،صفحه ۳۸۶،)....
    • هادی IR ۱۴:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۷
      0 0
      ....ادامه مطلب ((((رفتار عمر با زنان در زمان پیامبر))))متن عربی:(عن ابن عباس قال...لما ماتت زینب بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم قال رسول الله صلی الله علیه وسلم الحقوها بسلفنا الصلاح الخیر عثمان بن مظعون فبکت النساء فجعل عمر یضربهن بسوطه فاخذ رسول الله صلی الله علیه وسلم یده وقال مهلا یا عمر دعهن یبکین وایاکن ونعیق الشیطان...)معنی:(زینب دختر رسول خدا(ص)از دنیا رفت، فرمود: خداوند اورا به سلف عثمان بن مظعون ملحق نمود.زنان با شنیدن این سخن پیامبر(ص)گریستند،عمر با تازیانه ای که در دستش بود در حضور رسول خدا(ص)آغاز به کتک زدن زنان کرد که با برخورد تند پیامبر مواجه شد حضرت تازیانه را از او گرفت و فرمود:آرام باش تورا با این زن ها چکار بگزار گریه کنند سپس به زن ها فرمود گریه کنید ولی از ناله های شیطانی(ناله هایی که با گناه و اعتراض به خدا همراه است)بر حذر باشید.)منبع:(مسند احمد بن حمبل،جلد۱،صفحه۲۳۷،)توضیح:(کسی که انقدر گستاخ که حتی با حضور پیامبر زنان مسلمان کتک می زند آیا نمی تواند حضرت زهرا را....این نکته را هم بگویم که به احتمال زیاد در بین آن زنان از خانواده پیامبر هم افرادی بوده اند)
    • هادی IR ۱۵:۳۷ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۷
      0 0
      (ادامه مطالب)متن عربی:(لما مات خالد ابن الولید رضی الله عنه اجتمع فی بیت میمونة رضی الله عنها نساء یبکین فجاء عمر ومعه ابن عباس رضی الله عنهم و معه الدرة،فقال:یا عبدالله ادخل علی امو لمؤمنین فامرها فلتحتجب و آخر جهن علی،فجعل یخرجهن علیه و هو یضربهن بالدرة،فسقط خمار امراة منهن فقالوا:یا امیرالمؤمنین خمارها فقال:دعوها،ولا حرمة الها)معنی:(زمانی که خالد بن ولید مرد زنان در خانه میمونه همسر رسول خدا گرد آمدند و بر وی گریه می کردند عمر تازیانه به دست همراه ابن عباس گفت:یا عبدالله بر ام المؤمنین وارد شو و او را امر کن حجاب بپوشد و بگو زنانی که در خانه جمع شده اند نزد من بیایند ابن عباس می گوید زنان خارج شدند و عمر آن ها را تازیانه می زد همین طور که عمر زنان را می زد پوشش(چادر) یکی از زنان افتاد به عمر گفتند پوشش یکی از آنها افتاد (رهایش کن)عمر گفت شما را با او چه کار او احترامی ندارد)منبع:(المصنف جلد۳ صفحه ۵۵۷) ......
    • هادی IR ۱۶:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۷
      0 0
      با ور کنید روایت ها درمورد خشونت عمر خیلی بیشتر است اما من فقط چند تای دیگر می نویسم متن عربی:((کانت درة عمر اهیب من سیف الحجاج ))معنی:((شلاق عمر از شمشیر حجاج ترسناک تر بود))منبع:((مغنی المحتاج شربینی جلد۴ صفحه ۳۹۰))نیازی نیست توضیح بدم حجاج چقدر آدم کشته است قطاً خودتان می دانید اما با تمام اینها وقتی تاریخ را می خوانیم بعضی از زنها وقتی عمر آنها را احضار کرده است از ترس سقط جنین کرده اند هیچوقت نمی فهمیدیم چرا باید همچین اتفاقی افتاده باشد ولی الان درک می کنیم که معلوم است یک زن وقتی همچین آدمی احضارش کند سقط جنین میکند.متن عربی:(ارسل عمر بن خطاب الی امراة مغیبة کان یدخل علیها،فانکر ذالک فارسل الیها فقیل لها اجیبی عمر فقالت یا ویلها ما لها ولعمر فبینما هی فی الطریق فزعت فضربها الطلق فدخلت دارا فالقت ولدها فصاح الصبی صیحتین ثم مات)معنی:(عمر زنی را که نزد وی رفت و آمد بود احضار کرد آن زن پس از شنیدن این خبر فریاد زد وای بر من مرا با عمر چه کار در بین راه که می آمد ناگهان در زایمان آن زن را فرا گرفت وارد خانه ای شد فرزندش را بدنیا آورد اما آن کودک دو بار فریاد زد و مرد)منبع:(المصنف،جلد۹ صفحه ۴۵۸)روایت های دیگری هم هست که بعداً می نویسم اما خواهش می کنم فعلاً نظر ندهید تا وقتی که تمام روایت هارا نوشتم.بعد از این ها هم اثبات می کنم که به خانه حضرت زهرا همین عمر هجوم برده است .
    • هادی IR ۱۷:۳۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۷
      0 0
      جناب حقگو لطفاً وقتی تمام روایت هارو نوشتم نظرت بگو بر می گریدیم به بحث.(((رفتار عمر با زنان)))متن عربی:(عن ابراهیم قال:طاف عمر بن الخطاب فی صفوف النساء فوجد ریحا طیبة من رأس امراة،فقال لو اعلم ایتکن هی لفعلت ولفعلت لتطیب احداکن لزوجها فاذاخرجت لبست اطمار (ثوب البالی) ولیدتها(امة)قال:فبلغنی ان المراة لتی کانت تطیبت بالت فی ثیابها من الفرق (ای الخلوف))معنی:(عمر در بین صف های بانوان عبور می کرد بوی خوشی از یکی از خانم ها به مشامش رسید،گفت اگر می دانستم که کدام زن خودش را خوشبو کرده با وی چنین چنان می کردم،شما زنان باید خودتان را برای همسرتان خوشبو کنید و هنگام بیرون آمدن از منزل لباس ها کهنه به پوشید.راوی میگوید:شنیدم زنی که خودش را خوشبو کرده بود از ترس خودش را نجس کرده بود. )منبع:(المصنف،جلد۴،صفحه ۳۷۴)این روایت که این زن از ترس عمر به خودش ادرار کرده با آن روایت که یک زن دیگری از ترس عمر سقط جنین کرده بود این را به ما می گوید که زنان چه قدر از عمر می ترسیده اند البته حق داشته اند منم اگر جای آن ها می بودم از عمر می ترسیدم.
  • شایان IR ۰۹:۳۷ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
    0 0
    سلام من 15سالم هست میخواستم بدونم اگر بخواهم ازدواج موقت کنم با چه خانم هایی میتوانم ازدواج کنم ؟ اون خانوم حتما باید مطلقه با بچه باشد؟ اگر مطلقه باشد و پرده بکارتش را از دست داده باشد و بچه اینداشته باشد هم میتوانم ازدواج موقت کنم؟
    • IR ۱۵:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
      1 1
      بجای این کارا برو درستو بخون، حرفه ای هنری چیزی یاد بگیر! همه چی به موقعش درست میشه. ما که ازدواج کردیم کجای دنیا رو گرفتیم که تو بگیری. خودت و آینده ات را تباه نکن.
    • شایان IR ۲۱:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
      0 0
      من توی سن بلوغ هستم گناه که نمیخواهم بکنم تازه میخواهم جلوی گناه رو هم بگیرم
    • علی حسن زاده IR ۲۲:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
      0 1
      سلام شایان عزیز تو که تازه به سن بلوغ رسیده ای بحث ازدواج موقت مال سنین بالاتر است آن هم در شرایط بحرانی و ناممکن بودن ازدواج دائم و لبزیز شدن خویشتنداری و بعد باید حتماً با اطلاع و رضایت پدر کسی باشد که شخص میخواهد با او ازدواج کند و از طرفی دیگر باید این کار با اطلاع و کسب رضایت و همراهی پدر و مادر پسر باشد تا در آینده روابط پدر و فرزندی آسیب نبیند و هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست شما ان شاء الله سعی کن با همراهی والدین در آینده ازدواج دائم کن و دور این مساله خطی قرمز بکش. من از نظر سنی پدر شما محسوب میشوم و شما را درک میکنم موفق باشید.
  • نیما IR ۲۰:۳۵ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
    1 0
    با سلام من۳۴ سالمه و اخیرا با خانم مطلقه آشنا شدم و قصد محرم شدن با همدیگه رو داریم آیا حتما باید ازدواج موقت انجام بگیره و اینکه اگر خودمون صیغه عقد رو جاری کنیم باید کتبا بنویسیم و اگر بنویسیم احتیاج به امضا شاهد هست یا خودمان امضا کنیم کافیه و از نظر قانونی مشکلی پیش نمیاد. متشکرم
    • علی حسن زاده IR ۲۲:۲۳ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
      0 0
      با سلام خدمت جناب آقانیما ببینید به این کار فکر نکنید اگر هنوز ازدواج نکرده اید که میبایست زودتر اقدام میکردید ولی مروارید را هر وقت از دریا به چنگ آورید غنیمت است و مروارید زندگی شما خانمی است متناسب با سن و اخلاق شما لازم نیست با یک مطلقه ازدواج کنید دیگرانی هستند که مطابق شرایطشان چه بسا با ایشان حتی ازدواج دائم کنند بر فرض همه شرایط برای شما و ایشان فراهم باشد با مشورت و رضایت والدین خود و والدین آن زن باشد چون بقا و صفای زندگی نیاز به این مراعاتها دارد هر چند از نظر فقهی این کار واجب نباشد و اگر همسر دارید لازم نیست با یک مطلقه اشنا و محرم شوید چون بدون ازدواج دائم یا موقت که خلاف است و ازدواج دوم هم شرایط خاص خود را دارد این امور را حضوری با یک روحانی و نیز مشورت با بزرگترها پیجویی کنید ما نمیتوانیم از دور قضاوت کنیم و ازدواج را حتی اگر موقت باشد به دفتر ثبت ازدواج مراجعه کنید و شهود را فراموش نکنید اینها در آینده نیاز خواهد شد به هر حال مراقب باشید که شیطان شما را گول نزند" جایی منشین که چون نهی پای / تهمت زده خیزی از چنان جای ***صوفی که رود به مجلس مِی / روزی بچکد پیاله بر وی***چون شُهره شود عروس معصوم / پاکی و پلیدیش چه معلوم. *** با احتیاط که مسیر لغزنده است! موفق باشید
  • شایان IR ۲۱:۱۲ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
    0 0
    سلام من 15سالم هست و در سن بلوغ هستم میخواستم بدونم اگر بخواهم ازدواج موقت کنم با چه خانم هایی میتوانم ازدواج کنم ؟ اون خانوم حتما باید مطلقه با بچه باشد؟ اگر مطلقه باشد و پرده بکارتش را از دست داده باشد و بچه اینداشته باشد هم میتوانم ازدواج موقت کنم؟
  • حقگو IR ۱۹:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۶
    0 0
    ...ادامه، چنانکه عمر بارها می گفت اگر علی نبود عمر هلاک می شد.ما اهل سنت معتقدیم که دو شخص در قیامت اجازه شفاعت امت اسلام را دارند.حضرت ختمی مرتبت(ص) برای مردان گنهکار و حضرت فاطمه زهرای مرضیه(س) برای زنان گنهکار امت که آن هم بعد از دویست سال سر به سجده داشتن و گریستن در صحرای جانگداز محشر اذن شفاعت می یابند و احدی غیر از این دو والا مقام اجازه شفاعت ندارند،همه به فکر نجات خود هستند و وانفسا می گویند بجز پیامبر و حضرت فاطمه که وا امتاه می گویند.پس ابوبکر و امثالهم در مقابل مقام دخت رسول الله عددی به حساب نمی آید که امام ایشان باشد. اگر هر کدام از این شخصیتها در پیشگاه خدا مقامی یافته اند که خدا خودش بهتر به آن واقف است فقط بخاطر خدمت به اسلام و پیامبر بدان دست یافته اند وگرنه چرا ابولهب که عموی پیامبر بود کافر و جهنمی از دنیا رفت؟چون دشمن اسلام و پیامبر بود.حضرت پیامبر هم مزد رسالتشان را در محبت خویشان و اهل بیت خود می دانند و آیا کسی محبوب تر از حضرت فاطمه در نزد پیامبر بوده است؟ ما اهل سنت نه تنها از این که محبت اهل بیت را در دل داشته باشیم افتخارمی کنیم بلکه گرد نعلین آن بزرگواران را توتیای چشم خود می کنیم وبه آن مباهات می نماییم چون پیامبرمان این را از ما خواسته اند اما وظیفه ای نسبت به محبت داشتن به خلفای سه گانه نداریم ولی نفرتی هم از آنها نداریم.امیدوارم پاسخ جنابعالی را داده باشم ولی شما بالآخره حدیث را نگفتید.
    • هادی IR ۱۲:۴۵ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۷
      0 0
      سلام جناب حقگو بی یاید از این بحث ها بگذریم و درمورد هجوم به خانه حضرت زهرا بحث کنیم من در بالا کامنتی نوشتم درمورد این که اثبات کنم که به خانه حضرت زهرا حمله شده است همان زنی که شما می گویید در آن دنیا زنان امت اسلام را شفاعت می کند قاتلانش خلیفه اول و دوم هستند.
    • حقگو IR ۱۷:۰۵ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۷
      0 0
      آقا هادی تندروی نکنید.اگر ابوبکر و عمر قاتلان حضرت فاطمه اطهر بوده باشند(که قطعاً و یقیناً نیستند)من اولین کسی خواهم بود که هزاران بار آنها را لعنت خواهم کرد اما بر من یقین حاصل نشده که آنها چنین جسارتی کرده باشند.چرا ما باید جانب دختر پیامبر را رها کنیم و از آن دو خلیفه حمایت کنیم؟ مگر ما سنی ها را چه فرض کرده اید؟ اما به هزار دلیل قابل اثبات عمر مرتکب چنین جنایتی نشده است و این تهمت و بهتانی است که هر کس شاخ و برگ و بالی بر آن افزوده است.پس من نمی توانم ریسک کنم و در روز قیامت یقه ام را به دست کسی بدهم که بخششی در کارش نیست آنهم به این بهانه که شیخ صدوق یا شیخ مفید و ... چنین روایت کرده اند.این دلیل موجهی در پیشگاه عدل الهی نخواهد بود.خداوند مسلماً در قیامت از من نخواهد پرسید که آیا تو معتقدی که عمر در را به پهلوی حضرت فاطمه زد و باعث شهادتش شد؟ به فرض محال اگر هم بپرسد خواهم گفت تویی که عالم الغیب و الشهاده هستی من از کجا باید یقین پیدا می کردم که این ادعا واقعیت دارد؟ پس ترسیدم تهمت بزنم و حق الناسی بر گردنم بماند. حالا آقا هادی اگر شما در این مورد به درجه یقین رسیده اید روز قیامت یقه عمر را بچسبید که چرا چنین کرد اما بترسید از روزی که یک صدم درصد شما اشتباه کرده باشید و این حرف از اساس تهمت باشد در آن صورت خلاصی از چنگ عمر محال خواهد بود.چون در قیامت خداوند حق الناس را از طرف خودش نخواهد بخشید حتی اگر مدعی حق الناس یک کافر باشد.آبرو بالاترین حق الناس است بطوری که انسان حاضر است همه ثروت و دارایی اش را بدهد اما آبرویش حفظ شود. اما یک تهمت می تواند آبروی چندین ساله فرد را بر باد دهد.
    • حقگو IR ۱۷:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
      0 0
      سلام آقا هادی عزیز مباحثه من و جناب حسن زاده به مدتها پیش بر می گردد و قرار بود من سوالات و ابهاماتم را راجع به مذهب تشیع بپرسم و ایشان لطف کنند و پاسخ دهند.و هر دو طرف تا سرحد امکان ملاک بحثمان قرآن و منطق باشدنه روایات ولی چون جنابعالی از من خواسته بودید که سریعاً به سوالات شما پاسخ دهم من هم پاسخ به شما را در اولویت قرار دادم ضمن اینکه در خلال آن سوالاتم را هم برای آقای حسن زاده مطرح کردم.گرچه ایشان به احترام شما سکوت کرده اند.بهرحال قصد جسارت نداشتم. بگذریم،این که شما خواسته باشید از طریق روایات ثابت کنید عمر قاتل حضرت فاطمه زهرا (س) بوده راه به جایی نخواهیم برد چون من هم دلایل منطقی و متقنی دارم که هرگز چنین کاری نکرده است. فقط چند نمونه فهرست وار می گویم: ۱. طبق تحقیقات اخیر خانه های مکه در آن زمان و از جمله خانه حضرت فاطمه در نداشته اند.۲.طبق روایات هنوز پیکر مطهر پیامبر(ص) تدفین نشده بوده پس در مجلس تعزیه باز بوده است۳. افراد زیاد دیگری از مهاجرین و انصار حضور داشته اند که در را باز کنند(اگر در ی وجود داشته و بسته بوده!) و حضرت فاطمه به عنوان صاحب عزا و گرفتار در غم رحلت پدر بزرگوارشان لزومی برای باز کردن در نداشته اند.۴. وقتی مرد، خدمتکار و یا فرزندان در خانه هستند غیرت عرب اجازه نمی دهد زن در خانه را به روی مرد غریبه باز کند. ۵.عمر مگر متخصص زدن در به پهلو و زدن سیلی به صورت فاطمه ها بود که دو بار این کار را تکرار کرد؟ یکبار در ماجرای اسلام آوردن خودش و داماد و خواهرش (که با کمال تعجب اسمش فاطمه بود)و یک بار هم در مورد حضرت فاطمه زهرا(س)، در هر دو مورد ماجرا دقیقاً تکرار میشود.فاطمه(خواهر عمر) بین در و دیوار گیر می کند اما سقطی رخ نمی دهد و عمر سیلی به صورت خواهرش فاطمه می زند.آیا احتمال نمی دهید برخی مغرضانه جای فاطمه خواهر عمر را با فاطمه زهرا(س) عوض کرده باشند؟ وگرنه مگر می شود دو واقعه عیناً تکرار شده باشد؟ طبق روایات شما،عمر ریسمان سیاه و سفید بر گردن حضرت علی(ع) انداخته بود و ایشان را کشان کشان برای بیعت با ابوبکر می برد! فقط کافیست امتحان کنید و طنابی به گردن کسی بیندازید و او را پشت سر خود بکشید.هنوز چند قدم برنداشته اید طرف خفه خواهد شدو...این دلایلی که ذکر کردم همه منطقی بودند فقط وجدان بیدار می طلبم که منصفانه و به دور از تعصب قضاوت کند.
    • حقگو IR ۱۳:۳۸ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۹
      0 1
      آقا هادی لطفاً پاسخ هایتان را نسبت به مواردی که ذکر کردم بفرمایید.
  • حقگو IR ۱۵:۴۵ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۷
    0 0
    سلام جناب حسن زاده سوالاتم را ادامه می دهم.۴.زکات و خمس،چرا با وجودی که در قرآن به موضوع زکات تاکید بسیار شده اما در مذهب تشیع بیشتر به خمس پرداخته شده در صورتیکه خمس فقط یکبار در قرآن و آنهم برای غنائم جنگی در زمان پیامبر (ص) آمده است که برای گسترش اسلام مصروف می شده و دیگر نافذ نیست اما علمای شیعه دامنه شمول خمس را آنچنان گسترده کرده اند که هیچکس در جامعه پیدا نمی شود مگر اینکه خمسی بر گردن داشته باشد پس همه نمازها و عبادات مردم مورد قبول در گاه خداوند نیست چون خمس نمی پردازند و خانه هایشان که با پول مشمول خمس ساخته شده غصبی است و نماز در آنها جایز نیست اما در مقابل موضوع زکات مسکوت رها شده و گفته می شود به ۹چیز تعلق می گیرد:غلات اربعه( گندم ، جو،خرما و کشمش)، انعام ثلاثه( شتر،گاو ،گوسفند)و نقدین(طلا و نقره) وجالبتر اینجاست که نقدین را به بهانه اینکه جنس پول کشور طلا و نقره نیست کنار گذاشته اند در حالیکه منظور از نقدین وجه رایج مملکت اسلامی است که ممکن است حتی وجود خارجی نداشته باشد مثل حسابهای بانکی که امکان دارد اصلاً پول فیزیکی ردو بدل نشود ضمن اینکه جنس پول هیچ کشوری در حال حاضر طلا یا نقره نیست و اسکناس کاغذی است. نتیجه این می شود که کشاورز و دامدار بیچاره روستایی باید زکات بدهد ولی کسی که گردش مالی سالیانه چند هزار میلیاردی و یا حساب بانکی آنچنانی دارد از دادن زکات معاف است. تازه بین خود کشاورزان هم تبعیض صورت می گیرد. گندم کار و جوکار باید زکات بدهد اما شالیکار که چندین برابر گندم درآمد دارد وآب بیشتری مصرف می کند از پرداخت زکات معاف است این است که حضرت علی(ع) در زمان خلافتشان دارندگان اسب را هم مشمول پرداخت زکات کردند تا نشان دهند زکات فقط همان چند مورد نیست بلکه آنها بعنوان نمونه و ویترین پرداخت زکات بوده اند.جای تعجب است که علمای شیعه چشم و گوش خود را بر این موضوع بسته اند.شاید یک دلیلش مقدار و نحوه مصرف خمس باشد که منافع بیشتری را نصیب برخی می کند. حتی نحوه مصرف خمس هم از ابهامات است که چرا عده ای بعنوان سادات و یا سهم امام و غیره بدون اینکه کاری انجام دهند و زحمتی بکشند سهمی از خمس داشته باشند مگر این تبعیض نیست؟ ۵.نماز،چرا شیعه نماز ظهر و عصر را با هم و نمازهای مغرب و عشاء را با هم می خوانند؟چرا امام حسین(ع) فقط نماز ظهر عاشورا را بجا آوردند؟...
    • هادی IR ۱۸:۳۸ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۷
      0 0
      جناب حقگو اگر قرار باشد تعصبی بحث کنیم نه شما به نتیجه می رسی نه ما من که هنوز اصلاً اسناد هجوم به خانه حضرت زهرا را که ((بزرگان اهل سنت گفته اند نه شیخ مفید))نه نوشته ام که سریع رد می کنید بزارید من اسنادش بنویسم بعد رد کنید. اولاً رفتار بسیار بد خلیفه دوم با زنان مقدمه ای بود برای اثبات هجوم به خانه حضرت زهرا لطفاً اول آنها را بخوانید بعد اسنادی را که می نویسم را هم بخوانید خود این بحث هم مقدمه ای است برای اثبات امامت امام علی از قرآن و احادیثی که در کتاب های اهل سنت آمده است فقط اسنادی که می نویسم را بخوانید دلیلی که اول رفتار بد خلیفه دوم با زنان را آوردم به خاطر این نبود که شما طرفدار عمر هستی خیر به خاطر این بود که فهم این موضوع که آیا کسی می تواند سرور زنان بهشت را بزند برایتان آسان شود دلیلی هم که می خواهم درمورد هجوم به خانه خضرت زهرا که تماماً بحثم از منابع برادران اهل سنت است بحث کنم این است که بفهمیم یک خلیفه اول دوم انسان های خوبی نبوده اند دو خلیفه اول دوم دنبال حکومت بودن و می خواهم از این بحث به بحث اثبات امامت امام علی از قرآن و روایت های اهل سنت برسم فقط قبل از این که اثبات کنم که خلیفه اول و دوم به خانه حضرت زهرا هجوم برده اند لطفاً روایت هایی که در کامنت های بالا نوشتم کامل بخونید جواب تک تک دلایل شما درمورد این که عمر و ابوبکر به خانه حضرت زهرا هجوم نبرده اند را هم مینویسم.البته اینم بگم جناب حقگو خودتان می دانید اگر می خواهید از همان اول کاری بحث را بسمت اثبات امامت امام علی به برید نه هجوم به خانه حضرت زهرا بگویید یا اصلاً می خواهید با من بحث نکنید بلکه با جناب حسن زاده بحث کنید این را هم بگویید.
    • حقگو IR ۱۰:۰۷ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
      0 0
      آقا هادی عزیز ،مباحثه من و جناب حسن زاده به مدتها قبل بر می گردد.قرار بود من سوالات و ابهاماتم نسبت به مذهب تشیع را بپرسم و ایشان لطف کنند و پاسخ دهند و قرار گذاشتیم ملاک پاسخگویی و استدلال هر دو طرف قرآن کریم باشد و تا سرحد امکان از احادیث و روایات استفاده نکنیم.الآن هم اگر بنا بر آوردن حدیث باشد احادیث و روایاتی از شیخ صدوق، شیخ مفید، کلینی، مجلسی، شیخ طبرسی،.شیخ عباس قمی و ... در مورد پیامبر و امام علی و امام حسن و بقیه ائمه وجود دارد که اگر نویسنده کتاب را نشناسی ممکن است هزار بار او را لعنت کنی.به خاطر حرمت پیامبر اکرم و ائمه ترجیح می دهم مثال نزنم اما اگر اصرار داشته باشید تعدادی از آنها را خواهم گفت که مو بر تن آدم غیرتی سیخ می کند. پس از بیان اینکه عمر چکار کرد و ابوبکر فلان، بجایی نخواهیم رسید چون متاسفانه هم در کتابهای شما و هم کتابهای ما موارد مشکل دار وجود دارد تنها کتاب و منبع قابل اعتماد قرآن مجید است که هیچ خلل و تناقضی در آن وجود ندارد.با این وجود مشتاقم استدلالهای شما را بشنوم.
    • حقگو US ۱۹:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۸
      0 0
      آقا هادی عزیز اگر بنا بر آوردن حدیث باشد احادیث و روایاتی از شیخ صدوق، شیخ مفید، کلینی، مجلسی، شیخ طبرسی،.شیخ عباس قمی و ... در مورد پیامبر(ص) و امام علی(ع) و امام حسن(ع)و... وجود دارد که اگر نویسنده کتاب را نشناسی ممکن است هزار بار او را لعنت کنی. ولی بنده به حرمت پیامبر اکرم و ائمه ترجیح می دهم مثال نزنم مگر اینکه اصرار داشته باشید. پس از بیان اینکه عمر چکار کرد و ابوبکر فلان، بجایی نخواهیم رسید چون متاسفانه هم در کتابهای شما و هم کتابهای ما موارد مشکل دار وجود دارد تنها کتاب و منبع قابل اعتماد قرآن مجید است که هیچ خلل و تناقضی در آن وجود ندارد.با این وجود مشتاقم استدلالهای منطقی شما را بشنوم. اما در بحث امامت حضرت علی(ع) و خلافت ایشان مواردی را عرض می کنم: اول اینکه ایشان بالآخره به خلافت رسیدند پس حقشان خورده نشد ثانیاً اگر امامت را خدا تعیین کرده پس کسی نمی توانسته آن را از حضرت علی بگیرد لذا بازهم حقی از ایشان ضایع نشده و سه خلیفه نمی توانسته اند این مقام ایشان را غصب کنند. آیا خداوند حضرت علی را بعنوان خلیفه تعیین فرمود یا امام و یا هر دو؟ اگر حضرت علی(ع) از جانب خداوند بعنوان خلیفه و جانشین پیامبر(ص) تعیین شده بود پس چرا آن حضرت حکمیت را پذیرفتند و چرا امام حسن(ع) از خلافت کناره گیری کردند؟ مگر نه اینکه این مقام و وظیفه را خدا به آنها داده بود؟ پس حتی اگر به قیمت جانشان هم تمام می شد مجاز نبودند این وظیفه خدادادی را پس بزنند و اجازه دهند کسی مثل ابوموسی اشعری برایشان تصمیم بگیرد و ایشان را با درآوردن انگشتر از انگشت خود از خلافت خلع کند.مگر نه این است که پیامبران بسیاری در راه ابلاغ رسالت خود شهید شدند اما کناره نگرفتند؟از جمله حضرت یحیی، حضرت زکریا، حضرت جرجیس نبی(که بقولی چندین بار به طرزی فجیع به شهادت رسید و دوباره زنده شد اما از رسالتش دست نکشید)،حضرت هارون و...(سلام الله علیهم اجمعین).مگر حضرت پیامبر در مقابل تهدیدات، آزار و سختگیریهای کفار تا پای جان مقاومت نکردند؟ پس مقام خلافت حضرت علی از سوی خداوند تعیین نشده بود که آن حضرت از ترس شهید شدن از آن صرفنظر کنند.
  • حقگو IR ۱۸:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۷
    0 0
    ادامه...(نماز) آیا کسی که نماز عصر را با ظهر می خواند یقین دارد که تا عصر زنده است؟ اصولاً چرا خداوند نمازهای پنجگانه را در پنج وقت مقرر فرمود؟ چرا در سه نوبت با تعداد رکعات بیشتر تعیین نفرمود؟ در پس هر نمازی فلسفه ای است که زمان و تعداد رکعات آنرا مشخص می کند که ذکر آنها از حوصله بحث خارج است. پس ما مجاز نیستیم جمع بین نمازها را انجام دهیم. سوال دوم در مورد نماز اینکه چرا نماز مسافر حتماً باید شکسته ادا شود در حالیکه قرآن از عبارت "لا جناح علیکم..." استفاده می کند یعنی اشکالی ندارد و یا حرجی بر شما نیست اگر در مسافرت بودید نمازتان را شکسته بخوانید(اگر کامل هم بخوانید صحیح است). سوال سوم راجع به نماز ،چرا در نمازهای سه یا چهار رکعتی در رکعت سوم و چهارم سوره حمد را نمی خوانید در حالیکه طبق احادیث نمازی که سوره حمد در آن تلاوت نشود مورد قبول نیست.سوال چهارم در این رابطه چرا در حالت سجده که فقط خاص خداوند است و هیچ اسمی جز اسم خدا و تسبیح او نباید برده شود برخی از امامان جماعت شما صلوات می فرستند و تقاضای تعجیل فرج امام زمان را دارند؟ در حالت رکوع و سجده هیچ دعایی نباید خوانده شود دعا در قنوت و تشهد باید درخواست شود چون حالت رکوع و مخصوصاً سجده نزدیکترین حالت بنده به پروردگارش است و نباید نام هیچکس در این حالت جز نام خدا برده شود همانطوریکه اگر در هنگام ذبح گوسفند بهمراه اسم خدا اسم دیگری برده شود گوشت آن حیوان حرام خواهد شد.فقط کافیست ۳ بار گفته شود بسم الله ،الله اکبر حتی الرحمن الرحیم هم نباید گفته شود. سوال ششم، چرا موقع رفتن به رکوع و از رکوع به سجده و هنگام سلام دادن هر دو دست خود را بلند می کنید؟ در حالیکه اهل سنت فقط قبل از تکبیره الاحرام دستها را تا برابر گوشها بالا می آورند به این نیت که دنیا و مافیها را پشت سرمان می اندازیم،فلسفه کار شما چیست؟
    • علی حسن زاده IR ۰۰:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۹
      0 0
      با سلام و خدا قوت فعلاً بحثتان را با برادر عزیز آقا هادی ادامه دهید بعداً در فرصتی به سوالات جنابعالی پاسخ خواهم داد و از نقطه نظرات شما و سایر دوستان بهره خواهم برد ان شاء الله
  • هادی IR ۰۰:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۷/۳۰
    0 0
    سلام جناب حقگو من بر دینی که از پدرم به من به ارث رسیده است پافشاری نمی کنم چون همونجوری که پیامبر خدا گفته بعد از من امتم به هفتاد سه فرقه تقسیم می شوند که فقط یکی از آنها رستگار و بقیه اهل دوزخ هستند حالا چون حدیث حفظ نیستم ممکنه یکم جابه جا گفته باشم این حدیث هم در منابع شیعی آمده هم منابع شما پس اگر شما به من اثبات کنید اهل دوزخ هستم من تا آخر عمرم لطف شما رو فراموش نمی کنم ولی اگر با دلیل عقلی و منطقی به من بگید پس از شما می خوام آن احادیث که درمورد امام علی و امام حسن..... هست را مثال بزنید.و اگر اثبات شود که اهل بیت انسان های درستی نبوده اند و مثل خلیفه دوم بوده اند من هم حرف شما را قبول می کنم اینم بگم من که نگفتم احادیث جعلی وجود نداره چرا وجود دارد ولی شما باید اثبات کنید که آن احادیثی که درمورد رفتار بسیار بد عمر با زنان نوشتم جعلی است نه این که بگویید چون با اعقاید من جور نیست جعلی است من نمی گویم آن احادیثی که قرار است به نویسید جعلی است من اثبات می کنم جعلی و اگر نتوانستم اثبات کنم آن حدیث جعلی است آن حدیث را قبول می کنم.بگذریم اولاً درمورد کدام تحقیق حرف می زنید روایت هایی که خود آن افراد به آن استناد می کنند خودش جواب دارد یعنی جواب همان احادیث را می شود داد ولی اگر آن روایت هارا بنویسید جوابش را می دهم دوماً بسیاری از احادیث هستن که نشان می دهند که خانه های مکه نه تنها در داشتن بلکه قفل هم داشته اند که چون خودتان گفتید دیگر حدیث نه نویس نمی نویسم ولی اگر خواستید می نویسم.درمورد تاریخ دفن پیامبر آن چیزی که روایت های اهل سنت گفته اند سه روز بعد از شهادت پیامبر بوده است اما هجوم به خانه حضرت زهرا به احتمال زیاد چهل یا پنجاه روز بعد از شهادت پیامبر بوده است هر چه بوده است کمتر از چهل روز نبوده است پس چگونه می گوید پیکر پیامبر هنوز دفن نشده بوده است لطفاً اگر می شود روایت هایش را بنویسید.درست است که حضرت زهرا صاحب عزا بوده است ولی در کمترین حالت چهل روز از وفات پیامبر گذشته بوده است(در بعضی روایت ها بیشتر از چهل روز هم گفته شده ولی ما کمترین حالت گفتیم)پس ربطی ندارد بگوییم صاحب عزا نمی تواند در را باز کند اولاً از شهادت پیامبر چندین روز گذشته بود دوماً مگر صاحب عزا نمی تواند در را باز کند من هزار نفر را می شناسم که پدر یا مادرشان را......
    • حقگو IR ۲۰:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۷/۳۰
      0 0
      سلام آقا هادی برادر گرامی چرا باید من و شما یکدیگر را به جهنم بشارت دهیم در حالیکه قرآن می فرماید: الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى‌ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ؟ كسانى‌كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند خوشا بحالشان و سرانجام نيكويى دارند. ونیز می فرماید: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ خداوند به كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند، وعده‌ى آمرزش و پاداشى بزرگ داده است. کدامیک از این دو آیه و آیات بیشمار دیگر با همین مضمون می گوید که مثلاً الذین آمنوا و کانوا شیعاً اثنی عشریاً طوبی لهم و حسن مآب.ویا اینکه وعدالله الذین آمنوا و کانوا سنّیّاً حنفیَّاً لهم مغفره و اجر عظیم.در هر دوی این آیات عظیم الشان و آیات مشابه فراوان دیگر،ایمان و عمل صالح در کنار هم آمده است و مایه فلاح، رستگاری،فرجام نیکو،آمرزش و پاداش بزرگ معرفی شده اند و هیچکدام به فرقه و مذهب اشاره ای ندارد. شرط پذیرفته شدن عمل صالح، ایمان است و برعکس. پیامبران و ائمه آمده اند تا این دو پدیده ایمان و عمل صالح در فرد و جامعه تجلی پیدا کند و به منصه ظهور برسد و همچون مشعل و چراغ هدایت بودند تا مردم راه مستقیم به سوی سعادت ابدی را بیابند و دنبال کنند نه اینکه خود امامان یا پیامبران هدف باشند. آنها مصباح الهدی امت بودند و الگو و نمونه عینی و کامل و تجسم یافته ایمان و عمل صالح بودند که دیگران باید از سیره ، گفتار و کردارشان سرمشق بگیرند. از آنجا که خداوند در قرآن هدف خلقت انسان را عبادت (ایمان و عمل) می داند و راه سعادت او را از هر کسی بهتر می شناسد پیامبران را فرستاد تا مردم را به این سعادت رهنمون باشند تا بندگی طاغوت نکنند و سعادتشان تضمین شود و این لطف و منتی بود که خداوند سبحان بر بندگانش ارزانی داشت چنانکه می فرماید: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ‌ همانا خداوند بر مؤمنان منّت گذاشت كه در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيخت، تا آيات او را بر آنها تلاوت كند و آنان را پاك كرده و رشد دهد و به آنان كتاب و حكمت بياموزد...
    • حقگو IR ۲۳:۲۹ - ۱۳۹۹/۰۷/۳۰
      0 0
      ... ادامه ...هر چند كه پيش از آن، قطعاً آنها در گمراهى آشكار بودند. پس فلسفه بعثت انبیاء تزکیه و تعلیم کتاب (شریعت و دین و دستورات زندگی سعادتمندانه ) بوده است و انبیاء وسیله ای برای این امر پروردگار بودند نه هدف و غایت. چنانکه قرآن، حنفا را که در زمان پیامبر(ص) و قبل از بعثت ایشان به آیین حضرت ابراهیم (ع)و یکتا پرست بودند اهل سعادت و بهشت معرفی می کنند در حالیکه آیین یهودیت و مسیحیت متاخرتر از آیین ابراهیمی می باشد اما چون این دو آیین تحریف شده و به شرک آلوده شده است پیروان آنها مشرکند و صابئین اهل بهشت و رستگاری. پس پیامبر و امام هدف نیست بلکه وسیله است. بلد راه است و نمونه ای بارز از مومن واقعی. پس نه من و نه شما هیچیک نمی توانیم و نباید دیگری را اهل دوزخ بنامیم و به حساب آوریم چون هر دوی ما گوینده کلمه طیبه لا اله الا الله و محمد رسول الله هستیم و این یعنی در حصن و حصار امن و ایمان الهی قرار داریم طبق حدیث قدسی" کلمه لا اله الا الله حصنی، فمن دخل حصنی امن من عذابی" هیچ شرط و شروطی هم خداوند مقرر و معین نکرده است.این است که می گویم قرآن باید ملاک باشد و مرا از آوردن حدیث و روایات معذور دارید چون حاصلی جز آشفتگی ذهنی و خرد شدن اعصاب در پی نخواهد داشت. این که خانه های مکه در نداشتند دلیل عقلی و نیز قرآنی دارد،دلیل قرآنی آن،يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ترجمه : اي كساني كه ايمان آورده ايد! به خانه هايي كه منزل شما نيست پيش از آنكه اجازه بگيريد و بر اهل آن سلام كنيد، وارد نشويد. اين دستور به نفع شماست شايد پند گيريد. معناي ((استيناس )) اجازه خواستن و اعلام ورود است كه به گفته ي روايات مي تواند با ذكر خدا باشد و يا صداي پا و سلام كردن و امثال آن باشد.( تفسیر نور سوره نور.آقای قرائتی). اگر خانه ها در می داشتند نیازی به صدای پا، سلام کردن و ... نبود فقط کافی بود دق الباب می کردند.اما دلیل عقلی، در مکه فقط درخت خرما می روییده و از تنه درخت خرما بخاطر بافت خاصش اصلاً نمی توان تخته و الوار بدست آورد...ادامه دارد
  • هادی IR ۰۰:۴۲ - ۱۳۹۹/۰۷/۳۰
    0 0
    اولاً چهل روز از شهادت پیامبر گذشته بود دوماً زمان هجوم به خانه حضرت زهرا به غیر از امام حسن امام حسین و امام علی و شاید حضرت زینب چهار نفر دیگر در خانه بوده اند پس آنقدروآدم در خانه نبوده است که بگویم چرا از بین آن همه کس صاحب عزا در را باز کرد اما از این ها بگذریم غیرت عرب!کدام غیرت برادر من درمورد اعرابی صحبت می کنید که چند سال قبل دختراتشان را زنده به گور می کرند و زنانشان را با هم عوض می کردند و وقتی پدر پسر می مرد زن پدر (نا مادری)به ارث پسر می رسید و مردانی بودند که جلوی شوهر خواهرش خواهرش را می زدند(عمر)بعد یعنی این آدم ها غیرت داشته اند.پس درمورد غیرت هرکسی حرف بزنید به غیر از غیرت عرب که خنده دار است درست است که آن زمان اعراب مسلمان شده بودن ولی یک شبه کسی آدم با حیا و خوبی نمی شود.البته درمورد امام علی قطاً با بقیه اعراب فرق می کرده است ولی خوب این که زن آدم در را باز کند چه اشکالی به غیرت مرد دارد.درمورد شباهت کتک زدن خواهر عمر به دست عمر و ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا اولاً عزیز من کدام شباهت من اتفاقاً در بین احادیثی که درمورد رفتار بسیار بد عمر با زنان نوشته بودم این حدیث را هم نوشته بودم در اینجا نه خبری از در هست نه دیوار و فقط یک سیلی به خواهرش می زند(من کار بسیار زشت خلیفه دوم را تأیید نمی کنم ولی با قضیه هجوم به خانه حضرت زهرا مقایسه کنیم می فهمیم که ای کاش که یک سیلی می زد)بله درست است احتمال می دادم ولی اگر گفته شما درست باشد و این موضوع ساخته دست تشیع باشد منابع اهل سنت آن را نقل نمی کردن که اگر خواستید نقل های تاریخی که اهل سنت این موضوع نقل کرده اند را بدانید بگوید تا بنویسم.
    • حقگو IR ۱۶:۲۳ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۱
      0 0
      ...ادامه،علمای خودتان نوشته اند که هنوز پیکر پاک پیامبر(ص) تدفین نشده بود که شورای سقیفه برگزار شد و عمر به خانه حضرت فاطمه(س) حمله کرد و ... حالا چهل روز بعد از رحلت پیامبر(ص) بوده من خبر نداشتم. اینکه بجز حضرت فاطمه(س) حداقل چهار نفر دیگر در خانه بوده اند که در را به روی عمر باز کنند مورد قبول همه و از جمله خود جنابعالی است. در مورد غیرت عرب نسبت به ناموسش جای هیچ بحثی نیست. یک دلیل اینکه عرب جاهلیت دخترانشان را زنده بگور می کردند همان بحث غیرتشان بود که نمی خواستند دخترانشان به دست دشمن بیفتند و مایه سرشکستگی شان شوند. در کتابهای (اصلی و نه دست برده شده) اهل سنت هرگز اشاره ای به حمله به خانه حضرت فاطمه نشده است. وانگهی در مورد زمان بقول شما شهادت حضرت فاطمه (س) حداقل دو و حتی سه روایت وجود دارد که هرکدام یک ده روز است و از آن مهمتر در مورد رحلت نبی اکرم (ص) حداقل سه روایت با فاصله زمانی قابل توجه وجود دارد. حال سوال اینجاست که چطور تاریخ نویسان در مورد رحلت حضرت پیامبر(ص) اینهمه اختلاف نظر دارند اما در مورد اینکه عمر به خانه نبوت حمله و چنین و چنان کرد مو به مو موارد و جزئیات را بخاطر دارند و هر سال بر این موارد افزوده می شود؟ خواهش می کنم برای یک بار هم که شده تعصب را کنار بگذارید و بیطرفانه قضاوت کنید و ذهنتان را از روایاتی که شنیده اید برای یک لحظه هم که شده پاک کنید و به این سوال تامل بفرمایید...
  • هادی IR ۰۱:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۷/۳۰
    0 0
    درست است که امام علی بالاخره به خلافت رسید اما سال ها خلافت از ایشان غصب شده بود حق ایشان بالاخره سال ها گرفته شده بود ولی پس داده شد که بعد از ایشان هم متأسفانه دوباره از اهل بیت گرفته شد.اصلاً پیامبری با امامت فرق می کند پیامبر برای یک قوم خاص می آمد ولی امام برای همه ی جهانیان می آید مثلاً حضرت هود برای هدایت قوم ثمود آمده بود پیامبر دعوت کننده است یعنی مثل حضرت نوح که به خاطر تبلیغ دینش آنقدر می زدنش که بی هوش می شد اما امام فرق دارد امام هرجا می رود تو باید دنبالش بودویی و هر طرف می رود بروی ولی پیامبری فرق می کرد خود پیامبر کسی است که دنبال تو می آمد(البته رسول خدا هم امام بود هم پیامبر) حتی پیامبر هم وقتی بعضی از افراد گوساله پرست شوند برای این که تفرقه در در آن قوم پیش نیاید سکوت می کند(هارون)چه برسد به امام حتی پیامبران هم مثل هارون وقتی می دیدند که اگر حرف بزنند اوضاع خراب تر می شود سکوت می کردند این که بگویم چرا امامان سکوت کردند به خاطر این بود که اوضاع خراب تر می شد اگر حرف بزنند امامان ما از عقیده شان منصرف نشدند فقط سکوت کردند چون می دانستن که اگر حرف بزنند چه می شود (نه از ترس جان)امام حسین اثبات کرد که حتی اگر سرش روی نیزه برود از عقیده اش دست بر نمی دارد مثلاً چرا امام علی سکوت کرد با این که ابوسفیان بهش نامه فرستاد که نباید خلیفه اول خلیفه شود و گفت من هواتو دارم امام جوابش نداد چون می دونست اگر حرفی بزند و حقش را بخواهد پس بگیرد امپراطوری های روم و ایران به اون منطقه چشم دوختن و اگه به بینند اوضاع یکم خرابه حمله می کنند و اسلام نابود می شه.(اینم بگم ابوسفیان آدم بیشرفی بوده اما به خاطر منافع خودش می گفت که نباید خلیفه اول خلیفه شود وگرنه امام علی امام نمی دونست)
  • هادی IR ۰۱:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۷/۳۰
    0 0
    درست است که امام علی بالاخره به خلافت رسید اما سال ها خلافت از ایشان غصب شده بود حق ایشان بالاخره سال ها گرفته شده بود ولی پس داده شد که بعد از ایشان هم متأسفانه دوباره از اهل بیت گرفته شد.اصلاً پیامبری با امامت فرق می کند پیامبر برای یک قوم خاص می آمد ولی امام برای همه ی جهانیان می آید مثلاً حضرت هود برای هدایت قوم ثمود آمده بود پیامبر دعوت کننده است یعنی مثل حضرت نوح که به خاطر تبلیغ دینش آنقدر می زدنش که بی هوش می شد اما امام فرق دارد امام هرجا می رود تو باید دنبالش بودویی و هر طرف می رود بروی ولی پیامبری فرق می کرد خود پیامبر کسی است که دنبال تو می آمد(البته رسول خدا هم امام بود هم پیامبر) حتی پیامبر هم وقتی بعضی از افراد گوساله پرست شوند برای این که تفرقه در در آن قوم پیش نیاید سکوت می کند(هارون)چه برسد به امام حتی پیامبران هم مثل هارون وقتی می دیدند که اگر حرف بزنند اوضاع خراب تر می شود سکوت می کردند این که بگویم چرا امامان سکوت کردند به خاطر این بود که اوضاع خراب تر می شد اگر حرف بزنند امامان ما از عقیده شان منصرف نشدند فقط سکوت کردند چون می دانستن که اگر حرف بزنند چه می شود (نه از ترس جان)امام حسین اثبات کرد که حتی اگر سرش روی نیزه برود از عقیده اش دست بر نمی دارد مثلاً چرا امام علی سکوت کرد با این که ابوسفیان بهش نامه فرستاد که نباید خلیفه اول خلیفه شود و گفت من هواتو دارم امام جوابش نداد چون می دونست اگر حرفی بزند و حقش را بخواهد پس بگیرد امپراطوری های روم و ایران به اون منطقه چشم دوختن و اگه به بینند اوضاع یکم خرابه حمله می کنند و اسلام نابود می شه.(اینم بگم ابوسفیان آدم بیشرفی بوده اما به خاطر منافع خودش می گفت که نباید خلیفه اول خلیفه شود وگرنه امام علی امام نمی دونست)
  • هادی IR ۱۲:۲۵ - ۱۳۹۹/۰۷/۳۰
    0 0
    سلام جناب حقگو اول این بگم در کامنت قبلی به اشتباه نوشتم قوم حضرت هود قوم ثمود بود اما قوم حضرت صالح قوم ثمود بود و من این اشتباه نوشتم.بگذیریم مقام امامت از پیامبری بالاتر است چون در آیه ۱۲۴سوره بقره خدای متعال می فرماید:(و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین)معنی:(هنگامی که خداوند ابراهیم را آزمود و او به خوبی از عهده آزمایش برآمد خداوند به او فرمود من تورا امام قرار دادم ابراهیم فرمود از دودمان من چه(آیا اون ها هم امام میشن)خداوند فرمود عهد من به ظالمان نمی رسه.من یک سوال از شما دارم آیا قبل از اون آزمون ابراهیم پیامبر بود یا نبود اما ابراهیمی که پیامبر بود امام شد پس می فهمیم امامت یک مقامی است که از پیامبری بالاتر است و در ادامه ابراهیم می پرسه خدایا آیا بچه های من هم امام میشن خدا می گه عهد من به ظالم ها نمی رسه پس می فهمیم امام باید معصوم باشه چون خدا خودش در این آیه همین گفته.شما پرسیدید آیا خدا امام علی خلیفه قرار داد یا امام خداوند امام علی را امام قرار داد ولی چرا خلافت برای امام علی است چون خلافت اصلاً برای غیر معصوم باطل است و خلافت فقط برای امامان است چون امامان جانشین خداوند و خلیفة الله روی زمین هستند به همین دلیل اگر حکومت رهبرش اصلاً معصوم نباشد آن حکومت باطل است از امام علی خلافت گرفته شد وگرنه هیچ کس تمی توانست مقام امامت از امام علی بگیرد به غیر از خدا به همین دلیل است که ما می گویم امام علی حقش قصب شد البته حتی خود پیامبر هم گفته بود بعد از من جانشین کیست پس حتی اگر امام علی امام هم نمی بود خلافت از ایشان غصب شد آن هم سال ها ولی آخر سر به ایشان رسید ولی متأسفانه بعد از ایشان دوباره خلافت از ائمه گرفته شد اصلاً بیاید عقلی نگاه کنم بهترین کس برای خلافت چه کسی بود آیا کسی بهتر از امام علی را می شناسید در کتاب مستدرک الصحیحین آمده امام علی در کعبه بدنیا آمد شما اصلاً می تونی فکر کنی امام علی چه مقامی داره کسی که در کعبه بدنیا آمده است کسی که خداوند خواست تا آدم (ع)به نام اون قسم بخوره تا بخشیده بشه.از لحاظ های دیگه هم امام علی از سه خلیفه دیگر خیلی بهتر بود پس چرا خلیفه نشد.اسنادش در کتاب خودتان هم هست که پیامبر امام علی را به عنوان جانشین خود تعیین کرد این توهین است به پیامبر که
  • هادی IR ۱۲:۳۲ - ۱۳۹۹/۰۷/۳۰
    0 0
    خواهش می کنم جواب من بدید اگه پیامبر جانشینش خودش انتخاب می کرد دیگه خبری از شیعه سنی نبود پس نعوذبالله باید بگیم پیامبر عقلش نکشید که جانشین انتخاب کنه نه انتخاب کرد و اسنادش در کتاب های خودتان هم هست ولی قبول نکردند تا امام علی جانشین پیامبر باشد امام علی که از تمام آنها برتر بود از هر لحاظ که بگویید برتری داشت را پس زدن و خودشان خلافت را بدست گرفتن.
  • حقگو IR ۲۳:۵۶ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۱
    0 0
    در مورد خلافت حضرت علی(ع) عرض کردم که هدف از ارسال رسل و آمدن امامان، شناساندن راه سعادت دنیا و عقبی به مردم است و خود امام هدف نیست یعنی دین قائم به شخص نیست. حال فرض می کنیم ائمه به ترتیب و بدون اینکه کسی خلافت و امامت را از آنان غصب کند روی کار می آمدند تا اینکه نوبت به امام دوازدهم می رسید،خوب بعد چه می شد؟ آیا از دوازده امام هم بیشتر داریم؟ حداکثر یک دوره صد و پنجاه یا دویست ساله طول می کشید. بازهم که اجباراً خلافت به غیر معصوم می رسید در حالیکه بنا به فرموده جنابعالی خلافت غیر معصوم (غیر امام) باطل است حال این تناقض را چگونه برطرف می کنید؟ الآن هم طبق قول امام خمینی و مقام معظم رهبری حفظ نظام اسلامی از اوجب واجبات و بالاتر از جان امام زمان است این هم با فرمایش شما در تضاد است چون مسلماً امام خمینی و رهبری معصوم نبوده و نیستند و خود این دو بزرگوار هم چنین ادعایی ندارند. فرموده بودید مقام امامت از نبوت بالاتر است و همچنین اینکه حضرت علی در خانه کعبه بدنیا آمدند و از سویی دیگر طبق حدیث قدسی "لولاک لما خلقت الافلاک" ای پیامبر اگر تو نبودی جهان را خلق نمی کردم" و آنچه که در کتب شما در ادامه این حدیث آمده است " و لو لا علی لما خلقتک" و اگر علی نمی بود تو را (ای پیامبر) خلق نمی کردم"، چرا خدا مستقیماً به حضرت علی وحی و ایشان را بعنوان پیامبر انتخاب نفرمود؟ چون هم مقام حضرت علی طبق اضافه ای که به این حدیث شده از مقام پیامبر بالاتر بود و هم ایشان در خانه کعبه بدنیا آمده بودند که خود فضل و امتیاز دیگری بر حضرت پیامبر(ص) بود و هم امام بودند سوال این است که چرا خداوند اصلح و افضل را انتخاب نکرد؟ در اینصورت دیگر هیچ اختلافی هم پیش نمی آمد و حضرت علی از همان اول زمامدار امت می شدند.اینکه خداوند از حضرت آدم خواست که به نام حضرت علی قسم بخورد که بخشیده شود را اولین بار است که می شنوم.و در آخر من هم می گویم حضرت علی(ع) از سه خلیفه دیگر بالاتر و اصلح برای امر خلافت بودند اما دیرتر به خلافت رسیدند ولی این خلافت بار مسئولیت سنگینی بود که بر دوش آن حضرت افتاد و هیچ امتیاز و ارزشی برایشان نداشت که بنا به فرموده خودشان از عطسه بزی هم در نزد ایشان بی ارزش تر بود،حال این خلافت چه تحفه ای بود که کسی آنرا غصب کرده و ایشان را کنار زده و حقشان را ضایع کرده باشد؟
  • هادی IR ۱۵:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۲
    0 0
    سلام جناب حقگو شما آخرش هم اثبات نکردید که روایت هایی که درمورد رفتار بد خلیفه دوم با زنان نوشتم جعلی است به بینید اگر همین حالا روایت هایی درمورد رفتار بد چهارده معصوم بنویسید من اثبات می کنم که جعل است دلایل عقلی می گویم یا به هرشکل دیگری ولی آخرش اثبات می کنم جعل است اما شما تنها جوابی که درمورد جعل بودن آن احادیث دادید این بود که آن کتاب ها دست کاری شده اند اولاً کدام کتاب های شما دست کاری شده اند با کدام دلیل می گوید آن کتاب ها دست کاری شده اند (بالاخره تاریخ صدر اسلام را فقط اهل سنت نقل کرده اند و ما شیعیان تاریخ صدر اسلام را از کتاب های اهل سنت می خوانیم)چه کسی در آن کتاب ها دست برده است چه چیز هایی اضافه کرده به چه دلیلی همچین کاری کرده است دلیلش چه بوده.این که می فرمایید بیاید قرآنی صحبت کنیم و بدون روایت ها اماکان ندارد بشود همچین کاری کرد چون ما باید به بینیم منظور خداوند در این آیه چیست به همین دلیل می رویم و نقل های تاریخی را می خوانیم و می بینیم چرا این آیه نازل شد دلیلش چه بود روایت هارا می خوانیم تا بفهمیم منظور این آیه از قرآن چیست برای این که بفهمیم منظور این آیه چیست پیش علمای دینی مان می رویم آن ها هم با استفاده از نقل های تاریخی و آیات دیگر قرآن می گویند منظور این آیه قرآن چیست پس اصلاً غیر ممکن است بتوانیم بدون روایات قرآن را تفسیر کنیم اصلاً بدون روایات نمی توانیم بفهمیم منظور قرآن چیست.بگذریم.در این که پیامبران و امامان برای هدایت بشر فرستاده شده اند کسی شک ندارد اما درمورد این که فرمودید من شما را به جهنم بشارت دادم نه اینگونه نیست به بینید ما باید تحقیق کنیم و به فهمیم حرف شیعیان حق است یا حرف اهل سنت حق است بعد به حرف حق ایمان بیاوریم و عمل صالح انجام بدهیم بعد قطاً اگر به حق ایمان بیاوریم و عمل صالح هم انجام بدهیم قطاً از اهل بهشت خواهیم بود.درمورد این که فرمودید از درخت نخل نمی شود نه تخته بدست آورد نه الوار اگر حرف من باور نمی کنید همین الان در اینترنت سرچ کنید محصولات درخت نخل می بینید یکی از محصولات درخت نخل چوبش هست که از آن نردبان می سازند خانه می سازند......یا اصلاً سرچ کنید چوب درخت نخل به بینید چه می آید.(ادامه دارد)
    • حقگو IR ۱۹:۰۴ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۲
      0 0
      سلام و درود آقا هادی اینکه عمر رفتار بدی با زنان داشته یا نداشته است اهمیتی ندارد و چیزی را اثبات نمی کند، اما من چند سوال اساسی پرسیدم که جواب ندادید از جمله: اگر خداوند حضرت علی(ع) را به خلافت برگزید چرا آن حضرت تن به حکمیت دادند و چرا حضرت امام حسن (ع) از خلافت کناره گیری کردند؟ چرا جزئیات حمله به خانه حضرت فاطمه (س) دقیقاً نقل می شود مانند بین در و دیوار ماندن حضرت فاطمه، سیلی زدن عمر، به آتش کشیدن خانه نبوت،...حتی رنگ طنابی که به گردن حضرت علی(ع) انداخته می شود ذکر شده است _ بگذریم از اینکه نمی توان طناب به گردن کسی انداخت و او را دنبال خود کشید چون بلافاصله خفه می شود _ و هر سال هم مواردی اضافه می شود اما تاریخ دقیق وفات حضرت فاطمه و از همه مهمتر رحلت حضرت پیامبر(ص) مشخص نیست و چندین روایت برای هر کدام وجود دارد مگر از ارتحال پیامبر واقعه ای مهم تر هم در جهان اسلام وجود داشته است؟ این موضوع شک شما را برنمی انگیزد که عمداً این موارد برجسته و پر رنگ شده اند؟ آیا نظام جمهوری اسلامی باطل است با وجودی که غیر معصوم آنرا اداره می کند؟ چون شما فرمودید حکومت غیر امام باطل است. آیا اگر هر دوازده امام به خلافت می رسیدند بعد از امام دوازدهم خلافت و زعامت امت به اجبار به غیر معصوم نمی رسید؟ چرا حضرت علی(ع) به جای پیامبر(ص) به نبوت برگزیده نشدند در حالیکه بنا بر اعتقادات شیعه ایشان امتیازات زیادی نسبت به پیامبر داشتند، قسم خوردن حضرت آدم(ع) به ایشان و بخشیده شدن، البته موارد دیگری هم ذکر شده است مانند بردن نام حضرت علی و سوار کشتی شدن حضرت نوح (ع)، ذکر یا علی گفتن حضرت ابراهیم(ع) و نجات از آتش نمرود، ذکر نام ایشان بوسیله حضرت موسی(ع) و شکافتن دریا، بردن نام ایشان و زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی مسیح (ع))، افضل بودن مقام ایشان نسبت به مقام پیامبر(ص) طبق حدیث قدسی "...لو لا علی ما خلقتک"، ... فکر نکنید این موارد را من از خودم نوشته ام، همه این موارد و ادعاها در کتب روایی و حدیث اهل تشیع موجود هستند.خلافتی که بقول خود حضرت علی از عطسه بزی و آب بینی شتری و‌..‌. پیش آن حضرت بی ارزش تر بود چرا ایشان باید سر در چاه کنند و از اینکه حقشان غصب شده شکوه کنند؟ بگذریم در مورد دست بردن در کتابهای اهل سنت سوال فرموده بودید دلیلش متفاوت بودن چاپ قدیم و چاپ جدید این کتابهاست...
    • هادی IR ۱۱:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۳
      0 0
      سلام جناب حقگو من دو تا کامنت جدید نوشته بودم که هم زمان با ارسال این کامنت شما ارسال شد و در اون دو کامنت جواب بعضی از سوالات شما رو داده بودم ولی الان جواب تک تک سوال های شما رو به صورت خلاصه می نویسم. درمورد حق بودن جمهوری اسلامی در اون دو کامنت جدید هم توضیح دادم فقط حکومت ولی معصوم حق است یا حکومتی که برای حکومت ولی معصوم باشد و جمهوری اسلامی برای ولی معصوم است جمهوری اسلامی روز اول شعار خودش گفت(خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما)پس جمهوری اسلامی برای ولی معصوم است پس جمهوری اسلامی حق است درمورد این که بعد از امام دوازده هم چه می شود در روایت های ما آمده است امام حسین دوباره زنده می شود و حکومت را بدست می گیرد بعد از ایشان هم امامان دیگر پشت سر هم و چندین بار این کار تکرار می شود تا قیامت هر کدام از امامان چند هزار سال هم حکومت می کند پس حکومت ولی معصوم باز هم بدست ولی معصوم دیگری سپرده می شود درمورد این که مگر می شود کسی بمیرد و دوباره زنده شود بله می شود اگر داستان عزیر پیامبر (امیدوارم اسمش درست نوشته باشم)در قرآن را بخوانید می فهمید که یک نفر می تواند دو بار زندگی کند یا اصلاً زنده کردن مردگان بدست حضرت عیسی یا داستان اصحاب کهف اما درمورد مقام امام علی من این گفتم ولی یک بار دیگه هم میگم من اون حدیث اگر علی نمی بود تو را خلق نمی کردم قبول ندارم و می گم از جعلیات تاریخ چون هیچ کس نیست که بگه مقام امام علی از پیامبر بیشتر در همان حدیث حاکم نیشابوری که می گوید حضرت آدم برای وین که توبه اش پذیرفته بشه گفت یا حمید به حق محمد یا عالی به حق علی.....از اینجا می فهمیم مقام پیامبر بیشتر از حضرت علی است چون اول می گه یا حمید به حق محمد بعد می گه یا عالی به حق علی درمورد چیز های دیگه ای هم که گفتی مثل زنده کردن مرده حضرت عیسی به نام امام علی من تا حالا نشنیده بودم و نمی دانم چه کسی همچین حرفی زده ولی اگر هم بوده اسم تمام پنج تن با هم بوده نه فقط امام علی درمورد آب بینی بز امام علی نمی گه حکومت برای من مثل آب بینی بز بی ارزش است بلکه می گوید دنیا برای من مثل آب بینی بز بی ارزش است که برای تک تک امامان ما این دنیا بی ارزش است و آن دنیا اصل است و مخصوص حضرت علی نیست ولی در همین دنیای بی ارزش نعمت داشتن ولی معصوم از مردم گرفته شد(ادامه دارد)
    • هادی IR ۱۱:۵۹ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۳
      0 0
      (ادامه مطالب)ولی در همین دنیا بی ارزش نعمت داشتن ولی معصوم (با قرآن می شود معصوم بودن امام علی اثبات کرد)از مردم گرفته شد چه کسی گفته امام علی سر چاه به خاطر غصب شدن خلافت از خودش گریه می کرد اما با این حال مظلومیت امام علی خیلی زیاده فقط در حد خلافت نبینید اینکه ناموسش جلوی چشم هاش زدن مظلومیت خیلی زیادی است درمورد این که چرا امام علی حکمیت پذیرفت ولی امام حسن نه دلیلش شراط آن زمان بود به بینید زمان ها با هم فرق می کند شما گفتید پیامبران جان خودشان را در راه دین از دست دادند این به خاطر این بود که آن زمان صلاح بود جانشان را بدهند ولی اگر پیامبران می فهمیدند اگر حرف بزنند در جامعه تفرقه ایجاد می شود سکوت می کردن مثل حضرت هارون حضرت هارون برادر حضرت موسی بود وقتی حضرت موسی رفت تا تورات را از کوه (اگر اشتباه نکنم)طور بیارد(تورات یکدفعه تمام کتابش نازل شد بر خلاف قرآن)(این داستان اگر اشتباه نکنم در سوره اعراف آمده است)وقتی حضرت موسی رفت تا تورات رو از کوه طور بیارد رهبری قوم بنی اسرائیل به حضرت هارون سپرد زمانی که حضرت موسی با تورات برگشت دید قومش گوساله پرست شدن حضرت هارون پیدا کرد و به هش گفت چرا چیزی به این قوم نگفتی جواب داد ترسیدم تفرقه بین قوم بیفتد پس از این داستان که در قرآن آمده می فهمیم بستگی به زمان داره حتی اگه قومی گوساله پرست بشند پیامبر به خاطر تفرقه نیفتادن در اون قوم سکوت می کنه پس زمان ها با هم فرق می کنه چرا امام حسن حکومت نپذیرفت (بگذریم از این که راه دیگه ای نداشت)چون صلاح دید که این کار بهتر از این که حکومت به پذیره امامان ما هیچ کدام ار عقیده شان منصرف نشدند امام حسین این اثبات کرد که حتی اگر سرش روی نیزه برود حاضر نیست تا با یزید بیعت بکند چرا حضرت زکریا حتی جانش را برای عقیده اش داد ولی حضرت هارون سکوت کرد چون شرایط جامعه آن روز اینگونه بود که باید حضرت زکریا جانش می داد و حضرت هارون سکوت می کرد و اگر جای اینها با هم فرق می کرد یعنی اگر حضرت زکریا جای حضرت هارون بود حضرت زکریا هم سکوت می کرد به خاطر شرایط جامعه ای که حضرت هارون در آن زندگی می کرد و حضرت هارون هم جانش را می داد به خاطر شرایط جامعه حضرت زکریا اگر امام علی جای امام حسن می بود صلح با معاویه را به خاطر شرایط جامعه ای که امام حسن در آن زندگی می کرد می پذیرفت و اگر (ادامه دارد)
    • هادی IR ۱۲:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۳
      0 0
      و اگر امام حسن هم جای امام علی می بود حکومت می پذیرفت به خاطر شرایط جامعه ای که امام علی در آن زندگی می کرد.اما درمورد هجوم به خانه حضرت زهرا جنگ احد که قبل تر از این حادثه است چگونه ما تمام اتفاقاتی که در این جنگ افتاده رو می دانم مثلاً چگونه دندان پیامبر شکست یا اتفاقاتی دیگری که در همین جنگ افتاد بعد حادثه هجوم به خانه حضرت زهرا که انسان هایی آن حادثه را دیده اند را نمی توان نقل کرد اتفاقاً ما اصلاً آنقدر که شما می گوید درمورد هجوم به خانه حضرت زهرا اطلاعات نداریم حتی زمان دقیق آن اتفاق مشخص نیست حتی محل دفن حضرت زهرا مشخص نیست حتی ما نمی دانیم خطبه فدکیه قبل از هجوم به خانه بوده یا بعد از هجوم به خانه اینکه چگونه حضرت را زدن هم خب مداح ها روایت ها را می خوانند و انقدر دقیق می گویند که اول فلان کس سیلی زد بعد فلان کس تازیانه زد پس جواب اصلی شما این است یک: آنقدر که شما می گویید ما در ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا دقیق نیستیم دو: مداح ها روایت ها را می خوانند و انقدر دقیق می گویند که چه شده بوده است همان گونه که ما روایت های جنگ احد را می خوانیم و انقدر دقیق می گویم دندان حضرت شکست یا چگونه سپاه اسلام شکست خورد چگونه شایعه شد پیامبر کشته شده است حتی تعداد زخم های امام علی هم در آن جنگ نقل شده است چگونه نقل شده است امام علی کسی بود که از جان حضرت محمد محافظت می کرد در حالی که یکی از صحابه که بعداً خلیفه هم شد فرار کرد و بعد از چند روز پیدا شد و یکی دیگر از صحابه که آن هم بعداً خلیفه شد می گوید در آن لحظه من مثل بز کوهی بر روی کوه فرار کردم توهین نمی کنم خودش لفظ بز کوهی را استفاده کرده است بعد نمی شود حادثه هجوم به خانه حضرت زهرا دقیق نقل شود.اصلاً کلاً تاریخ خیلی دقیق نبوده در گذشته مثلاً ما اگه روایت هارا بررسی کنیم بعضی ها گفته اند امام حسین سوم هجری بدنیا آمد یکی دیگر گفته است چهارم هجری بوده است یکی دیگر گفته است ششم هجری بوده است حالا چون انقدر دقیق گفته نشده بیایم نتیجه بگیریم اصلاً امام حسین بدنیا نیومده است حالا چون زمان دقیق حادثه هجوم به خانه حضرت زهرا مشخص نیست نتیجه بگیریم همچین اتفاقی در تاریخ نیفتاده است حالا چون سن دقیق جناب عایشه در زمان ازدواج با پیامبر در تاریخ مشخص نیست بیایم نتیجه بگیریم اصلاً جناب عایشه با پیامبر ازدواج نکرده اند.
    • هادی IR ۱۲:۳۷ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۳
      0 0
      درمورد سن جناب عایشه هم وقتی ما روایت هارا بررسی می کنیم از پانزده سال تا ۲۴سال ایشان سنشان بوده است بعد از آن طرف روایت های دیگری هم وجود دارد که سن ازدواج ایشان با پیامبر در سن ۷ سالگی بوده است یا روایت های دیگری هم وجود دارد که ایشان نه سالشان بوده است پس بیا نتیجه بگیریم چون سن ایشان از هفت سال نقل شده تا بیست چهار سال (که کلی فاصله هست)اصلاً جناب عایشه با پیامبر ازدواج نکرده بوده.(من خودم معتقدن ایشان ۱۷ سالشان بوده)
    • هادی IR ۲۲:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۳
      0 0
      درمورد متفاوت بودن جاپ قدیم و چاپ جدید بیشتر توضیح بدید اما منم حرف تون قبول دارم مثلاً یکی از دوستانم به من گفت که کتاب صحیح بخاری را می خوانده و به حدیث قلم و کاغذ که نقل شده رسیده ولی به جای عمر نوشته شده بوده که فلان بن فلان خب این خیلی نامردی که در این حدیث اسم عمر حذف شده .خب چاپ های قدیم جدید فرق می کنند اما نه حدیثی اضافه می شود نه کم وگرنه در جهان اسلام چند مدل کتاب صحیح بخاری داشتیم(قبول دارم بعضی از مطالب به احادیث اضافه می شود یا کم می شود ولی حدیث جدیدی به آن اضافه نمی شود)همانطور که الان ما یکی از دلایل تورات را این می دانیم که در جهان چند مدل تورات وجود دارد مثلاً اگر اشتباه نکنم سامری ها که آن ها هم تورات را مثل یهودی ها قبول دارند و حضرت موسی را هم پیامبر می دانند کتاب توراتشان شش هزار آیه با کتاب تورات یهودی ها فرق دارد و ما این را یکی از دلایل تحریف تورات می دانیم در کتاب های تاریخی هم همینگونه است آخه یک کشور نیست فقط جمهوری اسلامی نه کلی کشور اسلامی دیگه هم وجود دارد نمی شود تمام این کشور های اسلامی که در بینشان کشور هایی هم وجود دارد دارند که با هم مشکل دارند مثل ایران و عربستان با هم توافق کنند و یک حدیث به صحیح بخاری اضافه کنند بعد اگر حدیثی به کتاب صحیح بخاری اضافه شود خبرش کل جهان اسلام را پر می کند بالاخره یک عالمی کتاب صحیح بخاری را بر می دارد می خواند بعد شک می کند و می فهمد این حدیث قبلاً در این کتاب نبوده است (عالمی که بارها کتاب صحیح بخاری را خوانده است)بعد می رود با کتاب های قبلی مقایسه می کند و می فهمد که چاپ قدیم جدید با هم فرق می کند بعد این خبر می گوید بعد این خبر قطاً کل جهان اسلام را پر می کند نه درست است که خود حدیث را کم زیاد می کنند اما این که حدیث اضافه کنند نه امکان ندارد همچین اتفاقی بی افتد آن هم هیچ کس در جهان اسلام نفهمد (این هم که در بعضی از چاپ های صحیح بخاری اسم عمر را گفته اند فلان بن فلان در چاپ های خیلی کمی همچین اتفاقی افتاده است اینگونه نیست که بگویم در تمام کتاب های صحیح بخاری این جمله کم شده است)(حالا من کتاب صحیح بخاری مثال زدم وگرنه هر کتاب دیگری)(ادامه دارد)
    • هادی IR ۲۲:۳۵ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۳
      0 0
      (ادامه مطالب)همانطورر که گفتم ممکن نیست که حدیثی به کتاب صحیح بخاری اضافه شود ولی خبرش در جهان اسلام پخش نشود نمی شود حدیثی به کتاب صحیح بخاری اضافه شود (کتاب صحیح بخاری فقط مثال است وگرنه هر کتابی)و تمام چاپ های جدید کتاب صحیح بخاری تغییر پیدا کند اصلاً چرا باید کشور هایی که سنی هستند بیایند حدیثی به کتاب صحیح بخاری اضافه کنند که ضد عقاید شان باشد اگر حدیثی هم اضافه کنند حدیثی است که موافق عقاید شان نه مخالف پس اصلاً ممکن نیست حدیثی اضافه یا کم شود ولی خودم هم قبول دارم که خود احادیث را دست کاری می کنند اما این که حدیثی به کتاب صحیح بخاری اضافه کنند غیر ممکن است پس احادیثی که درمورد هجوم به خانه حضرت زهرا آمده است حتی اگر هم دستکاری شده باشد یعنی مطالبی به آن اضافه شده باشد ولی این که از اول در این کتاب وجود نداشته خیر اینگونه نیست چون بیشتر مسلمانان جهان سنی هستند و ببخشید ولی دیوانه نیستن که بیایند حدیثی جعلی کنند و به کتاب صحیح بخاری اضافه کنند که مخالف عقایدشان باشد اگر حدیث هم اضافه کنند حدیثی اضافه می کنتد که موافق عقایدشان است نه مخالف پس حدیثی به کتاب های روایی نه اضافه شده است نه کم ولی خود احادیث دستکاری می شوند.و تازه ما اگر اینگونه بود همانطور که چند مدل تورات داشتیم چند مدل کتاب صحیح بخاری هم داشتیم.
  • هادی IR ۱۶:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۲
    0 0
    ((ادامه مطالب))اما آن آیه از قرآن که فرمودید باید قبل از ورود به خانه اجازه بگیرید اولاً در این آیه فقط گفته قبل از وارد شدن با خانه دیگران از آنها اجازه بگیرید الان اگر شما در خانه همسایه تان را هم بزنید و همسایه شما در را باز کنید باید از ایشان اجازه بگیرید بعد وارد شوید نمی شود بدون اجازه وارد خانه دیگران شوید پس این آیه نمی تواند دلیل خوبی باشد که اثبات کند آن زمان خانه ها در نداشته کما این که روایت هایی در کتاب های معتبر اهل سنت وجود دارد که اثبات می کنید در آن زمان خانه های مدینه هم در و هم قفل داشته که خودتان گفتید روایت نه نویس برای همین نمی نویسم اما یکی از آن روایت ها که در کتاب صحیح بخاری که معتبر ترین کتاب شما هست را می نویسم روایت:(ابوموسی اشعری نقل کرده است که:همراه پیامبر بود تا این که(بئر أدیس)وارد شدند پیامبر(ص)داخل شد و ابوموسی بیرون باقی ماند.ابوموسی میگوید:((کنار دری نشستم که جنسش از جریب نخل بود))منبع:(صحیح بخاری،جلد۲،صفحه۱۸۷،همچنین حتی در صحیح مسلم هم همین روایت آمده است پس مو لای درزش نمی رود همین روایت در،صحیح مسلم،جلد۷،صفحه۱۱۸،آمده است)پس نه برادر عزیزم در آن زمان خانه های مدینه در داشته است روایت های دیگری هم این حرف مرا اثبات می کند اما اگر خواستید آن هارا هم می نویسم.اما این که فرمودید علمای خودمان گفته اند که در زمان هجوم به خانه حضرت زهرا پیامبر دفن نشده بوده است کدام یک از علمای ما همچین حرفی را زده است به احتمال زیاد شما اشتباه یا خوانده اید یا شنیده اید به احتمال زیاد گفته اند زمان هجوم به خانه حضرت زهرا نزدیکه زمان دفن پیامبر بوده است چون چگونه می شود وقتی پیامبر سه روز بعد از شهادتشان دفن شده اند و وقتی زمان حمله به خانه حضرت زهرا چهل روز بعد از شهادت پیامبر بوده است چگونه می شود در آن زمان پیامبر دفن نشده بوده باشد. درمورد زنده بگور کردن دختران قبل از اسلام که شما می گوید اعراب دخترانشان را زنده دفن می کردن تا دست دشمن نیفتند و این به خاطر غیرت اعراب بوده است من حقیقتش خودم دلیل زنده بگور کردن دختران توسط اعراب در زمان جاهلیت را نمی دانم اما باز هم حتی اگر بگویم آن ها به خاطر غیرتشان همچین کاری می کرده اند بقیه کارهایشان چه خودتان بروید و نکاح های آن زمان را بخوانید که برای بعضی از آن ها آیه آمد و حرام شد(ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۶:۴۵ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۲
    0 0
    (ادامه مطالب)مثلاً در زمان جاهلیت مردان می توانستن زنانشان را با هم عوض کنند بروید و نکاح های آن زمان را بخوانید به این .حرف من که در آن زمان اعراب نمی دانستن غیرت چیست خواهید رسید بقیه نکاح هارا من خجالت می کشم تا بنویسم برای همین خودتان بهتر است بروید به بینید در آن زمان چه نکاح هایی انجام می دادند بعضی از این نکاح ها حتی آیه قرآن برایش نازل شد و حرام شد.درمورد این که تاریخ نویسان در بحث هجوم به خانه حضرت زهرا خیلی دقیق هستند چه کسی همچین حرفی زده به هیچ وجه این گونه نیست ما حتی زمان هجوم به خانه حضرت زهرا را نمی دانیم بعضی از تاریخ نویسان گفته اند چهل روز پس از شهادت پیامبر بوده بعضی دیگر گفته اند پنجاه روز بعد از شهادت پیامبر بوده است بعضی دیگر گفته اند هفتاد پنج روز بعد از شهادت پیامبر بوده است بعضی دیگر گفته اند نود روز بعد از شهادت پیامبر بوده است (من کمترین حالت که همان چهل روز بعد از شهادت پیامبر بوده را گفتم)ما حتی محل دفن حضرت زهرا را نمی دانیم ما حتی نمی دانیم حضرت زهرا خطبه فدکیه را بعد از هجوم به خانه گفته یا قبل از هجوم به خانه خیلی از چیز های دیگه هم هست که نمی دانیم کدام کتاب های شما درش دست برده نشده است حتماً هر کتابی که این ماجرا را گفته است درش دست برده شده است با کدام دلیل همچین حرفی می زنید حتماً دلیلتان این است که چون با اعتقادات ما جور نیست پس حتماً در این کتاب دست برده شده است.
  • هادی IR ۱۷:۲۵ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۲
    0 0
    جناب حقگو من خودم آن روایت که اگر علی نمی بود تو را خلق نمی کردم را قبول ندارم و می گویم از جعلیات تاریخ است چون از نظر ما شیعیان بهترین بنده خدا حضرت محمد(ص)است و خدا از او بهتر نیافریده است.دلیلی که خدا حضرت علی را از اول پیامبر انتخاب نکرد این بود که مقام حضرت علی از پیامبر پایین تر است.بله در کتاب مستدرک الصحیحین جلد ۳ صفحه صفحه ۵۵۰ حکومت ۶۰۴۴ آمده است (من قبلاً به اشتباه نوشتم جلد ۶ ولی جلد ۳ هستش) (روایات متواتر است که فاطمه بنت اسد امیرمؤمنان علی را در کعبه بدنیا آورده است. در آیه ۳۷ سوره بقره آمده است(فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم)معنی:(پس آدم از خدای خود کلماتی آموخت و خداوند توبه او را پذیرفت زیرا خداوند بسیار توبه پذیر مهربان است)(در این جا چون حضرت آدم از میوه ممنوعه خورد به زمین آمد زمانی که به زمین آمد بلد نبود توبه کنه خدا بهش کلماتی باد داد تا توبه اش پذیرفه بشه و اون کلمات نام پنج تن بودن من نمی گم (کنز العمال جلد۱ صفحه ۲۳۴می گه)همچنین(مستدرک الصحیحین جلد ۲صفحه ۶۱۵ میگه)می گه گفت بگو (یا حمید به حق محمد با عالی به حق علی یا فاطر به حق فاطمه با محسن به حق حسن یا قدیم الحسان به حق حسین)تا به بخشمت و گفت و بخشیده شد.این که گفتید این که گفتید اگه این حرف من درست باشه پس امام علی مقام بالاتری از پیامبر داره پس چرا امام علی پیامبر نشد دلیلش اینه که اولاً من حدیث اگر علی نمی بود تو را خلق نمی کردم قبول ندارم دوماً در همین حدیثی که حاکم نیشابوری نقل کرده آمده که ای آدم اول بگو یا حمید به حق محمد بعد بگو یا عالی به حق علی پس از اینجا می فهمیم مقام پیامبر از حضرت علی بیشتر است.اما درمورد این که بعد از این که امام دوازده هم که همان مهدی است چه می شود آیا امام دیگری داریم یا نه خیر امام دیگری ندارم شیعیان اعتقاد دارند که بعد از امام زمان امام حسین دوباره رجعت میکند (دوباره زنده می شود)و حکومت می کند و بعد از امام حسین امامان دیگر پشت سر هم و هر امام چندین هزار سال حکومت میکنه و بعد قیامت می شه امام زمان که همان مهدی وعده داده شده است وقتی بیاید ظلم تمام می شود و دیگر ظلمی باقی نمی ماند.اما این که فرمودید پس چون حکومت ولی معصوم حق است پس حکومت ولی فقیه باطل است اولاً من این بگم ما خودمان می دانیم که ولی فقیه هیچوقت (ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۹:۲۴ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۲
    0 0
    (ادامه مطالب) ما خودمان هم می دانیم که ولی فقیه هیچوقت جای ولی معصوم را نخواهد گرفت اما تنها حکومت ولی معصوم حق است و یا حکومتی که برای حکومت ولی معصوم است مثل جمهوری اسلامی ایران جمهوری اسلامی ایران همون روز اول شعار خودش گفت (خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما)پس جمهوری اسلامی برای ولی معصوم است و چون برای ولی معصوم است پس باطل نیست و ولی فقیه جانشین ولی معصوم تا زمان ظهور امام مهدی است.به بینید شما آیا فکر می کنید از خدا کار بیهوده سر می زند معلوم است که نه پس چرا خدا این زمین آفرید تا پر از گناه باشه اصلاً خدا زمین برای گناه نیافریده است پس زمانی باید وجود داشته باشد که خیر بر شر پیروز شود و خواهد شد و آن هم همان ظهور امام مهدی است در زمان بعد از ظهور امام مهدی خیر بر شر پیروز می شود پیشنهاد می کنم روایات درمورد پس از دوران ظهور را بخوانید و در زمان پس از ظهور امام مهدی حکومت الهی تشکیل می شود و به دست امام مهدی که معصوم است می رسد بعد از ایشان هم به دست ولی معصوم دیگری خواهد رسید (امام حسین) بعد از امام حسین هم به امام دیگری و تا آخر و بعد هم قیامت خواهد شد اما هر کدام از امامان هزاران سال حکومت می کند چرا خب چون خدا این جهان برای گناه نیافریده پس از این جا می فهمیم دورانی که دیگر خیر بر شر پیروز است از دورانی که شر بر خیر پیروز است (از زمان حضرت آدم تا امروز)باید طولانی تر باشد.(حالا این که بعد از امام مهدی حکومت به کدام ولی معصوم خواهد رسید در روایت های شیعه آمده امام حسین دوباره زنده می شود و حکومت را بدست میگیرد)اگر سوالی درمورد این موضوع دارید به پرسید.ما تا حالا ندیدیم که خیر بر شر پیروز باشد اوضاع زمان چه جوری است پس هیچ چیزی به عقلمان نمی رسد که آن دوران چه جوری است.ما اعتقاد داریم امامان ما از همان اول می خواستن قیام کنند و آن حکومتی که امام مهدی می خواهد تشکیل دهد را تشکیل بدهند اما نگذاشتن و امام علی هم اگر پنج سال حکومت کرد اما نتوانست آن حکومت را تشکیل بدهد چرا چون مردم آماده نبودند امام که امام علی بود آمده بود ولی طرف مقابل امام که مردم بودند آماده نبودند اما در زمان امام مهدی اوضاع فرق می کند مردم هم آماده هستند.درست است حکومت برای امام از عطسه بز پس تر است ولی این وعده الهی است و آن حکومت تشکیل خواهد شد و.......
  • هادی IR ۲۰:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۲
    0 0
    این وعده الهی است و اگر حکومت الهی رهبرش ولی معصوم نباشد آن حکومت هم باطل است اینم بگم امام علی اینگونه نیست که گفته باشد حکومت برای من کامل بی ارزش است بلکه گفته است دنیا برای من بی ارزش است:(سوگند به پروردگاری که دانه گیاه را در خاک شکافت و انسان را بیافرید.اگر آن جمعیت زیاد حضور نمی یافتند و وجود چند یاری کننده نبود که حجت بر من تمام گردد و نبود پیامنی که خدای تبارک و تعالی از علماء و دانشمندان گرفته تا راضی نشوند بر سیری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم هر آینه رشته شتر خلافت را بر کوهانش می انداختم و پایانش را چون اولش فرض می کردم و از خلافت کناره می گرفتم آن وقت شما می فهمیدید که این دنیای شما برای من از آب بینی بز هم کم ارزش تر است)(خطبه ۳ نهج البلاغه)اینجا امام علی داره می گه دنیا برای من بی ارزش اون هم از نظر عموم مردم. وگرنه امام علی براش اصلاً دنیا ارزش نداره و تمام امام های ما نه امام علی اصلاً براشون دنیا هیچ ارزشی نداره بلکه آن دنیا براشون ارزش داره ولی در همین دنیا بی ارزش ار اول حق با امام علی بوده است و حقش غصب شده بود این که حق امام را گرفتن خیلی نکته مهمی است اما این موضوع اصلاً مهم نیست نکته مهم این است که نعمت ولی معصوم را از مردم گرفتن و خودشان حکومت را چرخاندند (معصوم بودن امام علی را می شود با قرآن اثبات کرد)
  • IR ۲۰:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۳
    0 0
    سلام برادر عزیزم آقا هادی در مورد هجوم به خانه حضرت فاطمه(س) ظاهراً جنابعالی به یقین رسیده اید از طرفی هم من فرد محتاطی هستم و به صرف خواندن و شنیدن چند روایت خودم را در مظان تهمت زدن به کسی همچون عمر قرار نمی دهم و چون مطمئنم در قیامت از این بابت باز خواست نخواهم شد خودم را به خطر نمی اندازم لذا احساس می کنم بحث بیشتر در اینمورد بی فایده خواهد بود. در مورد اضافه حدیث قدسی در کتابهای عیون اخبار الرضا از شیخ صدوق، جنه العاصمه، علل الشرایع، الانوار فی مولد النبی ،کتاب بحار الانوار علامه مجلسی و... آمده است و آیت الله شبیری زنجانی هم اصل مطلب را تایید کرده که خداوند فرمود...(ای پیامبر) اگر علی نمی بود تو را هم خلق نمی کردم. حال شما چطور این کتابهای معروف را قبول ندارید آنوقت بر من خرده می گیرید که می گویم در کتابهای صحاح سته ما دست برده شده و نسخه های قدیمی (اصل) با نسخه های جدید چاپ بیروت اختلافات فاحشی دارد مثلاً در هیچیک از کتب پیشین در حدیث ثقلین کلمه "عترتی" و همچنین" اهل بیتی "استفاده نشده و حدیث به این صورت آمده است:" انی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و سنتی"من دو چیز گرانبها را در میان شما می گذارم کتاب خدا و سنتم را. اما در کتابهای جدید عبارت" عترتی اهل بیتی" به جای" سنتی" آورده شده است. این یک نمونه و دلیل ادعایم است بر اینکه در این کتب دخل و تصرف صورت گرفته است. شما چه دلیلی دارید که آن کتابهای مشهور شیعه مخصوصاً علل الشرایع، عیون اخبارالرضا و بحارالانوار را زیر سوال می برید؟ تعدادشان بیش از این است که ذکر کردم. بگذریم ، مسلم است که خداوند جهان را بیهوده نیافریده، جهان هدفمند است و طبق فرمایش قرآن هدف از خلقت جهان، عبادت و معرفت پروردگار است که از سوی دو موجود صاحب اختیار یعنی جن و انس به منصه ظهور می رسد " وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون" اما اینکه شر بر خیر تفوق و برتری یافته نشان از عبث بودن خلقت جهان نیست کما اینکه خداوند در قرآن می فرماید" وَ قالَ مُوسى‌ إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ و موسى (به بنى ‌اسرائيل) گفت: اگر شما و ساكنان زمين همگى كفر ورزيد (به خداوند زيانى نمى‌رسد) چرا كه خداوند بى‌نياز و شايسته‌ى ستايش است. گر جمله‌ى كائنات كافر گردند بر دامن كبريايش ننشيند گرد ...ادامه دارد
  • حقگو IR ۲۳:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۳
    0 0
    ...ادامه مطلب، خداوند در قرآن می فرماید:" إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً،"به راستى ما راه (حق) را به او (انسان) نمايانديم، خواه شاكر (و پذيرا) باشد يا ناسپاس" خداوند هیچ وظیفه ای ندارد که انسانهای روی زمین را سعادتمند کند بلکه آنها را مخیر و مختار آفریده است و همیشه جبهه حق و جبهه باطل وجود داشته و دارد و خواهد داشت. پس اینکه شر و گناه بیشتر از خیر و خوبی وجود دارد فلسفه خلقت جهان را زیر سوال نمی برد. چند سوال در مورد ولادت حضرت علی (ع) در خانه کعبه:اول اینکه چه ضرورتی داشت که آن حضرت در کعبه به دنیا بیایند؟ آیا مادرشان فاطمه بنت اسد تحت تعقیب بود؟ دوم،چرا یک زن حامله که زمان وضع حملش نزدیک است باید به مسجد الحرام بیاید؟ سوم، قصد و اراده الهی از این کار چه بوده است؟ اگر حضرت عیسی روح الله (ع) در مهد سخن گفتند این یکی از معجزات نبوتشان بود اما در مورد حضرت علی چه فایده ای در این ولادت در کعبه برای ایشان داشت؟ ایشان که پیامبر نبودند که این معجزه شان باشد. اما بعد اینکه خداوند چه کلماتی را به حضرت آدم القا کرد که توبه اش پذیرفته حق شود روایات دیگری هم وجود دارد که ذکر نمی کنم. در مورد مبحث رجعت اولاً در قرآن هیچ اشاره ای به آن نشده است دوم، مسئله ایثار جان و شهادت امام حسین زیر سوال می رود سوم، مردم دنیا هر روز از خدا پرستی و دین و شریعت بیشتر فاصله می گیرند و امیدی نمی رود به اینکه بخود بیایند و راه صلاح و فلاح را در پیش بگیرند و طرفدار و جویای حق و حقیقت شوند. کشورهای غربی را ملاحظه بفرمایید، پوشش زنان در قرن نوزده و قبل از آن را با پوشش کنونی مقایسه کنید ببینید چقدر پوشش آنان در آن زمان کامل تر از امروز بوده است. قانونی شدن همجنس بازی در اکثر کشورهای غربی، ترویج شیطان پرستی، بی خدایی (آتئیسم)، پوچ گرایی (نهیلیسم)، حمله به مقدسات و شخصیتهای دینی بخصوص دین اسلام از طریق کشیدن کاریکاتور و یا نوشتن مطالب موهن و سخیف درباره آنها توهین و آتش زدن قرآن، فساد عالمگیر در سراسر کره خاکی، ...خوب چگونه می توان امیدوار بود چنین انسانهایی به خود بیایند و طالب راه حق گردند؟ چنین افرادی چطور می توانند آمادگی برقراری حکومت اسلامی را داشته باشند؟ چهارم، در قرآن یک مرگ و یک زنده شدن (در قیامت) آمده است.اینکه حضرت عزیر(ع) فوت کرد و زنده شد... ادامه دارد
  • حقگو IR ۲۳:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۳
    0 0
    ...ادامه، و معجزه حضرت عیسی(ع) در زنده کردن مردگان امری استثنایی و معجزه بوده تا در مورد حضرت عزیر آن حضرت به زنده شدن مردگان در قیامت یقین پیدا کند و در مورد حضرت عیسی(ع) مردم به آن حضرت و نبوتش ایمان بیاورند. در مورد اصحاب کهف هم که اصلاً نمرده بودند بلکه در خواب فرو رفته بودند. تمام فلسفه قیام عاشورا و آبیاری درخت اسلام با خون سید الشهدا و اینکه پیامبر(ص) فرمودند: اگر می خواهید گریه کنید بر مظلومیت فرزندم حسین بگریید همه و همه با مسئله رجعت بی معنا می شود و باید برای شمر و یزید گری کرد که هم کشته شدند، هم مورد لعنت قرار گرفتند و هم باید در آتش جهنم بسوزند آن هم برای به شهادت رساندن کسی که دوباره زنده خواهد شد و هزاران سال حکومت خواهد کرد. به نظر من در حق آن دو ملعون (شمر و یزید) ظلم خواهد شد. و در آخر ایجاد حکومت عدل و حق به معنای واقعی و ایجاد آرمان شهر و مدینه فاضله (اتوپیا) در این جهان جبراً امکان پذیر نخواهد بود. بالآخره عده ای باید رئیس باشند و عده ای مرئوس، عده ای کارگر و عده ای کارفرما، عده ای حقوق و مزایای کم بگیرند و عده ای زیاد و... پس عدالت واقعی در آخرت اتفاق می افتد و در دنیا امکان وقوع ندارد. مثلاً در آرمان شهر، شیر نباید آهو را شکار کند و بخورد ،خوب پس چی بخورد؟ بالآخره عده ای ناراضی پیدا می شوند و جبهه باطل را تشکیل می دهند و دوباره همان جناح حق و باطل رو در رو قرار می گیرند.
  • هادی IR ۱۱:۴۴ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۴
    0 0
    سلام من درمورد اضافه کرون حدیث دو کامنت نوشته بودم که هم زمان با ارسال این کامنت شما ارسال شد آنها را بخوانید خواهش می کنم از این به بعد زیر کامنت من کامنت نه نویسید تا با هم قاطی نشود بلکه همین طوری که الان کامنت نوشتید و الان خودم هم همانگونه کامنت می نویسم کامنت بنویسید اما درمورد حدیث اگر علی نمی بود تو را خلق نمی کردم اولاً ما شیعیان حتی اگر حدیثی در کتاب کافی که معتبر ترین کتاب ما هست را بخوانیم اول سندش بررسی می کنیم بعد قبولش می کنم برخلاف شما که هر حدیثی در کتاب صحیح بخاری آمده باشد را درست میدانید و این حدیث سندش ضعیف است و آیت الله شبیری زنجانی هم نگفته درست است بلکه گفته منظورش درست است چون اگر چهارده معصوم آفریده نمی شدند هیچ کس آفریده نمی شد اما درمورد حدیث ثقلین حدیث ثقلین به دو شکل نقل شده یکی همان عترتی و اهل بیتی یکی هم همان سنتی اما سند دومی که همان سنتی هست ضعیف است اولاً من در آن دو کامنت قبلی هم گفتم حدیث ها دست کاری می شوند ولی حدیثی اضافه نمی شود و به قول معروف تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها (بحث هجوم به خانه حضرت زهرا تمام شد اما)اگر چیزی نبود این حدیث نقل نمی شد شاید ما خودمان حدیث را کمی بزرگ کرده باشیم اما هجوم به خانه حضرت زهرا بوده است حالا شاید ما بزرگش کرده باشیم اما اینکه این حدیث جعل باشد و همچین اتفاقی نیفتاده باشد خیر اینگونه نیست اما درمود حدیث ثقلین این غیر ممکن است در تمام کشور های اسلامی یکدفعه حدیث ثقلین از سنتی تبدیل به عترتی شود چون بیشتر کشور ها مسلمان سنی هستند و دیوانه نیستن حدیث جعل کنند که مخالف عقایدشان باشد بعد شما با کدام مدرکی می گویید در چاپ قدیم کلمه سنتی بوده است ولی الان تغییر پدا کرده است اگر مدرکی به من نشان دهید حرفتان را باور می کنم چون من هرجور نگاه می کنم می بینم که غیر ممکن است تمام چاپ های جدید یکدفعه همه همزمان کلمه سنتی به عترتی تبدیل کنند بگذریم معلوم است که اگر تمام انساها گناه کنند به خدا هیچ زیانی نمی رسد بله همیشه شر وجود دارد حتی بعد از ظهور اما خدا چرا این زمین درست کرد انسان هم آفرید تا گناه انجام بدن با اینکه خودش گفته ما انسان خلق کردیم برای عبادت کردن پس اینگونه نیست روزی خواهد رسید که دیگر شر بر خیر پیروز نیست چون اگر نباشد خدا کار بیهوده انجام داده(ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۲:۴۶ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۴
    0 0
    (ادامه مطالب)حضرت فاطمه(مادر امام علی) در نزدیکی کعبه بوده اند و همان لحظه که در نزدیکی کعبه بوده اند درد زایمان ایشان را می گیرد و ایشان به کنار کعبه می روند و از خدا می خواهند که کمکشان کند و کعبه باز می شود و ایشان به درون کعبه می روند این یکی از کرامات امام علی است که هم در منابع اهل سنت آمده است هم شیعه آمده است حالا چرا خدا همچین کاری کرده نمی دانم ولی همچین اتفاقی افتاده دلیلش چه بوده نمی دانم.اما این مهم نیست مهم این است که امام علی چه مقامی داشته اند که در کعبه بدنیا آمده اند نظر شما درمورد آیه تطهیر چیست همچنین در آیه ۵۵ سوره مائده منظور چه کسانی هستند.
  • IR ۱۷:۵۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۴
    0 0
    اتفاقاً همین حرف جنابعالی را که فرمودید سنی ها مگر دیوانه هستن که بر ضد خود حرف بزنند و مطالب و حدیثی بیاورند را من می خواستم بنویسم که خدا خیرتان بدهد شما نوشته اید. چرا باید عمر حرفهایی بزند که به ضرر و بر ضد خودش است؟ من نمی گویم و نگفته ام که سنی ها در کتب صحاح سته دست برده اند بلکه این کار از سوی غیر سنی اخیراً رخ داده است و گرنه بیش از هزار سال است که این کتب بدون تغییر و کم و زیاد شدن و بی هیچ دخل و تضرف نسخه برداری، بازنویسی، چاپ و منتشر می شده است و منابع حدیثی و روایی قابل اتکا بوده اند اما اخیراً در برخی روایات تغییراتی ایجاد شده که این کار قطعاً به دست غیر سنی انجام شده است چون هیچ آدم عاقلی زمینه محکومیت خود را بوجود نمی آورد. این که فرموده بودید "تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها" بدترین ضرب المثل زبان فارسی است. تهمت زدن به حضرت داود از سوی بنی اسرائیل مبنی بر اینکه عاشق زن یکی از اصحابش می شود و او را به جنگ می فرستد تا کشته شود و داود زنش را بگیرد، همچنین بنی اسرائیل به حضرت موسی تهمت های زیادی روا داشتند از جمله کشتن برادرش هارون را بخاطر حسادت، پیس بودن دست حضرت ( سپیدی دست حضرت موسی بخاطر مرض پیسی بوده نه معجزه ید بیضا)، در مورد حضرت مریم (س) در واقعه ولادت حضرت عیسی (ع) تهمت های فراوانی وجود دارد که از ذکر آنها خود داری می کنم. در مورد شخص پیامبر(ص) چه تهمت ها و افتراهایی از سوی کفار، مشرکین و منافقین متوجه ایشان که نشد، شاعر، مجنون ( نعوذ باالله)، زودباور،... راجع به حضرت علی(ع) که کار را به جایی رساندند که ایشان را کافر (نعوذ باالله) می خواندند و دروغها و افتراهای بسیاری که متاسفانه حتی در کتب شیعه هم وجود دارد که آنقدر موهن است که از ذکر آنها معذورم. در مورد امام حسین(ع) تهمت زدند که بخاطر حب دنیا و جاه و مقام و ریاست دست به قیام زده است و... اصلاً چرا راه دوری برویم در همین برهه کنونی چه سیلی از تهمت ها که از سوی کشورهای غربی و دشمنان جمهوری اسلامی نثارمان نمی کنند از شما تعجب کردم چنین ضرب المثلی را بکار بردید.در مورد اینکه حدیثی در اصول کافی و کتب دیگر شیعه آمده باشد و بقول شما سند ضعیفی داشته باشد (به قول معروف جعلی باشد) و شما تشخیص بدهید که اینطور است سوال اینجاست چرا شخصی مثل کلینی آنرا از کتابش حذف نکرده است و یا شیخ صدوق ،...ادامه
  • حقگو IR ۱۸:۳۴ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۴
    0 0
    ...ادامه، شیخ مفید، شیخ طوسی از متقدمان و علامه مجلسی و .... آن احادیث و روایات بی اساس و مجعول را در کتابهای خود آورده اند بگونه ای که یک عالم شیعی که تا حدودی بیطرف بوده کتاب ۱۱۰ جلدی بحارالانوار مجلسی را با ارفاق تمام به پنج جلد تقلیل داده و بقیه روایات و احادیث ر بقول شما ضعیف (بخوانید جعلی) تشخیص داده است و مطمئناً باز هم جانب هم مذهب و هم لباس خود را رعایت کرده وگرنه به یک جلد هم قابل تقلیل بوده است. پس نگویید که شما کتاب صحیح بخاری را چشم و گوش بسته می پذیرید. بنده خودم زیاد پایبند روایات نیستم و ملاک قبول روایات و احادیث را مقایسه و ارجاع به قرآن می دانم حالا از هر کتابی که می خواهد باشد، قرآن طراز است و بقیه کتابها باید با این طراز و ملاک سنجیده شوند نه اینکه ما قرآن را با روایات تفسیر و معنی کنیم. فرمایش شما در مورد تفسیر قرآن بر اساس روایات و احادیث خلاف چیزی است که ائمه شیعه از مردم خواسته اند. آنها از مردم می خواستند که اگر حدیثی از هر یک از امامان و حتی پیامبر (ص) می شنوند، اول با قرآن مطابقت دهند اگر موافق قرآن بود قبول کنند ولی اگر مخالف قرآن بود کنار بگذارند حال راوی حدیث هر کسی باشد مهم نیست. در مورد حدیث ثقلین از من مدرک خواسته بودید عبارت «کتاب الله و عترتی» در هیچ یک از صحاح شش گانه که بنده در اختیار دارم، روایت نشده است، در حالی که عبارت «کتاب الله و سنتی» در صحیح مسلم، ترمذی، نسائی، دارمی و مسند ابن حنبل وارد شده است. و در صحیح بخاری کلاً حدیث ثقلین وجود ندارد حال اگر شما ادعا می کنید که در این کتابها این حدیث بصورت " کتاب الله و عترتی" آمده است مشخص می کند که این کلمه را بعداً و به دست غیر سنی عوض شده است. دقت بفرمایید می گویم عوض شده نه اینکه حدیث جدیدی اضافه شود مگر اینکه در صحیح بخاری چاپ جدید این حدیث آمده باشد که دیگر خیلی گوشه اش باز خواهد بود.البته دلایل قرآنی و عقلانی هم برای صحیح بودن سنتی بجای عترتی وجود دارد :۱. از دیدگاه قرآن کریم، تمسک به سنت پیامبر، امری واجب است که در چند جای قرآن مورد تأکید قرار گرفته است، از جمله: 1) من یطع الرسول فقد اطاع الله (هر کس از پیامبر اطاعت کند، به تحقیق از خدا اطاعت نموده است. «نساء/80») 2) ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا (آنچه را پیامبر آورده بگیرید و....(ادامه دارد)
  • IR ۲۲:۵۹ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۴
    0 0
    ... ادامه...(آنچه را پیامبر آورده بگیرید و از آنچه نهی نموده، نهی پذیر باشید. «حشر/7») 3) فان تنازعتم فی شیء فردوه الی الله و الرسول (اگر در مورد چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر برگردانید. «نساء/59»). 4) لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً «21» همانا براى شما در (سيره‌ى) رسول خدا الگو و سرمشقى نيكوست براى كسانى كه به خدا و روز قيامت اميد دارند و خدا را بسيار ياد مى‌كنند. ۲.پیامبری که ۶۳ سال در میان مردم زندگی کردند و رفتار، گفتار و کردارشان چه قبل از نبوت و چه بعد از آن نمونه و اسوه والگوی یک انسان کامل و به معنای واقعی نیک بودند آیا پس از رحلت شان هیچ اثری نباید از خود به جا بگذارند؟ قرآن که کتاب خداست پس سیره و سنت پیامبر چه می شود؟ یعنی سنت نبی باید فراموش شوند؟ چگونه است که کسی که اندک سوادی دارد از خودش کتابها و آثاری بجا می گذارد اما پیامبر با آن دریای حکمت، اخلاق، کردار.‌.. چیزی نباید برای امت به یادگار بگذارند؟ پس موضوع اسوه حسنه بودن پیامبر چه می شود؟ آیا آن حضرت فقط برای مردم زمان خودشان اسوه حسنه و الگوی نیکو بودند یا تا آخر الزمان الگو خواهند بود و تا قیامت باشنیدن نام رسول الله آن اسوه حسنه در اذهان تابنده می شود همانطوری که با آمدن اسم قرآن رسول گرامی به یاد و خاطر انسان می آید و هم قرآن و هم سنت یکدیگر را تایید و تقویت می کنند و از هم جداناپذیر هستند. ۳. کلمه عترت در زبان عربی کاربرد زیادی ندارد بطوریکه حتی یک بار هم در قرآن نیامده است و کلمه ای مهجور محسوب می شود و از پیامبر(ص) که در سخن گفتن مظهر فصاحت و بلاغت بودند بعید است چنین کلمه نا مانوسی را انتخاب کنند. بخاطر جبران این مطلب عده ای از علمای شیعه عبارت " عترتی اهل بیتی" و عده ای "اهل بیتی" را به تنهایی آورده اند که باز هم ناقض قواعد فصاحت و بلاغت است، چون بلاغت یعنی انتقال معنی ،مفهوم با کاربرد کمترین واژگان و دوری از حشو و تکرار و زیاده گویی و اجتناب از استفاده از کلمات مترادف کنار هم (عترتی اهل بیتی هر دو یک معنی می دهند پس یکی از کلمات حشو و اضافه است و قواعد بلاغت را نقض می کند) مثلاً "الصدق نجاح" راستگویی مایه رستگاری است" هیچ کلمه اضافه ای که قابل حذف شدن باشد در آن پیدا نمی شود....
  • حقگو IR ۲۳:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۴
    0 0
    ...ادامه، و فصاحت یعنی استفاده از رساترین و شیواترین و کاربردی ترین واژگان ،در این رابطه قرآن که سرآمد و منبع عظیم فصاحت کلام است و گویا ترین ،زیباترین و رساترین کلمات و عبارات را می توان در این کتاب آسمانی پیدا کرد اما کلمه عترت را نمی توان در قرآن یافت چون این کلمه در قرآن نیامده است. فرموده بودید که ولادت در کعبه از کرامات حضرت علی بوده است، چطور می شود کسی که هنوز به دنیا نیامده کرامتی از او سربزند؟ اینکه خداوند انسان را برای عبادت آفرید لزوماً به این معنا نیست که حتماً همه انسانها خداوند را به یگانگی عبادت کنند بلکه دلیل خلقت انسان را بیان می کند نه دلیل رفتار او را مثالی می زنم ، اگر خداوند انگور را آفریده بخاطر این بوده که انسانها از این میوه بخورند و مواد مغذی آن به سلولهای بدن شان برسد اما برخی از این میوه پاک و حلال و مفید، شراب می سازند که حرام، پلید و مضر برای اندامهای بدن است پس آیا در اینجا می توانیم نتیجه بگیریم که چون از انگور استفاده شر و خبیثانه می شود و برخی آنرا تبدیل به شراب و عرق می کنند لذا خداوند در خلقت انگور کاری عبث و بیهوده انجام داده است؟ در آخر در مورد دو آیه مورد اشاره جنابعالی بنده و جناب حسن زاده بصورت مبسوط مباحثه کردیم ولی باز هم اگر لازم می دانید در این موارد با هم صحبت داشته باشیم.از حسن توجه شما سپاسگزارم.
  • هادی IR ۱۱:۴۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۵
    0 0
    سلام جناب حقگو من دو تا کامنت دیگه در جواب سوال های شما درباره رجعت نوشتم حالا مثل اینکه به دلایلی پخش نشده است.به بینید مگر می شود یکدفعه تمام چاپ های جدید صحیح بخاری کلمه سنتی را به عترتی تبدیل کنند من گفتم کشور عربستان یا کشور های دیگه مسلمان همه سنی هستند در این کشور ها هم کتاب صحیح بخاری به چاپ می رسد خب این کشور ها سنی هستند و این ها دیوانه نیستن که حدیث را تغییر دهند که مخالف اعتقاداتشان باشد این که فرمودید این کار غیر سنی ها است خب منظورتان این است که کار ما شیعیان است خب مگر شیعیان می توانند تمام چاپ های صحیح بخاری در کشور های مسلمان (که یکی دو تا هم نیستن)را تغییر بدهند.منظور من از تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها من خودم این ضرب المثل قبول ندارم اما وقتی شما گفتید در روز غدیر پیامبر گفته است سنتی ولی شما تغییر داده اید عترتی و اهل بیتی این ضرب مثل یادم افتاد چون بالاخره روز غدیری اتفاق افتاده است که حالا ما می گویم پیامبر چه گفته است حالا این که پیامبر در روز غدیر امام علی را جانشین خودش قرار داد بحث جدایی است. اما اینکه فرمودید ما سنتی را تغییر دادیم اینگونه نیست چون ما خودمان هم قبول داریم که حدیث ثقلین به دو صورت یکی سنتی و یکی هم عترتی نقل شده است ولی سند سنتی ضعیف است این مهم نیست جناب شما می گوید چرا این حدیث جعلی علمای ما نقل کرده اند (حدیث اگر علی نبود)به ماند که همین نقد به جناب بخاری وارد است که احادیثی را نقل کرده است که خدا در آن احادیث جسم است و ما باید بگویم چرا بخاری این احادیث جعلی را نقل کرده است.خب آنها احادیث را نقل می کنند ما هستیم که سند آن احادیث بررسی میکنیم و اگر سندش ضعیف باشد یا با قرآن مخالف باشد یا حرفش عقلانی نباشد حرفش قبول نمی کنیم.درمورد این که قرآن با احادیث تفسیر می کنیم فقط احادیث نه ما باید به بینیم چرا این آیه قرآن نازل شده است تا بتوانیم دلیل نازل شدن این آیه را بفهمیم و وقتی بخواهیم به فهمیم چرا نازل شده است ناچار مجبور می شویم نقل های تاریخی را بخوانیم فقط هم اینگونه نیست که با احادیث قرآن تفسیر کنیم خیر اما این که فرمودید اگر حدیثی با قرآن جور نبود قبولش نمی کنیم بله درست است ما قرآن فقط با احادیث تفسیر نمی کنیم اما از احادیث برای تفسیر قرآن استفاده می کنیم ولی هر حدیثی را هم قبول نمی کنیم (ادامه دارد)
    • حقگو IR ۱۳:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۵
      0 0
      سلام مجدد آقا هادی بنده فعلاً عرض خاصی ندارم جز اینکه مجدداً بگویم که در کتاب صحیح بخاری اصلاً حدیث ثقلین به هیچ صورتی نیامده است. اگر سوالی هست در خدمتم.
  • هادی IR ۱۱:۵۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۵
    1 0
    جناب حقگو اگر حرفتان درمورد سنت پیامبر ادامه دارد لطفاً کاملش کنید.
  • هادی IR ۱۵:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۵
    0 0
    جناب حقگو گفتید مگر یک بچه ای که بدنیا نیامده کرامتی دارد عزیز من قرآن که خوانده اید حضرت عیسی زمانی که بدنیا آمد پیامبر شد الان بگویم خدایا حضرت عیسی مگر کرامتی دارد که بدنیا آمد پیامبر شد خیر اینگونه نیست آیا شما زمانی که می خواهید وسیله ای را بردارید با انگشت کوچک دست خودتان بر می دارید نه چرا بر نمی دارید چون می دانید این انگشت تان کم می آورد خدا هم همانطور که شما انگشت دست خودتان را می شناسید بندگانش را با قابلیت هایشان می شناسد برای همین می داند که حضرت عیسی قابلیت پیامبری را دارد و برای همین در بچگی به ایشان این مقام می دهد امام علی هم همینگونه است خدا می داند که این بچه در آینده امام خواهد شد برای همین با بچه های دیگه این بچه فرق می کنه برای همین این بچه در کعبه بدنیا می یاد برای هرکسی دیوار کعبه باز نمی شود و برود درون کعبه و بچه اش را بدنیا بیاورد کعبه جای عبادت است نه زایشگاه ولی برای علی(ع)فرق می کند.و این از کرامات ایشان است.این که انگور را تبدیل به شراب می کنند خدا اگر می خواست از انگور شراب بدست نمیامد پس این خواست خداست که از انگور شراب بدست می آید حالا ممکن است برای آزمایش من و تو باشد یا هر دلیل دیگری وگرنه حتی خوک را هم خداوند با هدفی آفریده است اگر بگویم بدون هدف آفریده است پس خدا کار بیهوده انجام داده است اما خود خدا هدفش از خلقت انسان این بود که انسان عبادتش کند (البته انسان مختار است و خودش تعین می کند خوب باشد یا بد انسان با شراب فرق می کند)حالا اگر انسان خدا را عبادت نکند بلکه حتی برعکس برای خدا شریک قائل شود خدا کار بیهوده انجام داده است کار بیهوده به چه چیزی می گن الان شما وسیله ای می سازید که ماشین تون درست کنه حالا نتنها درست نمی کنه بلکه خرابش هم می کنه الان نه تنها شما کار بیهوده انجام داده اید بلکه اشتباه هم کرده اید خدا که نعوذبالله اشتباه نمی کند خوب است خودتان غربی هارا مثال زدید که بی خدایی و پوچ گرایی در بین غربی ها هست پس بگویم خدا کار اشباه کرده که انسان را آفرید چون با هدف عبادت خودش انسان آفرید ولی همون انسان ها هم بی خدا شدند هم پوچ گرا نه این زمان پایانی دارد و اگر نداشته باشد خدا اشتباه کرده است.(ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۵:۴۸ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۵
    0 0
    البته بنده الان بحثم درمورد حدیث ثقلین نیست با این حال نظر شما درمورد امامت چیست همچنین آیا از نظر شما امام را خدا انتخاب می کند یامردم.
  • حقگو IR ۱۰:۰۷ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۶
    0 0
    آقا هادی عزیز هیچ پیامبری از جمله حضرت عیسی(ع) قبل از ولادت هیچ معجزه یا کرامتی نداشته اند. چرا پیامبر(ص) تا چهل سالگی هیچ کرامت و معجزه ای نداشتند و خودتان هم قبول دارید که مقام حضرت پیامبر در نزد خدا از همه بالاتر است؟ حتی زمانی که مشرکین مکه از ایشان تقاضای معجزه میکنند خداوند می فرماید مگر آوردن معجزه به دست و اختیار توست که آنها از تو معجزه می خواهند؟ تو یک بیم دهنده و بشارت آور بیشتر نیستی، حال اگر می توانی نقبی در زمین بزن یا نردبانی بر آسمان بیفراز تا معجزه ای که می خواهند برایشان بیاوری. حالا چطور خداوند قبل از ولادت حضرت علی(ع) چنین کرامتی انجام می دهد ولی برای پیامبرش و برای تبلیغ دین معجزه ای نمی کند؟ راویان این روایت چه کسانی هستند؟ آیا مورد وثوق می باشند؟ در حالیکه بقول شما این واقعه قبل از اسلام رخ داده و راویان آن افرادی مشرک و بت پرست بوده اند. خود مادر حضرت علی(ع) در آن زمان چه دینی داشتند؟ چطور است که حضرت مریم(س) حضرت عیسی را در شرایطی بسیار دشوار و تک و تنها در حالیکه هیچکس نبود که کمکش کند در زیر درخت نخل خشکیده ای بدنیا می آورد؟ حالا در بیت المقدس نه ولی لااقل خدا می توانست یک سرپناهی برای حضرت مریم تدارک ببیند ولی در مورد مادر حضرت علی که هیچگاه به مقام و مرتبه حضرت مریم نمی رسد و معلوم نبوده در زمان تولد حضرت علی چه آیینی داشته، باید در مقدس ترین جا وضع حمل کند در حالیکه هیچ ضرورتی برای این کار نبود. فکر نمی کنید این کار غالیان باشد که بگویند چون علی (ع) در خانه کعبه بدنیا آمد و کعبه قبله گاه مسلمین است پس علی (ع) مقام خدایی دارد؟ در مورد تبدیل انگور به شراب که مثال زدم انگور نمونه انسان هدایت یافته و مومن و شراب نمونه شخص گمراه و مشرک است و هر دو با مختار بودن انسان سازگاری دارد.درست است که خداوند در موقع آفرینش انگور می دانست که عده ای از آن شراب درست می کنند همانگونه هنگام خلقت آدم (ع) هم می دانست که عده زیادی گمراه می شوند و راه شقاوت را پیش می گیرند با این وجود آدم را خلق کرد پس آیا این کار خداوند بیهوده بوده است؟ اینکه خداوند در قرآن فرموده "وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ...(ادامه دارد)
  • حقگو IR ۱۰:۴۶ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۶
    0 0
    ...(ادامه) كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‌ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ امناً خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در زمين جانشين قرار دهد، همان گونه كه كسانى پيش از ايشان را جانشين كرد، و قطعاً دينى را كه خداوند براى آنان پسنديده است، براى آنان استقرار و اقتدار بخشد و از پى ترسشان امنيّت را جايگزين كند و نیز می فرماید:"وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ "و همانا علاوه بر قرآن (و تورات) در زبور هم نوشتيم كه قطعاً بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد. " اگر شما به این دو آیه استناد می کنید بهتر است شان نزول آنها را هم مطالعه بفرمایید که مسلمانان در ابتدا و آغازین سالهای نبوت و بعد از هجرت به مدینه باز هم در حالت خوف از دشمن بودند و حتی همیشه با خود اسلحه حمل می کردند، این دو آیه پیشگویی و پیش بینی و ترسیم آینده دین مبین اسلام برای مسلمانان بود که در آن زمان که گروه اندکی بودند وعده داد که دین اسلام عالمگیر خواهد شد و سیطره وسیع خواهد یافت همانطوری که امتهای صالح قبلی (در زمان حضرت داود، حضرت سلیمان و حضرت موسی (علیهم السلام) به مکنت رسیدند شما مسلمانان هم گستره وسیعی از کره زمین را در اختیار خواهید داشت. لذا این دو آیه دلالتی بر اینکه کل افراد کره زمین صالح ، مومن و هدایت شوند ندارد و در عمل چنین اتفاقی غیر ممکن است مگر اینکه خداوند مردم را مجبور کند که هدایت شوند که در آن صورت هدایت و ایمانشان ارزشی نخواهد داشت چون اختیاری در کار نبوده و هدایت اجباری فاقد ارزش است. و این جبهه حق و باطل تا قیامت وجود خواهد داشت و این مطلب را در توصیف احوالات مردمی که در قیامت می میرند و زنده می شوند می توان فهمید که گمراهان و اهل شقاوت در آن روز هم با خود و دیگران در حال جدال و مخاصمه هستند و حتی با خودشان هم درگیرند. اگر همه اهل زمین در روزی که صور اول می دمد صالح هستند پس چرا قرآن حال و روز آنها را در بحبوحه قیامت و نیز در موقعی که زنده می شوند اینگونه توصیف می کند؟ و نیز در جواب اهل دوزخ که می گویند ما را به دنیا برگردان تا نیکوکار شویم و عمل صالح انجام دهیم،...
  • حقگو IR ۱۱:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۶
    0 0
    ... در جواب آنها می فرماید که اگر صد بار هم بمیرید و زنده شوید و به دنیا برگردید باز هم به گمراهی و شقاوت خود ادامه خواهید داد و هدایت نخواهید شد. خوب آیا این توصیف گمراهان اسلاف و پیشینیان است یا در هر زمانی چنین اشقیا و گمراهانی وجود دارد؟ پس اینکه حتماً خیر بر کل عالم مستولی و چیره شود و شر در محاق قرار گیرد چنین آیه ای من در قرآن سراغ ندارم لطفاً اگر شما سراغ دارید مرا راهنمایی بفرمایید. ظواهر امر حاکی از آن است که انسانیت هر روز بیشتر از روز قبل در حال انحطاط و سقوط به منجلاب فساد ،گمراهی و تباهی است و امیدی به اصلاح آن نمی رود و نباید با این گونه پیش بینی ها قرآن را زیر سوال برد که چرا انسانها به راه راست و صلاح برنمی گردند و چه زمانی این وعده قرآن محقق خواهد شد؟ در حالیکه وعده الهی الآن تحقق یافته بطوریکه نزدیک به یک پنجم ساکنان کره زمین را مسلمانان تشکیل می دهند و ان شاءالله هر روز این تعداد بیشتر و مخرج این کسر کمتر خواهد شد بعنوان نمونه طبق پیش بینی ها در آینده نزدیک اکثریت جمعیت کشور فرانسه را مسلمانان تشکیل خواهند داد. همان چیزی که پیامبر(ص) از امت می خواهند که ازدواج کنید و فرزند بیاورید تا من در قیامت به سبب تعداد شما بر امتان دیگر مباهات کنم. "هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‌ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ اوست خدایی که رسول خود را به هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان عالم تسلط و برتری دهد هر چند مشرکان ناراضی و مخالف باشند." این تهدید را کشورهای غربی و دشمنان اسلام درک کرده اند بگونه ای که جوایز و امکانات هنگفتی برای بالا بردن میزان موالید در کشورهای خود در نظر گرفته اند ولی با کمال تاسف در کشور اسلامی خودمان خلاف این موضوع را شاهد هستیم.
  • هادی IR ۱۶:۴۲ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۶
    0 0
    چگونه می گوید هیچ پیامبری قبل از بدنیا آمدن معجزه ای نداشته در حالی که اصلاً بسته شدن نطفه حضرت عیسی خودش معجزه بود(بدون پدر بدنیا آمدن)چگونه می گوید هیچ پیامبری قبل از بدنیا آمدنش معجزه نداشته در حالی که مادر حضرت ابراهیم باردار بود ولی هیچ کدام از قابله ها به این موضوع پی نمی بردند چگونه می گوید هیچ پیامبری در زمان بدنیا آمدن معجزه ای نداشته در حالی که وقتی پیامبر بدنیا آمد دریاچه ساوه خشکید طاق کسری دو قطعه شد و آتش کده فارس خاموش شد چگونه می گوید پیامبران در بچگی معجزه ای ندگاشتن در حالی که عیسی (ع)در گهواره سخن گفت ماجرای بدنیا آمدن حضرت علی در کعبه معجزه بود در حالی که بدنیا آمدن حضرت اسحاق و یحی در پیری پدر و مادشان هم معجزه بود البته ما نمی گویم چون علی(ع)در کعبه بدنیا آمد کعبه قبله گاه مسلمانان است و ما هیچ وقت نمی گویم نعوذبالله علی(ع)خدا است بلکه می گویم برترین بنده خدا است (البته بعد از پیامبر) بگذریم چرا فقط درمورد این موضوع حرف می زنید چرا درمورد بخشیده شدن حضرت آدم به خاطر قسم خوردن به نام های پنج تن چیزی نمی گید که در کتاب های خودتان آمده است.بگذریم درمورد شراب به بینید اگر خدا می خواست شراب به وجود نمی آمد یعنی ما نمی توانستیم از انگور شراب درست کنیم ولی خدا می خواهد تا از انگور بتوانیم شراب درست کنیم حالا چرا ممکن است بخاطر آزمایش بندگانش باشد.عزیز من چگونه وقتی من گفتم قرآن بدون روایات نمی فهمیم شما گفتی نه اینجوری نیست بعد الان خودت می گی برو به بین شان نزول این آیه چیه خب پس شما هم به حرف من رسیدید از این موضوع هم بگذریم اما درمورد این که زمین به ارث صالحان می رسد شما گفتی منظور از صالحان مسلمانان است برادر من قرآن را تحریف نکنید اگر منظور خدا مسلمانان بود می گفت مسلمانان ولی تاکید خداوند صالحان است چرا صالحان چون تمام مسلمانان خوب نیستند مثل داعشی ها.برادر من حتی در زمان ظهور امام زمان هم مسیحی هست یهودی هست کافر هم هست ولی دیگر منافقی وجود ندارد چون تمام منافقان در زمان امام زمان کشته می شوند پس اگر منظورتان از جبه باطل کافران هستند بله وجود دارند و اگر منظورتان منافقان هستند خیر تمام آنها کشته می شوند.
  • حقگو IR ۱۷:۳۹ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۶
    0 0
    راجع به امامت و اینکه امام را چه کسی تعیین می کند ان شاءالله بعد از جوابیه شما نظرم را بیان خواهم کرد.
  • حقگو IR ۱۸:۳۲ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۷
    0 0
    سلام برادر گرامی اینکه حضرت ابراهیم (ع) در بطن مادرشان در دوران حاملگی تشخیص داده نمی شدند بخاطر ایمنی از خطر نمرودیان بود اما هنگام ولادت حضرت علی(ع) خطری ایشان و مادر گرامی شان را تهدید نمی کرد. همچنین ولادت حضرت اسحق و حضرت یحیی ( علیهما السلام) در سنین پیری پدر و مادرهایشان بدلیل دعای حضرت ابراهیم و حضرت زکریا (علیهما السلام) بوده است. چرا در قرآن در مورد ولادت حضرت علی در کعبه اشاره ای نشده است؟ آخرین مطلب در این رابطه این است که بالآخره زایمان تبعات و پیامدهایی از جمله خونریزی و آمدن جفت به همراه نوزاد را در پی دارد، با توجه به اینکه خون نفاس هم مانند خون حیض نجس است ( البته خون معمولی هم نجس است) بطوریکه غسل واجب دارد،در موضوع مورد بحث ما این پیامدها چگونه مرتفع شدند تا پاک ترین و مقدس ترین نقطه کره زمین آلوده نشود؟ بگذریم، فرموده بودید چرا فقط در باره این موضوع بحث می کنید؟ بخاطر اینکه شما فرمودید علمای شیعه اگر با روایت و حدیثی مواجه شوند صحت و سقم آنرا بررسی می کنند، اگر ضعیف بود کنارش می گذارند. در این رابطه علم کلام و علم رجال بوجود آمده است که اکثر علما شیعه بر علم رجال و راوی یا راویان حدیث و روایت اهمیت و بهای بیشتری می دهند تا علم کلام. در مورد روایت مورد نظر (ولادت حضرت علی در کعبه) نه علم کلام آنرا تایید می کند (در قرآن نیامده است) و نه علم رجال (راویان آن مورد وثوق نیستند) ولی شما همچنان به آن معتقد هستید در حالیکه غیر مستقیم ما را متحجر و دُگم خطاب می کنید و معتقدید هر چه در صحاح آمده است را ما اهل سنت چشم و گوش بسته می پذیریم حال آنکه اینطور نیست. در باره قسم خوردن حضرت آدم به حق پنج تن و به آن ترتیب که مرقوم فرموده بودید: "یا حمید به حق محمد..." در کتب روایی ما مطلب دیگری آورده اند که چون مفصل است از بیان آن خودداری می کنم. اما اینکه آیا دقیقاً این همان دعایی است که خداوند به حضرت آدم آموخت تا توبه اش قبول شود نکات قابل تاملی وجود دارد: اول، زبان عربی یکی از شاخه های زبان سامی و زیر شاخه زبان سریانی است در زمان حضرت آدم هنوز زبان عربی بوجود نیامده بود بلکه حدود چهار هزار سال بعد این زبان از زبان عبری و سریانی منشعب می شود. صفات حمید، عالی، فاطر ، محسن و قدیم الاحسان ،همگی صفات و کلماتی عربی هستند که در زبانهای دیگر ...(ادامه دارد)
  • حقگو IR ۱۹:۲۴ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۷
    0 0
    که در زبانهای دیگر در قالب کلمات دیگری ادا و بیان می شوند. حتی اسامی خاص مثل اسمی افراد و مکانها ممکن است در زبانهای مختلف با هم فرق کند مثلاً کلمات کسری، قیصر، قسطنطنیه، ابراهیم، سین به ترتیب معرب کلمات خسرو، سزار، کنستانتین، پرهام و چین می باشند. خود اسم زیبای محمد در زبانها و حتی گویشهای زبان فارسی به اشکال گوناگون تلفظ می شود. ترکهای استامبولی محمت (Mahmet) و کردهای غرب کشور حه مه (Ha ma) تلفظ می کنند و ابراهیم در گویش بلوچ براهم (Berahem) ادا می شود...پس این دعا دقیقاً همان چیزی نبوده است که خدا به حضرت آدم یاد داد. ثانیاً هیچکس حقی بر ذمه خداوند متعال ندارد و خداوند وامدار و مدیون احدی نمی باشد خداوند بر گردن همه حق دارد و همه مرهون خداوندند مخصوصاً پیامبران و اولیاء که به آنان لیاقت عطا فرمود که از مقربان درگاهش باشند و بشوند پس اینکه بگوییم "یا حمید به حق محمد، یا عالی بحق علی..." درست بنظر نمی رسد چون خداوند مدیون و مرهون هیچکس نیست که حق او را از خدا طلب کنیم. خداوند می توانست ما را جماد، گیاه، حیوان و یا انسان مشرک بیافریند و حتی می توانست اصلاً ما را به دنیا نیاورد. اینکه از بین میلیاردها اسپرم و نطفه فقط یکی که آن هم ما بوده ایم امکان و فرصت لقاح با تخمک را پیدا کرده به خواست خدا بوده وگرنه ممکن بود اسپرم دیگری زودتر از ما خود را به تخمک برساند و لقاح انجام شود و باز اینکه مسلمان به دنیا آمدیم از این بابت و بسیاری جهات دیگر مدیون و مرهون خداییم. ما نمی دانیم که خداوند چه کلماتی را به حضرت آدم(ع) القاء کرد تا بگوید و توبه اش مقبول افتد چون در قرآن اشاره ای به آن کلمات نشده فقط اینکه" فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه" آدم از جانب پروردگارش کلماتی دریافت کرد و بعد از آن توبه اش پذیرفته شد.
  • هادی IR ۱۴:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۸
    0 0
    سلام به بینید من بین حرف شما و حرف یکی از بزرگان اهل سنت قطاً حرف یکی از بزرگان اهل سنت قبول می کنم شما می گید که این روایت راویانش مورد وثوق نیستند ولی جناب حاکم نیشابوری چیز دیگری می گوید(اخبار متواتر است که فاطمه بنت اسد علی(ع)را در درون کعبه بدنیا آورده است)(منبع: مستدرک الصحیحین جلد۳ صفحه ۵۵۰ حکومت ۶۰۴۴)پس این که حضرت علی در کعبه بدنیا آمده است قطعی است چون هم بزرگان شیعه این موضوع را در کتاب های خودشان آورده اند هم اهل سنت اما درمورد این موضوع چند سواد پیش می آید.به بینید امام علی پیامبر نبود که معجزه انجام دهد تا به او ایمان بیاورند و اصلاً این اتفاق برای این نبود که کسی به او ایمان بیاورد فقط مادر ایشان وقتی درد زایمان میگیردشان کنار کعبه می روند و از خدا کمک می خواهند(این اتفاقات در کتب شیعه نقل شده است در کتب برادران اهل سنت فقط این آمده است که ایشان درون کعبه حضرت علی را بدنیا آوردند)در همین لحظه دیوار کعبه باز می شود ایشان به درون کعبه می روند و امام علی را در کعبه بدنیا می آورند.چرا این اتفاق در قرآن نیامده است چون این اتفاق نه معجزه بود نه برای این بود که کسی به حضرت علی ایمان بیاورد اما همین اتفاق یک چیز لو می دهد آن هم این است که حضرت مریم وقتی درد زایمان ایشان را گرفت خداوند گفت از بیت المقدس برو بیرون اینجا زایشگاه نیست اما در قضیه مادر حضرت علی کاملاً این اتفاق برعکس است او از خدا می خواهد به او کمک کند خدا هم اورا به درون خانه خود می یاورد بله کعبه جای زایشگاه نیست کعبه مکان مقدسی است اما برای علی (ع)فرق می کند پس از اینجا نتیجه می گیریم مقام امام علی از حضرت عیسی بسیار بیشتر است ممکن است مقام مادر امام علی از حضرت مریم کمتر باشد (البته هرکسی مادر امام نمی شود و من هم می گویم ممکن است)اما فرزندش با فرزند حضرت مریم قابل مقایسه نیست برای همین خدا می خواهد تا او به درون کعبه بیاید.خودتان هم گفتید که کعبه مکان مقدسی است و گفتید خون نجس است بله نجس است و به عبارت دیگر اصلاً کعبه زایشگاه نیست ولی برای امام علی فرق می کند.(ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۵:۵۶ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۸
    0 0
    برادر من ما هم نگفتیم حضرت آدم به زبان عربی گفته است یا حمید به حق محمد....به هر زبان دیگری ممکن است گفته باشد همین الان اگر به یک ترک بگویم این دعارا بخوان آن هم با لهجه خودش به جای محمد بگوید محمت اگر یک ایرانی بگوید مثلاً آن فرد در آن روز چه دعایی را می خواند من نمی گویم گفت یا حمید به حق محمت می گویم گفت یا حمید به حق محمد بعد آن هم به دیگران می گوید فلان کس گفته است یا حمید به حق محمد بله قدیم الحسان هم عربی است حضرت آدم خدا را با این صفت قسم داده است به زبان خودش به اثم حضرت حسین با لهجه خودش حالا به زبان حضرت آدم قدیم الحسان چه می شده است نمی دانم اگه اشتباه نکنم به زبان فارسی می شود ای کسی که احسانت ازلی است (فکر کنم اشتباه معنی کردم)حالا این که حضرت آدم با چه لهجه ای خدا را با نام های پنج تن قسم داده اصلاً مهم نیست مهم این است که به نام های پنج تن قسم داده درمورد این که فرمودید خدا مدیون کسی نمی باشد درست است اما خدا همه کار هایش را با وسیله ای انجام می دهد خدا مگر نمی تواند روح انسان را خودش جدا کند معلوم است که بله ولی چرا از حضرت عزارئیل می خواهد این کار را بکند به همان دلیل که گفتم خدا کار هایش را با وسیله ای انجام می دهد در قضیه بخشیده شدن بنده گانش هم می شود همان گونه باشد که هست بعضی از آیات قرآن حرف من تایید می کند که اگر خواستید می نویسم اما نکته بسیار مهم این است حضرت آدم برای بخشیده شدن خدا را به پنج تن قسم داد پس می فهمیم پنج تن چه مقامی داشته اند اما درمورد خود این روایات اولاً درمورد آن روایت که گفتید طولانی است خلاصه اش را بنویسید با ذکر منبع این روایت که حضرت آدم خدا را به این پنج نام قسم داد در کتب معتبر شما آمده است حالا من نمیدونم چرا قبول نمی کنید این روایت در کتاب (مستدرک الصحیحین جلد۲ صفحه۶۱۵)و(کنز العمال جلد۱ صفحه۲۳۴)و(در المنثور ذیل آیه ۳۷ سوره بقره از جلال الدین سیوطی)اینا که سنی هستند و از بزرگان اهل سنت هستند پس چرا حرف این هارو قبول نمی کنید در کتاب های شیعه هم این مسئله آمده اما اون هارو نمی گم اگر هم نقل دیگری درمورد آن کلمات وجود داشته باشد در مقابل این نقل ها چیزی نیست چون هم بزگان اهل سنت این گفتن هم بزرگان شیعه.
  • حقگو IR ۲۲:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۹
    0 0
    با سلام خدمت آقا هادی برادر عزیزم، نباید اجازه دهیم احساساتمان بر عقل و منطق مان چیره شود. من گرد نعلین حضرت علی (ع) را توتیای چشمانم می کنم اما اینکه مادر حضرت علی(ع) از حضرت مریم(س) بالاتر یا همطراز ایشان باشد نه عقل قبول می کند و نه قرآن، آنجا که می فرماید " وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى‌ نِساءِ الْعالَمِينَ‌ "و (بياد آور) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: اى مريم! همانا خداوند تو را برگزيد و پاکیزه گردانید و بر زنان جهانیان برتری بخشید." پس حضرت مریم(س) برگزیده خداست و از برترین زنان عالم است اما اینکه مقام و منزلت حضرت علی(ع) در نزد خدا بالاتر است یا حضرت عیسی (ع)، خدا خودش بهتر می داند. حضرت عیسی یکی از پیامبران الوالعزم می باشند خداوند در قرآن آن حضرت را از مقربین درگاهش معرفی می کند «إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبین»؛ [به یاد آورید] هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خداوند تو را به کلمه‌اى (وجود با عظمتى‏) از طرف خودش بشارت می‌دهد که نامش «مسیح، عیسى پسر مریم» است در حالى که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیّت خواهد بود و از مقرّبان (الهى) است". لذا اینکه بگوییم حضرت عیسی قابل مقایسه با حضرت علی نیست سخن سنجیده ای نخواهد بود.و آخرین مورد استراتژی من که قبلاً در مورد ادعای هجوم به خانه حضرت فاطمه هم بکار بردم این است که آیا اعتقاد داشتن یا اعتقاد نداشتن به این امر (ولادت حضرت علی در کعبه) کدامیک به حزم و احتیاط نزدیکتر است؟ با توجه به دلایلی که ذکر کردم معتقد نبودن به این امر هیچ خللی به اعتقاد و ایمان من وارد نمی کند و در قیامت هم بابت عدم اعتقاد به آن مورد بازخواست قرار نخواهم گرفت اما اعتقاد داشتن به آن مستلزم پاسخگویی در قیامت و در پیشگاه عدل الهی خواهد بود در حالیکه دلیلی جز چند روایت که یک نفر قبل از اسلام روایت کرده نمی توان به درستی آن یقین پیدا کرد و اگر این روایات جعلی باشد نمی توانم در مقابل خدا جوابگو باشم، پس آن را کنار می گذارم ضمن آنکه کوچکترین خللی به ارادتم نسبت به حضرت علی(ع) وارد نمی شود پس اگر اجازه بدهید از این مورد هم بگذریم ...
  • حقگو IR ۲۳:۱۴ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۹
    0 0
    ... اگر همان دعا را به یک انگلیسی زبان و حتی ترک زبان بدهیم و بگوییم آن را به زبان خودشان برگردانند بجز اسامی خاص همه کلمات و جمله بندیها عوض خواهد شد، بگذریم، روایت اهل سنت از قبول توبه حضرت آدم بطور خلاصه اینطور است که بعد از هبوط به کره خاکی حضرت آدم مدت مدیدی( به قولی ۲۰۰ سال) سر به سجده می گذارد و می گرید تا اینکه بالآخره سر برمی دارد و مشاهده می کند که بر گرد عرش نوشته شده" لا اله الا الله و محمد رسول الله". حضرت آدم از خداوند سوال می کند" پرودگارا، این نام کیست که مجاور و چسبیده به نام توست؟ خداوند می فرماید این نام از ذریه توست که جهان را به طفیل وجود او خلق کردم. حضرت آدم عرض می کند خدایا پس به آبروی ایشان از گناه و تقصیراتم درگذر! خداوند می فرماید اگر همین دعا را در بهشت می کردی از آن خارج نمی شدی. این بود روایت علمای اهل سنت از دلیل قبول توبه حضرت آدم (ع) البته همه اینها نقل به مضمون است و اصراری بر این نیست که حتماً همین جملات بین خداوند و حضرت آدم رد و بدل شده باشد. والله اعلم، چون به هر حال در قرآن صراحتی بر آن موجود نیست. در مورد اینکه خدا برای انجام کارهایش از وسیله استفاده می کند بدان معنا نیست که خداوند محتاج وسیله باشد همانطور که جهان را به ید قدرتش در شش روز آفرید و از هیچ وسیله ای استفاده نکرد چون هنوز عرش و کرسی و ملائک خلق نشده بودند. لذا اینکه قبض روح افراد به اذن خدا و به دست حضرت عزرائیل می باشد و حضرت میکائیل از جانب خدا روزی خلق را می رساند و... بخاطر این است که این وظایف را خداوند به عهده آنها گذاشته است. چنانکه در قرآن می فرماید" انما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ" فرمان نافذ او چون اراده خلقت چیزی کند به محض اینکه گوید: «موجود باش» بلا فاصله موجود خواهد شد. پس خداوند نیاز به وسیله ندارد. حال اگر شما به آیه ذیل برای توسل استناد می کنید خود بحث دیگری می طلبد"يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ" اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! از خدا پروا كنيد و (براى تقرب) به سوى او وسيله بجوييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد." منظور از وسیله در اینجا ایمان به خداوند و رسولش و نماز و روزه و جهاد و... می باشد.
  • هادی IR ۱۱:۱۲ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۰
    0 0
    بله احساساتمان نباید بر عقلمان چیره شود نکته اینجاست پس چرا این که حضرت علی در کعبه بدنیا آمده را قبول نمی کنید مشکل شما دقیقاً همین است که از همین مسائل گذشته اید ما شیعیان احادیث را در دو حالت می پذریم اگر این دو حالت درست بود فرقی نمی کند که در کتاب های اهل سنت آمده است یا شیعه ما آن را می پذریم اولین کاری که می کنیم سندش بررسی میکنیم دومین کار می بینیم با قرآن در تضاد هست یا نه اگر باشد حتی اگر سندش درست باشد آن را نمی پذریم این حدیث که امام علی در کعبه بدنیا آمده است هم سندش صحیح است هم با قرآن در تضاد نیست و ما این حدیث را هم می پذریم هدفم از این که امام علی در کعبه بدنیا آمده است این بود که بگویم امام علی چه مقامی دارند که حتی حضرت عیسی هم ندارند (این موضوع را حاکم نیشابوری که از بزرگان شماست گفته است حالا شما حرف بزرگان خودتان را قبول ندارید من نمی دانم) اما درمورد این که حضرت مریم مقام بالایی دارند کسی شک ندارد من هم نگفتم مقامشان از مادر حضرت علی کمتر است فقط خدا می داند که مقام کدام یکی از آن یکی بیشتر است حرفم این بود هر کسی مادر امام نمی شود پس مادر حضرت علی هم مقام کمی ندارند حالا این که از حضرت مریم بالاتر است یا نه فقط خدا می داند درمورد کلمات من گفتم اولاً سند این حرفتان را نه نوشتید دوماً این که حضرت آدم به نام پنج تن قسم خورد سندش خیلی محکم است سه تا از بزرگان اهل سنت این گفته اند بزرگان شیعه هم این مطلب گفته اند پس اصلاً اگر هم سند آن حدیث که نه نوشتید در یک کتاب معتبر هم آمده باشد در مقابل این سند چیزی نیست.بله اگر به یک فردی که اینگلیسی حرف می زند بگویم این دعارا بخوان مثلاً اگر اشتباه نکنم با لهجه اینگلیسی به فاطمه می گویند فاطیما و آن هم قطاً به اثم فاطمه برسد می گوید یا فاطر(حالا فاطر به لهجه اینگلیسی چه می شود نمی دانم)به حق فاطیما اما اگر من بخواهم به دیگران بگویم فلان کس برای بخشیده شدن این دعا را خواند آن دعا را که او خوانده به لهجه او نقل نمی کنم یعنی نمی گویم گفت یا فاطر به حق فاطیما بلکه می گویم گفت یا فاطر به حق فاطمه یعنی دعا را به لهجه آن طرف نقل نمی کنم بلکه به زبان خودم آن دعارا نقل می کنم.
  • هادی IR ۱۱:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۰
    0 0
    خداوند تمام کارهایش را با وسیله انجام می دهد در خلقت فرق می کند چون نمی شود اما بقیه کار ها را با وسیله انجام می دهد از این بگیرید که خداوند قرآن به واسطه و وسیله حضرت جبرائیل نازل کرد تا قبض روح به واسطه حضرت عزرائیل تا......(شما یک کار مثال بزنید که خدا در آن از وسیله استفاده نکرده باشد فقط خلقت نباشد چون خدا اگر از وسیله ای در خلقت استفاده می کرد آن وسیله را خودش خلق نکرده بود)خدا تمام کارهایش را به واسطه فرشتگان و بقیه موجودات انجام می دهد در مورد بخشیده شدن بندگانش هم همین است همانطور که برادران یوسف برای بخشیده شدن پدرشان را وسیله بخشیده شدن قرار دادند(قالوا یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین قال سوف استغفر لکم ربی)(آیه ۹۷ سوره یوسف )(ای پدر برای گناهان ما آمرزش بخواه که ما از گناهکاران هستیم گفت: بزودی برای شما از پروردگارم آمرزش می خواهم)در این آیه برادران یوسف حضرت یعقوب را وسیله قرار می دهند برای بخشیده شدن و اگر وسیله قرار دادن بد بود قطاً حضرت یعقوب که پیامبر است می گفت این کار کار بد است ولی این کار را حضرت یعقوب تأیید می کند.(و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاوک فاستغفروا الله و استغفر لهم لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما)(آیه ۶۴ سوره نساء)( اگر آنانی که به خودشان ظلم کردند نزد تو آمدند سپس درخواست آمرزش نمودند و پس از آن رسول برای آنان در پیشگاه خدا طلب مغفرت کرد خداوند را توبه پذیر خواهید یافت)در این آیه خداوند به می گوید اگر رسول خدا برای کسی طلب مغفرت کند خداوند توبه پذیر می شود آیه از این واضح تر من هم می دانم رسول خدا و ائمه می توانند فقط طلب آمرزش برای دیگران کنند و آن خداست که می بخشد یا نمی بخشد ولی آن ها وسیله خداوند برای بخشیده شدن هستند و هرکسی همچین مقامی ندارد همان حدیثی که آدم خدا را به نام پنج تن قسم می دهد و سه تا از بزرگان اهل سنت هم آن را نقل کرده اند هم اثبات گر این است که پیامبر و ائمه وسیله خداوند برای بخشیده شدن دیگران هستند.
  • حقگو IR ۱۳:۲۶ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۳
    0 0
    سلام آقا هادی عزیز ببخشید که تاخیر بوجود آمد، بنده بحث در مورد ولادت حضرت علی(ع) در کعبه را کافی می دانم هرچند که قانع نشدم، بگذریم راجع به اینکه خداوند کارهایش را با واسطه و وسیله انجام می دهد فرموده بودید مواردی در نقض این گفته شما ذکر کنم، دمیدن خداوند از روح خود در کالبد حضرت آدم(ع)، آموختن اسماء به آن حضرت،" وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‌" و خداوند همه‌ى اسما (حقائق و اسرار هستى) را به آدم آموخت، سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مى‌گوييد از اسامى اينها به من خبر دهيد" دمیدن روح در تمام موجودات زنده، برپا کردن طوفان نوح(ع)، برد و سلام شدن آتش بر حضرت ابراهیم(ع)، زنده کردن پرندگانی که گوشت آنها با هم ممزوج شده بود برای آن حضرت، آموختن نحوه ساخت زره به حضرت داود(ع)، یاد دادن زبان پرندگان و موجودات دیگر به حضرت سلیمان (ع)، به خواب بردن سیصد و نه ساله اصحاب کهف و زنده نگهداشتن آن بزرگواران در طول این مدت مدید، زنده کردن حضرت عزیر(ع) پس از صد سال، بی واسطه سخن گفتن با حضرت موسی(ع)، نازل کردن بدون واسطه تورات، اژدها شدن عصا و نورانی شدن دست آن حضرت، برافراشتن کوه طور بر فراز سر بنی اسرائیل، خلقت بدون واسطه حضرت عیسی(ع)، نازل کردن انجیل بر آن حضرت بدون واسطه، و موارد متعدد زیادی که حضور ذهن ندارم. از آن گذشته اینطور نیست که همه قرآن بواسطه حضرت جبرئیل(ع) بر نبی اکرم(ص) نازل شده باشد، برخی از قسمتهای قرآن مستقیماً بر آن حضرت وحی و القاء می شد ضمن آنکه طبق سوره مبارکه قدر کل قرآن دفعتاً و یکجا نیز بدون حضور جبرئیل(ع) بر قلب پیامبر(ص) نازل گردید و در مورد قبض روح بوسیله حضرت عزرائیل(ع) خود آنحضرت را خداوندقبض روح می کند. پس خداوند نیازمند هیچ واسطه و وسیله ای برای انجام مقصودش نیست بلکه اموری مانند ابلاغ وحی، روزی رساندن، قبض روح، دمیدن در صور و... وظایفی هستند که خداوند برعهده فرشتگان خود قرار داده و هریک را مامور انجام کاری قرار داده است، برخی را حاملان عرش، برخی گفتن تسبیح، برخی گفتن تکبیر، ..." إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ "چون چيزى را اراده كند، فرمانش اين است كه بگويد: «باش» پس بى درنگ موجود مى‌شود"...
  • حقگو IR ۱۴:۱۸ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۳
    0 0
    ...(ادامه) و اما اینکه فرزندان حضرت یعقوب(ع) از ایشان درخواست کردند که برایشان دعا کند چیز عجیبی نیست چون آنها گنهکار بودند و حضرت یعقوب پیامبر خدا بود. هر عقل سلیمی هم قبول می کند که اگر پیامبری برای کسی دعا کند امکان استجابت آن خیلی زیاد است ولی اینکه خداوند را به حق کسی قسم دهیم در هیچ جای قرآن به آن اشاره ای نشده چون همانگونه که قبلاً عرض کردم هیچ کس حقی بر ذمه و عهده خدا ندارد که خدا را به آن حق قسم دهیم. بخشش و عدم بخشش به دست خداست چنانکه در قرآن در باره منافقان می فرماید: اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ "(ای پیغمبر) تو برای آن مردم منافق خواهی طلب مغفرت بکن خواهی نکن، اگر هفتاد مرتبه هم بر آنها (از خدا) آمرزش طلبی خدا هرگز آنان را نخواهد بخشید". اما جمله آخر شما مبنی بر اینکه پیامبر و ائمه وسیله بخشیده شدن دیگران هستند خیلی شبیه ادعای مسیحیان در مورد حضرت عیسی(ع) است که می گویند: خداوند وقتی دید مردم بسیار گناه می کنند فرزندش عیسی (نعوذ بالله) را فرستاد و او را همچون بره ای قربانی کرد تا وسیله ای برای بخشش گناهان مردم باشد.در حالیکه خداوند در قرآن می فرماید که او را بیواسطه یاد کنیم "وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّين" او (خداوند) را بی واسطه و از سر اخلاص در دین یاد کنید" و اینکه خدا هیچ وظیفه ای برای بخشیده شدن مردم ندارد.
  • هادی IR ۱۸:۲۹ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۳
    0 0
    این که گفتید هرچند من قانع نشدم من را یاد قوم بنی اسرائیل انداخت که با این که حضرت موسی برایشان عصا اژدها کرده بود و رودخانه را شکافته بود و از وسط رودخانه ردشان کرده بود با این حال وقتی حضرت موسی رفت به کوه طور تا تورات را بیاورد و چهل روز بعد برگشت دید با آن معجزاتی که انجام داده است ولی قومش گوساله پرست شده اند حالا من از بزرگان شما سند می آورم که آنها این روایت را قبول کرده بودند بعد شما با این حال با این سند باز هم می گوید من قانع نشدم همانطور که قوم حضرت موسی با آن همه معجزاتی که حضرت موسی انجام داده بود قانع نشدند، اگر این حرف را قبول ندارید پس حرف بزرگان خودتان را قبول ندارید.خدا به هیچ چیزی نیاز ندارد خدا بی نیاز است و اگر کار هایش را با وسیله انجام می دهد به این خاطر نیست که به آن ها نیاز دارد خدا صلاح دیده است که کار هایش را با وسیله انجام دهد وگرنه خدا خودش هم می تواند انسان را قبض روح کند همانگونه که عزارئیل را قبض روح می کند اما نکته اینجاست وقتی عزرائیل همه را قبض روح می کند دیگر کسی باقی نمی ماند که خدا با آن عزرائیل را قبض روح کند به همین دلیل خودش عزرائیل را قبض روح می کند درست است که خدا تمام کار های خودش را با وسیله انجام می دهد ولی دیگر وسیله ای نمی ماند که خدا با آن عزرائیل را قبض روح کند.تمام آن کار هایی که مثال زدید را خدا با وسیله انجام داده است خدا اگر بر قومی عذاب می فرستاد به وسیله فرشتگان بود همان گونه که فرشتگانی وسیله عذاب الهی برای قوم حضرت لوط بودن یعنی خدا به وسیله آن فرشتگان قوم حضرت لوط را عذاب کرد.این که می فرماید عقلانی است که هرکس گناهکار است از پیامبر خدا به خواهد تا برایش از خدا طلب بخشش کند به همین دلیل کار برادران حضرت یوسف عقلانی بود مگر ما چه کار می کنیم ما هم از حضرت محمد میخواهیم برای ما طلب بخشش کند چرا جواب دومین آیه ای که نوشتم را ندادید.درست است که پیامبر وسیله بخشیده شدن انسان هاست ولی اگر پیامبر برای هرکسی طلب بخشش کند بخشیده نمی شود همانگونه که در همان آیه ای که نوشتید آمده است(معلوم است که منافق بخشیده نمی شود حتی اگر پیامبر برای آنان طلب بخشش کند) ......
  • هادی IR ۲۱:۳۴ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۳
    0 0
    در کامنت قبلی یادم رفت ولی در این کامنت ولادت رسول خدا و هفته وحدت تبریک میگم.این که گفتم پیامبر و ائمه وسیله بخشیده شدن انسان ها هستند منظورم این نبود که فقط برای این کار آفریده شده اند نه آنها معصوم و برترین بندگان خدا هستند ولی در کنارش وسیله بخشیده شدن انسان ها هم هستند شما از کجا می دانید در آن کار هایی که مثال زدید خداوند از وسیله ای استفاده نکرده است (حالا این وسیله هرچه باشد از باد حیوانات جنیان فرشتگان تا......)
  • حقگو IR ۰۰:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۴
    0 0
    هرچند بحث مولود کعبه از نظر بنده تمام شده است اما این نسبتی که به من داده اید نباید بی جواب بماند. اینکه هر کسی را که هم نظر شما نباشد را قوم بنی اسرائیل بنامید پس ما هم می توانیم چنین حقی را برای خودمان قائل باشیم. مسئله اینجاست که شما می خواهید همه مثل شما فکر کنند و هر چه را که می گویید بقیه بپذیرند آنهم ادعاهایی که نه ارجاع قرآنی دارد و نه دلیل منطقی، فقط بر اساس پاره ای روایات وگرنه بنی اسرائیل خواهند بود. دلایل شما برای پذیرفتن موضوع فقط روایی و نقلی است در حالیکه دلایل من برای نپذیرفتن آن منطقی و عقلایی بودند. این را یک فرد بیطرف می تواند مشاهده و قضاوت کند. بارها گفته ام که ملاک استدلال بنده قرآن، عقل و منطق است و روایاتی که با این موارد همخوانی نداشته باشند از نظر بنده مردودند حتی اگر در کتب ششگانه ما آمده باشند." وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا "و از آنچه به آن علم ندارى پيروى مكن، چون گوش و چشم و دل همه‌ مورد بازخواست قرار خواهند گرفت." صحرای محشر جایی نیست که بگویید من در فلان کتاب چنین خوانده بودم. این دلیل و عذر پذیرفته نخواهد شد. دقت بفرمایید که اگر این ادعای شما واقعیت داشته باشد من ضرری نکرده ام چون در قیامت از این بابت سوالی از من نخواهد شد اما اگر از اصل غیر واقعی باشد یعنی اینکه کاری را به خداوند نسبت داده اید که واقعیت ندارد آن هم به پشتوانه چند روایت و نقل قول در چند کتاب. در آنصورت چه جوابی در مقابل خداوند خواهید داشت؟ چون حالا دیگر طبق آیه ای که ذکر کردم مورد سوال قرار خواهید گرفت. کدام یک به احتیاط نزدیکتر است؟ از این منطقی تر چه بگویم؟ با این وجود همانطور که قبلاً هم گفته ام ذره ای از محبت، ایمان، اعتقاد و ارادتم نسبت به سرور و آقایم حضرت علی(ع) کاسته نمی شود. آیا این روش بنی اسرائیلی است؟ بگذریم، از آن مواردی که ذکر کردم کدام یک با واسطه انجام شده است؟ لطفاً با دلیل بنویسید. من که از نازل شدن عذاب بر قوم لوط صحبتی نکردم. مثلاً خدا چگونه با حضرت موسی و مادر گرامی شان وحی کرد؟ حتی در مورد زنبور عسل هم خداوند از کلمه وحی استفاده می کند که بدون واسطه است و محال است فرشته ای حامل وحی خداوند به زنبور عسل باشد." و اوحینا الی ام موسی،...و اوحی ربک الی النحل."
  • حقگو IR ۱۳:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۴
    0 0
    سلام آقا هادی ممنونم، من هم متقابلاً میلاد پیامبر رحمت، ختمی مرتبت، دردانه عالم هستی، دلیل خلقت افلاک و اسوه بی بدیل اخلاق حضرت محمد مصطفی(ص) و هفته وحدت را صمیمانه تبریک عرض می کنم. و به دشمنان اسلام می گویم ما شیعه و سنی همه زیر بیرق اسلام برادر و متحد هستیم و همچون یدی واحد و بنیانی مرصوص در مقابل جبهه کفر و الحاد و استکبار و طاغوتهای زمانه ایستاده ایم و برای اسلام و مملکت عزیزمان حاضریم جانمان را فدای هم کنیم. اگر اختلافاتی هست در موارد جزئی و حاشیه ای است وگرنه در اصل و اساس، ما دو مذهب دو شاخه تنومند از شجره طیبه اسلام هستیم که ریشه و اصل و بنیادمان یکی است و ثابت و شاخسارمان به لطف و یاری پروردگار هر روز گسترده تر و عالمگیرتر می شود هر چند کافران را خوش نیاید" هُوَ الَّذي أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدىٰ وَدينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَی الدّينِ كُلِّهِ وَلَو كَرِهَ المُشرِكونَ."او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند" .
  • هادی IR ۱۶:۱۸ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۴
    0 0
    چرا قبول نمی کنید که امام علی در کعبه بدنیا آمده است ما شیعیان در دو حالت احادیث را می پذریم یک با قرآن در تضاد نباشد دو سندش صحیح باشد این حدیث کاملاً درست است از هر دو حالت آن وقت شما وقتی می بینید نمی توانید آن را رد کنید دلیل می آوردید که چون این موضوع در پاره ای از روایات آمده است من این قبول نمیکنم بیاید تعصب را کنار بگذاریم و منطقی حرف بزنیم به ببنید من این قبلاً گفتم و باز هم می گم جناب حقگو مشکل شما اینه که از تمام این ها گذشته اید آن هم با این دلیل که چون این موضوع در پاره ای از روایات آمده است در حالی که اگر حدیثی راویانش درست باشند و آن حدیث به رسول خدا برسد و سندش مشکل نداشته باشد و با قرآن و احادیث دیگر در تضاد نباشد و با عقل و منطق ما هم مشکلی نداشته باشد این حدیث درست است یعنی آن حرف را رسول خدا گفته است حالا وقتی حاکم نیشابوری که از بزرگان اهل ستت است می گوید این موضوع متواتر است و او که از بزرگان اهل سنت است این موضوع را قبول کرده است باز شما می گوید این موضوع را قبول ندارم(البته بدنیا آمدن امام علی در کعبه مهم نیست چون فقط این را اثبات می کند که امام علی چه مقامی داشته اند اما بحث من این است که تعصب را کنار بگذاریم و یک بار منطقی تاریخ را بخوانیم)من گفتم اگر در روایتی تمام آن شروطی که گفتم رعایت شده بود مورد قبول ماست و قطاً آن را رسول خدا گفته است به بینید اگر برای شما روایات مورد قبول نیست پس نماز نخوانید چرا چون این همه آیه در قرآن وجود دارد که نماز را بر پا دارید ولی یک بار هم نمی گوید چگونه نماز را بخوانید و ما با استفاده از همان پاره ای از روایات هست که می فهمیم چگونه باید نماز بخوانیم(البته بعضی چیز هارا گفته است اما اگر روایت هارا نخوانیم هیچ وقت نمی فهمیم چگونه باید نماز بخوانیم)نماز فقط یک مثالش است ما خود آیات قرآن را بدون احادیث نمی توانیم بفهمیم اگر اخادیث را کنار بگذاریم چگونه می خواهیم بفهمیم فلان آیه برای چه نازل شده است. البته این بگم اصلاً بدنیا آمدن امام علی در کعبه مهم نیست چون فقط مقام بالای امام علی را اثبات میکند اما من از شما می خواهم که تعصب را کنار گذاشته و عقلی اثبات کنید که اگر این درست باشد با فلان آیه قرآن یا فلان حدیث در تضاد است با مثلاً این حدیث به این دلیل غلط است هر دلیل کوچکی بگوید من حرف...
  • هادی IR ۱۶:۴۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۴
    0 0
    هر دلیل کوچکی که بگویید من حرف شمارا قبول می کنم فقط دلیل تان این نباشد که چون در پاره ای از روایات آمده است من این را قبول نمی کنم اما من هم موافقم که از این موضوع بگذریم ولی به شرط این که تعصب کنار بگذارید و یا با دلیل بگوید این موضوع غلط است یا این موضوع را قبول کنید و بگویید این موضوع درست است چون وگرنه من چگونه با شما بحث کنم در حالی که هر وقت جوابی ندارید بگوید می گوید چون در روایت آمده است این موضوع را قبول نمی کنم فقط جواب این بدید و اگر جوا بی ندارید قبولش کنید.به بینید من به عنوان یک شیعه و شما به عنوان بک سنی و یهودیان و مسیحیان همگی در آن دنیا باید جواب دهند چرا مسیحی شدند و یا چرا مسیحی ماندند اگر من شما نماز هایی که می خوانیم پشتش دلیل عقلی نداشته باشد یک ذره هم ارزش ندارد پس من و شما باید تحقیق کنیم و به این برسیم که شیعه حق است و یا سنی چون هم از شما سوال خواهد شد هم از ما بر فرض که دین اهل سنت حق باشد و من اشتباه می کردم ولی اگر شما بدون دلیل سنی مانده باشید در آن دنیا با بقیه هیچ فرقی نمی کنید چرا چون چه فرقی دارید با آن مسیحی که بدون تحقیق مسیحی مانده بود و دینش را فقط از پدرش گرفته بود شما فقط مثال هستید وگرنه برای ما هم همین جور است من که دینم را از پدرم گرفته ام چه فرقی دارم با هندویی که دینش را از پدرش گرفته پس نه از من شما برای تمام این چیز ها در آن دنیا سوال خواهد شد .((ادامه دارد))
  • هادی IR ۱۷:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۴
    0 0
    ببینید همانطور که خودتان گفتید این عقلی است که یک گناهکار از کسی مثل پیامبر خدا بخواهد تا شفاعتش کند ما هم همین کار کردیم مگر ما چه کاری غیر از این کردیم و اگر ابن کار اشکال داشت حضرت یعقوب آن را رد می کرد ولی حضرت یعقوب آن را تایید کرده است به بینید خداوند از وسیله استفاده می کند مگر در مواقع استثنایی حالا آیا آن مواردی که گفتید جزء آن موارد استثنایی است یا نه نمی دانم البته به احتمال زیاد در آن کار ها هم خداوند از وسیله هایی استفاده کرده است.
  • حقگو IR ۲۱:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۵
    0 0
    می فرمایید چرا قبول نمی کنید که حضرت علی(ع) در کعبه بدنیا آمدند؟ ببینید دوست عزیزم، اولاً از اینکه قبول نداشته باشم کافر نخواهم شد و اگر خدا در قیامت از این بابت سوال کند (که نخواهد پرسید) می گویم خدایا درسی را که تدریس نکرده ای چرا از آن امتحان می گیری؟ من از کتابها فقط قرآنت را قبول دارم بقیه نوشته دست بشر است و امکان خطا در آن وجود دارد اما در قرآن به این مورد اشاره ای نشده است. ثانیاً در فرهنگ آمریکایی به دلیل فقدان و نداشتن قهرمان، سوپرمن، بتمن، اسپایدرمن و... را خلق کرده اند که یکی با شنلش پرواز می کند و قدرت خارق العاده ای دارد، یکی ضد گلوله است، یکی مانند عنکبوت تار می تند و... اما ما چرا باید مثل آنها باشیم؟ جناب مولا خود کهکشانی از محاسن و خوبیهاهستند و نیازی به این داستانسرایی ها و روایات مشکوک ندارند درست مانند خورشید جهانتاب که عالم را نورانی کرده و نیازمند کور سوی لرزان شمعی ندارد که جهان را روشنتر کند." ز وصف ناتمام ما جمال یار مستغنی است // به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را" حضرت امیر مظهر ایمانند که می فرمایند اگر تمام اهل زمین به راه کفر بروند کوچکترین خللی در ایمانم پدید نخواهد آمد، آن حضرت نمونه کامل کرم، بخشندگی، ایثار و رادمردی هستند بطوریکه شبانه به دست مبارک خود و پنهانی آذوقه به نیازمندان می رسانند و جود و سخاوتشان به حدی بود که دشمن سرسختی مثل معاویه را که خود هم به بخشندگی شهره بود مجبور به تعریف و تمجید می کند آنگونه که می گوید یکبار سهم علی از بیت المال و غنایم صد درهم شد که همه آن را درهم درهم به فقرا بخشید، آن بزرگوار مظهر فتوت و جوانمردی هستند بطوریکه حدیث قدسی لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار الحق که برازنده ایشان است به گونه ای که دستور می دهند از همان غذایی که خود تناول می کنند به قاتلشان بدهند و می فرمایند اگر زنده بمانم ابن ملجم را خواهم بخشید، ایشان الگوی رعایت حق الناس و بیت المال هستند ، از جواب دندان شکن به برادرشان عقیل گرفته تا پایین کشیدن فتیله چراغ، باریک تراشیدن قلم و...، آن حضرت نمونه کامل وفاداری به اسلام و پیامبر(ص)، می باشند بنحوی که در جنگ احد هفده زخم کاری بر بدنشان وارد می شود ولی تا آخر دست از دفاع از پیامبر (ص) نمی کشند در حالیکه اکثر صحابه به بالای کوه گریخته بودند، ...(ادامه دارد)
  • حقگو IR ۲۲:۵۷ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۵
    0 0
    آن وجود نازنین مظهر اخلاص در ایمان هستند که مولوی می فرماید" از علی آموز اخلاص عمل // شیر حق را دان منزه از دغل " همان ماجرای آب دهان انداختن عمرو ابن عبدود و درنگ کردن حضرت امیر در کشتن او بخاطر اینکه مبادا شائبه خشم و احساسات شخصی در اخلاص شان ایجاد شود. آن ابرمرد تاریخ مظهر علم و حکمت بودند آنچنانکه پیامبر(ص) می فرمایند" من شهر علم هستم و علی در آن شهر"، و خلفای دیگر مخصوصاً عمر همیشه با ایشان در امور مهم مشورت و رایزنی می کردند و روایات زیادی در تایید علم و حکمت وافر ایشان وجود دارد، ایشان اسوه زهد، پارسایی و بی رغبتی به دنیا هستند و دنیا را از آب بینی بزی بی ارزش تر می دانند، به دست خود بر نعلین خود وصله می زنند، نان جوین را با زانوی خود می شکنند و به قولی اصلاً نان گندم تناول نمی کنند و می فرمایند دنیای شما را سه طلاقه کرده ام، حضرت علی (ع) مظهر تقوا، عبادت و خشیت از خداوند هستند تا آنجا که از بسیاری سجده زانو و پیشانی شان پینه بسته بود و شبها را به عبادت و شب زنده داری و راز و نیاز با پروردگار می گذراندند، ایشان مظهر شجاعت و غیرت و مردانگی بودند آنگونه که یک تنه در مقابل قهرمان عرب عمرو بن عبدود می ایستند و او را از پای در می آورند و نیز همچون شیری در قلعه خیبر را یک تنه از جا برمی کنند و دو قهرمان افسانه ای یهود را به درک واصل می کنند و برازنده لقب اسد الله الغالب شیر پیروز خدا می گردند، آن حضرت اسطوره صبر و استقامت هستند چون با وجودیکه اصلح ترین و شایسته ترین فرد برای خلافت هستند اما در مقابل انتخاب شدن خلفای قبل از خودشان صبر و سکوت اختیار می کنند و آیه "من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه ..." در شان ایشان و چند صحابه دیگر نازل شده است. این موارد ادامه دارد و اگر بخواهم همه محاسن و مناقب حضرت مولا امیر المومنین را بگویم از من بر نمی آید و یک از هزاران را هم نمی توانم بگویم و حق مطلب را نمی توانم ادا کنم که همچون کشیدن آب دریا با سطل است. و باز هم می گویم " ز وصف ناتمام ما جمال یار مستغنی ست" . حال با این اقیانوس بیکران حسن و خیر و نیکویی چه حاجتی است به اینکه فقط بگوییم علی مولود کعبه است،" به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را"
  • حقگو IR ۲۳:۰۵ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۵
    0 0
    ادامه مطلب را بعداً می نویسم فعلاً پاسخ کامنتهای مرا ننویسید لطفاً.
  • حقگو IR ۱۸:۳۲ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۶
    0 0
    ...(ادامه)، ما اینچنین امیر المومنینی را قبول داریم و محبت و ولایش را در جان و دل می پرورانیم، کسی که با گوشت و پوست و رگ و پی احساس شان کنیم نه آن گل مولایی که وقتی ذوالفقار را به سمت دشمن دراز می کرد هفده ذرع (هفده متر) می شد و مثل تیغه کمباین که گندمها را درو می کند دشمن را درو می کرد و وقتی روی پایش می گذاشت یک متر می شد. یا آن موقع که می خواست یهودیان پیمان شکن را مجازات کند اولی را به هوا پرت کرد و همینطور دومی و سومی تا نفر دویستم را که به هوا پرت کرد تیغه ذوالفقار را رو بالا گرفت تا نفر اولی که پرت کرده بود حالا به زمین رسید و از وسط نصف شد، همینطور دومی و سومی و...دویستمی ...از این قبیل افسانه سرایی ها فراوان است. در مورد ائمه دیگر هم چنین اراجیف و جفنگیاتی وجود دارد و متاسفانه در کتب مطرح و توسط علمای بزرگ اهل تشیع آمده است و هر سال هم تجدید چاپ می شوند. مثلاً روایت می کنند که امام باقر(ع) از گِل فیلی ساخت و بر آن سوار شد و پرواز کرد و به مکه رفت و برگشت. البته موارد بسیاری از این دست روایات وجود دارد که هیچ عقل سلیمی آنها را باور نمی کند. ولادت در خانه کعبه هم از همین مقوله است که خداوند بدون هیچ توجیه و دلیل و هدفی این کار بیهوده را انجام می دهد خداوند با این کار چه چیزی را می خواهد ثابت کند؟ دلیل رد این روایت این است که از خداوند کار بیهوده و عبث صادر نمی شود. اگر معجزه ای به اذن خدا از سوی پیامبران اتفاق می افتاد برای اتمام حجت، اثبات حقانیت رسولان و توجه دادن مردم به عالم آخرت بود نه ابنکه هیچ دلیل و فلسفه ای پشتش نباشد و صرفاً زنی حامله درخواست کند که زایمانش آسان شود بعد دیوار کعبه شکافته می شود و بقیه ماجرا بدون هیچ عقبه ای. اگر خدا می خواست می توانست زایمان را بر مادر حضرت علی(ع) در خانه جناب ابوطالب هم آسان نماید. این هم یک دلیل دیگر اما مطمئنم شما نمی پذیرید چون فکر می کنید با قبول نداشتن این روایت (ولادت در کعبه) خللی بر ایمان تان وارد می شود و از شان و مقام حضرت علی چیزی کاسته می شود در حالیکه اینطور نیست. بگذریم، شما می فرمایید هر روایت و حدیثی که با قرآن در تضاد نباشد و سندش هم صحیح باشد شیعه می پذیرد، خوب آن سه مورد بالا هم با قرآن در تضاد نیستند و هم سندشان صحیح است (در صورت لزوم ذکر می کنم) پس آیا آنها را می پذیرید؟...(ادامه دارد)
  • حقگو IR ۲۰:۴۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۶
    0 0
    ...(ادامه) ،در مورد تعصب نداشتن باید بگویم که من در حد خودم مطالعاتی داشته ام از کتابهای شهید مطهری و دکتر شریعتی و کتابهای ثم اهتدیت و مناظره دکتر و شیخ و چند کتاب دیگر اما اجازه نداده ام ذهنم کانالیزه شود و همه کتابها را با دیدی نقادانه مطالعه کرده ام. در این بین کتابهای دکتر شریعتی را از همه منطقی تر، منصفانه تر و عقلانی تر یافتم و دو کتاب آخر چرت و پرت بودند. در نداشتن تعصب همین مرا بس که بنده نماز را با دست باز می خوانم این معادل است با اینکه یک نفر شیعه بدون مهر نماز بخواند. آیا شما حاضرید روی یک فرش یا جانمازی که از برگ خرما بافته شده باشد بدون مهر نماز بخوانید؟ در کجای قرآن آمده که نماز نخوانید؟ نحوه نماز خواندن را حضرت پیامبر(ص) به مسلمانان آموزش دادند اما تعداد نوبت و تعداد رکعات را آن حضرت تعیین نکرده بودند. کار عبث و بیهوده از خدا سر نمی زند این هم یک دلیل حالا ببینم می پذیرید؟ این اسامی را ما خودمان گذاشته ایم شیعه و سنی. خداوند در قیامت از ایمان و عمل صالح سوال خواهد کرد حال خواهی شیعه باشی خواه سنی "الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن مآب" آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند خوشا بحال شان که بازگشتی نیکو دارند"، "الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم مغفره و اجر عظیم"، "آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند برایشان آمرزش و پاداشی بسیار بزرگ مهیاست". در کجای این آیات از سنی یا شیعه سخنی به میان آمده؟ وقتی می گویم روایاتی را که با قرآن تضاد و تنافر دارند باید کنار گذاشت به همین دلیل است. من نه خودم و مذهب سنت را از شیعه بالاتر می دانم و نه شیعه را باطل بلکه کلام حق و حقیقت را از هر طرفی چه شیعه و چه سنی می پذیرم" فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ "پس بندگان مرا بشارت ده، آنان كه سخن را با دقّت مى‌شنوند و بهترين آن را پيروى مى‌كنند، آنانند كه خداوند هدايتشان نموده و آنانند همان خردمندان." پس آن روایتی که از قول پیامبر(ص) نقل کرده بودید که امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می شوند و جز یک فرقه بقیه اهل دوزخند از سوی کسانی مطرح شده که هدفی جز تفرقه و نفاق ندارند چون به همان دلایلی که مد نظر شماست این حدیث جعلی است ...
  • حقگو IR ۲۰:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۶
    0 0
    ... اما دلیل جعلی بودن حدیث، ۱. با آن دو آیه قرآن که در کامنت قبل ذکر کردم در تضاد است (دلیل قرآنی) ۲. اگر کل مذاهب و فرقه های سنی و شیعه و کلاً انشعاباتی که از دین اسلام صورت گرفته همه را روی هم جمع کنیم به پنجاه فرقه هم نمی رسد چه برسد به هفتادو سه فرقه، آنهم با این همه دقت که نه هفتاد و دو و نه هفتاد و چهار دقیقاً هفتاد و سه فرقه. خوب اگر اینطور می بود مخالفان اسلام و کفار عمداً یکی دو فرقه دیگر جعل و درست می کردند تا فرمایش پیامبر اشتباه از آب در بیاید. باز هم می گویم شیعه بودن یا سنی بودن ملاک رضایت خداوند نیست. هر دو موحدیم و به توحید، نبوت و معاد معتقدیم و اگر صالح و نیکوکار باشیم اهل فلاح و رستگاری خواهیم بود چون مومن و مسلمانیم و اهل صلاح و همین برای رستگاری کافیست.
  • حقگو IR ۱۳:۲۴ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۷
    0 0
    بنده عرایضم تمام شد جز آخرین مورد که الاثبات علی المدعی، شما باید ثابت کنید که حضرت علی(ع) در خانه کعبه متولد شده اند البته دلیل نقلی منظورم نیست، من وظیفه ندارم اثبات کنم که اینطور نبوده است. مثلاً کیوان ادعا می کند که سروش پولش را دزدیده است. وظیفه سروش این نیست که ثابت کند دزد پول نیست بلکه کیوان باید اثبات کند که ادعایش در مورد سروش درست است. با این وجود من چند دلیل آوردم امیدوارم بدون تعصب به آنها توجه فرمایید. با تشکر
  • هادی IR ۱۸:۱۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۷
    0 0
    سلام جناب حقگو عرایض شما تمام شد قبل از این که عرایض بنده هم شروع بشود به چند سوال جواب بدهید یک نگاه اهل سنت نسبت به امامت چیست،دو از نظر اهل سنت امام را خدا تعیین می کند یا مردم،و سه اینکه خود شما از کدام یک از این چهار نفر دین گرفته اید،امام ابوحنفیه،امام مالک بن انس،امام احمد بن حمبل،امام محمد بن ادریس شافعی،
  • حقگو IR ۱۱:۰۴ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۸
    0 0
    البته فرمایشات شما نه عرایض، و اما پاسخ سوالات جنابعالی، جواب سوال سوم: ما دین را از حضرت پیامبر(ص) و قرآن گرفته ایم نه از آن چهار نفر، ولی من در احکام از ابوحنیفه پیروی می کنم. جواب سوال دوم در مذهب تسنن خلافت اسلامی با کناره گیری حضرت امام حسن (ع) از خلافت پایان یافت و معاویه خلافت را به حکومت و سلطنت تبدیل کرد پس مورد تایید ما نیست. و مقوله امام و امامت به آن صورتی که در تشیع مطرح می شود در عقیده تسنن وجود ندارد. ما برای توصیف شخصی که علم و حکمت کافی و وافر دارد از لفظ امام استفاده می کنیم مثل امام محمد غزالی، امام فخر رازی، امام شافعی... درست مثل الآن که از کلمه امام قبل از اسم بنیانگذار جمهوری اسلامی و نیز مقام معظم رهبری و نیز موسی صدر استفاده می شود پس امامت را مقامی خدایی نمی دانیم. ما به امامان شیعه بعنوان بهترین افراد زمانه خودشان می نگریم و معتقدیم آنان همچون چراغی فروزان فراروی ما بودند تا بهتر بتوانیم راه سعادت و رستگاری را بیابیم. کلامشان کلام قرآن و رفتارشان مطابق و ادامه سیره نبی اکرم(ص) بود. آنان الگو و راهنمای ما در طی طریق به سوی فلاح و رستگاری هستند که باید قدمهایمان را دقیقاً جای قدمهای ایشان بگذاریم تا به نیک بختی واقعی برسیم. اگر مورد مبهمی وجود دارد در خدمتم.
  • هادی IR ۱۳:۰۷ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۸
    0 0
    سلام.من در همان جایی که گفتم ما شیعیان با چند شرط احادیث را می پذیریم چند تا شرط نوشتم اول این که سند حدیث باید درست باشد یعنی نباید حدیث از فرد مجهولی نقل شده باشد و راویان حدیث افرادی باشند که بشود به آنها اعتماد کرد نه مثلاً کسی که دروغ گو بودنش معروف است مثلاً افراد در گذشته می نشستن و از پیامبر حدیث دروغین تعریف می کردن(جعلی)بعد آن فرد توضیح می داد که من شنیدم که فلان روز پیامبر رفت بعد وسط حدیث کسی که دارد به حدیث گوش می دهد می پرسد از چه کسی شنیدی بعد طرف حول می شود و می گوید از هادی زارع شنیدم بعد آن فردی که این حدیث می شنود خودش می رود و می گوید فلان کس از هادی زارع شنیده که پیامبر رفت فلان جا و به من فلان چیز را گفت بعد افراد هم می روند و در کتاب هایشان آن حدیث جعلی را که نمی دانند جعلی است می نویسند بعد آن احادیث که جعلی است به دست ما رسیده را ما امروز می خوانیم بعد ما یک تحقیق می کنیم و می بینیم که عجب اصلاً هادی زارع بین اصحاب پیامبر وحود ندارد و آن فرد مجهول می شود یا مثلاً چون در گذشته احادیث جعلی زیاد می گفتن ما باید تحقیق کنیم و به بینیم کسی که حدیث را گفته آدم خوب و قابل اعتمادی هست یا نه بعد از بررسی سند حدیث می رویم و خود متن حدیث را می خوانیم و می بینیم که آیا متن حدیث با قرآن در تضاد هست یا نه اگر باشد همانطور که درحدیثی از پیامبر آمده است که گفتن آن حدیثی را که با قرآن در تضاد است به دیوار به کوبید(چون حدیث حفظ نیستم شاید برعکس گفته باشم)آن حدیث را ما شیعیان قبول نمی کنیم و کار بعدی که ما شیعیان انجام می دهیم این است که حتی اگر حدیث با قرآن در تضاد نباشد با عقل مان می سنجیم مثلاً روایت شده است که آن سنگی که حضرت موسی برداشت تا دختران شعیب آب بردارن چهل مرد با هم آن سنگ را بر می داشتن خب این حدیث اصلاً با عقل انسان جور در نمی آید و ما شیعیان این قبول نمی کنیم و آن احادیثی که شما هم نقل کردی از امام علی (که من اولین بار بود می شنیدم)هم با عقل جور در نمی آید و ما قبولش نمی کنیم البته کار دیگه ای هم می کنیم اون هم این است که با احادیثی که شیعه سنی به سند صحیح نقل کرده اند و بسیار متواتر است می سنجیم و اگر با آن احادیث که کسی شک ندارد به پیامبر می رسد در تضاد باشد این حدیث قبول نمی کنیم اگر حدیثی تمام ویژگی هایی که من گفتم داشته باشد شما شک نکن..
  • هادی IR ۱۳:۳۹ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۸
    0 0
    شما شک نکن آن حدیث را پیامبر گفته است حالا نکته اینجاست باتوجه به اینکه شما قیامت برایت مهم است قطاً در آن دنیا خداوند از شما و ما برای اینکه چرا سنی یا شیعه ماندیم سوال می کند اگر خداوند از شما درباره این روایت ها (جلوتر می نویسم)سوال کرد چه جوابش را می دهید اگر جواب خداوند را اینگونه می دهید که نه چون این ها فقط در پاره ای از روایات آمده است من آنها را قبول نمی کنم بعد اگر خدا پرسید مگر در قرآن آمده است که چند دور کعبه را طواف کنید یا چگونه نماز بخوانید بعد شما جواب می دهید که نه بعد خداودند می گوید عالمان شما با استفاده از احادیث همچین چیزی را گفته اند (یا همان ابوحنیفه)بعد شما می گوید خب که چی بعد خدا جواب داد پس چرا این پاره ای از روایات را قبول کردی و آن پاره ای از روایات را قبول نکردی بعد شما می خواهی چه بگویی(بالاخره قطاً درمورد این که چرا سنی هستید از شما سوال خواهد شد و قطاً درمورد این موضوع هم از شما و هم ما سوال خواهد شد حالا واقاً من نمی دانم شما که قیامت برایت مهم است چه چیزی در جواب خدا می خواهی بدهی چرا در احکام به آن پاره ای از روایات اعتماد می کنید ولی در این موارد نه شاید دلیلش این است که نمی خواهید حقیقت را قبول کنید (درمورد آن روایت ها در آخر حرف خواهم زد‌)‌همه ی اینها به کنار بعد از پیامبر امتش به دو تا گروه تقسیم شدن یک شیعه و دو سنی شیعیان در احکام از چهارده معصوم پیروی می کنند (که اصل دین احکامش است دین بدون احاکام دین نیست)و اهل سنت از چهار نفر که خود شما از ابوحنیفه پیروی می کنید حالا در قیامت که از شما پرسیدند چرا در احکام از ابوحنیفه پیروی کردید چه می خواهید بگویید درحالی که چهارده معصوم خیلی بهتر از ابوحنیفه بودن همان امام علی که خودتان ازش در کامنتدخودتان تعریف کردید را آیا می شود با ابوحنیفه مقایسه کرد پس چرا امام علی را ول کردید و در احکام از ابوحنیفه دین گرفته اید امام علی امام حسن امام حسین شهید شدن ولی ابوحنیفه شهید نشد امام حسن امام حسین نوه های پیامبر بودن ولی ابوحنیفه نه خودتان از امام حسن و امام حسین تعریف کردید نکته دیگر این است که اهل بیت با توجه به آیه تطهیر معصوم بودن ولی ابوحنیفه نه نکته ای که درمورد آیه تطهیر وجود دارد این است که بعضی ها می گویند مخاطب همسران پیامبر بودند ولی اگر اینگونه بود خداوند .......
  • هادی IR ۱۴:۰۴ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۸
    0 0
    بعضی ها می گویند آیه تطهیر درمورد زنان پیامبر است ولی اگر اینگونه بود خداوند از فعل مذکر در آیه تطهیر استفاده نمی کرد پس چرا در وسط آیات همسران پیامبر این آیه آمده است دلیلش تحریف قرآن بود آنها برایشان کاری نداشت که این آیه قرآن را حذف کنند یا دستکاری کنند.روایاتی با سند صحیح وجود دارد که در کتاب بزرگان اهل سنت آمده است و آن روایات اثبات می کند که منظور از اهل بیت چهارده معصوم هستند اما چون برای شما مهم نیست که در قیامت چه جوابی می خواهید به خدا بدهید پس این کامنت را طولانی نمی کنم و آن روایت ها را نمی نویسم نمونه اش ولادت امام علی در کعبه اولاً من به عنوان یک شیعه هم اگر این موضوع را قبول نکنم باعث به جهنم رفتنم نمی شود و اصلاً این موضوع مهم نیست چون چیزی را اثبات نمی کند اما وقتی همان بزرگانتان که با احادیثی که در کتاب هایشان است می فهمید که باید چگونه نماز بخوانید و چگونه به سیره پیامبر عمل کنید حرفشان را قبول می کنید اما وقتی همان فرد می گوید حضرت علی در کعبه بدنیا آمده است حرفش را قبول نمی کنید این غیر از تعصب است بله در این مورد از شما در آن دنیا سوال نمی شود ولی در بقیه موارد که در کامنت بعدی مینویسم و حجت تمام می کند برای شما از شما سوال خواهد شد برادر من با این استدلال شما خدا دارد دائم کار بیهوده انجام می دهد از نظر شما اینکه خداوند دعای بندگانش را مستجاب کند کار بیهوده است حالا این که دارید به حدیث ایراد های بنی اسرائیلی می گیرید هم اثبات گر این است که نمی خواهید از عقیده خود دست بکشید به بینید حرف من مگر چه بود شما می گویی مثلاً خدا چرا دعای مادر امام علی را به گونه ی دیگری مستجاب نکرد مثلاً چرا آن را به خانه ابوطالب نبرد یا هر چیز دیگری حرف ما هم همین است مگر ما چه می گویم ما می گویم مگر امام علی چه مقامی داشت که خداوند دعای مادر ایشان را اینگونه مستجاب کرد اما اصلاً بدنیا آمدن امام علی در کعبه مهم نیست و این بحث بهتر است که همین جا تمام شود شما هم دیگر درمورد این بحث حرف نزنید.(ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۵:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۸
    0 0
    سلام جناب حقگو می خواهم آیاتی که اثبات می کند امام علی امام هستند را بنویسم و شأن نزولش از منابع خودتان می نویسم و جواب شبهاتی که درمورد این آیه هست را می دهم حالا قضاوت با خودتان اینکه در آن دنیا چه جوابی به خداوند می خواهید بدهید را نمی دانم و به من ربطی ندارد آیه اول:((انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکاه و هم راکعون))((آیه ۵۵ سوره مائده)) معنی((سرپرست شما خدا و رسول خدا و آنهایی هستند که ایمان آورده اند آنان که نماز را بر پا داشته و در حالی که رکوع می کنند زکات می دهند))قبل از این که منابعی که گفتن این آیه به خاطر چه کسی نازل شده است را بگویم این بگم به این دلیل اسم امام علی گفته نشده و انقدر رمزی خداوند حرف زده چون اگر می گفت قرآن تحریف می شد چرا جمع بسته شده است در حالی که امام علی یک نفر است(در اینکه این آیه درمورد امام علی نازل شده است حتی علمای اهل سنت هم قبول دارند )به خاطر این که منظور تمام امامان هستند قطاً اگر امام حسن هم جای امام علی می بود همچین کاری می کرد چگونه می شود امام علی که وقتی تیر در نماز خوردن متوجه نشدن ولی متوجه یک گدا شدند دلیلش این است که کیفیت نماز ها با هم فرق می کند مثلاً رسول خدا بعضی وقت ها وقت اذان دل تو دلش نبود ولی درمورد همین رسول خدا نقل شده که وسط نماز فردی آب دهان انداخت و ایشان یک قدم جلو آمدن و با پایشان آب دهن ایشان را پوشاندن همانگونه که رسول خدا متوجه آب دهان انداختن یک فرد شد امام علی هم متوجه آن گدا شد.(افرادی که گفته اند این آیه درمورد امام علی نازل شده است :طبری در تفسیر خود جلد ۳ صفحه ۱۶۵ از طریق ابن عباس،واحدی در اسباب النزول صفحه۱۴۸ از دو طریق عبدالله بن سلام و ابن عباس،رازی در تفسیر خود جلد۳ صفحه۴۳۱ از همان دو طریق،خازن در تفسیر خود جلد ۶ صفحه ۴۹۶،ابولبرکات در تفسیر خود جلد۱ صفحه۴۹۶،نیشابوری در تفسیر خود جلد ۳ صفحه ۴۹۶،ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه صفحه۱۲۳،ابن طلحه ی شافعی در مطالب السول صفحه ۳۱،سبط بن جوزی در تذکره صفحه ۹،خوارزمی در منقاب صفحه۱۷۸ از دو طریق،صاحب فرائد در باب ۱۴ از طریق واحدی در باب۳۹ از طریق انس و در باب۴۰ از طریق ابن عباس و عمار،صاحب مواقف جلد۳ صفحه ۲۷۶،محمدالدین طبری در ریاض جلد۲ صفحه۲۲۷ از عبدالله بن سلام.......)واقاً چه جوابی به خدا می خواهید بدهید.
  • هادی IR ۱۵:۲۲ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۸
    0 0
    واقاً چه جوابی می خواهید به خدا بدهید که با این همه روایت باز هم امامت امام علی قبول نمی کنید چگونه بقیه حرف هایشان را باور می کنید بعد این هارا باور نمی کنید یعنی تمام این ها اشتباه کرده اند و اشتباه نوشته اند چند تا منبع دیگه هنوز مونده بود ولی من نه نوشتم چه بدانم خدا شما را به راه راست هدایت کند که در احکام وسیره رسول خدا حرف های این هارا قبول می کنید ولی در اینجا نه چرا در آنجا آره و در اینجا نه.
  • هادی IR ۲۳:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۸
    0 0
    شما به عنوان یک سنی سیره را بخوانید سنت
    • حقگو IR ۲۳:۵۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۹
      0 0
      ان شاء الله بزودی پاسخ خواهم داد.
  • حقگو IR ۱۱:۲۲ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۰
    0 0
    سلام جناب زارع بنده هم قصد داشتم موضوع مولود کعبه را کنار بگذارم اما شما طوری وانمود می کنید که با وجودی که حقیقت بر من آشکار شده من مانند بنی اسرائیل از پذیرفتن آن امتناع می کنم در حالیکه اینطور نیست. بنده روایات بی پایه و اساس را از هر مذهبی که باشد نخواهم پذیرفت. متاسفانه نمونه مشابهش در روایات اهل سنت در تعریف و تمجید خلفای اول تا سوم هم وجود دارد هرچند که مانند شیعه مکتوب نیست و اکثراً حالت شفاهی دارند اما چون منطقی نیستند هیچکدامشان را نمی پذیرم و ذکر آنها از حوصله بحث خارج است. حال برای اینکه ثابت کنم آدم لجوجی نیستم و هنوز حقیقت بر من ثابت نشده تا بپذیرم، ادعای مخالفان در رد موضوع ولادت در کعبه را برایتان می آورم و آن را برای همیشه کنار می گذارم."خلاصه روايت:روزى عبّاس بن عبد المطّلب، یزید بن قعنب، گروهى از بنى هاشم و جماعتى از قبیله بنى عبدالعزّى در برابر خانه کعبه نشسته بودند. ناگاه فاطمه بنت اسد وارد مسجد شد، در حالی که به حضرت امام على، نُه ماهه حامله بود و زمان وضع حملش فرا رسیده بود.پس در برابر خانه کعبه ایستاد و نظر به جانب آسمان افکند و گفت: پروردگارا! من به تو و به هر پیامبر و رسولى که فرستاده ‏اى و به هر کتابى که نازل نموده ‏اى، ایمان آورده ‏ام و گفته‏ هاى جدّم ابراهیم خلیل را که خانه کعبه را بنا کرده است، تصدیق نموده ‏ام. از تو تقاضا مى‏ کنم به حق این خانه و به حق آن کسى که این خانه را بنا کرده است و به حق این فرزندى که در شکم من است و با من سخن مى‏ گوید و با سخن گفتن خود، مونس من شده است و یقین دارم که او یکى از آیات جلال و عظمت تو است، این ولادت را بر من آسان کنى. عباس و یزید بن قعنب گفتند که چون فاطمه از این دعا فارغ شد، دیدیم که دیوار عقب خانه خدا شکافته شد، فاطمه از آن شکاف داخل خانه شد و از دیده‏ هاى ما پنهان شد، پس شکاف دیوار به اذن خدا به هم پیوست و ما چون خواستیم در خانه را بگشاییم هرچه سعى کردیم گشوده نشد، دانستیم که این امر از جانب خدا واقع شده است. فاطمه سه روز در داخل کعبه ماند،روز چهارم که فرا رسید، همان قسمت از دیوار کعبه که شکافته شده بود دیگر باره شکافته شد و فاطمه بنت اسد بیرون آمد...(ادامه دارد)
  • حقگو IR ۱۱:۳۸ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۰
    0 0
    ...(ادامه) وفاطمه بنت اسد بیرون آمد در حالی که فرزند خود، علىّ بن ابى‌طالب را در دست داشت، ‏گفت: اى مردم! به درستى که‏ حقّ تعالى مرا از میان خلق خود برگزید و بر زنان برگزیده‌ا‌ی که پیش از من بوده ‏اند، فضیلت داد. الى آخر …مهمترين منابعى كه اين روايت را نقل كرده اند عبارتند از:١) شيخ صدوق اليقين در باختصاص مولانا على ص ١٩١، ٢) رجال نجاشى (ب نقل از صدوق) ص ٣٩٢، ۳) شيخ مفيد در الارشاد ج ١ ص ٥، ٤) شيخ طوسى در تهذيب الاحكام ج ٦ ص ١٩، ٥) شيخ رضى در خصائص الائمه ص ٣٩، اكنون ميپردازيم به صحت و سقم عقلى و منطقى اين روايت و همچنين طرح چند سئوال ساده در رد اين ادعا: ١- چرا تا زمان شيخ صدوق هيچ يك از ائمه يا علماى بزرگ شيعه به اين موضوع اشاره نكرده است؟ بعنوان مثال كتاب سلیم بن قيس هلالى كه بعنوان اولين كتاب روايى شيعيان و خالق افسانه قتل حضرت فاطمه بدست عمر است، كوچكترين اشاره اى به تولد حضرت على در كعبه نكرده است. و يا كتاب كافى كه معتبرترين كتاب شيعه و در واقع تبيين كنتده اين مذهب است، چيزى در اينمورد ننوشته است؟ ٢– راوى اصلى اين قصه شخصى است به نام يزيد بن قعنب كه به گفته خود مورخين مسلمان، يك شخص غير مسلمان و بت پرست بود و هيچ گاه نيز مسلمان نشده است، چرا در اين مورد شيعيان روايت يك مشرك را با آب و تاب نقل ميكنند درصورتى كه طبق اصول رجالى شيعه اين روايت بدليل غير مسلمان و غير امامى بودن راوى آن هيچ اعتبار سندى ندارد؟ ٣- طبق اصول رجالى شيعه رواياتى كه با آيات قرآن در تناقض باشد غير قابل قبول و اعتماد است، حال آنكه در اين روايت فاطمه بنت اسد صاحب معجزه شده است درصورتى كه نه پيامبر است و نه وحى دريافت ميكرده است. ٤- فاطمه بنت اسد در دعايش ميگويد: گفته‏ هاى جدّم ابراهیم خلیل را که خانه کعبه را بنا کرده است، تصدیق نموده ‏ام، اين درصورتى است كه خبر ساختن كعبه توسط ابراهيم چندين سال بعد در قرآن آورده شده است و قبل از آن هيچ كتابى در اينمورد چيزى ننوشته بود. آيا فاطمه بنت اسد از متن قرآن و آياتش باخبر بود؟ ۵– به نقل از تاريخ زمانى كه پيامبر اسلام(ص) ٣٥ سال داشتند، سیلی عظیم خانه کعبه را ویران کرد...(ادامه دارد)
  • حقگو IR ۱۲:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۰
    0 0
    ...(ادامه)، و منجر به آسیب‌دیدگی جدی و ويرانى قسمتهاى زيادى از بنای کعبه شده بود كه قريش تصميم به بازسازى آن ميگيرد.(بلاذری، كتاب انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج ١، ص ٩٩) دليل اين تعمير اساسى اين بود كه: کعبه بدون استفاده و کاربرد ملاط و صرفاً با چیدن سنگ‌ها روی هم و با ارتفاعی کمی بیشتر از قد یک انسان و بدون سقف و بسيار ابتدائى ساخته شده بود و به همین دلیل، سرقت از درون آن آسان بود.(ابن اثیر جزری، كتاب اسد الغابةفی معرفة الصحابة، ج ١، ص ٢٣- ٢٤)- و چون سقف نداشت، به راحتی می شد درون آن را مشاهده کرد پس فاطمه بنت اسد چطور از دیده ها پنهان شده بود؟ ۶- نويسنده اين داستان كلا جناب ابوطالب را فراموش كرده است زيرا اگر كسى ميبايست نگران و مظطرب ميشد همسر فاطمه و پدر حضرت على(ع) بود، ولى ايشان كلا جائى در اين داستان ندارد. ۷- در اين روايت گفته شده است كه فاطمه بنت اسد از خدا خواست كه درد زايمان را بر او اسان سازد و آنگاه ديوار كعبه شكافت و … مگر ورود ایشان به داخل كعبه، تك و تنها در ميان صدها بت، بدون قابله و يا همراه، باعث كاهش درد زايمان ميشود؟ ۸- در اين داستان فاطمه بنت اسد ٣ روز را به زايمان مشغول بوده است درصورتى كه خودش تقاضاى آسانى اين زايمان را كرده بود، حال آنكه مدت زمان وضع حمل ايشان نه اينكه آسانتر بلكه ٢-٣ برابر بيشتر از زنان معمولى بوده است! ۹- آیا نبایداز خود بپرسیم که چرا حضرت محمد بن عبد الله(ص) در مقام ختم رسل و افضل ابناء بشر از آدم ابوالبشر تا یوم الحشر، زاده و مولود کعبه نشدند با اینکه مقامی به مراتب بالاتر از حضرت علی(ع) داشتند؟! ۱۰- اگر حضرت علی(ع) مولود کعبه بوده اند پس چرا هیچ کدام از القابی که به ایشان نسبت داده شده است حاکی از این مسئله نیست؟! اعراب به كنيه و لقب عادت داشته و دارند ولى در هيچ كتابى و در ميان القاب ايشان نامى از مولود كعبه برده نشده است. ١٣- اگر دیوار کعبه برای فاطمه بنت اسد شکافته شد و وی به درون آن رفت و بعد از سه روز با فرزند خود بیرون آمد، پس افراد حاضر در محل میبایست این واقعه ی عجیب و معجزه آسا را میدیدند و دهان به دهان نُقل مجالس میشد و اهل مکه و حتی کل اهل حجاز برای فاطمه بنت اسد و علی بن ابیطالب(ع) مقام و شان تقدس و ربوبی قائل میشدند و حضرت علی(ع) در اقصی نقاط حجاز معروف میشدند ولی هرگز اینگونه نبوده است...
  • حقگو IR ۱۳:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۰
    0 0
    ...(ادامه)، ۱۱- اگر حضرت علی(ع) حقیقتا مولود کعبه بوده اند چرا هیچ آیه ای در قرآن به این مورد استثنایی دلالت نمی کند؟ ۱۲- چرا حضرت علی(ع) خودشان در نهج البلاغه هيچ اشاره اى به اين معجزه نفرموده اند؟ مگر اعتبار اين واقعه كمتر از نحوه توليد مثل طاووس است كه جزئياتش مو به مو نوشته شده است؟" ...و موارد دیگری که بخاطر رعایت اختصار آنها را حذف کردم.حال با وجود این همه دلایل منطقی و سوالات بی پاسخ چطور جنابعالی از من انتظار دارید که این مطلب را بپذیرم وگرنه جزو بنی اسرائیل هستم؟ فقط به خاطر اینکه یک عالم سنی به اسم حاکم نیشابوری هم آن را روایت کرده من اجباری در پذیرش آن ندارم دلیلش هم این است که تعصب ندارم وگرنه در سوی دیگر ماجرا داستانسرایی هایی برای خلفای سه گانه وجود دارد که همه اش چرند و پرند است از گیر انداختن گوش شیطان در زیر پاشنه در مسجد از سوی عمر، پس دادن روغن ریخته شده بیوه زن توسط زمین و به دستور عمر، شکایت عثمان به حضرت پیامبر(ص) از دارایی زیادش و راهنمایی عجیب آن حضرت، گرو نگه داشتن نکیر بدست عمر و فرستادن منکر تا برود از خدا خبر بیاورد در شب اول قبر عمر،... تا جارو کردن جای نشستن پیامبر(ص) توسط معاویه آن هم با ریش مبارکش!!! خوب اینها را کدام عقل سلیمی می پذیرد؟ پس از من انتظار نداشته باشید که هر روایتی را چه از سنی چه از شیعه کورکورانه قبول کنم. نه تنها پیامبر(ص)، که هیچ یک از امامان و نه حتی علمای شیعه صدر اسلام همچون کلینی این مطلب راروایت نکرده اند آنوقت شما می گویید که این روایت از پیامبر(ص) است و باید پذیرفت. حدیث و روایتی در این باره از پیامبر(ص) وجود ندارد که بپذیرم. به نظر من ارادت، محبت و ولایی که بنده نسبت به مولای متقیان حضرت علی(ع) دارم بسیار عمیقتر، مخلصانه تر و واقعی تر از اغلب کسانی است که ادعای شیعه بودن آن حضرت را دارند تا آنجا که بخاطر این مودت دهان همکار شیعه ام را خورد کردم. ایشان که از قوم خاوری ( به گویش محلی بربری) هستند و خود را شیعه دو آتشه می دانند یک روز در برابر همکاران ادعا کرد که (حضرت) علی چهل نماز صبح را با حالت جنب امام و پیشنماز بوده است. من هم که از این گفته تمام سلولهای بدنم به جنبش و لرزه درآمده بود چنان مشتی بر دهانش کوبیدم که یکی از دندانهایش به دهانش ریخت و تا مرز توبیخ و اخراج و دادگاهی شدن هم پیش رفتم...(ادامه دارد)
  • حقگو IR ۱۷:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۰
    0 0
    ...(ادامه)، خوب الآن که مشخص شد حدیث مولود کعبه با قرآن منافات دارد (معجزات فقط از جانب انبیاء و به اذن خدا بوده است) و همچنین از نظر راوی موثق نیست (راوی مشرک و بت پرست) است و دلایل منطقی هم در رد آن به وفور وجود دارد باز هم بر قبول آن اصرار می ورزید و بقیه را بنی اسرائیل می خوانید؟ بگذریم، اینکه نحوه نماز خواندن و تعداد طواف و ... در قرآن نیامده در عوض پیامبر(ص) یکبار و برای همیشه تعیین نموده اند و در سیره و سنت پیامبر(ص) مشهود است. ما هم که پیرو سنت آن حضرت هستیم و قرآن و سنت را همردیف و مکمل هم می دانیم نمی دانم منظور شما چیست؟ من نگفتم که هیچ حدیث یا روایتی را قبول ندارم بلکه گفتم حدیث و روایتی که با قرآن، سنت و عقل و منطق منافات داشته باشد مورد قبول من نیست. اینکه در قیامت از من بپرسند چرا سنی ماندی؟ جواب خواهم داد که من مسلمانم و طرفدار حق و حقیقت، چه از جانب شیعه و چه سنی و خودم را محدود به یک مذهب نکرده ام." فبشر عبادی الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه" همانگونه که حنفاء قبل از اسلام بر حق و حقیقت بودند هرچند که نه یهودی بودند و نه نصرانی، پس حقیقت وراء مذهب است و دین در نزد خدا اسلام است." ان الدین عند الله الاسلام". ضمناً ما حضرت علی(ع) را ول نکرده ایم و دین را هم از خدا و پیامبرش گرفته ایم. اگر ابوحنیفه و دیگر علمای سنت آمده اند فقط به خاطر این است که احکام اسلام جاری شود و چیزی به اسلام نیفزوده و از آن کم نکرده اند بلکه راه اسلام و ایمان را نشان دادند و احکام و دستورات اسلام را مدون کردند تا دیگران بتوانند از آنها استفاده کنند. هیچکس ادعا نمی کند که علمای چهارگانه اهل سنت با حضرت علی(ع) و ائمه دیگر همطراز بوده اند و خودشان نیز چنین ادعایی نداشته اند. فرض کنیم چنین علمایی وجود نمی داشتند در آنصورت ما احکام دین را باید از چه کسی اخذ می کردیم؟ در نهج البلاغه و صحیفه سجادیه که احکام دینی وجود ندارد و بقیه امامان هم که کتابی ننوشته اند شما هم که می فرمایید دین بدون احکام دین نیست. از طرفی نماز، روزه، حج، زکات و دیگر فروع دین هم که در هر دو مذهب مشترک است. در رابطه با احادیث اخلاقی و تربیتی که از امامان رسیده است ما آنها را با جان و دل پذیرا هستیم و سعی می کنیم خود را متخلق به اخلاق مورد تایید و مورد نظر آن بزرگواران کنیم و... (ادامه دارد)
  • س IR ۱۷:۲۸ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۰
    0 0
    سلام زنی با مردی ازدواج موقت میکنه و با هم نزدیکی داشتن ، بعد از اتمام زمان صیغه اگه دو نفر دوباره بخواهند با هم محرم شوند آیا زن باید عده نگه دارد؟؟
  • حقگو IR ۱۹:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۰
    0 0
    و از آنچه ما را نهی کرده و برحذر داشته اند اجتناب کنیم. حال سنی بودن چه منافاتی با اسلام دارد؟ اصلاً شیعه و سنی چه تعارضی نسبت به هم دارند؟ هر دو شاخه ای از درخت اسلام و گویشی از یک زبان هستند. مثلاً گویشهای تهرانی، اصفهانی، گیلکی، کردی، لری، بلوچی، کرمانی ... همه گویشهای زبان فارسی هستند و از نظر زبان شناسی هیچ رجحت و برتری نسبت به یکدیگر ندارند و هر کدام در منطقه خودشان گویشور خود را دارد. حال اینکه در کشوری یک گویش بعنوان گویش استاندارد انتخاب می شود کاملاً انتخابی و تابع شرایط آن کشور است. بهرحال، من اگر خودم را سنی می دانم( هر چند به آن محدود نیستم و پذیرای حق هستم) به این دلیل نیست که پدرم سنی بوده بلکه بنده پس از تحقیق به این نتیجه رسیدم که در مذهب تسنن در مقایسه با تشیع تغییرات کمتری صورت گرفته است. بنده پاره ای از مواردی که در زمان پیامبر(ص) وجود نداشته و در مذهب شیعه وجود دارد را بطور خلاصه ذکر می کنم: ۱. اضافه شدن دو اصل عدل و امامت به اصول سه گانه دین، که گاهی از این دو اصل بعنوان اصول دین و گاهی بعنوان اصول مذهب یاد می کنید و هنوز ترتیب مشخصی برای آنها وجود ندارد، ۲. اضافه شدن عبارت اشهد ان علیاً ولی الله به اذان و اقامه و شهادتین(از قدیم دو شهادت بوده نه بیشتر) ۳. گذاشتن مهر در نماز که قطعاً پیامبر(ص) مهر نمی گذاشتند۴. جمع کردن بین نماز ظهر و عصرو نیز بین مغرب و عشاء و در نتیجه حذف اذان این دو وقت در حالیکه در زمان پیامبر(ص) یقیناً پنج بار اذان گفته می شده است ۵. انجام سجده در هنگام قرائت زیارت عاشورا که معلوم نیست به چه نیت و دلیلی انجام می شود در حالیکه سجده فقط مخصوص ذات حق است و جز در نماز و سجده واجب قرائت قرآن و آنهم باید با نیت و رو به قبله باشد نه به هر جهتی آنطور که در زیارت عاشورا دیده می شود.اصلاً خود این زیارتها در زمان پیامبر(ص) نبوده اند ۶. دادن جنبه الوهیت به ائمه خصوصاً حضرت مهدی(ع) اینکه در همه جا حضور دارد، از احوال همه باخبر است، دعای همه را می شنود، خداوند انجام بعضی امور را به ایشان سپرده است، در امور جهان می تواند دخل و تصرف کند، پرونده اعمال همه خصوصاً شیعیان هر شب جمعه از نظر ایشان می گذرد، ملائکه و روح در شب قدر بر قلب ایشان نازل می شوند، تقدیر همه مردم روی زمین در شب قدر به تایید و امضای ایشان می رسد، ...(ادامه دارد)
  • حقگو IR ۲۰:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۰
    0 0
    ...(ادامه)، و در یکی از ادعیه یا زیارات از عبارت " ربه" در مورد حضرت مهدی استفاده شده و اعتقاد بر این است که آیه " یوم اشرقت الارض بنور ربه" روزی که زمین به نور پروردگارش روشن می شود" منظور از ربه (پروردگارش) را حضرت مهدی تفسیر کرده اند یعنی روزی که زمین به نور حضرت مهدی(که پروردگار زمین است) روشن می شود ۷. تاسیس حسینیه، تکیه، شبیه خوانی، سینه زنی، علم و کتل گردانی، پرده خوانی و تمثال گردانی، مداحی، روضه خوانی که هیچکدام از اینها در زمان پیامبر وجود نداشته و از زمان شاهان صفوی وارد مذهب شیعه شده است. دقت بفرمایید عزاداری برای امام حسین از قبل بوده و درست است اما مواردی که ذکر کردم وجود نداشته است. در اثبات گفته اینکه آیا حسینیه ای وجود دارد که قدمت بالای دویست سال داشته باشد یا اینکه بگویند این حسینیه جایی بوده که مثلاً امام رضا(ع) در آن عزاداری کرده اند؟ ۸. ادعای باطل شدن روزه در شرایطی که فرد مسافر قلمداد شود در حالیکه قرآن می گوید اگر در حال مسافرت هم روزه بگیرید برای شما بهتر است. ۹. معتقد بودن به امامت در حالیکه در زمان پیامبر امامتی وجود نداشت. ۱۰. اعتقاد به عدل الهی اینکه جهان بر پایه عدل و عدالت استوار است در حالیکه اینطور نیست.۱۱. تاکید بر خمس بجای زکات در حالیکه خمس فقط یکبار در قرآن آمده و آنهم در صدر اسلام فقط به غنایم جنگی تعلق می گرفت در حالیکه در قرآن تاکید زیادی بر زکات شده است. ۱۲. تاکید و قبول متعه که در قرآن اشاره ای به آن نشده است...و موارد دیگری که برای من که در جستجوی اسلام زمان پیامبر(ص) بودم غیر قابل توجیه بودند. در عوض در مذهب اهل سنت فقط بستن دستها در نماز به عمر نسبت داده می شود که آنهم اختیاری است و من شخصاً با دستان باز نماز می خوانم. ان شاء الله در فرصتی دیگر شبهات باقیمانده پاسخ خواهم داد.
  • حقگو IR ۱۷:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۱
    0 0
    سلام جناب زارع، دلیل این که در آیه تطهیر ضمیر مذکر آمده این است که عبارت "اهل البیت" مذکر است آنهم به دلیل اینکه کلمه "اهل" که هسته گروه اسمی " اهل البیت" می باشد مذکر است پس فعل و ضمیر آن نمی تواند مونث بیاید.مستجاب کردن دعا از جانب خداوند کاری بیهوده نیست اما آوردن معجزه بدون دلیل و دنباله از سوی خدا بیهوده است. دلیل آوردن شما برای اینکه حضرت علی(ع) چه مقامی داشت که در کعبه بدنیا آمد نوعی سفسطه و دور باطل است. یک روز معلم دینی دوره راهنمایی مان گفت امام علی از همه پیامبران در نزد خدا بالاتر است. برای هر پیامبری دلیل آورد تا رسید به پیامبر اکرم (ص) و گفت (حضرت) علی به این خاطر از پیامبر بالاتر است که پسر عم و پدر زنی چون پیامبر دارد ولی پیامبر چنین پسر عم و پدر زنی ندارد!!! من هم بلند شدم و گفتم پس من هم از خدا بالاترم چون من خدایی با این عظمت دارم ولی خدا چنین خدایی ندارد. چون جوابی نداشت گوشم را گرفت و از کلاس بیرونم انداخت. البته ایشان چند ماه بعد از آموزش و پرورش پاکسازی و اخراج شد ولی نمونه کامل سفسطه بود. بگذریم، شما چقدر راحت در مورد تحریف شدن قرآن حرف می زنید در صورتی که خداوند با تاکید فراوان می فرماید: "إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ "همانا ما خود قرآن را نازل كرديم و قطعاً ما خود آن را نگاه‌داريم‌". آمدن " انا" و "نحن" کنار هم و استفاده مجدد از "انا" و در آخر آوردن حرف"ل" بر سر کلمه "حافظون" بیانگر شدت تاکید است پس کسی نمی تواند در قرآن دست ببرد و آن را کم یا زیاد کند. جناب مولانا می فرماید:مصطفی را وعده کرد الطاف حق// گر بمیری تو نمیرد این سبق...زَهره نی کس را که یک حرفی از آن// یا بدزدد یا فزاید در بیان...قرآن مانند جامی زرین است که با جواهراتی بی بدیل که مانند آنها در دنیا یافت نمی شود به گونه ای بسیار استادانه تزیین شده بطوریکه اگر یک دانه از این جواهرات کم، زیاد و یا عوض شود و یا حتی جای این دانه های جواهر با یکدیگر تغییر پیدا کند با نگاه اول نمایان می شود. هر چند که مثالی که خواهم آورد شاید مثال مناسبی نباشد ولی برای تقریب به ذهن می گویم بلا تشبیه مثل این است که قلم مو را به دست کودک سه ساله ای بدهیم و از او بخواهیم که تابلو اصلی مونالیزای داوینچی را روتوش کند و مثلاً چشم راستش را دوباره نقاشی کند...(ادامه دارد)
  • حقگو IR ۱۸:۲۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۱
    0 0
    ...(ادامه)، مسلماً این کار غیرممکن است. آیه " انما ولیکم الله..." ما قبل و مابعدی دارد که اهل تشیع ذکر نمی کند. قرآن قبلش می گوید که شما مومنین نیاید کفار و مشرکین را ولی ( یار و دوست صمیمی) خود بگیرید بلکه در واقع دوست و یار و یاور شما خداوند، پیامبرش و مومنان هستند، هم آنان که با خضوع و خشوع کامل نماز را برپا می دارند و زکات می پردازند. مسلم است که حضرت علی(ع) هم در صدر این مومنان واقعی هستند ولی این آیه بطور اخص فقط به شخص ایشان دلالت نمی کند بلکه همه امت اسلامی را در بر می گیرد و شامل همه می شود. دلایل اثبات گفته من فراوان است که اگر لازم بدانید ذکر خواهم کرد هر چند می دانم به نتیجه ای نخواهیم رسید. بعنوان نمونه، زکات به انگشتر تعلق نمی گیرد، دادن صدقه به فرد تارک الصلاه درست نیست، با درآوردن انگشتر و دادن آن به فقیر، نماز باطل می شود چون فعل کثیر انجام شده است، چرا پیامبر این کار را نکردند و چرا حضرت علی از پیامبر پیش افتادند؟...با وجود همه این دلایل اگر حرف شما را قبول کنیم و بگوییم این آیه فقط به حضرت علی(ع) دلالت دارد باز هم دلیل بر تعیین امامت حضرت علی از سوی خداوند نیست. این آیه فقط می گوید که با مشرکین و کفار طرح دوستی و مودت نریزید بلکه با مومنان دوستی و مودت و مراودت داشته باشید. من هیچ رمز و رازی در این آیه نمی بینم که خداوند از ترس تحریف شدن کلامش بخواهد اینطور با گوشه و کنایه و مبهم سخن بگوید. کلام خدا واضح، روشن و مبین است که اگر اینطور نباشد حجت بر مردم تمام نمی شود و هر کس بر ظن و گمان خود برداشتی خواهد کرد. کافیست نگاهی به انجیل کنونی بیندازید ، از همان جمله اول ابهامات شروع می شود "اول کلمه بود و کلمه خدا بود " یعنی چی؟ و یا در جایی دیگر می گوید" و عیسی مسیح گفت از شراب بنوشید که خون من است و از این فطیر بخورید که گوشت من است". این است عاقبت تحریف انجیل که کلام خدا بود. اما در مورد قرآن موضوع فرق می کند چون احدی نمی تواند دخل و تصرفی در متن قرآن داشته باشد اما در عوض عده ای در تفسیر قرآن دست خود را باز دیده اند و این گوهر درخشان و چشمه زلال و نورانی را به گونه ای مبهم و غبار آلود به ذهن مخاطب متبادر می کنند و هول و هراسی در ذهن او ایجاد می کنند که مبادا به قرآن نزدیک شوی که اهل آن نیستی و باید تفسیر و تبیین قرآن را به اهلش بسپاری...ادامه دارد
  • حقگو IR ۲۰:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۱
    0 0
    ...(ادامه)، بعد خودشان آسمان و ریسمان بهم می بافند و از تفسیر به رای گرفته تا تکیه بر خرافات و موهومات کاری می کنند که خواننده تفسیر گیج و سر درگم شده و عطای آنرا به لقایش ببخشد. هر چند مثالها فراوانند اما به ذکر یک مثال بسنده می کنم. در سوره مبارکه الرحمن داریم" مرج البحرین یلتقیان، بینهما برزخ لا یبغیان" دو دریا( شور و شیرین/ سرد و گرم) بهم تلاقی پیدا می کنند (اما) بین شان (گویا) پرده ای است که با هم نمی آمیزند و قاطی نمی شوند" به محض اینکه این آیه را در اینترنت جستجو کنید تصویر زیبای معجزه الهی حاکی از جریانهای اقیانوسی "گلف استریم" و "لابرادور" را مشاهده خواهید کرد که یکی حاوی آب گرم و دیگری آب سرد، یکی شور و دیگری تا حدودی شیرین و با رنگهای متمایز صدها و شاید هزاران کیلومتر در کنار هم جریان دارند اما در نهایت شگفتی با هم قاطی و ادغام نمی شوند ولی معجزه بزرگ تر اینکه قرآن این پدیده را در ۱۴۰۰ سال پیش به زیبایی هر چه تمام تر بیان فرموده است. خوب حالا سر دیگر ماجرا چیست؟ چند نفر از مفسرین شیعه از قول امام صادق(ع) حدیث نقل کرده اند که یکی از آن دو دریا حضرت علی (ع) و دیگری حضرت فاطمه (س) است و آن پرده و برزخ بینشان هم پیامبر(ص) هستند و مراد از لولو و مرجانی که در آیه بعدی آمده است ما امامان هستیم!!! ببینید چقدر به وجهه تشیع آسیب می رسانند و قرآن را کتابی خرافی و مخالف علم نشان می دهند؟ با اینگونه تفاسیر کلاً حظ و حلاوت و شیرینی معجزات قرآن را از بین می برند. هر کاری می کنم برزخ بودن پیامبر در بین آن دو را نمی توانم درک و هضم کنم. بگذریم اگر خدا در قیامت در مورد امامت حضرت علی(ع) سوال کرد خواهم گفت خودت شاهدی که من در دنیا سعی کردم گفتار، رفتار و پندارم شبیه سرور و مولایم حضرت علی مرتضی باشد و افتخار می کنم که یکی از مریدان ، محبان و سرسپردگان آن حضرت به حساب آیم هرچند که خود را لایق این مقام رفیع نمی دانم. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید. از اینکه برایم آرزو کردید به راه راست هدایت شوم ممنونم. ان شاء الله که اینطور بشود.
  • هادی IR ۱۳:۳۳ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۲
    0 0
    سلام جناب حقگو شما یا باید خودتان مجتهد باشید و خودتان اجتهاد کنید یا باید پیرو بزرگان و علمای دینتان باشید و اگر پیرو علمای دینتان هستید نمی شود نصف حرف علمای خودتان را به پذیرید و نصف دیگرش را نپذیرید وقتی علمای دینی شما گفته اند آیه ۵۵ سوره مائده به خاطر علی(ع)نازل شده است شما خودتان می گوید نه این آیه در مورد علی (ع)نازل نشده است ما نفهمیدیم بالاخره شما چه کار می کنید نمی شود نصف کتاب علمای دینی تان را قبول کنید و نصف دیگرش را نه من به این می گویم تعصب این آیه امامت امام علی را مشخص می کند و خود بزرگانتان گفته اند این آیه به خاطر علی (ع)نازل شده است اما شما چند سوال درمورد این آیه پرسیدی که من به ترتیب پاسخ تمام حرف های شما درمورد این آیه را کاملاً عقلی می دهم فقط هم شما و هم من قبول داریم که این آیه به خاطر امام علی نازل شده است چون علمای شما و ما این را گفته اند اما چند سوال پیش می آید که من جواب هایش را می نویسم و از شما می خواهم منطقی پاسخ های من را بخوانید و خودتان نتیجه بگیرید اگر قبول کردید که هیچ ولی اگر قبول نکردید خودتان باید جواب خداوند را در قیامت بدهید.
  • هادی IR ۱۴:۱۲ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۲
    0 0
    قرآن تحریف نشده است و قطاً ما بعد و ما قبلی دارد اما بیاید عقلی نگاه کنیم مگر تمام آیات قرآن در یک لحظه نازل شدند معلوم است که نه هر کدام از آیات در شرایط خاصی نازل شدند پس اینگونه نیست که بگویم تمام آیات قرآن با هم در ارتباط هستند نه هرکدام در شرایط خاص خود نازل شده است و این به این معنی نیست که تمام آیات با هم در ارتباط هستند.اولاً شما این آیه قرآن بد معنی کردید خداوند می فرماید (یقیمون الصلوة و یوتون الزکوة )مومنانی که نماز بر پا می دارند و زکات می دهند و در ادامه خداوند می فرماید ‌(و هم راکعون)(در رکوع)قبل از این تیکه از آیه خداوند می فرماید زکات می دهند و در ادامه می گوید در رکوع پس معنی اصلی آیه این است مومنانی که نماز بر پا داشه و در رکوع زکات می دهند شما قسمت و هم راکعون معنی نکردید حتی اگر بگویم این آیه درمورد امام علی نیست(به فرض محال چون هم علمای اهل سنت گفته اند و هم شیعه که در حق امام علی نازل شده است)خدا می گوید این مومنان که در رکوع زکات می دهند ولی شما هستند و اگر زکات دادن در رکوع باعث باطل شدن نماز می شد خدا این حرف نمی زد چون خدا داره از اون مومنان تعریف می کنه و میگه اون ها ولی هستند و اگر کار بدی انجام داده بودن خدا نهی می کرد نه تعریف نکته دیگر این است شما یک چیزی را اشتباه متوجه شده اید اونم اینه که هر کاری در نماز باعث باطل شدن نماز نمی شه در نماز اگر به امور دنیوی به پردازیم نماز باطل می شود و گرنه توجه به اموری مثل زکات که برای خداوند است اتفاقاً خوب هم هست مثال می زنم مثلاً در نماز اگر برای از دست دادن پدر مادرمان گریه کنیم نماز باطل است ولی اگر به خاطر ترس از خدا گریه کنیم نه تنها باطل نیست که ثواب هم دارد چرا چون وقتی برای پدر و مادرمان گریه می کنیم برای دنیا گریه می کنیم ولی وقتی که برای ترس از خدا گریه می کنیم داریم عبادت می کنیم خدا را و برای خدا گریه می کنیم نه دنیا و زکات هم چیزی است که برای خدا داده می شود پس اگر در نماز زکات بدهیم نه تنها باعث باطل شدن نماز نمی شود بلکه حتی ثواب هم می کنیم چون به خاطر خدا همچین کاری کردیم.در اینکه امام علی مقامی پایین تر از پیامبر دارند کسی شک ندارد پس چرا همچین کاری را پیامبر نکرد قطاً اگر شرایط این کار برای پیامبر هم پیش می آمد پیامبر هم در نماز زکات می داد((ادامه دارد))
  • هادی IR ۱۴:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۲
    0 0
    این نکته فراموش نکنید که مومنانی در رکوع زکات داده اند چون قرآن گفته است پس این اتفاق افتاده است و اگر به پرسیم پس چرا رسول خدا مثل آن مومنان در رکوع زکات نداد دلیلش این بود که به احتمال زیاد شرایط زکات دادن در رکوع برای پیامبر پیش نیامده بود و فقط درمورد امام علی نقل شده است که در رکوع زکات دادن که من روایت هایی که گفته اند امام علی در رکوع زکات داد نوشتم نکته اینجاست پس چرا خداوند در این جا از صیغه جمع استفاده کرده است به احتمال زیاد برای ترغیب مومنان دیگر به این کار است ولی در این که منظور امام علی بوده است که کسی شک ندارد چون تمام آن اسنادی که نوشتم این موضوع را گفته اند و حالا شما آن قسمت از کتاب آنها که با عقاید شما جور است را قبول می کنی و آن قسمت که بر خلاف عقاید شما هست قبول نمی کنید جای تعجب است چون خود این افراد گفته اند فقط علی(ع) بود که در رکوع زکات داد و این را فراموش نکنید که در قرآن فراوان است که از صیغه جمع استفاده شده ولی منظور یک نفر بوده مثال می زنم مثلاً (آیه ۱۷۶ سوره نساء)(یستفتونک قل الله یفتیکم فی الکلالة)همونطور که جنابعالی هم می دانید کلمه یستفتونک صیغه جمع است ولی تمام مفسرین چه شیعه چه سنی اتفاق نظر دارند که این آیه درمورد جابر بن عبدالله انصاری است که یک نفر بیشتر نیست.آیات در قرآن زیاد است که فقط درمورد بک نفر است ولی در آن آیه از قرآن خداوند از صیغه جمع استفاده کرده است که اگر خواستید مینویسم.(ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۵:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۲
    0 0
    اما این که فرمودید قبل از این آیه آیات دیگری بوده است درست است ولی من قبلاً هم گفتم مگر آیات قرآن یکجا نازل شده است که بگوییم تمام آیات قرآن با هم در ارتباط هستند هر کدام از آیات قرآن در شرایط خاص زمان خودشان نازل شده اند این آیه با آن آیه ای که شما فرمودید چهار آیه فاصله دارد.اما فرمودید زکات به انگشتر تعلق نمی گیرد به بینید زکات در قرآن به زکات واجب و صدقه مستحب گفته می شه که در این آیه منظور از زکات صدقه مستحب است که امام علی تنها دارایی خودش در اون حالت که انگشترش بوده را بخشید بحث درمورد این که انگشتر برای زکات کافی نیست بحث بی جایی چون این اتفاق افتاده چون قرآن گفته است و علمای شما گفته اند منظور امام علی بوده است.
  • هادی IR ۱۵:۲۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۲
    0 0
    خب پس تمام سوالات پاسخ داده شد و در اینکه این آیه درمورد امام علی نازل شده است علمای بزرگ اهل سنت این موضوع گفته اند پس دیگر بحثی نیست و فقط می ماند معنی خود آیه که منظور از کلمه ولی چیست منظور خدا از این که علی(ع)ولی ماست چیست فقط قبل از بررسی این کلمه به این نکته توجه کنید اولاً قطاً این آیه درمورد امام علی نازل شده است و من جواب سوالات شما را عقلی دادم و اگر بعد از این که برای شما اثبات شد که امام علی امام است و شما باز هم این را قبول نکنید آن دنیا باید جواب بدهید چگونه می خواهید جواب خداوند را بدهید وقتی شما دینتان را از علمای تان گرفته اید و خود آنها گفته اند منظور این آیه امام علی است که اسنادش را نوشتم و حالا من می خواهم اثبات کنم که منظور این آیه این است که امام علی امام شماست خب پس دیگر جای بحث نمی ماند و اگر قبول هم نکردید برای من مهم نیست چون شما را در گور خودتان می گذارند و من رو هم در گور خودم می گذارند و شما باید خودتان جواب گوی خداوند در آن دنیا باشید و به من هیچ ربطی ندارد البته این سوال هنوز هم برای من بدون پاسخ مانده است که چگونه می شود شما که خودتان اجتهاد نمی کنید و علمای دینی شما هستند که این کار را می کنند و آن ها این پذیرفته اند که این آیه درمورد امام علی است شما هم باید به پذیرید چون علمای خودتان این را پذیرفته بودن اگر خودتان مجتهد هستید که بحثی نیست ولی نکته اینجاست که نیستید همان علمای شما این موضوع پذیرفته بودن فقط این نپذیرفته بودن و گفته بودن کلمه ولی یعنی دوست اما من اثبات می کنم که در اینجا کلمه ولی معنی دوست نمی دهد و اگر این اثبات شود بحثی باقی نمی ماند (ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۹:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۲
    1 0
    درمورد اینکه در آیه ۵۵ سوره مائده منظور امام علی پیامبر و خدا هستند توضیح دادم اما میرسیم سر این موضوع که معنی ولی یعنی سرپرست وقتی اثبات شد منظور از ولی در این آیه سرپرست است نه دوست دیگر جای بحث نمی ماند این موضوع اثبات می شود که امام علی امام است کلمه ولی معنی سرپرست می دهد کلمه ولی در خیلی از آیات قرآن به معنی سرپرست هست مثل آیه ۳۳ سوره اسرا ((و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا ))((و آن کس که مظلوم کشته شده برای ولی او سلطه و حق قصاص قرار دادیم))اگر معنی ولی در این جا دوست باشد معنی ندارد چون چرا باید دوست من حق قصاص داشته باشد در این جا ولی یعنی سرپرست سرپرست شخص هم پدر و مادر آن هستند یا در آیه ۳۴ سوره انفال خداوند می فرماید((و ما لهم الا یعذبهم الله و هم یصدون عن المسجد الحرام و ما کانوا اولیا ان اولیاو الا المتقون ولکن اکثرهم لا یعلمون))((و آنها چه کردند که خدا عذابشان نکند در صورتی که راه مسجد الحرام را می بندند و آنها سرپرستان آن نیستند سرپرستان آن به جز اهل تقوا نباشند لیکن اکثر مردم آگاه نیستن))پس کلمه ولی معنی دوست می دهد اما معنی سرپرست هم می دهد و در جای دیگر که کلمه ولی معنی سرپرست و امام می دهد آیه ۵۵ سوره مائده است ((انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یوتون الزکاة و هم راکعون))برای اثبات این موضوع که کلمه ولی در اینجا به معنی سرپرست هست همین بس که کلمه انما که در اول آیه آمده دلیل بر حصر یعنی فقط این سه دسته خدا و رسول خدا و امام علی ولی مومنان هستند و اگر بگوییم معنی ولی یعنی دوست یعنی فقط این سه دسته دوست شما هستند که این غلط است چون قطاً آنها دوستاتی به غیر از رسول خدا و امام علی هم داشته اند پس از اینجا می فهمیم در اینجا معنی ولی دوست نیست و اگر بود این همه قید برای ((الذین آمنوا))لازم نبود که در حال اقامه نماز زکات بدهند چون تمام مومنان در حالت غیر نماز هم زکات می دهند این دو دلیل اثبات می کند منظور از ولی دوست نیست بلکه سرپرست و صاحب اختیار است .
  • هادی IR ۱۹:۱۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۲
    0 0
    بهتر است درمورد یک موضوع بحث کنیم تا چند موضوع و همین بحث بحث خوبی است وقتی بحثمان تمام شد جواب بقیه حرف هایتان را می دهم
  • حقگو IR ۰۰:۲۳ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۳
    0 0
    سلام مجدد آیا شما همه آنچه در کتابهای علمای شیعه آمده است را قبول دارید؟ امکان ندارد قبول داشته باشید من هم همه موارد را قبول ندارم. دیگر مرا از مثال آوردن معاف کنید که الی ما شاء الله روایات عجیب و غریب در کتب شیعه وجود دارد.بگذریم، باز هم برای اثبات ادعای خودتان قرآن را زیر سوال بردید. اولاً کتابی که انسجام معنایی و کلامی نداشته باشد اصلاً نباید صفت اعجاز را به آن نسبت داد پس همه آیات قرآن ارتباط معنایی و منطقی با آیه و آیات قبل و بعد از خود دارد. ثانیاً بنا به حدیثی که ابوحمزه ثمالی از امام صادق (ع) نقل کرده اتفاقاً سوره مائده یکدفعه و یکجا بر حضرت پیامبر(ص) نازل شده است، می توانید تحقیق کنید. "هم راکعون" برای تاکید برپایی نماز آمده و من خاضعانه و با خشوع ترجمه کرده ام یعنی نماز را با خضوع و خشوع کامل برپا می دارند.همانطور که گفتم آیات قبل و بعد این آیه را کنار گذاشته اید. آیه ۵۱ سوره مائده:" یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِیَاءَ ۘ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ۚ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ" ای اهل ایمان! یهود و نصاری را دوست خود مگیرید، آنان دوستان یکدیگرند و هر کس از شما، یهود و نصاری را دوست خود گیرد از زمره آنان است؛ بی تردید خدا گروه ستمکار را هدایت نمی کند."و در آیه ۵۵ همین سوره می فرماید: انَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ" دوست شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمنانی که همواره نماز را خاضعانه و خالصانه برپا می دارند و زکات می پردازند" و در آیه بعدی(آیه ۵۶) می فرماید:" وَمَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ" و کسانی که با خدا و رسولش و مؤمنان دوستی بورزند[حزب خدایند،] و یقیناً حزب خدا پیروزند." و در آیه ۵۷ می فرماید:" یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاءَ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ" ...(ادامه دارد)
  • حقگو IR ۰۰:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۳
    0 0
    ...(ادامه)، ای مؤمنان! کسانی را که دین شما را مسخره و بازیچه گرفته اند، چه از اهل کتاب و چه از کافران، دوستان خود مگیرید؛ و اگر مؤمن هستید از خدا پروا کنید." حال خودتان قضاوت کنید کجا اسمی از امامت حضرت علی(ع) برده شده است؟ یک سوال: شما که کلمه ولی را سرپرست معنی می کنید بفرمایید که عبارت" اشهد ان علیاً ولی الله" را چه ترجمه می کنید؟ یعنی شهادت می دهم که حضرت علی سرپرست خداست!!!؟ نعوذ بالله، و یا عبارت فلانی از اولیاء الله (اولیاء خدا) است چه معنی می دهد؟ یعنی او از سرپرستان خدا است؟ لطفاً سفسطه و مغلطه نکنید که همانطور که عرض کردم بنده وقتی ۱۳ سال داشتم می توانستم سفسطه را از استدلال منطقی تشخیص دهم حال که جای خود دارد." انما"که نشان دهنده حصر و اختصاص می باشد هیچ تعارضی ایجاد نمی کند اگر کلمه ولی را دوست و یار معنی کنیم که می شود : دوست شما فقط خدا، پیامبرش و مومنانی هستند که نماز را خالصانه برپا می دارند و زکات می پردازند (نه کفار و مشرکین). اما اگر "انما" را فقط به خدا، پیامبر(ص) و حضرت علی منحصر کنیم اشکال ایجاد می شود چون مومنان با هم دوست هستند و فقط حضرت علی تنها دوست آنها نیست.پس شما نباید برداشت خودتان را از آیه داشته باشید و بعد چون به مشکل برخوردید آیه قرآن را طبق آن برداشت تفسیر کنید. تازه اگر برداشت شما فرضاً درست باشد امامت به بقیه ائمه تسری پیدا نمی کند چون شما فرموده اید که انحصار وجود دارد و مسلماً همه امامان در حالت رکوع صدقه و زکات نمی داده اند که اگر هم این کار را کرده باشند چون بعد از نزول این آیه انجام شده است کاری بی ارزش و تقلیدی است. موفق باشید.
  • هادی IR ۱۷:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۳
    0 0
    خواهش می کنم منطقی کامنت من را بخوانید و خواهش می کنم به این فکر کنید که در روز قیامت چه جوابی باید به خدا بدهم برادر من به خدا قسم اگر با شما بحث می کنم برای خودم نیست پس خواهش می کنم منطقی کامنت من بخوانید ما شیعیان هر حدیثی را نمی پذیریم اما برای اینکه آن احادیث را نمی پذیریم دلیل داریم ولی شما چه چگونه می خواهید جواب خداوند را در قیامت بدهید چرا چشمان خود را بر روی احادیث بسته اید در اینکه این آیه درمورد امام علی است بحثی نیست اما جواب بقیه حرف های شما را می دهم من دو آیه قرآن نوشتم که نمی شود معنی ولی در آن دو آیه را به غیر از سر پرست معنی کنید تنها معنی ای که می دهد سر پرست است(خواهش می کنم به یاد قیامت باشید)ولی هم معنی دوست می دهد و هم سر پرست که در آیه ۵۵ سوره مائده معنی سر پرست می دهد وقتی ما شیعیان می گویم علی ولی الله در عبارت ولی الله کلمه ولی مضاف است و کلمه الله مضاف الیه در کتب ادبیات عرب آمده بین هر مضاف و مضاف الیه ای یکی از سه حرف جر (من،فی،ل)در تقدیر است مثلاً (غلام زید) یعنی (غلام لزید) یعنی غلامی که برای زید است یا (صلوة اللیل) یعنی (صلوة فی اللیل) یعنی نمازی که در شب خوانده می شود یا (محمد رسول الله)یعنی(محمد رسول من الله)یعنی محمد رسول و فرستاده خداست پس وقتی ما می گوییم (علی ولی الله)یعنی می گوییم(علی ولی من الله)یعنی علی سرپرست از طرف خداست یا علی ولی از طرف خداست پس ولی هم معنی سرپرست می دهد و هم دوست که در همان دو آیه ای که از قرآن که نوشتم معنی سرپرست می دهد و نمی شود ولی در آن دو آیه از قرآن که در کامنت قبلی نوشتم را به غیر از سرپرست معنی کرد اما دو سوال مترح کردید که این سوالات شما را به ترتیب جواب می دهم فقط بدون تعصب بخوانید و به فکر قیامت باشید یک اگر آیات قبل از این آیه را نگاه کنیم می فهمیم منظور خداوند چیز دیگری است دو با توجه به این آیه بقیه امامان امام نیستند هر دو این سوالات جواب دارند و جوابش را می دهم در دو کامنت جدا می نویسم اما خواهش کردم منطقی نگاه کنید و جواب بدهید.اما قبل از آن دو کامنت شما در مورد و هم راکعون گفتید من با خضوع و خشوع معنی کردم ببخشید معذرت می خواهم ولی شما با کدام منطق وقتی معنای آیه کاملاً واضح است آیه قرآن را آنطور که خودتان دوست دارید معنی می کنید.
  • هادی IR ۲۲:۰۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۳
    0 0
    بله درست است ما شیعیان هر حدیثی را نمی پذیریم اما با دلیل هر حدیثی را نمی پذیریم نه بدون دلیل الان شما چگونه می شود حرف یک فرد را نصفه به پذیرید وقتی زمخشری که از بزرگان اهل سنت است گفته این آیه درمورد امام علی است الان دلیل شما برای اینکه این آیه درمورد امام علی نیست چیست ما دلیل داریم اگر می گوییم امام علی مثلاً به خواستگاری دختر ابوجهل نرفته است و پیامبر به خاطر امام علی نگفته است هرکس فاطمه را بیازرد من را آزرده و....(در یکی از احادیث امده است )دلیلش ساده است چون کسی که این حدیث نقل می کند زمان شهادت پیامبر فقط شش سال داشته است اما دلیل شما برای اینکه این احادیث قبول نمی کنید چیست به بخشید ولی قیامت جایی نیست که بدون دلیل حرف بزنید اما از این ها بگذریم در اینکه این حدیث درمورد امام علی هست کسی شک ندارد به خاطر اینکه زمخشری از بزرگان اهل سنت و چندین نفر دیگر که اسنادش را نوشتم و چند نفر دیگر هم مانده بود که نه نوشتم تازه روایت های خود ما شیعیان را هم نه نوشتم فقط مال شما اهل سنت را نوشتم وقتی انقدر این حدیث متواتر است و هیچ دلیلی برای ردش نیست چگونه آن را می خواهید رد کنید به تمام شبهات این آیه جواب دادم فقط دو شبه مانده است به بینید اصلاً قبول می کنم تمام سوره مائده یک جا نازل شده است و تمام آیات قرآن با هم در ارتباط هستند قبول کردم ولی باز هم به آن روایت هایی که بزرگان اهل سنت و تشیع نقل کرده اند هیچ خدشعه ای وارد نمی کند زیرا در چهار آیه قبل خداوند دارد می گوید ولایت یهودیان را نپذیرید بعد در آیه ۵۵ سوره مائده می گوید ولایت این سه کس را به پذیرید (حالا ما باید به بینیم معنی ولی چیست که در کامنت بعدی درمورد معنی ولی توضیح خواهم داد)در آیه بعد هم می گوید هر که ولایت این سه دسته را به پذیرد از حزب خداست و پیروز است چون حزب خدا همیشه پیروز است.پس ما باید به بینیم معنی ولایت چیست تا منظور خدا را بفهمیم و این که اگر معنی ولی سر پرست باشد هم به هیچ وجه آیه ۵۵ سوره مائده با آیات دیگر در تضاد نیست(ادامه دارد)
  • حقگو IR ۲۳:۳۳ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۳
    1 0
    ان شاء الله بزودی پاسخ خواهم داد.
  • هادی IR ۲۳:۴۶ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۳
    0 0
    ولی معناهای متفاوتی دارد ولی در قرآن ببشتر به عنوان سرپرست از آن اسنفاده شده است مثل:(اگر بعد از خواندن کامنت من نتوانستید دلیلی برای رد صحبت های من بیاورید ولی باز هم حق را قبول نکنید چگونه می خواهید جواب خدا را در قیامت بدهید آیا از جهنم نمی ترسید آیا انتضار دارید با این رفتارتان به بهشت بروید)(آیه ۷۵ سوره نساء)(متن عربی را چون طولانی است نمی نویسم ولی خودتان نگاه کنید)(چرا در راه خدا جهاد نمی کنید و در راه(آزادی)جمعی ناتوان از مرد زن و کودک که(در مکه اسیر ظلم کفارند و)دائم می گویند:بار خدایا مارا از این شهری که مردمش ستمکارند بیرون آر و از جانب خود برای ما ولی فرست)‌نگاه کنید در این آیه اگر معنی ولی دوست باشد اصلا خنده دار است چون این مردم مگر دوست ندارند معلوم است که دارند چه نیازی به یک دوست دیگر دارند نه اینجا از خداوند یک منجی می خواهند تا بیاید و نجاتشان دهد و اصل خواسته آنها از خداوند این است خدایا یک سرپرست و امام برای ما بفرست تا بیاید و ما را نجات دهد.و معنی ولی در این آیه سرپرست است.اگر بگویید ولی در قرآن یعنی دوست پس باید بگویید قرآن دارای تناقض است چون خداوند در آیه ۳۱ شوری می گوید(و ما انتم بمعجزین فی الارض و ما لکم من دون الله من ولی ولا نصیر)(و شما هرگز نمی توانید در زمین از قدرت خداوند فرار کنید و غیر از خدا هیچ ولی برای شما نیست)خب به بینید در اینجا ولی معنای سرپرست می دهد و اگر معنای دوست بدهد قرآن تناقض دارد چون خدا در آیه دیگر (آیه ۱۱۱سوره اسراء)(و قل الحمد الله الذی لم یتخذ ولدا و لم یکن له شریک فی الملک ولم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا)(و بگو ستایش از آن خدایی است که نه فرزندی برای خود گرفته است و نه در حاکمیت شریکی برای او بوده و نه هرگز ولی داشته.....) همینجا صبر کنید اگر بگوییم ولی یعنی دوست قرآن تناقض داد چون در آیه ۳۱ شوری خداوند گفت غیر از خدا ولی برای شما نیست اکر بگوییم ولی یعنی دوست یعنی خدا گفت غیر از خدا دوستی برای شما نیست و در آیه ۱۱۱ شوری گفت خداود ولی ندارد .که اگر بگوییم ولی یعنی دوست یعنی خدا گفته خدا هیچ دوستی ندارد خب پس قرآن دارای تناقض است که در جایی می گوید خدا دوست دارد و در جای دیگر می گوید خداوند دوست ندارد نه معنی ولی یعنی سرپرست خداوند می گوید من سرپرست شما هستم در آیه ۳۱ سوره شوری و در آیه ۱۱۱ (ادامه دارد)
  • هادی IR ۰۰:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۴
    0 0
    و درآیه ۱۱۱ سوره اسراء می گوید من خودم سرپرستی ندارم پس ولی یعنی سرپرست اگر نمی توانید جواب بدهید ولی باز هم قبول نمی کنید بدانید که تعصب دارید و با این که حق را دیده اید ولی باز هم نمی پذیریدش باور کنید در قیامت پشیمان خواهید شد خب پس ولی یعنی سرپرست در قرآن هم از ولی به عنوان سرپرست زیاد استفاده شده که پنج نمونه اش را (با دو آیه در کامنت های قبلی)مثال زدم و اگر بگوییم آیه انما ولیکم....معنی دوست می دهد معنی ندارد چون چرا باید این همه شرط بیاید چه نیازی هست که حتماً باید در رکوع زکات بدهند بعد انما در اول آیه این معنی را می دهد که فقط این سه دسته دوست شما هستند ولی مومنانی هستند که نماز می خوانند ولی در رکوع تا به حال زکات نداده اند و دوستان من و یا حتی شما هستند نه اینجا اگر منظور دوست باشد معنی ندارد پس در این جا هم معنی سرپرست می دهد و به اعتراف علمای خودتان فقط امام علی بود که در رکوع زکات داد و کس دیگری نبود حالا حق را قبول می خواهید بکنید یا نکنید برایم مهم نیست چون من در قیامت باید جواب گوی اعمال خودم باشم نه شما ولی این بدون قیامت جای این نیست که هر حدیثی که دلمان خواست را به پذیریم و هر حدیثی که دلمان نخواست را بدون دلیل نپذیریم شما باید با دلیل به خداوند توضیح دهید که چرا احادیثی که گفته اند فقط امام علی در رکوع زکات داد را نه پذیرفتید ولی شما هیچ دلیلی ندارید و خودتان می دانید اگر برای کار هایمان در دنیا دلیل نداشته باشیم در قیامت چه می شود فقط در اینکه امام علی امام هستند که شکی نیست و شما هم نمی توانی رد کنید اما یازده امام دیگر چه آنها امام نیستن البته این نکته را فراموش نکنیم که در قرآن خیلی از آیات قرآن درمورد یک نفر هستن ولی خداوند از صیغه جمع استفاده کرده است که اگر خواستید مثال می زنم اما شرط ولی بودن زکات دادن در رکوع نیست در همان روایت هایی که در کتب شما آمده است و من سندش را نوشتم آمده است رسول خدا از خدا خواست تا برای او جانشینی انتخاب کند و در همین لحظه این آیه نازل شد که خداوند یک اتفاقی را که در بیرون برای امام علی افتاده را برای مسلمان ها مثال زده و گفته این شخص که این کار را کرد سر پرست شماست پس لازم نیست که بقیه امامان هم مثل امام علی در رکوع زکات بدهند تا بگویم اینها هم امام هستند (ادامه دارد)
  • هادی IR ۰۰:۴۵ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۴
    0 0
    اما پس بقیه امامان چه آیا آنها ولی هستند یا نه آیه انما ولیکم....مخصوص خدا و پیامبر و امام علی هست ولی چون خدا اول آیه گفته انما و یعنی فقط این سه دسته ولی هستند به همین دلیل در جلو تر از صیغه جمع استفاده می کند درست است که این آیه مخصوص امام علی است اما به خاطر این که می گوید فقط اینها به همین دلیل بقیه امامان هم شامل آیه می شوند به همین دلیل قسمت مومنون را جمع می بندد درست است که امامان دیگر در رکوع رکات ندادن اما زکات دادن در رکوع مهم نیست خدا در این جا می خواهد به مسلمانان بگوید ولی شما ها این سه نفر هستند می گوید خدا پیامبر و آن کسی که در رکوع رکات می دهد دارد یکی از عمل های امام علی دربیرون که علمای شما نقل کرده اند فقط امام علی بود که همچین کاری کرده بود مثال می زتد ولی چون خدا دارد می گوید فقط همین ها و از آنجا که فقط امام علی ولی نیست پس به همین دلیل از صیغه جمع استفاده می کند ولی اصل آیه منظور خود امام علی است همانطور که قبلاً هم گفتم در قرآن خیلی زیاد است که خدا از صیغه جمع استفاده کرده ولی منظورش یک نفر بوده اینجا هم منظورش برای آن زمان مسلمانان این بوده که این سه نفر ولی شما هستن اما چون در اول آیه خداوند می گوید فقط این سه نفر به همین دلیل به خاطر بقیه امامان جمع می بندد چون آنوها هم ولی هستن وگرنه در قسمت که در رکوع زکات می دهند مخصوص امام علی است ولس قسمت مومنون مخصوص همه ی امام هاست.به بینید اگر دلیل برای رد این موضوع دارید که بگوید ولی اگر ندارید و باز هم بخواهید از این موضوع بگذرید فقط این را به شما بگویم شاید در این جا می شود از این موضوعات گذشت ولی در قیامت نمی شود.انشاالله همه ی ما در آزمون خداوند موفق شویم.
  • حقگو IR ۱۵:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۴
    0 0
    سلام جناب زارع، در اینکه کلمه "ولی" حداقل دو معنی دارد ( دوست،یار و یاور / سرپرست) شکی نیست. مثلاً ولی دانش آموز، متولی ( نه ولی) مسجدالحرام ، تولیت (نه ولی) آستان قدس همه به معنی سرپرست هستند اما طبق معمول سوال بنده همچون سوالات بیشمار قبلی بی پاسخ ماند، اینکه اولیاء خدا یعنی چه؟ اگر بنا به گفته شما ولایت به خدا، پیامبر و امامان منحصر شده پس اولیاء الهی که مقامی نازل تر از انبیاء و رسل دارند چه کسانی هستند؟ آیا آنها هم سرپرست و صاحب اختیارند که از طرف خدا برگزیده شده اند؟ در آن صورت انحصار از بین می رود ضمن آنکه علمای شما مقام امامت را بالاتر از مقام نبوت و رسالت می دانند. خواهش می کنم این پرسش را بدون پاسخ رها نکنید. "أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ " آگاه باشید که دوستان خدا هرگز هیچ ترسی (از حوادث آینده عالم) و هیچ حسرت و اندوهی (از وقایع گذشته جهان) در دل آنها نیست." فرموده بودید علی ولی الله یعنی علی ولی من الله خوب به همین سیاق اگر استدلال کنیم چرا نمی گویید علی امام الله که می شود علی امام من الله؟ در مورد عبارت محمد (ص) رسول الله نیازی نیست که کلمه "من" را بعد از رسول بیاوریم و اگر بیاوریم حشو است مگر اینکه بخواهیم تاکید را برسانیم که در آنصورت در قالب جمله خواهد آمد،" هو رسول من الله" او فرستاده ای از جانب خداست (از طرف کسی دیگر نیست). اما اگر بگوییم " هو رسول الله" یعنی او فرستاده خداست( پیامبر است). اما اگر در عبارت علی ولی الله کلمه "ولی" را سرپرست معنی کنیم حتماً باید "من" را هم بیاوریم وگر نه در معنی به مشکل برمی خوریم یعنی بگوییم سرپرستی از جانب خدا و نمی توانیم بگوییم سرپرست خدا در صورتیکه رسول الله را مستقیماً می توانیم بگوییم فرستاده خدا . از طرفی اگر قرار باشد بین مضاف و مضاف الیه از "من" استفاده کنیم چرا نمی گویید، علی امام الله؟ شما در آیات قبل و بعد آیه ۵۵ می گویید ولی معنی دیگری می دهد خوب خود شما از کجا به این نتیجه رسیدید که در یک سوره یک کلمه در آیات قبل و بعد آیه مورد نظر معانی مختلفی داشته باشد؟ در حالیکه من وقتی عبارت "هم راکعون" را خاشعانه و خاضعانه ترجمه کردم دلیلش سیاق تاکید در قرآن است مثلاً در قرآن آمده است:" إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا " آنگاه كه زمين سخت در هم کوبیده شود"...
  • حقگو IR ۱۶:۳۲ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۴
    0 0
    ...(ادامه)، خوب اگر بخواهیم آیه ای که ذکر کردم را ترجمه تحت اللفظی کنیم می شود:" روزی که زمین در هم کوبیده می شود، درهم کوبیدنی، درهم کوبیدنی" مسلماً این ترجمه برازنده قرآن نیست پس تاکید را باید به شکل دیگری در ترجمه منعکس کرد که همان آوردن کلمه" به شدت" است.و نیز در قرآن داریم: "وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ‌" و نماز را بپاداريد و زكات را بپردازيد و همراه با ركوع كنندگان، ركوع نماييد." چرا در اینجا خداوند فرموده همراه با رکوع کنندگان رکوع نمایید؟ مگر رکوع جزو نماز نیست؟ قبلش که فرموده بود "و نماز را بپا دارید؟ آیا جز تاکید چیز دیگری است؟ البته راغب اصفهانی تصريح كرده كه ركوع به معنى تذلل و تواضع نيز می آيد و شیخ طبرسى عالم بزرگ شیعه استعمال آن را در خضوع مجاز مى داند. و باز هم در قرآن آمده است "يا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ‌" اى مريم! (به شكرانه اين همه نعمت،) براى پروردگارت خضوع كن و سجده بجاى آور و با ركوع كنندگان ركوع نما" اقنتى: قنوت: طاعت يا دوام طاعت است. اسجدى: سجود در لغت بمعنى خضوع و تذلل و در شرع گذاشتن پيشانى بر زمين است. اركعى: ركع و ركوع: خم شدن، سر پائين آوردن، ركوع نماز از آنست، بمعنى خضوع و تواضع نيز آيد.(تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی).پس من از پیش خودم نمی گویم و با دلیل و منطق می گویم که "هم راکعون" به معنی" خاضعانه و خاشعانه "می تواند ترجمه می شود. آنطور که شما تفسیر کرده اید کجای معنای این آیه واضح و روشن است؟ اتفاقاً یکی از بحثهای من و شما بر سر همین مبهم تفسیر کردن قرآن از سوی علمای شیعه است. من انسان ظلوم جهول عام نادان پریشان روزگار از کجا باید بفهمم که معنی ولی اینجا یعنی امام و این امامت به بقیه ائمه هم تسری پیدا می کند چون اگر بقیه امامان هم بجای حضرت علی می بودند انگشتر خود را زکات می دادند؟ چرا خدا کتابش را به صفت مبین و روشن بیان متصف می کند در حالیکه باید برای هر آیه ای روایتی وجود داشته باشد که درک شود و این همه ابهام در آن وجود داشته باشد؟ چرا باید در یک سوره بنا به ادعای شما یک کلمه واحد در چند آیه متوالی یک معنی واحد داشته باشد اما یکدفعه معنی اش فرق کند و بعد دوباره در دو آیه بعدش برگردد به معنای قبلی اش؟...( ادامه دارد )
  • حقگو IR ۲۰:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۴
    0 0
    ...( ادامه)،پس یا قرآن مبین و روشن نیست و خداوند در توصیف کتابش اشتباه کرده که آنرا سخنی روشن و آشکار معرفی کرده یا ادعای شما که هر آیه ای از قرآن برای تفسیر به روایات نیاز دارد درست نیست. از آن گذشته طبق آنچه شما تفسیر کرده اید سرپرست شما ، خداوند، پیامبرش و حضرت علی و ائمه هستند خوب پس سرپرست غیر مومنان کیست ؟ در حالیکه قرآن می فرماید: " اَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ" آيا نمی دانى كه حكومت آسمان‌ها و زمين از آن خداست و جز خدا براى شما هيچ ياور و سرپرستى نيست؟" و در جایی دیگر می فرماید:" إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ "همانا حكومت آسمان‌ها و زمين تنها از آنِ خداست، زنده مى‌كند و مى‌ميراند و شما را جز خداوند، هيچ سرپرست و ياورى نيست. و نیز می فرماید:"و ما انتم بمعجزین فی الارض و ما لکم من دون الله من ولی ولا نصیر)(و شما هرگز نمی توانید در زمین از قدرت خداوند فرار کنید و غیر از خدا هیچ ولی برای شما نیست " طبق این آیه قرآن و نظر فلاسفه هیچکس نمی تواند از ولایت و سرپرستی خدا خارج شود چون ولایت او در همه عالم وجود گسترده است و شامل حال همه می شود چه مومن و چه کافر. پس چرا در آیه ۵۵ می گوید سرپرست شما مومنان فقط خدا و رسولش و حضرت علی است. این تناقض نیست پس چیست؟ یکبار خداوند فقط خودش را سرپرست و صاحب اختیار کائنات می داند و بس ولی از طرف دیگر پیامبر و ائمه را هم سرپرست مردم معرفی می کند و از دیگر سو، مشرکین و کفار از دایره ولایت خدا، رسول و امام علی و ائمه خارج می کنید و این با آیه قرآن در تناقض است که کسی از دایره ولایت خدا خارج باشد. در مورد آیه " و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله ..." اگر کلمه" ولیاً" را" یار و یاور" معنی کنیم هیچ مشکلی ایجاد نمی شود ولی اگر"سرپرست" معنی کنیم خوب یک نفر می تواند به این مستضعفین بگوید چرا خودتان یک سرپرست برای خود انتخاب نکرده اید و نمی کنید؟ در آیه ۱۱۱ سوره شوری "و لم یکن له ولی من الذل" اصلاً ولی من الذل را معنی نکرده اید... (ادامه دارد)
  • حقگو IR ۲۰:۵۷ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۴
    0 0
    ...(ادامه)، آیه ۱۱۱سوره اسرا بهمراه معنی: "وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً" و بگو: ستایش مخصوص خداست که نه هرگز فرزندی برگرفته و نه شریکی در ملک خود دارد و نه هرگز عزت و اقتدار او را نقصی رسد که به دوست و مددکاری نیازمند شود، و پیوسته ذات الهی را به بزرگترین اوصاف کمال ستایش کن. "در توضیح آیه آمده است،«شیخ طوسى» می گوید: القرظى گوید: یهود و نصارى مى گفتند، خداوند از براى خویش فرزند انتخاب کرده است و مشرکین عرب مى گفتند: «لبّیک اللّهمّ لبّیک، لبّیک لاشریک لک الّا شریک هو لک»، و صائبین و مجوس مى گفتند: اگر اولیاء و دوستان خدا نبودند هر آینه خداوند به خوارى مى افتاد؛ سپس براى رد عقاید آنان این آیه نازل گردید. طبرى صاحب جامع البیان نیز این روایت را از محمد بن کعب القرظى روایت نموده است و نظیر یک چنین شأن و نزولى در آیه 28 سوره روم است. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 515. از همه اینها گذشته من نگفتم که کلمه ولی فقط به معنی دوست و یار و یاور است بلکه در برخی آیات قرآن معنی سرپرست می دهد اما در آیه ۵۵ سوره مائده قطعاً معنی سرپرست نمی دهد. خدا اگر بخواهد اینطور مبهم مردم را راهنمایی کند اصلاً حق مطلب را ادا نکرده و حجت را بر ما تمام نکرده است پس نگران آخرت من نباشید هر چند که از دلسوزی شما ممنونم ولی حتی اگر ادعای شما درست هم باشد من ضرر نمی کنم چون الگو و سرمشقم در زندگی ام حضرت علی (ع) و ائمه هدی هستند و اگر سخنی از آن بزرگواران بشنوم که با قرآن تناقض و تنافی ندارد آویزه گوش، روشنای چشم و دلیل و راهنمای دل و راه خود قرار می دهم و هیچ تعصبی ندارم ضمن آنکه حضرت علی (ع) جزو خلفای ما و بلکه برترین آنها هستند. و آخرین نکته اینکه هرجا کلمه زکات بعد از صلاه در قرآن آمده است فقط معنی خاص خود که همان زکات است و بر ۹ چیز تعلق می گیرد دلالت دارد و اصلاً معنی صدقه و خیرات نمی دهد چون وقتی دو کلمه در کنار هم و با حرف ربط ،"و" بهم وصل شوند یعنی با هم هم ارزش هستند .نماز و زکات از فروع دین است اما صدقه و خیرات از مستحبات است و دادن انگشتر زکات محسوب نمی شود چون جزو ۹ مورد نیست. موفق باشید.
  • حقگو IR ۲۱:۴۹ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۵
    0 0
    جناب زارع اگر نمی خواهید پاسخ دهید یا اینکه جوابی ندارید لطفاً اعلام بفرمایید تا بنده و جناب حسن زاده ادامه مباحثمان را داشته باشیم.
  • هادی IR ۰۸:۵۹ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۶
    0 0
    خیر بنده امروز پاسخ حرف های شما می دهم
  • هادی IR ۱۴:۲۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۶
    0 0
    سلام جالب است که داشتم کامنت شما را می خواندم بعد در یکجا گفته بودید طبری صاحب جامع البیان....همین جا صبر کنید همین طبری در همان کتاب جامع البیان جلد۳ صفحه ۱۶۵ گفته است آیه ولایت درمورد علی است خب ما که نفهمیدیم چگونه حرف های طبری را نصفه نیمه قبول می کنید.در اینکه این آیه به خاطر امام علی نازل شده است شکی نیست چون هم علمای اهل سنت گفته اند و هم شیعه اما برادران اهل سنت همچون شما سعی می کنند که این موضوع با دلایلی که کاملاً جواب دارد قبول نکنند من جواب تک تک حرف های شما را می دهم از عبارت و هم راکعون شروع میکنم در عبارت وهم راکعون سه حالت وجود دارد ۱-رکوع به معنی نماز خواندن باشد و فقره ((وهم راکعون))جمله مستقل باشد نه اینکه حال زکات دهندگان بیان کند. و حرف ((واو))در آن برای عطف باشد نه حالیه.بر این اساس ((راکعون))به معنای نماز گزاران است مثل آیه((و رکعوا مع الراکعین)) .این حالت کاملاً مردود چون جمله((الذین یقیمون الصلاة))در اول آیه آمده و این کار بیهوده است که خداوند دوباره حرفش تکرار کنه.۲-اینکه در این جا رکوع به معنای خضوع باشد این حالت هم مردود چون در اینکه کلمه ((رکوع))به معنای خضوع حرفی نداریم اما حرف ما اینه که ((خضوع))معنای مجازی رکوع معنای حقیقی رکوع همون حالت انحنا است که یک نوع خاص اون جزوی از ارکان نماز.((هر چیزی که با صورت به زمین رو آورد خواه زانو هایش به زمین برسد یا نه راکع خوانده می شود))((کتاب العین ماده راکع))و اگر کلمه ای بخواهد بر معنای مجازی خودش استعمال بشود باید یک قرینه هم همراهش بیاد ولی وجود قرینه در این آیه منتفی است پس در اینجا رکوع معنی مجازی خودش نمی ده پس معنای حقیقی خودش میده حالت سوم هم این است که معنای رکوع در اینجا همان معنای رکوع در نماز است و جمله (و هم راکعون)حالیه است که با شأن نزول آیه که هم علمای اهل سنت و شیعه نقل کرده اند جور است و این احتمال صحیح.((ادامه دارد))
  • هادی IR ۱۴:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۶
    0 0
    در اینکه امام علی در رکوع زکات داده است شکی نیست و او ولی ماست ولی بقیه امامان چه ولایت بقیه امامان را هم می شود از راه های دیگر اثبات کرد ولی در آیه انما ولیکم.....منظور امام علی است و در آن قسمت که می گوید و کسانی که در رکوع نماز زکات می دهند منظور امام علی است نه امامان دیگر و من قبلاً هم گفتم در قرآن خیلی زیاد است که خداوند درمورد یک نفر حرف می زند ولی از صیغه جمع استفاده می کند اصلاً این آیه برای امام علی است ولی چون اول آیه می گوید انما خداوند به همین دلیل در آیه جمع می بندد و می گوید مومنون درست است منظور خداوند فقط امام علی است اما به خاطر بقیه امامان که آنها هم ولی هستن جمع می بندد (شما قبول کن امام علی امام است به بقیه امامان هم می رسیم)اینکه فرمودید باتوجه به اینکه علمای شیعه اعتقاد دارند مقام امامت از پیامبری بالاتر است نکته اینجاست شما با کدام دلیل عقلی این را قبول ندارید با این که در قرآن آیه داریم که این موضوع را اثبات می کند و همان آیه اثبات می کند امام را خدا انتخاب می کند نه مردم.قبلاً هم آیه اش را نوشتم ولی جواب من را ندادید بعد به من می گوید این سوال هم مثل بقیه سوال ها بی جواب ماند.(ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۵:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۶
    0 0
    در این که کلمه ولی دو معنی دارد هر دوی ما قبول داریم اما بحثی که می ماند این است منظور از ولی در آیه انما چیست این در کامنت قبلی من اثبات شد که در عبارت و هم راکعون یعنی در رکوع زکات بدهند پس اگر در اینجا معنی دوست بدهد معنی می شود این دوست شما فقط خدا هست و پیامبر و مومنانی که در رکوع زکات می دهند اما اگر معنی ولی دوست بود این همه قید لازم نبود که حتماً در رکوع زکات بدهند و اینکه اصلاً اینگونه نیست هم من و هم شما دوستانی داریم که مومن هستند و دوست من شما هم هستند ولی تا به حال در رکوع زکات نداده اند پس از اینجا می فهمیم که این حکم یک حکم خصوصی است و مربوط به همه انسانها نمی شود پس معنای این آیه نمی تواند دوست باشد بلکه معنی آن سرپرست است که کاملاً جور است و اگر قبول کنیم که این آیه معنی اش می شود سرپرست شما...با آیات قبلی بعدی هم جور است چون در ان آیات خداوند می گوید این ها ولی شما نیستن بعد می یاید در آیه ۵۵ سوره مائده می گوید ولی شما اینها هستند پس وقتی معنی ولی در اینجا سرپرست است در آن آیات هم سرپرست است و اگر در آن آیات هم معنی ولی سرپرست باشد با آیه ۵۵ سوره مائده کاملاً جور است.((ادامه دارد))
  • هادی IR ۱۵:۲۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۶
    0 0
    خیر کلاً اشتباه کردید و تا آخر هم اشتباه رفتید سرپرست غیر مومنان هم همان سه دسته هستند سرپرست همه همان سه دسته هستند.در کجا معنای آیات قرآن یکدفعه عوض شده است که قرآن دیگر روشن مبین نیست حرف ما هم همین هست معنای آیات قرآن کاملاً معلوم است ولی ما انسانها هستیم که آن را نمی فهمیم چه ربطی به قرآن دارد که ما باید به کتب تفسیری نگاه کنیم تا بفهمیم قرآن چه گفته خدا حرفش را گفته حالا ما باید برویم و تحقیق کنیم چرا این آیه نازل شد برای چه نازل شد این فقط مربوط به آیه انما ولیکم....نمی شود بلکه باید برای درک تمام آیات قرآن به کتب تفسیری نگاه کنیم.آیه انما ولیکم.... اصلاً آیه ای نیست که مبهم باشد ولی ما انسانها آن را مبهم کردیم آیه کاملاً واضح است حالا اگر ما به شأن نزول آیه نگاه کنیم می فهمیم که منظور امام علی است ولی اگر منظورتان این است که چرا خدا اسم امام علی را نیاورد دلیلش این بود که اگر می آورد قطاً جور دیگری معنی می کردید همانطور که امروز اسم امام علی در قرآن آمده است ولی شما بد معنی می کنید قطاً اگر اسم امام علی را هم می آورد همان افرادی که حق امام علی را خوردند می رفتن و هزار تا علی پیدا می کردن و می گفتن تو سرپرست من هستی پس بهترین کار این است که خداوند اسم آن را نه بلکه نشانی آن را بدهد که دیگر هیج کس نتواند حرفی بزند.
  • هادی IR ۱۵:۲۳ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۶
    0 0
    به بقیه کامنت تان بزودی پاسخ می دهم
  • هادی IR ۱۹:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۶
    0 0
    ولی معنی های متفاوتی دارد مثل دوست و سرپرست منظور در اینجا از اولیاء الله سرپرستان انسان ها از سوی خداوند نیست منظور در اینجا کسانی هستند که از دوستی و قرب خدا بر خورد دار هستند (ما حرفی نداریم که ولی معنی دوست هم می دهد).اینکه گفتید یک نفر باید به این مستضعفین بگوید چرا خودتان برای خودتان سرپرست انتخاب نمی کنید این نکته را فراموش نکنید که قطاً در اینجا ولی معنی دوست نمی دهد اما اینکه از خدا می خواهند تا خدا سرپرست برایشان بفرستد چیز عجیبی نیست اگر اینگونه است ما باید به قوم موسی بگویم چرا گریه می کردید و از خدا ظهور منجی(موسی)را می خواستید خودتان یک منجی(سرپرست) برای خودتان انتخاب می کردید قطاً جواب می دهند که ما نمی توانستیم خودمان فرعون به تنهایی شکست دهیم قطاً آن مستضعفین هم همین جواب را می دهند که خودشان نمی توانسته اند خودشان را نجات دهند به همین دلیل از خدا یک منجی (یک سرپرست)خواستندتا بیاید کمک شان کند.البته الان بحث سر این موضوع که در فلان آیه قرآن منظور خداوند دوست است یا سرپرست بحثی الکی است حالا ممکن است درمورد آیه ۱۱۱سوره اسرا حق با شما باشد اما به این دلیل درمورد این موضوع بحث نمی کنم چون اگر اثبات شود منظور از ولی سرپرست است چیزی اثبات نمی شود و اگر اثبات شود منظور از ولی دوست است چیزی اثبات نمی شود پس از این موضوع بگذریم.(ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۹:۵۳ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۶
    0 0
    شکی وجود ندارد که خداوند سرپرست تمام انسانها نه بلکه تمام مخلوقات حتی سرپرست سرپرستان انسانها(رسول خدا و امام علی)هم هست خداوند کار هایش را با وسیله انجام می دهد مثلاً وقتی قومی را عذاب می کند با استفاده از فرشتگان این کار را انجام می دهد(خداوند این ماجرا را در داستان حضرت لوط لو داده است)ولی خداوند می گوید ما آن قوم را عذاب کردیم در حالی که آیه قرآن است که چند فرشته رفتند و این کار انجام دادند وای چه شده این تناقض را به که بگوییم کدام تناقض درست است که فرشتگان قوم لوط را عذاب کردن ولی باز هم این کار خدا بود دقیقاً همانطور که یک پادشاه وقتی می خواهد به یک پادشاه دیگر نامه ای بنویسد نیازی نیست که خودش با دست خودش بنویسد فقط کافی است به کاتب خودش بگوید و کاتب هم بنویسد بعد در آینده که دارد از گذشته حرف می زند اگر بگوید در نامه ای که به پادشاه فلان نوشتم.....همین جا صبر کنید مگر خود پادشاه آن نامه را نوشته بود نه ولی همینکه گفته هایش نوشته شود آن نامه را خودش نوشته است پس اگر سرپرست مردم امام علی هستند انگار سرپریت مردم خداست به همین دلیل ظهور امام زمان به ظهور خدا تشبیه شده است برعکس شما من چشمانم به آن همه حدیث که اثبات می کند منظور آیه انما ولیکم.....خدا و پیامبر و امام علی است نبسته ام و وقتی می بینم که در این جا معنی ولی نمی تواند به غیر از سرپرست باشد قبول می کنم که سرپرست من فقط پیامبر و امام علی و خداست ولی با اینکه سرپرست من هر سه یه اینها هستند ولی باز هم سرپرست من فقط یک نفر است و آن خداست چون سرپرستانی که خداوند برای ما انتخاب کردن همان کاری را انجام می دهند که خواست خداوند است به همین دلیل در آیه ۵۵ سوره مائده خداوند می گوید ولی شما این سه دسته اند ولی را جمع نمی بندد این خودش معنی دارد.
  • هادی IR ۲۰:۱۴ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۶
    0 0
    باز هم از اول اشتباه برداشت کردید و تا آخر اشتباه رفتید چه کسی گفته در قرآن هر وقت زکات و صلاة کنار هم آمد منظور از زکات همان زکات واجب است در حالی که همانطور که خودتان می دانید زکات در مدینه بر مسلمانان واجب شد ولی ما فراوان در سوره های مکی داریم که خداوند می گوید نماز را بر پا دارید و زکات بدهید در حالی که هنوز زکات واجب نشده بود از اینجا ما می فهمیم منظور از زکات زکات مستحب است نه واجب درمورد سوره های مکی که در آن ها آمده است نماز برپا دارید و زکات(مستحب) بدهید مثل(آیه۳ سوره نمل)در آیه انما ولیکم......هم منظور از زکات زکات مستحب است نه واحب.
  • حقگو IR ۲۲:۴۶ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۶
    0 0
    سلام، ببینید جناب زارع شما برای چندمین بار مرا به تعصب بیجا و مقاومت در برابر پذیرش حقیقت متهم می کنید در حالیکه اگر یک نفر منصف و بیطرف بین ما دو نفر قضاوت کند مسلماً حرف شما را تایید نخواهد کرد و شما را بعنوان کسی که در مقابل منطق به روایات و برداشت شخصی پناه می برد توصیف خواهد کرد. گفتم که نه من و نه شما همه موارد و روایاتی که در کتابهای علمایمان آمده است قبول نداریم و نیازی نمی بینم بیش از این در این مورد بحث کنم و مثال بزنم. سلاح من قرآن مبین و منطق روشن است. فرموده بودید" هم راکعون" و " وارکعوا مع الراکعین" نه به معنی نماز است و نه به معنی خضوع و خشوع و اگر اینطور باشد خداوند کار بیهوده ای انجام داده است، حال آیه " وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ‌ " را چطور معنی و تفسیر می کنید در صورتی که هم " اقیموا الصلاه" آمده و هم "و ارکعوا مع الراکعین"؟ طبق استدلال شما خدا با آوردن این آیه کار بیهوده ای انجام داده است چون یکبار می گوید نماز را به پا دارید و باز در آخر همان آیه دوباره می گوید و با رکوع کنندگان رکوع کنید! در مورد بالاتر بودن مقام امامت از نبوت لحن شما سوالی نبود که من پاسخ دهم ولی الآن می گویم که خداوند حضرت ابراهیم (ع) را بعد از آزمونهایی سخت بعنوان امام الانبیاء انتخاب می کند بخاطر همین اگر نام پیامبر ما صلوات الله علیه بهمراه اسامی پیامبران دیگر بجز حضرت ابراهیم (ع) آمده باشد اول باید پیامبر خودمان را یاد کنیم و صلوات بفرستیم و بعد اسم پیامبران دیگر را بیاوریم اما در مورد حضرت ابراهیم (ع) قضیه فرق می کند و اول باید حضرت ابراهیم (ع) را یاد کنیم. پس امام از نبی بالاتر نیست از آن گذشته آیا پیامبران الوالعزمی چون حضرت موسی و حضرت عیسی علیهما السلام و همینطور حضرت پیامبر (ص) فقط پیامبرند یا امام هم هستند؟ اگر امام نباشند طبق آیه ای که به آن استناد می کنید باید ظالم و طاغوت باشند چون خداوند در جواب حضرت ابراهیم (ع) که عرض می کند آیا این مقام (امامت) به فرزندانم هم می رسد، می فرماید " لا ینال عهدی الظالمین". و اگر هم پیامبر بودند و هم امام پس همه انبیاء هم همینطور بوده اند لذا پیامبران که علاوه بر امامت دارای مقام نبوت هم بوده اند دارای مقام بالاتری نسبت به امامان که فقط امام بوده اند و نبی و رسول نبوده اند دارند......
  • حقگو IR ۲۳:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۶
    0 0
    ...ادامه، اینکه از این آیه برداشت کرده اید که امام را خدا تعیین می کند فقط عقیده شیعه است چون خداوند وقتی پیامبری را برمی گزید از طریق وحی به او ابلاغ و الهام می شد اما همه می دانند که با رحلت پیامبر(ص) باب وحی برای همیشه بسته شد پس چطور خدا آنها را انتخاب کرده است؟ لابد می گویید پیامبر به اذن خدا امامان را انتخاب کردند. در اینجا چند ابهام وجود دارد، آیا کسی که هنوز به دنیا نیامده (۹ امام دیگر) چطور به امامت می رسد؟ آیا پیامبر(ع) غیب را می دانستند در حالیکه خود آن حضرت چند بار می فرمودند که من نمی دانم عاقبت کارم چه خواهد شد؟ و طبق آیه قرآن غیب را جز خدا نمی داند. در آیه انما ولیکم... مسلم است که آنطور که شما معنی می کنید با مشکل مواجه می شوید چون نصف آیه را طبق نظر اهل سنت و نصف دیگر را بر اساس نظر اهل تشیع معنی می کنید. طبق نظر اهل سنت زکاتی در حال رکوع داده نشده است بلکه خداوند بعد از اینکه به مومنین توصیه می کند و دستور می دهد که با مشرکین اهل کتاب و غیر اهل کتاب و کفار طرح دوستی و مراوده نریزید بلکه" همانا دوست و یار و یاور شما خدا، پیامبر(ص) و مومنان هستند هم آنان که با خضوع و خشوع نماز را برپا می دارند و زکات می پردازند." نمی دانم کجای این معنی ابهام دارد؟ هم فعل جمع با فاعل جمع مطابقت دارد ، هم زکات در معنی اصلی اش آمده است و هم ارتباط معنایی و منطقی این آیه با آیات قبل و بعدش حفظ می شود. اینهمه تطابق و دلیل منطقی را چطور ندیده می گیرید و تفسیری از آیه ارائه می دهید که مشکلات و ابهامات زیادی دارد؟ ارتباط معنایی با آیات قبل را قطع می کنید، زکات را در غیر معنای اصلی اش در نظر می گیرید، باطل شدن نماز را در نظر نمی گیرید، ...بگذریم بنا به استدلال شما در اینجا انحصار وجود دارد یعنی سرپرست ما خدا، رسولش و ائمه هستند ولاغیر چون کلمه " انما" آمده است، خوب تکلیف امتهای قبلی چه می شود؟ آیا آنها سرپرستی نداشته اند؟ اگر می گویید که پیامبرانشان سرپرست آنها بوده اند که باز انحصار از بین می رود. پس آن پیامبران هم ولی و امام بوده اند حال معلوم نیست خداوند چرا برگزیدگانش را فقط امام معرفی نکرد در حالیکه طبق عقیده شما ولی و امام از نبی و رسول بالاتر است. مثل اینکه به یک نفر که درجه سرهنگی دارد بگوییم سروان در حالیکه سرهنگ چندین درجه از سروان بالاتر است..... (ادامه دارد)
  • حقگو IR ۰۰:۲۸ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۷
    0 0
    ...جالب است، اولیاء الله یعنی دوستان خدا اما ولی الله یعنی سرپرستی که خدا تعیین کرده است! پوریای ولی بالآخره ولی الله بود یا از اولیاء الله؟ دوست خدا بود یا سرپرستی که خدا تعیین کرده بود؟ اصلاً حرف شما درست، بعد از پیامبر(ص)، حضرت علی (ع) سرپرست مومن و کافر و اصلاً کل کائنات که از طرف خدا انتخاب شدند پس چرا حکمیت را پذیرفتند و سرنوشت مقام و وظیفه ای را که خدا به ایشان داده را به دست ابوموسی اشعری ابله سپردند؟ مگر چنین حقی داشتند؟ در حالیکه خداوند به پیامبر(ص) تشر می زند که اگر بخواهی کم کاری کنی و از هوی و هوس خود و دیگران پیروی کنی رگ وتین (شاهرگت) را قطع خواهم کرد و هیچ تعارفی با پیامبرش ندارد. چرا امام حسن (ع) از خلافت کناره گرفتند؟ هیچ پیامبری از دعوت و نبوت خود کناره نگرفت و حتی حضرت یونس که بدون اذن خداوند از قومش ناامید شد و آنها را ترک کرد خداوند او را خوراک ماهی کرد و بنا به قول قرآن اگر توبه نمی کرد دیگر راه نجاتی نداشت. و مورد آخر اینکه زکات واجب نشده باشد تا اینکه معنی اصلی کلمه زکات همان فرعی از فروع دین باشد مشکلی ایجاد نمی کند چون مسلمانان تا مادامی که در مکه بودند در فقر مطلق بسر می بردند و دارایی نداشتند که زکات بر آنها واجب باشد اما با هجرت به مدینه و بدست آوردن غنایم جنگی وضعشان خوب و زکات بر آنها واجب شد. اما زکات از همان اول هر گاه کنار کلمه الصلاه در قرآن آمده بود معنی اصلی اش را داشت چه در سوره های مکی و چه مدنی. ممنون
  • هادی IR ۱۹:۵۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۷
    0 0
    جواب کامنت شما را بزودی می دهم
  • هادی IR ۲۲:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۷
    0 0
    ما اگر حدیثی را نمی پذیریم برایش دلیل داریم و اینگونه نیست که هر حدیثی دلمان خواست را به پذیریم و هر حدیثی که دلمان خواست را نپذیریم ولی شما انگار هر حدیثی دلتان بخواهد را قبول می کنید و هر حدیثی دلتان نخواهد را بدون دلیل قبول نمی کنید و البته همانطور که خودتان می دانید قیامت جای این نیست که بدون دلیل حرف بزنیم. و اگر با شما آنگونه حرف می زنم به خاطر این است که چشمتان را بر روی شأن نزول آیه بسته اید اگر این شأن نزول در کتاب های شیعه میامد به شما حق می دادم ولی وقتی این را بزرگان شما نقل کرده اند و شما بدون دلیل عقلی و منطقی اینها را نمی پذیرید به هیچ وجه به شما حق نمی دهم و قسط توهین ندارم ولی این ویژگی یک متعصب است.اگر در اینجا اثبات شود معنی وهم راکعون چیست اثبات می شود معنی ولی چیست و اگر اثبات شود معنی ولی چیست اثبات می شود معنی اولیاء الله چیست. پس بیاید هر دوی ما کاملاً عقلی و منطقی برویم و به بینیم معنی و هم راکعون چیست.اما قبل از بررسی معنی وهم راکعون،زکات در لغت یعنی (نمو و طهارت) و اگر انسان مالی به نیازمندان می دهد،زکات گفته می شود به این دلیل که این کار باعث برکت و نمو مال می شود به همین دلیل به هردو چه مستحب چه واجب زکات گفته می شه واژه زکات در سوره های مکی و مدنی یا به معنی رشد و نمو مثل((و الذین هم للزکاة فاعلون))((سوره مومنون آیه ۴))یا به معنی صدقه مستحبی نه زکات واجب مثل((و اقیموا الصلاة و آتوا الزکاة واقرضوا الله قرضا حسنا))((آیه۲۰ سوره مزمل))و یا((....فساکتبها للذین یتقون و یوتون الزکاة))((سوره اعراف آیه ۱۵۶))زکات در آیاتی که موضوع زکات انبیای گذشته بوده به معنای زکات مستحبی است مثل((و اوصانی بالصلاة و الزکاة دمت حیا))((سوره مریم آیه ۳۱))و((و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام اصلاة و ایتاء الزکاة‌....))((سوره انبیاء آیه۷۳))اصتلاح زکات واجب در عصر نزول آیات وجود نداشته و بعد ها بین مسلمانان رواج یافته و مراد از اون همون صدقه واجب که در مدینه به اون آیه تشریع شد((خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم بها وصل علیهم....))((آیه۱۰۳ سوره توبه))لفظ زکات در قرآن به معنی زکات واجب در قرآن نیامده بلکه به معنی رشد و نمو و صدقه مستحبی آمده.اگه به پذیریم زکات مثل نمار در عصر نزول قرآن اصتلاح جدیدی داشته این اصتلاح در مقابل معنای لغوی به معنی مطلق ((ادامه دارد))
  • هادی IR ۲۲:۴۵ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۷
    0 0
    در مقابل معنای لغوی به معنای مطلق صدقه اعم از واجب و مستحب است مثل واژه صلاة که به معنی عبادت مخصوص که هم درباره نماز واجب به کار رفته و هم نماز مستحبی با این توضیحات پاسخ شما هم داده می شود که می گویید زکات در آیه ۵۵ سوره مائده یعنی زکات واجب اما از حرف های قبلیم مشخص شد که زکات در قرآن به معنی رشد یا صدقه مستحبی یا اعم از صدقه واجب مستحب.و واژه زکات هم بر زکات واجب و هم مستحب، هر دو اطلاق می شه.((همانا صدقه ی مستحب نیز زکات نامیده می شود گرچه متبادر از زکات صدقه واجب است زیرا وجه تسمیه صدقه واجب به زکات در مستحب نیز موجود است))(( حاشیه قنوی جلد۶ صفحه ۲۴۹))
  • هادی IR ۲۳:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۷
    0 0
    خضوع معنی رکوع هست ولی معنی مجازی رکوع معنی حقیقی اون همون حالت انحنا هست که یک نوع خاص اون در نماز هست و اگر کلمه ای (فقط رکوع نه)بخواهد بر معنای مجازی خود استعمال شود بهوقرینه احتیاج دارد اما وجود قرینه توی آیه انما....منتفی پس در اینجا رکوع معنی حقیقی خودش میده نه مجازی و وقتی رکوع معنای حقیقی خودش بده اثبات می شه که کلمه ولی در آیه به معنی سرپرست نه دوست چون چرا خدا باید برای دوست انقدر قید بیاره و اصلاً لازم به همچین کاری نیست همین که مومنی نماز بخونه و زکات بده کافی چرا باید حتماً در رکوع زکات بده از اینجا می فهمیم اینجا حکم خصوصی و برای همه انسان ها نیست پس در اینجا ولی معنی سرپرست میده و اگر در اینجا ولی معنی سرپرست بده در آیات قبل و بعد خودش هم معنی سرپرست می ده چون در اونجا خداوند می گه این ها ولی،شما نیستند و بعد در این آیه می گه اینها ولی شما هستند پس وقتی در این آیه ولی به معنی سرپرست باشه در آیات دیگه هم به معنی سرپرست از اینجا می فهمیم معنی اولیاء الله یعنی افرادی که از دوستی خدا بهره مندند چون در آیه ۵۵ سوره مائده فقط اون سه دسته سرپرست ما بودند و اگر اون ها فقط سرپرست ما هستند اولیاء الله نمی توانند سرپرست ما باشند پس در اینجا اولیاء الله هر معنی بدهد معنی سرپرست نمی دهد.(ولی معنی های متفاوتی دارد)
  • هادی IR ۲۳:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۷
    0 0
    جواب این کامنت هارا بدهید بعداً جواب بقیه کامنت تان را می دهم چون اگر الان جواب بقیه کامنت تان را بدهم باز بحث جدیدی شروع می شود.
  • هادی IR ۱۰:۵۷ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۸
    0 0
    سلام اگر رکوع در آیه انما ولیکم.... معنی اقامه نماز بدهد این کار یک کار بیهوده است چون معنی اینگونه می شود وکسانی که نماز را بر پا می دارند و زکات می دهند و نماز را برپا می دارند نه چرا باید اینجا دو بار مسئله اقامه نماز بگوید این کار یک کار بیهوده است و در آیه (ارکعو مع الراکعین)خداوند دو بار مسئله اقامه نماز مترح نمی کند بلکه بار اول مسئله اقامه نماز می گوید و بار دوم مسئله رکوع کردن در نماز نه اینکه دو بار مسئله اقامه نماز رو بگوید.
  • محمدحسین IR ۱۴:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۸
    0 0
    سلام خسته نباشین برادرزادم در۱۴سالگی ازدواج کرده وحدود۸ماهی هست که جداشده الان۱۷سالشه یک رمال شیاد با تهدید به اینکه عکساهای خانوادگیه برادرزادم وخاله هاشو پخش میکنه مجبورش کرده که صیغه ی۵ساله به صورت محضری بینشون خوانده بشه جایی که بودن چون شهرکوچیکی بوده وبرادرزادمم کم سنو ساله ترسیده هرچی این اقاگفته گوش داده حدود یک ماهی هست که برادرزهدم فرار کرده واومده پیش ماتوشهرستانم بخاطر آبروشون نمیتونن کاری بکنن. ایااین صیغه باطله یانه؟
    • حقگو IR ۰۰:۰۲ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۴
      0 0
      عقدی که از روی اجبار و اکراه باشد باطل است. اگر همه واقعیت همین باشد که شما نوشته اید آن رمال شیطان صفت نباید قسر در برود و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار : مایه قدرت و قوت ظالمان نباشید وگرنه آتش جهنم شما را هم در بر خواهد گرفت. خداوند به شما برادر گرامی توفیق عنایت فرمایید.
  • حقگو IR ۱۶:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۸
    0 0
    سلام جناب زارع، علیرغم میل باطنی ام و بنا به توصیه شما مجبور شدم شان نزول آیه مذکور را نگاه کنم.شیخ طوسی»می گوید: درباره كسى كه اين آيه به خاطر او نازل گرديده، اختلاف است: ابوبكر رازى در كتاب احكام القرآن گويد: در شأن على بن ابى‌طالب عليه‌السلام نازل گرديده هنگامى كه در حالت ركوع انگشترى خود را به عنوان صدقه به فقيرى داده بود و می گوید که آن انگشتر همان انگشتر سلیمان نبی (ع) بوده است!! حسن بصرى و جبائى گويند: درباره جميع مؤمنين نازل شده است، عده اى گويند: درباره عبادة بن الصّامت نازل شده كه از دوستى و هم‌سوگندى يهود بنى‌قينقاع بيزارى و برائت جست و اعلام كرد كه دوست وى خدا و رسول او و مؤمنين مى باشند. كلبى گويد: درباره عبدالله بن سلام و اصحاب او نازل شده وقتى كه اسلام اختيار كرده بودند و يهوديان دوستى خود را با آن‌ها قطع نموده بودند. علمای شیعه هم که راه اغراق پیش گرفته و مدعی شده اند که حضرت علی (ع) علاوه بر آن انگشتر، حله خود را که هزار دینار!!! ارزش داشت از تن خود کنده و به طرف سائل پرت کرده اند. کدام منطقی این را قبول می کند؟هزار دینار یعنی ۱۰ میلیارد تومان الآن، مگر جنس حله از چه بوده؟ طلا یا ابریشم؟ خوب نماز خواندن با اینها که باطل است. یا آن ادعای ابوبکر رازی که انگشتر حضرت سلیمان بوده شما انتظار دارید اینها را باور کنم؟ خوب چرا روایت حس بصری و جبانی را نپذیرم که معتقدند به همه مومنین برمی گردد و با معنی آیه هم مطابقت دارد؟ و یا در مورد عباده ابن الصامت که بعد از برائت و بیزاری از یهودیان بنی قینقاع، دقیقاً همان کلماتی را استفاده کرده که در آیه مورد نظر آمده است در حالیکه این آیه بعد از ماجرای مذکور و در شان عباده ابن صامت آمده است. او گفته دوست من خدا، پیامبرش و مومنین هستند (نه یهودبان بنی قینقاع) و یا روایت کلبی که معتقد است این آیه به عبدالله ابن سلام و اصحابش دلالت دارد که یهودی بودند و پس از گرویدن به اسلام هم کیشان قبلی شان رابطه دوستی خود را با آنان قطع کردند. اگر شان نزول برای شما مهم است چرا نباید این موارد را قبول کنم؟ اینها که منطقی تر به نظر می رسند و از نظر معنایی و تاریخی که بیشتر با آیه مذکور هماهنگی و مطابقت دارند. حال فرض کنیم ادعای شما را پذیرفتم چرا کلمه ولی را آنطور که دل شما می خواهد معنی می کنید؟....
  • حقگو IR ۱۸:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۸
    0 0
    کلمات ولی الله و اولیاء الله را هر بار یک طور معنی می کنید، یکبار معنی دوست خدا و یکبار سرپرستی که خدا تعیین کرده! این که می شود همان ماجرای یک بام و دو هوا، حال این حدیث که پیامبر(ص) بقول علمای شما و ما در روز عید غدیر گفته اند را چطور معنی می کنید؟" "هذا علىّ وليّكم اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه" آنطور که شما معنی می کنید می شود:" این علی سرپرست و صاحب اختیار شماست، پروردگارا هر کس علی را سرپرست خود گرفت، او را سرپرست و صاحب اختیار خودت کن و هر کس با علی عداوت و دشمنی!ورزید دشمنش باش!!! اصلاً سه تا علامت تعجب کم است باید صدتا می گذاشتم. چه تناسبی بین سرپرستی و دشمنی وجود دارد؟ آیا منطق حکم نمی کند که در اینجا باید دو کلمه متضاد هم بیایند؟ دوست داشتن/ دشمن داشتن. پیامبر(ص) از خداوند می خواهند که کسانی که حضرت علی را سرپرست خود اختیار کرده اند را سرپرست و صاحب اختیار خودش کند یعنی آن افراد سرپرست و صاحب اختیار خداوند باشند. در حالیکه معنی اصلی، منطقی و عقلانی این حدیث از این قرار است:"... پروردگارا، دوست بدار کسی که علی را دوست دارد و دشمن بدار کسی که با او عداوت و دشمنی دارد.(دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن). حال تفسیر شما از این حدیث چیست؟ ضمن اینکه به سوالات کامنت قبلی ام هم پاسخ نداده اید.و باز هم دلیل نیاورده اید که چرا وارکعوا مع الراکعین در آخر آیه ای آمده است که در اول آن آیه اقیموا الصلاه آمده است؟ طبق استدلال شما برای آیه ۵۵ سوره مائده این عبارت آخر آن آیه اصلاً نباید می آمد و به قول شما بیهوده آمده است، چون وقتی در اول آیه می گوید نماز را بپای دارید خوب یکی از ارکان نماز رکوع است و اصلاً کلمه رکعت هم از خانواده همین رکوع است و در مذهب ما آنچنان مهم است که در صورتی که مقتدی دیر به جماعت برسد اگر بتواند حتی یکبار سبحان ربی العظیم را در رکوع بگوید ( ما این ذکر را در رکوع سه بار می گوییم) آن رکعت را به جماعت دریافته است. خوب حال که نماز بی رکوع نماز نیست چرا خداوند یکبار می گوید نماز را بپا دارید و دوباره می گوید همراه رکوع کنندگان رکوع کنید؟ پاسخش ای است: تاکید و تواضع،این همان تاکیدی و خضوعی است که در آیه ۵۵ سوره مائده و به سیاق و شیوه همین آیه با کمی تغییر آمده است....
  • حقگو IR ۱۸:۲۷ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۸
    0 0
    ...ادامه، لطفاً یکبار هم که شده این دو آیه را با هم مقایسه کنید: "اقیموا الصلاه~ یقیمون الصلاه / آتوا الزکاه~ یوتون الزکاه / والرکعوا مع الراکعین ~ و هم راکعون " ملاحظه می فرمایید که جملات دوتایی با هم قرینه و جفت هستند پس اگر خداوند در آیه وارکعوا مع الراکعین کار بیهوده ای کرده در آیه ۵۵ سوره مائده هم همین کار بیهوده را تکرار کرده اما کار عبث و حرف بیهوده از ساحت قدسی پروردگار بدور است. سبحان ربک رب العزه عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین. ممنون.
  • هادی IR ۱۲:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۹
    0 0
    درمورد شأن نزول آیه صحبت کردید دوست عزیز آن همه روایت را که نوشتم ول کردید و فقط این روایت را دیدید اولاً نگفتید که کدام یک از علمای ما گفته اند قیمت حله ای که امام علی بخشید انقدر گران بوده ثانیاً با فرض این که همچین روایتی وجود دارد باز هم اصل روایت را خراب نمی کند و فقط درمورد قیمت آن حله و انگشتر امام علی مبالغه کرده است مثلاً درمورد افرادی که امام حسین در کربلا به تنهایی کشت آمده است (عدد دقیقش را یادم نیست ) در یکی از روایات آمده است ۱۸۰۰نفر به تنهایی کشت قطاً یک نفر نمی تواند این همه انسان کشته باشد و من هم این عدد قبول نمی کنم اما در اینکه امام حسین در کربلا کشته شده است شک ندارم و اینکه تعداد افرادی که امام حسین به تنهایی کشته است و قطاً مبالغه است چه ربطی دارد که ما بگوییم اصلاً امام حسین کشته نشده است دقیقاً در اینجا هم همینگونه است اینکه قیمت آن حله گران بوده است و اینکه آن انگشتر انگشتر سلیمان (ع)بوده است یا نه دلیل نمی شود که بگویم اصلاً امام علی انگشتر نبخشیده وقتی این همه روایت را بزرگان خودتان نقل کرده اند من این قبول نمی کنم که امام علی حله ای با این قیمت بخشیده باشد ولی قبول میکنم حله ی ارزان قیمتی بخشیده باشد چون آیا اصلاً همچین حله ای با این قیمت وجود داشته آیا اصلاً امام علی توان خرید همچین حله ای را داشته. آیا می شود وقتی سیوطی و کلی از بزرگان خودتان که قبلاً نوشتم گفته اند این روایت به خاطر امام علی نازل شده است را فراموش کنید و بروید شأن نزول های دیگر را نگاه کنید شما چه کار به ما شیعیان داری اصلاً قبول تمام علمای ما اشتباه می کنند پس علمای شما چه که نوشتم آنها هم اشتباه می کنند اولاً این آیه شأن نزول های متفاوتی دارد اما شأن نزول معروفش که هم بزرگان اهل سنت مثل سیوطی و هم بزرگان شیعه نقل کرده اند این است که این آیه به خاطر علی(ع)است و آن شأن نزول های دیگری که نوشید در مقابل این شأن نزول هیچی نیست.این شأن نزول کاملاً به معنی آیه هم می خورد( درمورد معنی آیه در کامنت بعدی جدا توضیح می دهم‌)اما شأن نزول های دیگر به معنی آیه نمی خورد.(ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۳:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۹
    0 0
    آیه ۴۳ سوره بقره با صیغه امر بیان سه تکلیف واجب است که عبارتند از اقامه نماز دادن زکات و همراهی کردن با رکوع کنندگان.اما آیه ۵۵ سوره مائده برای این نیست که بگوید نماز واجب است زکات واجب است......بلکه ویژگی یا یک سر پرست است یا ویژگی یک دسته از مومنان برای دوستی که من در کامنت بعدی توضیح میدهم که منظور کدام است.
  • هادی IR ۱۳:۳۹ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۹
    0 0
    همونطور که در کامنت قبل توضیح دادم آیه ۴۳ سوره بقره هیچ ربطی به آیه ۵۵ سوره مائده ندارد.در آیه ۴۳ سوره بقره خداوند با صیغه امر می گوید نماز برپا دارید و زکات دهید بعد می گوید با رکوع کنندگان رکوع کنید منظور در اینجا از با رکوع کنندگان رکوع کنید خواندن نماز جماعت است یعنی با دیگران به من رکوع کنید که می شود خواندن نماز جماعت.و اینجا هیچ اتفاق بیهوده ای نیفتاده است چون خداوند دو مسئله کاملاً متفاوت مترح کرده است یک خواندن نماز دو خواندن نماز به جماعت خداوند هبچ کار بیهوده ای در اینجا نکرده است در آیه انما ولیکم...اگر معنی و هم راکعون بگوییم می شود خواندن نماز این کار کار بیهوده است چون خدا دو بار در یک آیه درمورد اقامه نماز صحبت کرده است.(ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۴:۲۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۹
    0 0
    اصلاً بیاید شأن نزول آیه را کنار بگذاریم و خود آیه انما ولیکم.... را معنی کنیم کار هم ندارم معنی ولی چه می شود خداوند دارد می گوید ولی شما خدا و رسول خدا و بعد می گوید مومنانی که نماز بر پا می دارند زکات می دهند همین جا صبر کنید چه نیازی به تکرار حرف هست وقتی خدا یک بار حرف خودش را زده است و گفته است مومنانی که نماز را بر پا می دارند تکرار حرف خودش در یک آیه کار بیهوده است.چون یک بار گفته است مومنانی که نماز را بر پا می دارند.اما اگر بگوییم معنی و هم راکعون می شود خضوع این هم اشتباه است (در کامنت بعدی توضیح می دهم)
  • هادی IR ۱۵:۱۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۹
    0 0
    در اینکه معنی رکوع می شود خضوع ما حرفی نداریم ولی معنی مجازی رکوع می شود خضوع معنی حقیقی رکوع همان حالتی از انحنا است که یک نوع خاص اون در نماز است و اگر بگویم در آیه ۵۵ سوره مائده و هم راکعون معنی مجازی رکوع می دهد باید قزینه ای هم داشته باشد ولی در اینجا وجود قرینه منتفی پس در اینجا رکوع همان معنای حقیقی خودش می دهد (من این را در چند کامنت قبلی نوشتم ولی شما جواب ندادید غیر از این است که جوابی ندارید اگر جوابی ندارید پس چرا حقیقت قبول نمی کنید مگر از قیامت نمی ترسید)و اگر معنای حقیقی خودش را بدهد دیگر حرفی نمی ماند که معنی ولی در آیه به معنی دوست نیست چون چه نیازی به این همه قید است غیر از این است که این حکم خصوصی است نه برای همه پس ولی در آیه می شود سرپرست پس اگر در اینجا بشود سرپرست در آیات قبل بعد هم می شود سرپرست چون در آن آیات خداوند می فرماید ولی شما اینها نیستند بعد در این آیه می گوید ولی شما این سه دسته هستند و وقتی ولی در این آیه بشود سرپرست در آیات دیگر هم می شود سرپرست فقط می ماند معنی اولیاء الله ما با استناد به همین آیه می گوییم معنی اولیاء الله می شود افرادی که واز دوستی خدا بهره مند هستند چون در اینجا اولیاء نمی تواند معنی سرپرست بدهد چون سرپرست ما فقط سه دسته اند (با استناد به آیه ۵۵ سوره مائده) پس در اینجا اولیاء الله معنی اش نمی شود سرپرست من کاملاً منطقی جواب دادم که حالا افرادی مثل زمخشری و سیوطی و دیگر بزرگان شما گفته اند این آیه به خاطر امام علی نازل شده است دیگر حرفی باقی نمی ماند چرا نمی خواهید حق را قبول کنید (لطفاً با دلیل جواب دهید که چرا حق را قبول نمی کنید)من درمورد حدیث غدیر لازم نمی بینم حرف بزنم چون این آیه کامل مشخص می کند که امام علی سرپرست ماست پس نیازی نیست دیگر با دلایل دیگری اثبات امامت علی (ع)حرف بزنم حتی اگر منطقی هم نگاه کنیم و شأن نزول آیه را نگاه نکنیم چه کسی غیر از امام علی می تواند منظور این آیه باشد از هر لحاظ نگاه کنیم معلوم می شود که امام علی از تمام صحابه های پیامبر برتر هستند (می توانم این اثبات کنم)پس چه کسی می تواند غیر از امام علی سرپرست مردم باشد پس از اینجا می فهمیم منظور از الذین آمنوا امام علی است چون هیج کس به غیر از رسول خدا نمی تواند به امام علی برسد و بهترین گزینه بعد از رسول خدا برای سرپرستی مسلمانان
  • هادی IR ۱۵:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۹
    0 0
    حتی اگر عقلی هم نگاه کنیم و شأن نزول آیه را کنار بگذاریم می فهمیم بهترین گزینه بعد از رسول خدا برای سرپرستی مردم همین امام علی است پس قطاً در آیه انما ولیکم....(حتی اگر شأن نزول آیه را کنار بگذاریم)منظور امام علی و رسول خدا و خدا است.فقط اگر جوابی منطقی دارید منطقی جواب بدهید یا اگر ندارید حقیقت را به پذیرید و اگر نمی خواهید حقیقت به پذیرید بهتر است اصلاً کامنت نه نویسید.
  • حقگو IR ۲۳:۴۶ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۹
    0 0
    سلام، بیاییم موضوع را اصولی و بنیادی بررسی کنیم، ما اهل سنت معتقدیم کلمه ولی در آیه ۵۵ سوره مائده به معنی دوست و یار و یاور است و راجع به شان نزول آن چند روایت معتبر و منطقی وجود دارد که چهار مورد از این روایت ها از همه معتبرتر و منطقی تر است: ۱. مخاطب این آیه همه مومنین هستند و شان نزول آن به همه مومنین برمی گردد که خداوند آنها را از دلدادگی و مودت به مشرکین و کفار برحذر می دارد و دوست واقعی مومنان را خدا، پبامبر(ص) و خودشان که جامعه اسلامی را تشکیل می دهند معرفی می کند (کاملاً منطقی و عقلانی است). ۲. به عباده ابن الصامت برمی گردد که پس از اعلام بیزاری از یهودیان بنی قینقاع دقیقاً گفت که یار و یاور من، خداوند، پیامبرش و مومنان هستند ( باز هم منطقی و عقلانی و مطابق آیه مذبور است) ۳. به عبد الله ابن سلام و پیروانش برمی گردد که از علما و دانشمندان یهود بود و به حقانیت اسلام و پیامبر ایمان آورد به همین خاطر یهودیان با او قطع رابطه کردند و رشته دوستی با او و یارانش را قطع کردند.(دوباره منطقی و عقلانی) ۴. به حضرت علی (ع) برمی گردد که چندین نفر از بزرگان اهل سنت بر این عقیده هستند و باز هم منطقی و عقلانی به نظر می رسد از آنجا که حضرت علی (ع) به خاطر نبرد مخلصانه در غزوات و کشتن مشرکین و کفار، دشمنان زیادی داشتند بطوریکه خویشاوندان و بستگان برخی از تازه مسلمانان که مشرک بودند،با شمشیر آن حضرت به قتل رسیده بودند پس ممکن بود کینه و دشمنی آن حضرت را در دل داشته باشند پس این می تواند دلیل شان نزول این آیه باشد. خوب تا اینجای مبحث اهل سنت مشکلی نمی بیند که شان نزول این آیه را در مورد حضرت علی (ع) بداند اما اهل تشیع معتقد است که نه تنها آیه به حضرت علی(ع) دلالت دارد بلکه کلمه "ولی" در این آیه و آیات قبل و بعدش به معنی سرپرست و صاحب اختیار است نه دوست و یاور، اینجاست که بین شیعه و سنی افتراق پدید می آید چون هیچ یک از علما و بزرگان اهل سنت چنین برداشت و اعتقادی ندارند. متاسفانه شما و هر فرد شیعه دیگری که تابحال با ایشان مباحثه کرده ام معتقدند که کلمه "ولی" در اینجا یعنی سرپرست و صاحب اختیار اما دلیل منطقی ارائه نمی کنند. شما هم چند سوالم پاسخ ندادید، حدیث "هذا علىّ وليّكم اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه" را چگونه معنی می کنید؟ چرا آیه ۴۳ سوره بقره شبیه آیه ۵۵ سوره مائده است؟
  • حقگو IR ۰۰:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۸/۳۰
    0 0
    ...ادامه، ۳.چرا در مورد ولی الله و اولیاء الله تناقض گویی کردید؟ یکبار ولی الله را دوست خدا و یکبار سرپرستی که خدا تعیین کرده معنی می کنید. ۴. چرا حضرت علی حکمیت را پذیرفتند و امام حسن از خلافت (سرپرستی مومنان) کناره گرفتند؟ مگر به اختیار خودشان بود که کنار بروند؟ این وظیفه ای بود که خدا به آنها واگذار کرده بود. چرا پیامبر (ص) خود را از دعوت مردم کنار نکشیدند؟ ۵. آیا پیامبران قبلی هم ولی و سرپرست مردم بودند؟ ۶. آیا پیامبرانی که از نسل حضرت ابراهیم (ع) بودند امام هم بودند؟ موفق باشید
  • هادی IR ۲۲:۴۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۳۰
    0 0
    واقاً فکر نمی کردم انقدر تعصب داشته باشید برادر من فعلاً شأن نزول آیه را کنار بگذار در اینکه معنی اصلی آیه می شود کسانی که نماز برپا می دارند و در رکوع زکات می دهند شکی وجود ندارد شما هم نتوانستی جواب من را بدهی برای همین از آن قسمت گذشتی من عقلانی صحبت می کنم الان اگر آیه را بخوانید معلوم می شود منظور از ولی نمی تواند دوست باشد چون چرا انقدر باید قید بیاورد وقتی (اگر معنی ولی دوست بود)همین کافی بود که نماز بر پا دارند و زکات بدهند نه در اینجا معنی ولی دوست نیست الان شما با کدام منطق می گویید معنی ولی می شود دوست منطق شما تعصب شماست اگر می توانید با دلیل عقلی هم دلیل من را رد کنید هم اثبات کنید ولی در اینجا می شود دوست با همین دلیل میفهمیم در اینجا نمی تواند مخاطب آن تمام مومنان باشد چون چه نیازی به این همه شرط بود ما از همین جا میفهمیم که این حکم خصوصی است نه برای همه مومنان می توانم به پرسم با کدام منطق می گوید این منطقی است عقلی نگاه کنید نه تعصبانه اصلاً کاری به شأن نزول آیه ندارم بهترین کس برای سرپرستی مسلمانان بعد از پیامبر و خدا عبدالله بن سلام است یا علی (ع) عقلی هم نگاه کنید جواب دارد اصلاً نیازی نیست که برویم و روایت هارا نگاه کنیم (روایت هارا هم نگاه کنیم باز بیشتر علمای خودتان گفته اند این آیه درمورد امام علی است)حالا باز چه دلیلی برای رد این حرف های من می آورید در حالی که در این کامنت کاملاً به طور تعصبانه سعی کردید جواب من را بدهید که نتوانستید من کامنت نوشتم و دلیل آوردم که چرا در اینجا ولی یعنی سرپریت نه دوست (فقط یکی از دلایلم را نوشتم)آنوقت نه تنها جواب دلیل من را نمی دهید که باز حرف خودتان را می زنید می گویید ولی در این آیه یعنی دوست!!!با کدام دلیل هر جوری به آیه نگاه کنیم می بینیم در این آیه اصلاً امکان ندارد ولی معنی دوست بدهد کجای آیه ۴۳ سوره بقره شبیه آیه ۵۵ سوره مائده است من که دلایلم را نوشتم اگر می تواتید به جای کلی گویی دلایل من را نقد کنید متأسفانه اگر بخواهید باز هم همینگونه متعصبانه کامنت بنویسید دیگر نمی توانیم بحث کنیم چون هر جا نمی توانید جواب دهید می گذرید بگذریم سوالاتی مترح کرده بودید در کامنت های بعدی انشاءالله جوابشان را می دهم.
  • هادی IR ۱۴:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۱
    0 0
    سلام من در کامنت قبلی هم گفتم آیه ۴۳ سوره بقره اصلاً شبیه آیه ۵۵ سوره مائده نیست من دلایلم را قبلاً نوشتم.وقتی خداوند به حضرت ابراهیم گفت امام شدی حضرت ابراهیم گفت فرزندان من چه خدا هم گفت عهد من به ظالم ها نمی رسد (از اینجا میفهمیم که در نسل ابراهیم ظالم وجود دارد)منظور خدا این نیست که تمام نسل تو ظالم هستند چون همون جور که می دانید پیامبر از نسل ابراهیم(ع)منظور این است که امامت به انسان های بد نمی رسد و البته ممکن است امامانی هم در نسل ابراهیم(ع)باشند که ما از آن بی اطلاع هستیم ولی آن امامانی که می شناسیم رسول خدا و اهل بیت ایشان است (حضرت محمد(ص)هم پیامبر است هم امام)و با استفاده از آیه ولایت امامت امام علی اثبات می شود.(ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۶:۲۸ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۱
    0 0
    دلیل اینکه رفتار امام علی با امام حسن متفاوت بود این است که برق در تمام لامپ ها یک برق است اما در بعضی از لامپ ها باعث تولید نور سبز و در بعضی از لامپ ها باعث تولید نور زرد می شود در اینجا ربطی به برق ندارد که نوری که در لامپ ها تولید می شود متفاوت است بلکه آن به لامپ بستگی دارد امامان ما هم همین گونه هستند تمام شان مانند هم هستند اما به خاطر شرایط زمان(لامپ)رفتارشان تغییر می کند یکی صلح می کند (امام حسن)و یکی قیام(‌امان حسین)شما همین الان هم نمی توانید شرایط امروز کشور را با زمان جنگ مقایسه کنید دلیل تغییر رفتار امامان نیستن بلکه شرایط جامعه آن موقع است اما شما سرپرستی امامان را در حد خلافت دید اگر امامان ما خلافت از شان گرفته شد ولی هیچوقت کسی نمی توانست و نمی تواند امامت و ولایت را از آنها بگیرد درست است حکومت از آنها گرفته شد ولی ولایت و امامت را فقط خدا می تواند از امامان بگیرد و امامان ما فقط سرپرست مومنان نیستند امامان ما سرپرست کافران و منافقان هم هستند اما چرا امام حسن حکومت را پس زد به این دلیل که می خواست به مردم اثبات کند که به بنی امیه نمی شود اعتماد کرد بعضی وقت ها امامان و پیامبران به خاطر شرایط جامعه و اینکه بین جامعه تفرقه اتفاق نیفتد سکوت می کنند یا حق خودشان را پس می زنند مثل هارون که به خاطر اینکه در بین قوم بنی اسرائیل تفرقه ایجاد نشود سکوت کرد و مثل امام حسن که برای اینکه مردم به فهمند معاویه قابل اعتماد نیست از حق خودش گذشت و سکوت کرد البته نه امام حسن و نه هارون از عقیده خودشان دست نکشیدند بلکه سکوت کردند بعضی وقت ها هم نه پیامبران و امامان تا پای جان می مانند مثل حضرت یحیی و امام حسین.و این بستگی به شرایط زمانی دارد که امامان در آن زندگی می کنند خدا امامان را فرستاده تا مردم هدایت شوند اگر قرار باشد هر امامی بیاید قیام کند و کشته بشود که دیگر مردم هدایت نمی شوند فقط زمانی که بدانند ریخته شدن خونشان نتیجه دارد قیام می کنند مثل امام حسین(حضرت محمد(ص) برای هدایت مردم آمد ولی سرپرست مردم هم بود امامان هم برای هدلیت مردم آمدند ولی سرپرست مردم هم بودند)(ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۶:۴۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۱
    0 0
    ولی معنا های متفاوتی دارد باتوجه به آیه ۵۵ سوره مائده ولی ما فقط سه دسته هستند و ولی در این آیه یعنی سرپرست پس در اولیاء الله ولی نمی تواند معنی سرپرست بدهد بله درست است کلمه اولیاء الله هم معنی سرپرستان از طرف خدا و هم دوستان خدا را می دهد همان طور که ولی الله هم معنی سرپرست از طرف خدا و دوست خدا را می دهد اما در قرآن اولیاء الله نمی تواند باتوجه به آیه ۵۵ سوره مائده معنی سرپرست بدهد اما در کلمه علی ولی الله بله این جمله هم معنی علی دوست خدا را می دهد و هم معنی علی سرپرست از طرف خدا ولی ما شیعیان منظورمان از علی ولی الله معنی دومی که نوشتم است(انشاء الله بزودی جواب بقیه سوالات تان را می دهم)(ادامه دارد)
  • حقگو IR ۱۲:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۲
    0 0
    سلام جناب زارع، ادامه ندادید.تعصب این است که بگویم فقط حرف من درست است اما من که گفتم یکی از احتمالات می تواند این باشد که آیه مذکور به حضرت علی (ع) برگردد. اما اینکه ما اهل سنت اعتقاد نداریم که معنی کلمه " ولی" در این آیه سرپرست و صاحب اختیار می شود دلیل و منطق داریم که هرچند ذکر دوباره آنها تکرار مکررات است اما باز هم می گویم : ۱. کلمه ولی الله و اولیاء الله تنها به حضرت علی(ع) کاربرد ندارد و در مورد اشخاصی که به خدا تقرب و نزدیکی و دوستی داشته اند نیز بکار می رود. مثل پوریای ولی، نعمت الله ولی،... اگر ولی الله در مورد حضرت علی (ع) سرپرستی که خدا تعیین کرده معنی می شود پس در مورد آن افراد هم باید معنی مشابهی داشته باشد ما حضرت علی( ع) را سرور اولیاء الهی می دانیم۲. در ماجرای غدیر خم پس از اینکه پیامبر (ص) می فرمایند "من کنت مولاه فهذا علی مولاه" در ادامه می فرمایند " اللهم وال من والاه و عاد من عاداه" حال امکان ندارد در این روایت معنی کلمه "ولی "سرپرست باشد چون قطعاً و مسلماً پیامبر(ص) از خداوند درخواست نمی کنند که خدایا کسی که علی را سرپرست خود گرفته آن شخص را تو ای خدا سرپرست خودت اختیار کن!!! ۳. وجود آیات مشابه در قرآن که برای نشان دادن تاکید بخشی از آیه یا کلمات وابسته به آن ،یک یا حتی دوبار تکرار می شود مانند:" یوم دکت الارض دکاً دکاً" " یوم ترجف الراجفه"... اگر دقت شود آیه ۴۳ سوره بقره و آیه ۵۵ سوره مائده از نظر ترکیب بندی بسیار شبیه هم هستند با این تفاوت که در آیه ۴۳ سوره بقره از فعل امر استفاده شده ولی در آیه ۵۵ مائده از فعل مضارع و در جمله آخر بجای " و یرکعون مع الراکعون" جمله معادلش " و هم راکعون" آمده است که نشان از فصاحت و بلاغت قرآن دارد چونکه اگر و یرکعون مع الراکعون می آمد زیبایی آیه خدشه دار می شد. باز هم مقایسه را می نویسم: اقیموا الصلاه ~ یقیمون الصلاه / آتوا الزکاه ~ یوتون الزکاه / والرکعوا مع الراکعین ~ و هم راکعون (که همان معنی و هم یرکعون مع الراکعون را می دهد). تعجب می کنم چطور این همه شباهت و تطابق را ندیده می گیرید و می گویید هیچ شباهتی در اینجا وجود ندارد؟ اینکه شما چطور فکر می کنید مستلزم آن نیست که بقیه هم مثل شما فکر کنند. یک نفر بیطرف اینجا حق را بمن خواهد داد که نه تنها شباهت بلکه تقارن و تطابق صد در صد بین این دو آیه وجود دارد....
  • حقگو IR ۱۳:۱۵ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۲
    0 0
    ...ادامه، پس مخاطب و شان نزول آیه ۵۵ سوره مائده می تواند همه مسلمانان زمان پیامبر(ص) و حتی در هر زمانی باشد که توصیه می کند کفار و مشرکین را یار جانی خود نگیرید بلکه خدا، پبامبر و کل جامعه مسلمان را یار و یاور خود قرار دهید. ۳.اگر کلمه ولی به معنی و معادل کلمه امام است چرا نمی گویید امام الله یا ائمه الله بلکه می گویید ائمه الهدی؟ چون شما می گویید ولی الله یعنی سرپرستی که خدا تعیین کرده است ، پس با همین منطبق امام الله هم می شود رهبر و سرپرستی که خدا تعیین کرده است. ۴.پذیرفتن حکمیت و کناره گیری حضرت امام حسن(ع) از خلافت ۵. اگر پیامبران قبلی هم امام و هم پیامبر بودند پس انحصاری که شما از کلمه انما برداشت می کنید از بین می رود و اگر امام نبودند و فقط پیامبر بودند پس ظالم و طاغوت بوده اند چون خداوند فرموده " لا ینال عهدی الظالمین" عهدم (امامتم) به ظالمان و ستمکاران نمی رسد ۶. اگر بعضی از پیامبران امام نبوده اند و مقام امامت از نبوت بالاتر است چرا به آن پیامبران وحی می شد ولی به ائمه دوازده گانه وحی نمی شد؟ خوب اینهمه دلیل و سوال بی جواب را شما نادیده می گیرید و می گویید بدون دلیل معنی سرپرست را کنار گذاشته ای. اگر اینها دلیل نیست پس چیست؟ لااقل پاسخ این شبهات را بدهید. تنها موردی که روی آن مانور می دهید این است که اگر کلمه ولی به معنی دوست است چرا خداوند اینهمه قید و بند آورده است؟ کدام قید و بند برادر عزیز؟ این قید را شما با تفسیر و معنایی که از آیه داشته اید به آن افزوده اید. از آن گذشته اگر جمله آخر آیه نبود که اصلاً دلیلی وجود نداشت که یکی از موارد شان نزول آن آیه حضرت علی باشد. پس در اینجا باز هم مثل مورد قبلی که فرمودید چون حضرت علی در کعبه بدنیا آمده اند پس منزلت بزرگی دارند و دوباره گفتید چون منزلت بزرگی داشته اند در خانه کعبه بدنیا آمده اند و این تسلسل و دور باطل و سفسطه است. الآن هم می گویید اگر کلمه " ولی" به معنی دوست می بود اینهمه قید و بند لازم نداشت و دوباره می گویید چون قید و بند آمده است پس به معنی سرپرست است نه دوست و این قید و بندها را هم خودتان آورده اید وگر نه سه جمله آخر آیه در توصیف مومنان واقعی آمده است که مومنان حقیقی را از منافقان مشخص کند و حالت وصفی دارد نه قید و بند و شرط....
  • حقگو IR ۱۳:۴۲ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۲
    0 0
    ... (ادامه)، جناب زارع شما اول برادری خودت را ثابت کن بعد ادعای ارث و میراث کن. من قبول ندارم که در آیه ۵۵ سوره مائده کلمه ولی معنی سرپرست می دهد که به تبع آن عبدالله ابن سلام را سرپرست مسلمانان بدانم بلکه می گویم طبق روایات ممکن است ایشان یکی از موارد شان نزول آیه باشد که خداوند غیر مستقیم به ایشان گفته از اینکه یهودیان هم کیش قبلی ات رابطه دوستی خود را با تو قطع کرده اند باک مدار که دوست تو خدا و پیامبرش و مومنان هستند. ما او را سرپرست مومنان نمی دانیم. فرمودید بعضی از فرزندان حضرت ابراهیم (ع) امام بوده اند که ما نمی شناسیم پس انحصار از بین می رود و ثانیاً پیامبرانی که امام نبوده اند طبق آیه لا ینال عهدی الظالمین حتماً و یقیناً ظالم بوده اند. و اگر همه پیامبران هم امام بوده اند و هم پیامبر پس مقام آنها از امام بالاتر بوده است و چرا خداوند آنها را فقط امام مورد خطاب قرار نداد در حالیکه درست نیست که یک سرلشکر را ستوان خطاب کنیم. متشکرم.
  • هادی IR ۱۶:۵۱ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۳
    0 0
    سلام ما هم حرفی نداریم که ولی معنی دوست هم می دهد اما ولی معنی سرپرست هم می دهد و در برخی از آیات قرآن ولی معنی سرپرست می دهد پس ولی الله هم معنی فردی که از دوستی و قرب خدا بهره مند است را می دهد و هم معنی سرپرست فرستاده شده از طرف خدا ما هم سر معنی ولی الله بحثی نداریم اما اگر ما شیعیان می گوییم علی ولی الله منظورمان معنی دوم است نه اول پس در آیه انما ولیکم.....هر دو معنی را می تواند بدهد.اینکه فرمودید آیه ۴۳ سوره بقره شبیه آیه ۵۵ سوره مائده است درست است شبیه است اما معنی هایشان کاملاً متفاوت است حتی اگر ولی در آیه انما ولیکم....را دوست معنی کنیم در آیه ۴۳ سوره بقره خداوند دارد به مسلمانان می گوید نماز بخوانید زکات بدهید و نماز را به جماعت بخوانید اما در آیه ۵۵ سوره مائده دارد می گوید ولی شما خدا و پیامبر و آن مومنانی هستند که نماز می خوانند و در رکوع زکات می دهند.من که شباهتی نمی بینم.اما در همین آیه انما ولیکم..... من با ادبیات عرب اثبات کردم که در این آیه نمی شود راکعون معنی خضوع بدهد اما شما گفتید دلیلی که در این آیه رکوع معنی خضوع می دهد معنی ولی است اما من گفتم ولی هم معنی دوست می دهد و هم معنی سرپرست که برای اینکه بفهمیم کدام معنی را در این آیه می دهد فقط کافیست به آخر آیه نگاه کنیم ما عقل داریم و منطق من قبلاً گفتم که اگر بخواهد کلمه ای معنی مجازی خودش را بدهد باید قرینه ای هم همراه اش بیاید ولی در این آیه برای راکعون قرینه ای نیامده پس معنی مجازی خودش نمی دهد پس معنی حقیقی خودش را می دهد و اگر معنی حقیقی خودش رو بدهد معنی آیه می شود کسانی که در رکوع زکات می دهند خیلی ساده است با استفاده از همین قسمت آیه میفهمیم معنی ولی در این آیه یعنی سرپرست نه دوست چون چه نیازی به این همه شرط است در حالی که همین که نماز بخوانند و زکات بدهند کافیست چند سوال مطرح کردید من هم منطقی جواب می دهم و انتظار دارم شما هم منطقی و با دلیل جواب من را بدهید(ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۷:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۳
    0 0
    بزودی جواب کامنت شما را خواهم داد
  • هادی IR ۱۱:۵۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۴
    0 0
    تمام پیامبران امام نیستند و این چه ربطی دارد به اینکه اگر پیامبران امام نیستند ظالمند در آیه قبل ابراهیم(ع)به خداوند می گوید نسل من چه آیا نسل من هم امام شدند خداوند می گوید عهد من به ظالم ها نمی رسد یعنی در نسل تو ای ابراهیم ظالم هست و عهد من چون به ظالم ها نمی رسد به آن افراد از نسل تو هم نمی رسد امامت مقام خیلی بزرگی است چون از پیامبری هم بالاتر است به این دلیل که ابراهیم(ع)بعد از پیامبری و با آزمایش خیلی بزرگ (قربانی کردن فرزند )به این مقام رسید آیه قرآن است تفسیر هم نمی خواهد حالا ما نمی دانیم چگونه است که اهل سنت قبول ندارند مقام امامت از پیامبری بالاتر است. اگر منظور شما این است که چون گفته است عهد من به ظالمان نمی رسد پس هرکس ظالم نیست امام است و همه ی پیامبران هم ظالم نیستند پس امامند نه اینگونه نیست چون خداوند در جواب سوال ابراهیم این حرف را زد و گفت بعضی از فرزندانت ظالمند و عهد من به ظالم ها نمی رسد به همین دلیل به آنها هم نمی رسد اما اینکه فقط شرط امام بودن ظالم نبودن است خیر اینگونه نیست ما باید خودمان را به خداوند اثبات کنیم که لیاقت همچین مقامی را داریم همانگونه که ابراهیم با آزمون قربانی کردن فرزند اثبات کرد لیاقت همچین مقامی را دارد (بار دیگر میگویم این آیه قرآن است و اگر این را قبول ندارید قرآن را قبول ندارید)(ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۲:۱۵ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۴
    0 0
    گفتید چرا نمی گوییم علی امام الله چرا می گوییم علی ولی الله. زمانی که معاویه لعن بر علی(ع)بالای منبر ها و مأذنه ها علنی کرد شیعیان به این فکر افتادن که برای جلوگیری از این بدعت به ولایت علی(ع)و شهادت به ایشان به قصد تبرک در اذان اعلام کنند و بسیاری از شیعیان امروز (اشهد ان علیا ولی الله‌)در اذان به زبان می یاورند. چرا شیعیان نگفتند امام الله و گفتند ولی الله دلیلش این بود امام یعنی پیشوا و رهبر و معنی مقدسی ندارد ممکن است به یک انسان بد هم امام گفته شود اما ولی فرق می کند چند معنی دارد مثل دوست و ناصر و یاور و سرپرست که ما منظورمان از ولی الله معنای سوم است.
  • هادی IR ۱۲:۲۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۴
    0 0
    و ولی معنی مقدسی دارد چون ولایت باتوجه به آیه انما ولیکم...... فقط برای امام علی است شأن نزولش در کتاب های خودتان آمده و اگر هم شأن نزولش را کنار بگذاریم (محکم ترین شأن نزول را بین آن چند نقل همین شأن نزول دارد چون بیشتر علمای خودتان گفته اند به خاطر امام علی این آیه نازل شده است افرادی مثل زمخشری و سیوطی و.....گفته اند این آیه به خاطر امام علی نازل شده است. )عقلی هم نگاه کنیم بعد از رسول خدا بین مسلمانان فقط امام علی است که لیاقت سرپرستی مسلمانان را دارد نه ابوبکر و نه عمر و نه عثمان و نه بقیه صحابه عقلی هم نگاه کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که فقط امام علی لیاقت سرپرستی مسلمانان را دارد.(ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۲:۳۴ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۴
    0 0
    فرمودید چرا خداوند یک سرلشکر را ستوان خطاب می کرد دلیلش این بود که ابراهیم‌(ع)در آن لحظه ستوان بود و هنوز سرلشکر نشده بود در روایات آمده ابراهیم (ع)‌در سن ۹۹سالگی آزمون سر بریدن اسماعیل را انجام داد و بعد از این آزمون بود که خداوند به او گفت سرلشکر شدی (امام)قبل از آن هنوز ستوان بود افراد کمی هستند که به مقام امامت رسیده اند حالا اینکه کدام پیامبران مثل ابراهیم(ع)به مقام سرلشکری رسیده اند را خدا می داند و چون فقط در قرآن خداوند گفته است ابراهیم(ع) امام بود ما فقط می دانیم ابراهیم(ع) امام بوده و بقیه پیامبران را نمی دانیم .
  • هادی IR ۱۲:۴۴ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۴
    0 0
    شما چند چیز را با هم قاطی کردید و یک نتیجه گیری کاملاً غلط بدست آوردید آیا امامان از پیامبران مقامشان بالاتر بود؟بله چون مقام امامت از پیامبری بالاتر است. پس چرا به امامان وحی نمی شد؟چون آن ها پیامبر نبودند و فقط به پیامبران وحی می شود نه به امامان. کدام دلیل این دلایل شما به خاطر نتیجه گیری اشتباه شماست. (ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۲:۴۸ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۴
    0 0
    درمورد اینکه چرا امام حسن با معاویه صلح کرد و خلافت را کنار گذاشت هم زمان با همان کامنتی که این سوال را نوشتید کامنت من هم ارسال شد که در آنجا جوابش را نوشتم.
  • هادی IR ۱۲:۵۷ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۴
    0 0
    ما شیعیان در حدیث غدیر الهم وال......را اینگونه معنی می کنیم:خدایا دوست بدار آن کس که او را دوست دارد و دشمن دار آن کس او را دشمن دارد
  • حقگو IR ۱۸:۰۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۴
    0 0
    سلام آقا هادی، شما فرمودید اگر قبول نداشته باشی که مقام امامت از نبوت بالاتر است قرآن را قبول نداری. خیر اینطور نیست. آن مقامی که بعد از امتحانات سخت و در آستانه ۱۰۰ سالگی به حضرت ابراهیم (ع) از جانب خدا داده شد، مقام امام الانبیاء بود نه امامت تنها و این مقام فقط به آن حضرت اختصاص داشت همانگونه که آهن به اذن خداوند در دستان حضرت داود (ع) مثل موم نرم بود و یا اینکه حضرت سلیمان نبی(ع) به اذن پروردگار زبان وحوش و پرندگان را می دانستند و همچنین خداوند در مورد حضرت موسی (ع) می فرماید: "اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي" "تو را براى خود ساختم". اینها هیچیک منافاتی با مقام و مرتبت پیامبران دیگر ندارد و اگر خدا می خواست حضرت عیسی (ع) هم می توانستند زبان وحوش را درک کنند و با آنان هم سخن شوند ولی پیامبر ما حضرت محمد(ص) مقامی بالاتر از همه انبیاء داشتند که از آن به مقام محمود و گاهی از آن تحت عنوان مقام وسیله و یا همان مقام شفاعت یاد می شود و عسی ان یبعثک مقاماً محموداً و چه بسا که خداوند تو را به مقامی محمود ( شفاعت) برگزیند. هیچیک از پیامبران پیشین چنین مقام رفیعی نداشته اند و در قیامت بجز پیامبر ما هیچ پیامبری از جانب خدا اذن شفاعت امتش را نخواهد یافت. پس این مراتب و مقامات را خداوند به برخی از پیامبران خود اختصاص داده ، یکی را از روح خود خلق کرده، یکی را کلیم خود قرار داده، یکی را بر وحوش و اجنه مسخر ساخته و یکی را امام انبیاء دیگر یعنی پیشوای پیشوایان مردم قرار داده است. پس آنچه که حضرت ابراهیم (ع) در مورد ذریه شان از خداوند سوال می کنند مقام نبوت و پیشوایی مردم است که آن حضرت می پرسند آیا این مقام نبوت به (همه) ذریه ام تعلق می گیرد؟ و خداوند پاسخ می دهد که عهد نبوتم به ظالمین نمی رسد. این هیچ ارتباطی با برداشت اهل تشیع از کلمه امامت و عصمت امام ندارد چون همانطور که گفتم اگر منظور حضرت ابراهیم (ع) کلمه امام و آنهم طبق برداشت علمای شیعه می بود دو حالت پیش می آمد: یا باید همه پیامبران را در عین پیامبر بودن ، امام هم در نظر بگیریم یا اینکه آن عده از پیامبران که امام نبودند را ظالم در نظر بگیربم، چون عهد و مقام امامت به ظالمان نمی رسد. در حالت اول چرا خداوند پیامبرانش را امام ننامید در حالیکه بقول شما امام از نبی بالاتر است؟و در حالت دوم چرا خداوند ظالمان را به نبوت برگزیده است؟...
  • حقگو IR ۱۸:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۴
    0 0
    ...ادامه، قبول دارید که تناقض گویی می کنید؟ نقل قول شما"تمام پیامبران امام نیستند و این چه ربطی دارد به اینکه اگر پیامبران امام نیستند ظالمند در آیه قبل ابراهیم(ع)به خداوند می گوید نسل من چه آیا نسل من هم امام شدند خداوند می گوید عهد من به ظالم ها نمی رسد" .دقت بفرمایید: قضیه:۱. عهد امامت به ظالمین نمی رسد ۲. همه پیامبران امام نیستند پس : بعضی از پیامبران ظالم هستند. اینها قضیه منطقی هستند لطفاً آنها را به روش منطقی نقض و رفع ابهام کنید.اما اینکه گفته اید هر کس ظالم نباشد لزوماً امام نیست و امامت شروط دیگری هم لازم دارد اولاً از آیه مورد نظر چنین برداشتی نمی توان داشت. از آن گذشته علمای شیعه عصمت امامان را از همین آیه استنتاج می کنند پس اگر شروط دیگری هم لازم هست برداشت عصمت ائمه از آیه لا ینال عهدی الظالمین برداشت صحیحی نیست. و همچنین اگر شروط دیگری برای امام نیاز است چرا خداوند به آن شروط اشاره ای نمی کند و شرط لازم و کافی برای رسیدن عهد امامت به فرد را ظالم نبودن او می داند؟ ما قرآن را قبول داریم اما تفسیر به رای را نه.
  • حقگو IR ۱۹:۳۲ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۴
    0 0
    ...امام یعنی پیشوا و رهبر و معنی مقدسی ندارد ممکن است به یک انسان بد هم امام گفته شود، شما که می گویید امام از پیامبر بالاتر است. دلیل اینکه اشهد ان علیاً امام الله نمی گویید این است که چنین ترکیبی در عربی وجود ندارد و باید گفته شود امام من الله و به همین ترتیب اگر بخواهید از کلمه ولی معنی سرپرست برداشت شود باید گفته شود: اشهد ان علیاً ولیاً من الله. در مورد شان نزول هم گفتم که بزرگان اهل سنت که شان نزول را متوجه حضرت علی (ع) می دانند ولی را به معنی دوست می گیرند نه سرپرست. بحث لیاقت در اینجا مطرح نیست. من هم جناب مولا را لایق ترین فرد برای خلافت می دانم. بعضی از پیامبران امام نبودند با این حال به آن وحی می شد، امامت از نبوت بالاتر است و حتی با هم قابل مقایسه نیستند، به امامان وحی نمی شد .مثل این است که تصمیمات جنگ را به یک گروهبان بسپاریم و سرلشکرها را هم مجبور کنیم از او اطاعت کنند و یا اینکه فردی را که دیپلم ردی دارد استاد دانشگاه در رشته فوق تخصص پزشکی بگذاریم و پزشکان متخصص را وادار کنیم سر کلاس او حاضر شوند. کارهای خدا واقعاً عجیب است! در کامنت آخر" ما شیعیان در حدیث غدیر الهم وال......را اینگونه معنی می کنیم:خدایا دوست بدار آن کس که او را دوست دارد و دشمن دار آن کس او را دشمن دارد". چطور شد نصف جمله معنی ولی سرپرست می شود و نصف دیگر دوست و دوست داشتن؟ من کنت مولاه ... هر کس من سرپرست اویم این علی سرپرست اوست ، خدایا دوست بدار کسی که ...!کمی انصاف داشته باشید .
  • هادی IR ۱۲:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۵
    0 0
    سلام باز گفتید ولی در آیه انما ولیکم......معنی دوست می دهد اما نه دلایل من را رد کردید و نه دلیلی برای این حرف خودتان زدید و فقط گفتید علمای اهل سنت گفته اند یعنی دوست دقیقاً حرف ما هم همین است علمای شما اشتباه کرده اند و دلیل داریم برای این حرفمان که من یکی از دلایل را نوشتم اما انگار نمی توانید جواب دهید.بله هر پیامبری یک ویژگی خاص دارد و حضرت ابراهیم هم ویژگی اش خلیل بودن است:(آیه ۱۲۵ سوره نساء)اینکه ما می گوییم شروط دیگری برای امام بودن به غیر از ظالم بودن هم هست دلیل داریم و آن هم آیات قبلش است خودتان بگویید حضرت ابراهیم مگر قبل از آن آزمون ظالم بود که امام نبود نه قبل از آن لیاقت امام بودن را نداشت و پس از آن آزمون امام شد و لیاقت خود را برای امام بودن اثبات کرد پس میفهمیم به غیر از ظالم نبودن امام باید لیاقت خودش را برای خدا اثبات کند و درست است شاید پیامبران ظالم نباشند ولی باید همانند حضرت ابراهیم لیاقت خود را برای امام بودن اثبات کنند تا امام بشوند و اگر آن پیامبران لیاقت خود را اثبات می کردن امام می شدند و اگر در آزمون خداوند رد می شدن امام نمی شدن (مثل حضرت موسی که در آزمون خداوند رد شد) اما شما می گویید منظور از امام در این آیه یعنی امام النبیا که ویژگی حضرت ابراهیم است اما اگر آیات را بخوانید میفهمید که خداوند دارد از یک مقام حرف می زند چون ابراهیم را آزمایش می کند که به بیند لیاقت امام شدن را دارد یا ندارد (آزمون سر بریدن اسماعیل)بعد که میبیند لیاقت دارد می گوید ای ابراهیم تو امام شدی و از اینجا میفهمیم امام بودن یک مقام است و بعد از این آیه می پرسد آیا نسل من هم امام شدند (دلیلی که در اینجا موضوع درمورد امامت است نه نبوت این است که در آیه قبل خدا به او می گوید امام شدی بعد در آیه بعد حضرت ابراهیم می گوید فرزندان من چه کاملاً واضح است که سوال درمورد امامت است نه نبوت چون آیه دقیقاً بعد از آیه ای آمده که خبر امام شدن به حضرت ابراهیم رسید)(ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۵:۵۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۵
    0 0
    وحی شدن ففط مخصوص پیامبران است و مثل اینکه شما نمی دانی که حضرت محمد آخرین پیامبر بود و وقتی امامان ما بعد از اخرین پیامبر آمده اند انتظار ندارید که به آنها وحی شود درست است اگر قبل از آخرین پیامبر می آمدند شاید به آنها وحی می شد و هم پیامبر می شدن و هم امام ولی چون بعدش آمدن نه دوست عزیز اگر منظور شما از کسی که دیپلم ردی دارد حضرت محمد است که بقیه امامان از او اطاعت میکردن ما شیعیان اعتقاد داریم پیامبر مانند حضرت ابراهیم هم امام بوده و هم پیامبرـ در زیارت نامه ایشان می خوانیم یا امام رحمة.و باید به شما بگویم ما شیعیان مقام پیامبر را از دولزده امام بالاتر می دانیم پس خدا سرلشکر را مجبور به اطاعت از یک دیپلم ردی نکرده بلکه اورا مجبور به اطاعت از یک ارتشبد کرده.(ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۶:۱۱ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۵
    0 0
    دلیلی که ما می گوییم علی ولی الله را که توضیح دادم اما شما می گویید معنی ولی الله می شود علی سرپرست خدا اما می خواهم بگویم محمد رسول الله چه شما این را چگونه معنی می کنید آیا می گوید محمد رسول خداست مگر خدا رسول می خواهد نه منظور این است محمد از طرف خدا رسالت دارد ما هم همینگونه درمورد امام علی حرف می زنیم میگویم (علی ولی الله) علی از طرف خدا ولایت دارد.(ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۶:۱۸ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۵
    0 0
    درمورد معنای مولا در حدیث غدیر بعداً توضیح خواهم داد و دلایل خودم را درباره اینکه مولا در اینجا یعنی سرپرست خواهم گفت اما ولی هم معنی دوست می دهد و هم معنی ناصر و یاور و هم معنی سرپرست همانگونه که گاز هم معنی گاز شیمیایی می دهد هم معنی گاز گرفتن می دهد و هم معنی گاز دادن می دهد که می شود در یک جمله سه بار از کلمه گاز استفاده کرد ولی هر کدام از آن کلمات که شبیه هم نوشته شده اند سه معنی متفاوت بدهند ولی هم همینگونه است می توان در یک جمله سه بار از آن استفاده کرد اما هر کدام سه معنی متفاوت بدهد (کار هم ندارم که آن جمله ی بعدی است).
  • حقگو IR ۱۸:۵۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۸
    0 0
    سلام آقا هادی، بابت تاخیر عذر خواهم، ظاهراً اگر صد تا دلیل دیگر هم بیاورم که معنی ولی در اینجا سرپرست نمی شود شما می گویید دلیل نیاوردی در حالیکه آن که شما آورده اید دلیل نیست بلکه دور باطل است. جمله وصفی را با تفسیر خودتان تبدیل به قید و شرط می کنید بعد این قید و شرطی که خودتان ساخته اید و فقط خودتان قبول دارید را ملاک اثبات حرف خود قرار می دهید.در قرون وسطی کلیسای کاتولیک ادعا می کرد که زمین مرکز جهان و واتیکان مرکز زمین است و می گفتند حال که اینطور است و چون مقر پاپ در واتیکان است پس خدا از آسمان فقط به پاپ نگاه می کند که در وسط عالم نشسته است. اما بعد، فرموده بودید که:" شاید پیامبران ظالم نباشند ولی باید همانند حضرت ابراهیم لیاقت خود را برای امام بودن اثبات کنند تا امام بشوند و اگر آن پیامبران لیاقت خود را اثبات می کردن امام می شدند و اگر در آزمون خداوند رد می شدن امام نمی شدن (مثل حضرت موسی که در آزمون خداوند رد شد)" . پس شما ظالم نبودن را شرط لازم برای امام شدن می دانید اما شرط کافی نمی دانید و قبول شدن در آزمونهای الهی را شرط کافی می دانید حال اولاً بفرمایید حضرت موسی(ع) در چه آزمونی رد شدند؟ ثانیاً اگر شرط لازم و کافی برای برخورداری از مقام امامت قبولی در آزمونهای سخت الهی است بفرمایید که حضرت امام جواد (ع) چه آزمونی را پشت سر گذاشتند که در کودکی به امامت رسیدند؟ ثالثاً چرا امامان قبل از اینکه خداوند امتحان بگیرد امام بعد از خود را معرفی می کردند؟ رابعاً اگر می گویید علم غیب داشتند خوب چرا خداوند که عالم الغیب واقعی هست حضرت ابراهیم (ع) را پس از آزمونهایی دشوار به مقام امامت برگزید؟ مگر علم خدا از علم امامان کمتر بوده است؟ و چرا از حضرت موسی (ع) امتحان گرفت با وجودی که می دانست در آزمون رد می شود (البته این ادعای شماست) .خامساً بفرمایید امتحان ائمه چه بود؟ مثلاً امام صادق(ع) یا امام باقر(ع) چه آزمونهایی را پشت سر گذاشتند؟ سادساً چرا قضیه منطقی " پیامبرانی که امام نیستند ظالم هستند" که طبق اصول منطق از برداشت شما از آیه "لا ینال..." استنتاج می شود را رفع ابهام نکردید؟ سابعاً چرا استخراج و استدلال علمای شیعه از آیه فوق در رابطه با عصمت ائمه را زیر سوال برده و از کنارش گذشتید؟
    • هادی IR ۲۳:۲۵ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۸
      0 0
      شما یک دلیل هم بیاورید که اثبات کند در اینجا معنی ولی می شود دوست یا هر چیز دیگری غیر از سرپرست حرف شما را قبول می کنم اینکه فرمودید این دور است به هیچ وجه اینگونه نیست چون آن تفسیر را از روی هوا نگفتم و با دلیل و ادبیات عرب اثبات کردم که در اینجا نمی تواند راکعون معنی خضوع بدهد و وقتی معنی خضوع ندهد معنای حقیقی خودش را می دهد حال کجای این تفسیر اشتباه است.و اگر معنای حقیقی خودش را بدهد پس آن قید هم درست در می آید و دوری در کار نیست پس الکی دلیل برای حرف خودتان نیاورد و اثبات کنید چرا در اینجا این تفسیر اشتباه است. (ادامه دارد)
  • حقگو IR ۱۹:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۸
    0 0
    ...ادامه، منظورم پیامبر اسلام (ص) نبود بلکه حضرت موسی (ع) بود که چرا با وجودی که امام نبودند خداوند ایشان را به رسالت برگزید و کلیم خودش و از انبیاء اولو العزم قرار داد؟ چرا به یک گروهبان وظیفه یک سرلشکر را داد؟ می دانید که به کسی که از طرف کس دیگری ولایت داشته باشد، مولا یا ولی اطلاق نمی شود بلکه والی گفته می شود. مثلاً ابن زیاد از طرف یزید والی شهر کوفه بود و ولایت آن شهر را عهده دار بود اما هیچکس او را ولی کوفه یا اینکه مولای کوفه نمی نامید. ممنون.
  • هادی IR ۰۰:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۹
    0 0
    خیر اینگونه نیست که حتماً باید امام آزمایش شود تا امام شود بلکه همین که حکمت و علم امام را هم داشته باشد کافی است برای امام شدن شما یمانی که می خواهید با دست خودتان بر دارید آیا می شود یک بار با انگشت کوچک دست خودتان وسیله بردارید خیر چرا چون اگر از شما بپرسند که چرا همچین کاری نمی کتیددجواب می دهید می دانم این انگشت کم می آورد خدا هم همانگونه انگشتان دست تان را می شناسید بندگانش را می سناسد و نیازی نیست که کسی حتماً مانند ابراهیم آزمایش شود (من منظورم را بد رساندم‌)بلکه همین که حکمت علم امام را داشته باشد امام می شود (شاید بگویید چگونه می شود یک بچه پنج ساله علم زیادی داشته باشد خودتان مناظره امام جواد و یحیی بن اکثم را بخوانید)آیا هرکسی می تواند پیامبر شود خیر پس چرا حضرت یحیی و عیسی در نوزادی پیامبر شدند جوابش همان مثال شناخت انگشت است خدا بدون اینکه آن ها بزرگ شوند و اثبات کنند لیاقت پیامبر شدن را دارند به آن ها مقام پیامبری را داد چون می دانست موفق می شوند. خدا اصلاً نیازی به آزمون ندارد تا ببیند فلانی لیاقت مقام پیامبری را دارد یا نه و آزمایش نکرده می داند چه کسی لیاقت دارد یا ندارد چنانچه اگر پیامبری آزمایش می شد برای اینکه اثبات شود لیاقت امام شدن یا پیامبر شدن را دارد برای اثبات به دیگران بود نه خود خدا خداوند اصلاً نیاز نداشت که ببیند آیا ابراهیم(ع‌)در آزمون موفق می شود تا امامش کند یا نه بلکه به خاطر دیگران آزمایش می کرد تا به آنها اثبات شود که فلانی لیاقت پیامبر شدن را دارد مانند آزمایش حضرت ایوب و......در این آزمایش ها شیطان می گوید فلانی لیاقت پیامبری ندارد خدا هم برای اینکه اثبات کند لیاقت دارد آزمایشش می کند ( خداوند تمام بندگانش را حتی پیامبران و امامان اگر بعد از اینکه مقام پیامبر یا امام بودن به آنها داده شد می دید که دیگر لیاقت امام بودن (بر فرض محال)یا پیامبر بودن را ندارند امامت یا پیامری را از آنها می گرفت)و البته خداوند برای اینکه عادل است از تمام پیامبران و امامان آزمایش گرفته است آزمایش امامان هم که اصلاً نیاز بنوشتن ندارد وقتی(ادامه دارد)
  • هادی IR ۰۰:۴۹ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۹
    0 0
    اصلاً نیازی نیست که از امامان آزمایش گرفته بشود تا معلوم شود لیاقت امامت را دارند یا نه چون این سوال که آیا مثلاً امام حسین امام بوده یا نه خنده دار است آیا این خنده دار نیست که بپرسیم آیا امام حسین امام است یا نه وقتی آن همه مصیبت بر ایشان وارد شده بود باز ایشان در لحظات آخر می گفتن (راضی ام به رضایت)اصلاً این افراد نیازی به آزمایش شدن ندارند چون اصلاً نمی شود آزمایش شان کرد دیگر باید امام حسین چه کار می کردن پسر شش ماه اش را با تیر زدند لااقل ابراهیم(ع) پسرش در دستانش جان نداد (اصلاً کلاً پسرش جان نداد) بعد از این مصیبت بزرگ امام حسین در گودال در حالی که دارد جان می دهد می گوید (راضی ام به رضای تو(به خداوند می گوید))یعنی من راضی هستم که رضای تو این بود که من در اینجا کشته بشم و پسر شش ماه ام هم در دستانم جان بدهد آیا امام حسین برابر است با آن مسیح قلابی که خودشان در انجیل نوشته اند در لحظات آخر می گفت (خدایا خدایا چرا تنهام گذاشتی)نه اصلاً خودتان بگویید چه آزمایشی باید امام حسین می شد تا به آن آرمایش گفته شود اصلاً نیست اصلاً اینکه بگوییم امام حسین امام نبوده اشتباه است چون چگونه می تواند همچین شخصی امام نبوده باشد اصلاً جواب ندارد غیر از اینکه امام بوده است(امام حسین فقط مثال است وگرنه امام علی هم لحظه ای که ابن ملجم ملعون با شمشیر بر سرش زد اولین جمله ایی که گفت این بود (به خدای کعبه رستگار شدم))این افراد خاص هستند بقیه امامان هم خاص هستند حالا الان بحث سر بقیه امامان نیست بلکه سر امامت امام علی است شما فعلاً قبول کن امام علی امام بوده است (باتوجه به آیه۵۵سوره مائده )(که البته این یکی از دلایلش است)بعد به بقیه امامان هم می رسیم.البته علمای ما باتوجه به آیه ای که میگوید عهد من به ظالم ها نمی رسد نمی گویند امامان معصوم هستند بلکه دلایل دیگری برای اثبات این حرف وجود دارد ولی همین آیه هم این را اثبات می کند.
  • حقگو IR ۲۱:۴۵ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۹
    0 0
    با سلام، علاوه بر دلایلی که قبلاً مطرح کردم باز هم دلایل عقلی و قرآنی دیگری در رد ادعای شما وجود دارد، ۱. اگر کلمه ولی آنطور که شما ادعا می کنید معنی کنیم وظیفه سنگینی هم به عهده شخص ولی و هم مردم نهاده می شود در اینصورت خداوند نبایستی سرپرست و صاحب اختیار مردم را با گوشه و کنایه معرفی کند چون حجت بر خلق تمام نمی شود پس می بایستی همانطور که در مورد طالوت مستقیماً او را با اسم معرفی کرد حضرت علی( ع) را هم معرفی می کرد. این در حالی بود که عده ای از بنی اسرائیل علناً با فرمان خدا مخالفت و اعتراض کردند." وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً... وپيامبرشان به آنها گفت: همانا خداوند «طالوت» را براى زمامدارى شما برگزیده است، گفتند: چگونه او بر ما حكومت داشته باشد در حالى كه ما از او به فرمانروايى شايسته‌تريم و ثروت فراوانی هم ندارد؟ پيامبرشان گفت: خداوند او را بر شما برگزيده و توان علمى و جسمى او را افزون نموده است وخداوند ملكش (رهبرى) را به هر كس بخواهد مى‌بخشد وخداوند (احسانش) وسيع و (به لياقت‌ها و توانايى‌هاى افراد) آگاه است." چرا خداوند در قضیه طالوت از اینکه عده ای مخالفت کنند نترسید اما در مورد حضرت علی (ع) ترسید که ممکن است مخالفت شود؟ ۲. توضیح بفرمایید که مسلمانان چطور مشرکین و کفار را سرپرست خود گرفته بودند که خداوند آنان را از این کار نهی کرد و گفت که سرپرست شما خدا و رسولش و... هستند؟ یعنی امور زندگی خود را به کفار سپرده بودند؟ کفار و مشرکین را مالک و صاحب اختیار جان و مال و همه چیز خود می دانستند؟ آنها را امام و پیامبر خود می دانستند؟ سعادت دنیا و آخرت خود را در پیروی از آنها می دانستند؟ در آنصورت دیگر از جرگه مسلمانی خارج شده بودند و با نهایت ارفاق واژه منافق در مورد آنها صدق می کرد لذا نباید خداوند آنها را با عبارت " یا ایها الذین آمنوا" مخاطب قرار می داد.۳.مخاطب آیه " انما ولیکم الله..." چه کسانی هستند؟ همه مسلمانان یا آن عده که کفار را سرپرست خود گرفته بودند؟ اگر مخاطب همه مسلمانان و در همه زمانها بودند که لازم نبود خداوند در چند آیه قبل و چند آیه بعد آیه مذکور مسلمانان را از اینکه کفار و مشرکین را سرپرست خود بگیرند نهی کند. و اگر مخاطب همان عده بودند تکلیف از بقیه ساقط می شود. ۴. شما می گویید...(ادامه دارد)
  • حقگو IR ۲۲:۵۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۹
    0 0
    ...(ادامه)، ۴. شما می گویید پیامبر(ص) و حضرت علی و امامان (ع) ولی و سرپرست همه مردم جهان با هر دین و آیینی هستند پس چرا پیامبر(ص) در ماجرای غدیر می فرمایند "من کنت مولاه فهذا علی مولاه" هر کس من مولای اویم این علی مولای اوست". مگر پیامبر(ص) خبر نداشتند که خودشان و حضرت علی (ع) سرپرست همه مردم جهان هستند؟ بگذریم، بالآخره امتحان الهی تعیین کننده هست یا نیست؟ مسلماً حضرت یحیی (ع) امام نبودند چون حضرت موسی (ع) با آن مقام رفیع به قول شما در آزمون امامت مردود شدند ایشان دیگر جای خود دارد. چرا حضرت ابراهیم (ع) بعد از امتحانات الهی به مقام امامت نایل می شوند و به قول شما مسلماً قبل از آن آزمونها امام نبودند؟ طبق استدلال شما خداوند که از قبل می دانست که آن حضرت از آزمونها سربلند بیرون خواهد آمد پس چرا از همان اول امام نشد ولی در مورد ائمه از همان ابتدا امام می شوند؟ آیا خداوند به ایشان شک داشتند؟ چرا خدا در مورد حضرت ابراهیم از قضیه انگشت و دست استفاده نمی کند؟ در آخر این قضیه منطقی که از استلالهای شما نتیجه گیری می شود همچنان ذهن مرا درگیر کرده و شما آنرا بی پاسخ گذاشتید، خداوند به حضرت ابراهیم (ع) فرمود: "۱. عهدم (امامت خلق) به ظالمان نمی رسد"، ۲.همه پیامبران امام نبودند، نتیجه: بعضی از پیامبران امام نبودند پس ظالم بودند. لطفاً این ابهام را برطرف کنید و مسکوت نگذارید.
  • هادی IR ۱۵:۰۲ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۱
    0 0
    شهادت دانشمند هسته ای دکتر محسن فخری زاده را تسلیت می گویم.از جمله اول شما شروع میکنم (علاوه بر دلایل قبلی)دلایل قبلی در کار نیست شما به من گفتی این دلیل شما دور است بعد من گفتم از خودم این تفسیر را در نیاوردم و با ادبیات عرب اثبات کردم که در این جا وهم راکعون چه معنی می دهد و شما هم نتوانستی دلایل من را رد کنی و الان دلیل جدیدی گفته اید که دلیل نیست و با کمی تفکر جواب دارد (ولی همین را قبل از بحث بگویم خداوند در قرآن به کسانی که حق را شناختن ولی به آن ایمان نیاورند وعده عذاب داده است)پس تعصبات شخصی خود را کنار بگذارید و عقلی به مسئله نگاه کنید تمام علمای شما(غیر از علمای متعصب تان)گفته اند آیه ۵۵ سوره مائده به خاطر امام علی نازل شده است وقتی ما با ادبیات عرب به راکعون نگاه میکنیم میفهمیم معنی خضوع نمی دهد پس معنی حقیقی خودش را می دهد و با همین قسمت راکعون می شود اثبات کرد معنی ولی در این آیه سرپرست است و از آنجا که علمای خودتان و علمای ما گفته اند این آیه به خاطر امام علی نازل شده است از همین جا می شود اثبات کرد امام علی سرپرست مسلمانان است. و من از شما می خواهم اگر حرف اشتباهی زدم بگویید کجایش اشتباه بوده اما یک سوال پیش می آید اینجا چرا خداوند اسم امام علی را نیاورد تا حجت کاملاً تمام شود(ادامه دارد)
  • هادی IR ۱۶:۴۱ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۱
    0 0
    چرا خداوند حجت را کلملاً تمام نکرد و نام امام علی را نیاورد(در اینکه این آیه درمورد امام علی است شکی نیست و شما هم جواب من را ندادید و دنبال فرار از این قضیه هستید)جوابش ساده است در قرآن بسیار است که خداوند به خیلی از مباحث مهم اشاره نکرده و امروز بین مسلمانان اختلاف افتاده است مثل حادث بودن یا قدیم بودن قرآن که یکی از اختلافات مهم در گذشته بین مسلمانان بود یا اینکه خداوند می تواند جسم و مکان داشته باشد یا آیا خدا صفت دارد و هزار سوال دیگر که قرآن جواب نداده(قرآن کتابی است که به بیان کلیات می پردازد نه جزئیات)دلیلش ساده است جواب تمام آن سوالات را با تفکر پیدا می کنیم خیلی در قرآن زیاد است که خداوند می گوید (فکر نمی کنید) اصلاً نیازی به گفتن نیست همین که ما تحقیق کنیم به این میرسیم که این آیه درمورد امام علی است اما خداوند حکیم است پس اگر نام امام علی را نگفته دلیلی داشته برویم با هم بررسی کنیم تا بفهمیم چرا نام امام علی را نگفته اگر نام امام علی را به این صورت می گفت ولی شما خدا و رسول و علی....قطاً همان کسانی که غدیر را دیدند ولی باز هم امام علی را به عنوان سرپرست خود نپذیرفتند دست به تحریف قرآن هم می زدند فقط تحریف قرآن نیست اصلاً فرض بگیریم که این احتمال غلط است آیا همان ها که غدیر را با چشم سر را دیدند و امام علی را به عنوان سرپرست خود نپذیرفتن نمی رفتن و هزار تا علی دیگر پیدا نمی کردن و نمی گفتن منظور این آیه تو هستی آیا نام علی را در قرآن همان ها به گونه ی دیگر معنی نمی کردند همانگونه که در همین قرآن نام امام علی آمده است ولی شما اهل سنت می گویید منظور از علی در این آیه یعنی بزرگ آیا آن ها همانگونه که این آیه را اینگونه معنی می کنند معنی آن آیه را جور دیگر تغییر نمی دادند پس بهترین کار چیست بهترین کار این است که خداوند یکی از رفتار های امام علی را بگوید که فقط مخصوص خودش است و اسم اورا نگوید تا موارد قبلی اتفاق نیفتد و ما هم با کمی تحقیق میفهمیم گه منظور آیه انما ولیکم.....امام علی است پس جواب شما شد این همانگونه که خداوند در قرآن نگفته است قرآن حادث است یا قدیم و نگفته است خدا می تواند جسم و مکان داشته باشد و نگفته است خدا صفت دارد و......و از ما خواسته است با فکر کردن خودمان جواب این سوال هارا پیدا کنیم اسم امام علی را هم نگفته است(‌ادامه دارد)
  • هادی IR ۲۲:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۱
    0 0
    فرمودید مکمگر پیامبر نمی دانستند که سرپرست تمام مردم جهان هستند که در حدیث غدیر فرمودند هرکس من......بله می دانست ولی داشت سرپرست را به دیگران معرفی میکرد نه خودش دیگران نمی دانستند سرپرست چه کسی است و پیلمبر در غدیر معرفی کرد امام علی را البته چندین بار سرپرست بودن امام علی به مسلمانان گفته شده است مانند آیه انما......و چندین .حدیث که یکی از آن ها حدیث غدیر است و دلایلی که این همه خداوند سرپرست را به مسلمانان معرفی می کرد این بود که حجت تمان شود.حرف من این است آیا پیامبری به انسان های جهنمی هم داده می شود معلوم است که نه پس چرا به حضرت یحیی و عیسی داده شد آن هم وقتی نوزاد بودن دلیلش این است که خداوند می دانست اینها انسان های خوبی می شوند هرکسی هم که لیاقت امام بودن را داشته باشد امام می شود بعضی ها با آزمون خود را اثبات می کنند بعضی ها هم اصلاً نیازی به آزمون ندارند و از بس خوب هستند که بدون آزمون امام می شوند و اصلاً عقلاً نمی شود از آن ها آزمون گرفت نمونه اش همان قضیه کربلا که هر بلایی خواستند سر امام حسین آوردند ولی امام حسین آخرش می گفت راضی ام به رضای تو آیا می شود از کسی سختر از این آزمونی گرفت معلوم است که نه پس اصلاً نمی شود امامان را آزمایش کرد.خداوند به ابراهیم (ع)فرمود امامت به ظالم ها نمی رسد ولی از آنجا که ابراهیم بعد آزمون سخت امام شد میفهمیم فقط شرط امام بودن ظالم نبودن نیست چون اینگونه مقام پیامبری از امامت بالاتر است چون هزاران امام همین حالا در جهان وجود دارد(اگر تنها شرط این باشد)ولی پیامبری باید انسان خوبی هم بود ولی چون ابراهیم(ع)اول پیامبر بود و بعد امام شد پس امامت بالاتر از مقام پیامبری است حالا زمانی می گوییم پیامبران ظالم بودن که تنها شرط امامت ظالم نبودن است ولی اگر نگاه کنیم میفهمیم اینگونه نیست چون ابراهیم بعد از این که خودش را اثبات کرد با آزمون امام شد ولی بعضی ها هستند که نیازی به اثبات کردن خودشان ندارند مثل امام حسین که با آن هم بلا که برای هیچ پیامبری اتفاق نیفتاده است می گوید راضی ام به رضایت آیا می شود همچین کسی آزمود نه چون هر آزمونی بگیری برای او کم است و سریع قبول می شود اما چون خدا عادل است بزرگترین آزمایش ها را هم از همین چهارده معصوم گرفته است.
  • هادی IR ۲۲:۵۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۱
    0 0
    مخاطب آیه انما....تمام مسلمانان نیستند بلکه تمام انسانها هستند چه کافر چه منافق چه مسلمان چه مسیحی چه سنی چه شیعه چه یهودی چه.......مخاطب آیه انما ولیکم.... هستند.خداوند دارد می گوید ولی شما این سه دسته اند دارد ولی را معرفی می کند و سرپرست گرفتن یهودیان قبل از این آیه از نظر من اشکال نداشته است که بگوییم هرکس یهودیان را به سرپرستی خودش گرفته بود کافر بود چون قبل از این بوده که خداوند دستور بدهد که یهودیان را به سرپرستی خود بگیرید آن شخص یهودیان را به سرپرستی خودش گرفته بود .
  • حقگو IR ۱۴:۳۲ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۲
    0 0
    آقا هادی پاسخی ندادید
  • حقگو IR ۲۲:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۳
    1 0
    جناب زارع منتظر پاسخ جنابعالی هستم.
  • حقگو IR ۱۸:۵۷ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۶
    0 0
    چرا پیامها را چاپ نمی کنید؟
  • ف IR ۱۱:۰۲ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۸
    0 0
    سلام دختری هستم (باکره)خواستگار داشتم ولی هنوز به سن قانونی نرسیده بودم(پانزده سال )و چهار ماه دیگه مونده بود که به این سن قانونی برسم خواستگارم بنا به شرایطی عجله داشت و عقد موقت خوندیم برج ده به سن قانونی میرسم یعنی یک ماه دیگه و تو این سه ماه که عقد موقت بودیم (با اجازه پدرم)و ذکر مهریه با هم رابطه داشتیم میخوام بدونم که ایا گناه کردم چون همه میگن داری گناه میکنی و عقد موقت هم پشت موبایل یه آخوند برامون خوند و مدت عقد هم یک سال هست ایا میتونم یک ماه دیگه عقد دائم کنم یعنی چهار ماه از عقد موقتمون گذشته لطفا جواب بدین عذاب وجدان دارم ایا دارم گناه میکنم یا نه
  • بی نام IR ۱۶:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۰
    0 0
    آیا یک زن میتواند با یک مردی صیغه موقت به مدت ۱۰ سال بخواند بعد همزمان با یک مرد دیگر صیغه یک ماهه شود؟ یا تا اتمام صیغه اولش باید صبر کند
  • حقگو IR ۲۲:۰۷ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۲
    0 1
    چرا پیامها را چاپ نمی کنید؟
  • Mehrana DE ۱۸:۱۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۳
    0 0
    اگه یه دختر هجده ساله و یه مرد ۳۱ ساله باهم آشنا بشن و شدیدا عاشق هم بشن ، و صیقه هم بشن ایا این از ارزش دختر کم میکنه؟ حتی اگه دختر باکره ولی مرد مطلقه باشد دختر باید چه کاری انجام دهد؟ اگر مرد بعد از مدت صیقه راضی به عقد دائم نشد ؟
  • حقگو IR ۱۳:۳۴ - ۱۳۹۹/۱۰/۰۴
    0 0
    از قرار معلوم پاسخی برای سوالات بنده ندارید.
  • mahdi IR ۱۷:۲۸ - ۱۳۹۹/۱۰/۰۶
    0 0
    سلام ۱۷ سال دارم با دختری اشنا هستم ک ۱۹ ساله است ما میخواییم از راه ازدواج موقت به هم محرم شویم و مرتکب گناه نشویم دختر باکره است مرجع تقلید من و دختر هم ایت الله لنکرانی است ایشان هم گفتند اگر بدون اجازه پدر مادر باشد مشولی ندارد حکم چییست؟ با تشکر
  • Mahdi IR ۱۷:۳۲ - ۱۳۹۹/۱۰/۰۶
    0 0
    سلام ۱۷ سال دارم با دختری اشنا هستم ک ۱۹ سال است میخواستیم باهم از راه عقد موقت محرم شویم و مرجع تقلید ما ایت الله فاضل لنکرانی است و ایشان هم گفتن اگر عقد بدون اجازع پدر باشد باطل نمیشود دختر باکره میباشد حکم چیست؟ با تشکر
  • مهدی IR ۰۷:۴۸ - ۱۳۹۹/۱۱/۱۹
    0 1
    سلام البته خود اهل سنت هم روشی دارند البته من این را از خود اهل سنت شنیدم "ازدواج به شرط طلاق" یعنی دو نفر با هم قرار ازدواج می گذارند ولی بین خودشان مثلا می گویند 6ماه بعد از هم طلاق میگیریم
  • اذین IR ۰۳:۵۶ - ۱۳۹۹/۱۱/۲۸
    0 0
    سلام ایا اگر دختر عذر شرعی داشته باشد و بخواهد با پسر صیغه را بخوانند قبول است یا خیر؟
  • ابوذرسرلک IR ۰۹:۱۳ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۷
    0 0
    چند روز باید از طلاق زن بگدرد تا بتوانیم ان را صیغه موقت کنیم
  • Aye IR ۲۲:۱۹ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۵
    1 0
    سلام دختری بیست و دوساله هستم از نظر جنسی واقعا نیاز دارم و خیلی اذیت میشم نمیخوام وارد گناه بشم با پسری در رابطه هستم خانوادم در جریانن اما هنوز شرایط ازدواج رو نداریم و من نمیتونم ب دلیل وجود حریم ها تو خانواده بگم و از پدرم اجازه بخوام،دراین صورت اگر بخواهیم برای ازدواج موقت اقدام کنیم باطله؟اضافه کنم ک هیچکدوم رابطه کامل نمی‌خوایم و فقط در حد میک لاو باشه
  • روژان IR ۱۸:۵۷ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۵
    2 0
    صیغه میشم ارزان وسریع فوری
    • منتظر جواب IR ۰۷:۰۹ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۲
      0 0
      با سلام و عرض ادب سوال بنده در مورد صیغه موقت و اذن پدر و جد پدری است با توجه به فتوای علما و فلسفه اذن پدر در ازدواج چرا مثلا دختر خانم باکره ۲۰ ساله ای که پدر و جد پدری ندارد در ازدواج نیاز به اجازه کسی ندارد و مثلا دختر خانم باکره۴۰ ساله ای که پدر دارد و در امور زندگی خود مستقل است برای صیغه به اذن پدر نیاز دارد؟ آیا در حکم و فلسفه ان تناقض وجود ندارد؟؟!!
  • IR ۲۳:۰۸ - ۱۴۰۰/۰۲/۰۸
    0 0
    آیا صیغه ساعتی اشکال دارد
  • IR ۱۶:۳۴ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۲
    0 0
    پدرم فوت شدن 32 سالمه اگر بخوام به کسی محرم بشم عقد موقت، ولی باکره بودنم را حفظ کنم باز هم اجازه لازم است.
  • مجتبی IR ۲۳:۲۹ - ۱۴۰۰/۰۳/۱۶
    0 0
    تو این سوال زیر ، دربالا ، صیغه عقد رو فکر کنم اشتباه نوشتید. اگر مردی بخواهد خانم بیوه ای را به عقد موقت خود در آورد، چگونه صیغه بخواند؟
  • سردار بی سر IR ۱۷:۲۰ - ۱۴۰۰/۰۳/۲۵
    0 0
    من برای یکی از شرکتهای سپاه کار میکنم و نیرویی پیمانکاری هستم.بنده مجرد هستم و با خانومی به صورت رسمی و محضری عقد موقت شدیم و به همین دلیل قصد دارند بنده را از کار اخراج کنند. جای تعجب هست در حکومت و مذهبی که جوانان را به این نوع ازدواج ترغیب میکند و هیچ گناه وخطایی در این کار نمیبیند چه دلیلی دارد به اخراج بنده اصرار دارند؟؟ مقام معظم رهبری و سایر مراجع و بازرسی سپاه پاسخگوی من هستین یا خیر؟
  • یگانه رمضانی IR ۱۹:۰۹ - ۱۴۰۰/۰۴/۰۸
    1 0
    اگر زن بیوه ای به مدت سه ماه بامردی ازدواج موقت کند و به دلایلی جدا شود تا چه زمانی باید صبر کند تا دوباره با کسی دیگر ازدواج کند
  • اسماعیل US ۰۹:۳۲ - ۱۴۰۰/۰۴/۱۱
    3 1
    سلام ایا مرد برای صیغه کردن یک زن باید همسرش راراضی کندیالازم نیست
  • حسین IR ۱۶:۴۹ - ۱۴۰۰/۰۴/۱۹
    0 0
    بنده حدود۴ سال است که خانمی را صیغه کرده ام و ایشان دختر بزرگی در خانه دارند من میتوانم با دخترشان ازدواج دائم کنم
  • IR ۱۰:۴۲ - ۱۴۰۰/۰۵/۰۱
    0 0
    سلام ببخشید اگر زنی به هنگام صیغه موقت با مردی که قصد ازدواج دائم ندارد ولی زن قصد ازدواج دائم دارد و مرد به زن گفته که به خارج از کشور میرود خانواده اش محالف است و... زن میتواند در مورد ازدواج دائم با فرد دیگری صحبت کند؟
  • Fahimeh ZA ۱۲:۴۳ - ۱۴۰۰/۰۵/۱۳
    0 0
    سلام شهدتین میشود توسط مادر یا پدر یا یک روحانی تلفنی خوانده شود و مرد مسلمان شود؟ سپس صیغه میشود تلفنی توسط پدر یا روحانی خوانده شود؟ با سپاس
  • Fahimeh ZA ۱۲:۴۴ - ۱۴۰۰/۰۵/۱۳
    0 1
    سلام شهدتین میشود توسط مادر یا پدر یا یک روحانی تلفنی خوانده شود و مرد مسلمان شود؟ سپس صیغه میشود تلفنی توسط پدر یا روحانی خوانده شود؟ با سپاس
  • . IR ۰۱:۳۸ - ۱۴۰۰/۰۵/۱۴
    1 1
    ایا اگر مردی زن داشته باشد و بخواهد یک نفر دیگر را صیغه کند . ولی زنش بی اطلاع و راضی نباشد صیغه باطل است ؟
  • عارف DE ۰۳:۰۰ - ۱۴۰۰/۰۵/۱۸
    1 0
    سلام ۱_آیا زن یائسه بعد از اتمام مدت عقد موقت باید عده نگه دارد؟ ۲_آیا دختر باکره بعد از اتمام عقد موقت ، اگر دخولی انجام نشده باشد، باید عده نگه دارد؟
  • گیتی IR ۰۴:۱۴ - ۱۴۰۰/۰۵/۲۰
    3 2
    ازدواج موقت سالانه
  • زهرا IR ۰۶:۰۹ - ۱۴۰۰/۰۵/۳۱
    4 0
    سلام وقت بخیر من یه خانم مطلقه هستم و بوشهر زندگی میکنم،با مردی در تلگرام اشنا شدمو تهرانی بودن،و برای اینکه گناهی نباشه صیغه یکماهه خوندیم،بعد از سه روز این اقا کاملا غیب شد و من را بلاک کرد و من هیچ شماره و راه ارتباطی با ایشون ندارم ایا میشود صیغه را باطل کرد یا غیب ایشون صیغه را باطل نمیکنید؟
  • حسین IR ۰۳:۰۷ - ۱۴۰۰/۰۶/۱۸
    1 0
    سلام من میخوام با دختری ازدواج کنم ک صیغه دائم فرد دیگری است ولی دختر ان فرد را نمیخواهد ایا من میتوانم عقد کنم؟ البته ک پدر‌مادر دختر هم به ازدواج ما راضی هستن رضایت پدر برای باطل شدن صیغه قبلی این دختر کفایت میکند؟؟؟
    • ارمان IR ۱۵:۳۶ - ۱۴۰۰/۰۷/۲۱
      1 0
      سلام باید خانم از شوهرقبلی خود طلاق بگیرد تا شما بتوانید بااو ازدواج کنید و خانم هم باید عده نگه داشته باشد که عده طلاق ۳طهر یعنی ۳ماه هست
  • علی FR ۰۱:۵۳ - ۱۴۰۰/۰۷/۳۰
    1 0
    سلام من پدرم ازدواج کرده و همسرش یک دختر داره آیا ما به هم محرم هستیم ؟ چگونه میشه محرم بشیم؟
  • علی اکبرپاکروان IR ۱۳:۳۱ - ۱۴۰۰/۰۸/۰۱
    1 0
    باسلام بنده 64 سال دارم وبازنشسته هستم ودرتهران مستاجر می باشم وحقوقم واقعا کفاف زندگی را نمی دهد
  • IR ۲۰:۵۳ - ۱۴۰۰/۰۸/۱۱
    0 0
    آیا ی دختر باکره چیکار کنه تا بتونه با دو سه تا پسر تو ی خونه زندگی کنه ؟ آیا ی دختر میتونه با چن پسر صیغه محرمیت فقط واس اینک حجاب نداشته باشه پیششون آیا میتونه یا ن ؟ و اینک آیا دو سه تا پسر میتونه با ی دختر باکره صیغه فقط واس اینک تو ی خونه زندگی کنن این سوال صیغه کردن فقط بخاطر حجاب و راحتی هس
  • Mt IR ۱۴:۴۱ - ۱۴۰۰/۰۹/۲۰
    2 0
    سلام در موردي گفتيد همه ي مراجع گفتن اگر پدر به ازدواج دائم راضي باشه براي موقت هم بايد اجازه گرفت اما طبق نظر رهبري همچين چيزي داريم كه اگر به اصل ازدواج رضايت داشته باشن ديگر لازم به اجازه نيست تا جايي كه ميدونم لطفا خودتون تحقيق كنيد و اصلاح كنيدش
  • من US ۱۶:۲۸ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
    0 0
    خش یکم؛ روایاتی که به طور مطلق، اجازه‌ی متعه با باکره بدون اذن پدرش را داده‌اند 🔶🔹روایت صد و سوم 📜متن روایت: مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنِ اَلْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «لاَ بَأْسَ بِتَزْوِيجِ اَلْبِكْرِ إِذَا رَضِيَتْ مِنْ غَيْرِ إِذْنِ أَبَوَيْهَا» 📝ترجمه‌ی روایت: امام صادق علیه السلام فرمود: «اشکالی به ازدواج با باکره، چنانچه بدون اجازه‌ی پدر و مادرش راضی شود، نیست.» منابع: 📙تهذيب الأحکام ج ۷، ص ۲۵۴ و ص ۳۸۰ 📗الإستبصار، ج ۳، ص ۲۳۶ 📒رسالة المتعة، ج ۱، ص ۱۰ ✍🏻بیان: در نقل «استبصار» و «رسالة المتعة» به جای «أبویها» آمده «أبیها» یعنی پدرش نه «پدر و مادرش». که فرقی در حکم ندارد؛ زیرا اذن ازدواج به دست مادر نیست. 🔶🔹روایت صد و چهارم 📜متن روایت: عَنْهُ عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَيْرٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ يُوسُفَ عَنْ نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلْأَوَّلِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «إِذَا تَزَوَّجَتِ اَلْبِكْرُ بِنْتُ تِسْعَ سِنِينَ فَلَيْسَتْ مَخْدُوعَةً.» 📝ترجمه‌ی روایت: امام موسی کاظم علیه السلام فرمود: «چنانچه باکره‌‌ی نُه ساله ازدواج کند پس فریب خورده نیست.» منبع: 📙تهذيب الأحکام، ج ۷، ص ۴۶۸ ✍🏻بیان: ✓وقتی فرمود: «فریب خورده نیست» یعنی نیازی به اذن پدر ندارد و به رشد عقلی لازم رسیده است. این دو روایت مطلق است و درباره‌ی تزویج صحبت کرده و نگفته تزویج متعه. پس هم ازدواج دائم و هم ازدواج متعه را شامل می‌شود. 🔶🔹روایت صد و پنجم 📜متن روایت: وَ بِهَذَا اَلْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلتَّمَتُّعِ مِنَ اَلْأَبْكَارِ اَللَّوَاتِي بَيْنَ اَلْأَبَوَيْنِ فَقَالَ «لاَ بَأْسَ وَ لاَ أَقُولُ كَمَا يَقُولُ هَؤُلاَءِ اَلْأَقْشَابُ.» 📝ترجمه‌ی روایت: ابوسعید گفت: از امام صادق علیه السلام درباره‌ی متعه با باکره‌هایی که نزد پدر و مادر هستند پرسیدم. پس حضرت فرمود: «اشکالی ندارد و من آنگونه که این بی‌خاصیت‌ها (=پیروان عمر) می‌گویند، چیزی نمی‌گویم.» منابع: 📙تهذيب الأحکام ج ۷، ص ۲۵۴ 📗الإستبصار، ج ۳، ص ۱۴۵
  • من US ۱۶:۳۰ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
    0 0
    روایت صد و ششم 📜متن روایت: وَ رَوَى عَلِيُّ بْنُ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلتَّمَتُّعِ بِالْأَبْكَارِ قَالَ «هَلْ جُعِلَ ذَلِكَ إِلاَّ لَهُنَّ فَلْيَسْتَتِرْنَ مِنْهُ وَ لْيَسْتَعْفِفْنَ» 📝ترجمه‌ی روایت: راوی گفت: از امام صادق علیه السلام درباره‌ی متعه با باکره‌ها پرسیدم. فرمود: «آیا این گذاشته شده به جز برای آن‌ها؟ پس باید پنهان کنند و عفت بورزند.» منبع: 📘من لايحضره الفقيه ج ۳، ص ۴۶۶ ✍🏻بیان: ✓یعنی آیا برای همه جایز است و فقط برای باکره جایز نیست؟ بلکه برای باکره نیز جایز است اما باید مخفیانه انجام دهند. ✓آن‌جا که فرمود عفت بورزند دو احتمال می‌رود: ۱-بکارت را حفظ کنند. ۲-در صورت حفظ بکارت به هوای عده نداشتن، در یک زمان کوتاه با چند مرد متعه نکنند. 🔶🔹روایت صد و هفتم 📜متن روایت: وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى اَلْخَثْعَمِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلْجَارِيَةِ يَتَمَتَّعُ مِنْهَا اَلرَّجُلُ قَالَ «نَعَمْ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ صَبِيَّةً تُخْدَعُ» قُلْتُ أَصْلَحَكَ اَللَّهُ وَ كَمِ اَلْحَدُّ اَلَّذِي إِذَا بَلَغَتْهُ لَمْ تُخْدَعْ قَالَ «اِبْنَةُ عَشْرِ سِنِينَ» 📝ترجمه‌ی روایت: از امام علیه السلام درباره‌ی دختری که مردی با او متعه می‌کند پرسیدم. فرمود: «بله! مگر اینکه کودکی فریب خورده باشد.» گفتم: خدا صلاحتان دهد! و حدی که اگر به آن برسد، فریب خورده نیست چند است؟ فرمود: «ده سالگی.» منبع: 📘من لايحضره الفقيه ج ۳، ص ۴۶۱ ✍🏻بیان: ✓اگر اذن پدر لازم می‌بود امام می‌بایست متذکر شوند خصوصاً که در مقام بیان بوده و سخن از دخترک ۱۰ ساله شده است و تقریباً محال است که دخترک ۱۰ ساله نیاز به اذن پدر در متعه داشته باشد ولی امام در اینجا و در مقام بیان، متذکر آن نشوند! ✓ممکن است لفظ جاریه به معنای کنیز باشد که غالباً همینطور است اما اقل سن در همه‌ی ازدواج‌ها همین است. ✓اگر اشکال شود که چرا در روایتی که قبلاً ذکر شد امام فرمود ۹ سالگی در جواب گوییم: چون شرط دخول، حیض شدن دختر است و سن حیض، ۱۰ سالگی است. #زنان #متعه #چندهمسری #چند_همسری ادامه دارد... ڪانال مَحفِلُ المُتَعَلِّمیـن: @MahfelolMotaallemin
  • من US ۱۶:۳۲ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
    0 0
    بخش دوم؛ روایاتی که شرط جواز متعه با باکره، بدون اذن پدرش را «حفظ بکارت» می‌داند 🔶🔹روایت صد و هشتم 📜متن روایت: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: فِي اَلْبِكْرِ يَتَزَوَّجُهَا اَلرَّجُلُ مُتْعَةً قَالَ لاَ بَأْسَ مَا لَمْ يَفْتَضَّهَا. 📝ترجمه‌ی روایت: امام صادق علیه السلام درباره‌ی باکره، که مردی با او ازدواج متعه می‌کند فرمود: «به شرطی که بکارتش را از بین نبرد اشکال ندارد.» منبع: 📕کافی، ج ۵، ص ۴۶۲ 🔶🔹روایت صد و نهم؛ علت حفظ بکارت در متعه 📜متن روایت: وَ جَمِيلُ بْنُ دَرَّاجٍ: حَيْثُ سَأَلَ اَلصَّادِقَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلتَّمَتُّعِ بِالْبِكْرِ قَالَ لاَ بَأْسَ أَنْ يَتَمَتَّعَ بِالْبِكْرِ مَا لَمْ يُفْضِ إِلَيْهَا كَرَاهِيَةَ اَلْعَيْبِ عَلَى أَهْلِهَا. 📝ترجمه‌ی روایت: جمیل از امام صادق علیه السلام درباره‌ی متعه با باکره پرسید. امام فرمود: «اشکالی ندارد که با باکره متعه کند به شرطی که بکارتش را از بین نبرد به خاطر ناپسند بودن این عیبِ بر خانواده‌اش.» منبع: 📒رسالة المتعة، ج ۱، ص ۱۰ و ۴۷ 🔶🔹روایت صد و دهم 📜متن روایت: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ وَ عَبْدِ اَللَّهِ اِبْنَيْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَكَمِ عَنْ زِيَادِ بْنِ أَبِي اَلْحَلاَّلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: لاَ بَأْسَ بِأَنْ يَتَمَتَّعَ بِالْبِكْرِ مَا لَمْ يُفْضِ إِلَيْهَا مَخَافَةَ كَرَاهِيَةِ اَلْعَيْبِ عَلَى أَهْلِهَا. 📝ترجمه‌ی روایت: زیاد گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می‌فرماید: «اشکالی به این نیست که مرد، با باکره متعه کند به شرطی که بکارتش را از بین نبرد. به خاطر ترس از ناپسند بودن این عیب بر خانواده‌اش.» منبع: 📕کافی، ج ۵، ص ۴۶۲
  • من US ۱۶:۳۳ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
    0 0
    روایت صد و یازدهم 📜متن روایت: وَ عَنْهُ عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ اَلْقَمَّاطِ عَمَّنْ رَوَاهُ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ جَارِيَةٌ بِكْرٌ بَيْنَ أَبَوَيْهَا تَدْعُونِي إِلَى نَفْسِهَا سِرّاً مِنْ أَبَوَيْهَا أَ فَأَفْعَلُ ذَلِكَ قَالَ «نَعَمْ وَ اِتَّقِ مَوْضِعَ اَلْفَرْجِ» قَالَ قُلْتُ فَإِنْ رَضِيَتْ بِذَلِكَ قَالَ «وَ إِنْ رَضِيَتْ بِذَلِكَ فَإِنَّهُ عَارٌ عَلَى اَلْأَبْكَارِ» 📝ترجمه‌ی روایت: به امام صادق علیه السلام گفتم: دختری باکره که نزد پدر و مادرش است مرا به سوی خودش فرا می‌خواند با پنهان کاری از پدر و مادرش. آیا آن را انجام دهم؟ حضرت فرمود: «بله. ولی از جایگاه فرج بپرهیز.» گفتم: پس اگر راضی به آن شود (چطور)؟ فرمود: «و اگر چه راضی شود. پس همانا این بر باکره‌ها عار (و زشت) است.» منابع: 📙تهذيب الأحکام ج ۷، ص ۲۵۴ 📔عوالي اللئالي، ج ۳، ص ۳۱۹ ✍🏻بیان: اینجا لفظ متعه نیامده و گفته مرا فرا می‌خواند اما از آن‌جا که شرط عدم رفع بکارت در ازدواج دائم جایز نیست و رفع آن در عقد دائم عار محسوب نمی‌شود، پس این روایت درباره‌ی متعه است. 🔶🔹روایت صد و دوازدهم 📜متن روایت: أَبُو سَعِيدٍ عَنِ اَلْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلتَّمَتُّعِ مِنَ اَلْبِكْرِ إِذَا كَانَتْ بَيْنَ أَبَوَيْهَا بِلاَ إِذْنِ أَبَوَيْهَا قَالَ «لاَ بَأْسَ مَا لَمْ يَقْتَضَّ مَا هُنَاكَ لِتَعِفَّ بِذَلِكَ» 📝ترجمه‌ی روایت: حلبی گفت: از امام علیه السلام درباره‌ی متعه با باکره، وقتی که نزد پدر و مادرش است بدون اجازه‌ی پدر و مادرش، پرسیدم. فرمود: «اشکالی ندارد به شرطی که آنچه آن‌جاست از بین نبرد. برای اینکه با آن، عفت بورزد.» منابع: 📙تهذيب الأحکام، ج ۷، ص ۲۵۴ 📗الإستبصار، ج ۳، ص ۱۴۵ ✍🏻بیان: یعنی بکارتش را از بین نبرد که بتواند با آن عفت ورزیده و از زنا محفوظ باشد؛ زیرا در جای دیگر فرمود: «چنانچه زن بکارتش برود نصف حیائش می‌رود و نصف آن باقی می‌ماند.»
  • من US ۱۶:۳۴ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
    0 0
    تن روایت: وَ عَنْ عِیسَی بْنِ یَزِیدَ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی رَجُلٍ تَکُونُ فِی مَنْزِلِهِ امْرَأَةٌ تَخْدُمُهُ فَیَکْرَهُ النَّظَرَ إِلَیْهَا فَیَتَمَتَّعُ بِهَا وَ الشَّرْطُ أَنْ لَا یَفْتَضَّهَا فَکَتَبَ لَا بَأْسَ بِالشَّرْطِ إِذَا کَانَتْ مُتْعَةً. 📝ترجمه‌ی روایت: به امام باقر علیه السلام نامه نوشتم درباره‌ی مردی که زنی درون خانه‌اش خدمتش می‌کند و او نگاه به زن را ناپسند می‌داند پس با او متعه می‌کند و شرط این است که بکارتش را از بین نبرد. پس حضرت نامه نوشت: «وقتی متعه است اشکالی به این شرط نیست» ✍🏻بیان: ✓یعنی اگر ازدواج دائم می‌بود این شرط جایز نبود. ✓با اینکه در این روایت لفظ «مرأة» ذکر شده اما از آنجا که سائل گفته آن زن «حفظ بکارت» را شرط کرده پس معلوم می‌شود که باکره بوده. پس سوال از زن باکره‌ای است که در خانه‌ی آن مرد کار می‌کند پس نزد پدرش نیست و وقتی آن مرد او را متعه می‌کند بدون اذن پدر است؛ بنابراین این روایت هم بر جواز متعه با باکره بدون اذن پدر با شرط حفظ بکارت، دلالت می‌کند. از طرفی امام هم در پاسخ به او در مقام بیان بوده و وقتی سخن از اذن پدر نکرده پس قطعاً لازم نمی‌دانسته در حالی که بدون شک، زنی که درون خانه‌ی یک مرد خدمتکاری می‌کند و متعه‌اش می‌شود اذن پدر ندارد. منبع: 📚بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۳۱۰
  • من US ۱۶:۴۱ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
    0 0
    روایت صد و چهاردهم 📜متن روایت: مُحَمَّدُ بنُ يَعقُوبَ عَن عَلِيِّ بنِ إِبرَاهِيمَ عَن أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيرٍ عَن عَمَّارِ بنِ مَروَانَ عَن أَبِي عَبدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ رَجُلٌ جَاءَ إِلَى امْرَأَةٍ فَسَأَلَهَا أَنْ تُزَوِّجَهُ نَفْسَهَا فَقَالَتْ أُزَوِّجُكَ نَفْسِي عَلَى أَنْ تَلْتَمِسَ مِنِّي مَا شِئْتَ مِنْ نَظَرٍ وَ الْتِمَاسٍ وَ تَنَالَ مِنِّي مَا يَنَالُ الرَّجُلُ مِنْ أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ لَا تُدْخِلَ فَرْجَكَ فِي فَرْجِي وَ تَتَلَذَّذَ بِمَا شِئْتَ فَإِنِّي أَخَافُ الْفَضِيحَةَ قَالَ لَيْسَ لَهُ إِلَّا مَا اشْتُرِطَ 📝ترجمه‌ی روایت: عمار بن مروان گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم مردی سوی زنی آمد و از زن خواست که او را به ازدواج خودش درآورد پس زن گفت: "خودم را به ازدواجت در می‌آورم بر اینکه مرا لمس کنی و هرچه از نگاه و لمس کردن که می‌خواهی و هر آنچه مرد از زنش بهره می‌برد، از من بهره ببری جز اینکه آلتت را در فرجم داخل نکنی! و (در عوض) به هرآنچه خواهی لذت ببری؛ زیرا که همانا من از بی آبرویی می‌ترسم." حضرت فرمود: «به جز آنچه شرط شده، چیزی برای مرد نیست» منابع: 📕کافی، ج ۵، ۴۶۷ 📙التهذيب، ج ۷، ۲۷۰ ✍🏻بیان: ✓حضرت متذکر اذن پدر نشدند و هر چیزی که مطابق با شرط بوده را برای مرد حلال دانستند. پس نیازی به اذن پدر ندیدند. ✓باتوجه به اینکه زن در آخر شرطش گفته «آلتت را در فرجم داخل نکن چون از بی‌آبرویی می‌ترسم» چندین احتمال می‌رود: ۱-ازدواج متعه است و این زن باکره بوده و منظورش از بی‌آبرویی «از دست دادن بکارت» است. ۲-ازدواج متعه است ولی زن باکره نیست و منظورش از بی‌آبرویی، «باردار شدن» است. ۳-ازدواج دائم است و زن باکره بوده و منظورش از بی‌آبرویی «از دست دادن بکارت» است ۴-ازدواج دائم است و زن باکره نبوده و منظورش از بی‌آبرویی «باردار شدن» است. تنها چیزی که دو احتمال اخیر را تقویت می‌کند آن است که زن در صیغه‌ی عقد، شرط مدت را ذکر نکرده. پس عقد، عقد دائم است. اما به نظر می‌رسد آنچه زن گفته، بیان شروط قبل از بستن عقد بوده و نمی‌توان از آن پی به دائمی بودن عقد برد. پس قطعاً دو احتمال اخیر باطل است. چون اولاً شرط «عدم دخول» با اصل نکاح در عقد دائم منافات دارد و جایز نیست. ثانیاً زنی که بخواهد عقد دائم مردی شود معنایی ندارد با «از بین رفتن بکارت» یا
  • من US ۱۶:۴۲ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
    0 0
    یا «بارداری» بی‌آبرو شود مگر اینکه بدون اذن پدرش عقد دائم کند که آن زمان تقریباً غیر ممکن بود و مگر اینکه باکره نباشد که این هم با فرض، منافات دارد و دیگر ترسی بابت «از دست دادن بکارت» نخواهد داشت که بی‌آبرو شود. ✓احتمال دوم از احتمال اول ضعیف‌تر است. چون امام فرموده: «به جز آنچه شرط شده چیز دیگری واجب نیست». یعنی عزل (ریختن منی خارج از رحم) و جلوگیری از بارداری، واجب نیست چون شرط نشده و از طرفی قدر متیقن از شرط عدم دخول در فرج، «حفظ بکارت» است نه جلوگیری از باداری. چرا که می‌توانست به جای عدم دخول در فرج، عزل (=بیرون ریختن منی) را شرط کند در حالی که برای حفط بکارت نمی‌توانست چیزی جز «عدم دخول در فرج» را شرط کند. پس احتمال اول صحیح است و این روایت هم در کنار روایات پیشین، دلیل دیگری بر صحت متعه با باکره بدون اذن پدر با شرط حفظ بکارت است. چه این‌که امام هم در پاسخ در مقام بیان بوده و حرفی از اذن پدر نزده.
  • من US ۱۶:۴۳ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
    0 0
    خش سوم؛ روایتی که رفع بکارت را در متعه با باکره‌ی نوجوان جایز می‌داند! 🔶🔹روایت صد و پانزدهم 📜متن روایت: وَ عَنهُ عَن أَحمَدَ بنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ اَلطَّبَرِيِّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ تَزَوَّجَ بِجَارِيَةٍ عَاتِقٍ عَلَى أَنْ لاَ يَقْتَضَّهَا ثُمَّ أَذِنَتْ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ قَالَ «إِذَا أَذِنَتْ لَهُ فَلاَ بَأْسَ» 📝ترجمه‌ی روایت: اسحاق گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: مردی با دختری نوجوان ازدواج می‌کند بنا بر این شرط که بکارتش را از بین نبرد. سپس آن دختر، بعد از آن به او اجازه می‌دهد. حضرت فرمود: «چنانچه به او اجازه دهد پس اشکال ندارد.» منابع: 📙تهذيب الأحکام ج ۷، ص ۳۶۹ 📘من لايحضره الفقيه ج ۳، ص ۴۶۶ 📒عوالي اللئالي، ج ۳، ص ۳۶۶ ✍🏻بیان: ✓یعنی در متعه با باکره، رفع بکارت با رضایت دختر حرام نیست و تنها مکروه است کما اینکه در روایات پیشین امام فرمود «به خاطر اینکه بر خانواده‌اش عیب حساب می‌شود مکروه است.» ✓یعنی اگر با دختر باکره حتی نوجوان، بدون اذن پدرش متعه کردید، اگر رفع بکارتش در متعه برای خانواده‌‌ی او عیب حساب شده و در عرف و آن زمان و مکان، قبیح شمرده می‌شود آنوقت این رفع بکارت با رضایت دختر حرام نیست اما کراهت شدید دارد و نهی شدید شده است و اگر بدون رضایت دختر باشد حرام است هر چند زنا نیست. ✓و اگر بر خانواده‌اش عیب حساب نشود، در صورت رضایت دختر، همان کراهت هم ندارد؛ مثلاً در بیشتر جوامع غربی که بکارت قبحی ندارد آنجا اگر با دختر باکره‌ای بدون اذن پدرش متعه کردید، رفع بکارت دختر با رضایت او هیچ کراهتی هم ندارد. چون نزد خانواده‌اش عیب حساب نمی‌شود. اما اگر حفظ بکارت شرط شود در هر صورت بدون رضایت او این کار حرام است هر چند زنا نیست. ✓پس اینکه امام فرمود: «لا بأس» یعنی حرام نیست و منافاتی با نهی‌های سابق ندارد که به کراهتشان تصریح کرده و علتش را نیز فرمودند.
  • من US ۱۶:۴۴ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
    0 0
    روایت صد و شانزدهم 📜متن روایت: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ اَلْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ...قُلْتُ لَهُ مَا تَقُولُ فِي رَجُلٍ عِنْدَهُ جَارِيَةٌ نَفِيسَةٌ وَ هِيَ بِكْرٌ أَحَلَّ لِأَخِيهِ مَا دُونَ فَرْجِهَا أَ لَهُ أَنْ يَقْتَضَّهَا قَالَ «لاَ لَيْسَ لَهُ إِلاَّ مَا أَحَلَّ لَهُ مِنْهَا وَ لَوْ أَحَلَّ لَهُ قُبْلَةً مِنْهَا لَمْ يَحِلَّ لَهُ سِوَى ذَلِكَ» قُلْتُ أَ رَأَيْتَ إِنْ أَحَلَّ لَهُ مَا دُونَ اَلْفَرْجِ فَغَلَبَتْهُ اَلشَّهْوَةُ فَاقْتَضَّهَا قَالَ «لاَ يَنْبَغِي لَهُ ذَلِكَ» قُلْتُ فَإِنْ فَعَلَ أَ يَكُونُ زَانِياً قَالَ «لاَ وَ لَكِنْ يَكُونُ خَائِناً وَ يَغْرَمُ لِصَاحِبِهَا عُشْرَ قِيمَتِهَا إِنْ كَانَتْ بِكْراً وَ إِنْ لَمْ تَكُنْ بِكْراً فَنِصْفَ عُشْرِ قِيمَتِهَا» 📝ترجمه‌ی روایت: فضيل بن يسار گويد: به امام صادق عليه السّلام گفتم:...چه مى‌فرماييد دربارۀ كسى كه كنيز گران قيمتى دارد که باکره است و او كنيز را براى برادرش در غیر از فرج حلال مى‌كند. آيا برادرش اجازه دارد بكارتش را از بين ببرد؟ فرمود: «نه! جز همانچه كه برادرش برای او از اين كنيز حلال كرده است، حلال نیست. اگر برايش فقط‍‌ بوسيدن اين كنيز را حلال كرده باشد به جز همین برايش حلال نیست.» گفتم: به نظر شما اگر غير از فرج را برايش حلال كرده باشد، امّا شهوت به او چيره شود و و بکارت کنیز را از بین ببرد چه؟ فرمود: «چنين كارى برايش روا نيست.» عرض كردم: اگر چنين كند آيا زناكار است‌؟ فرمود: «نه! اما خيانتكار است. و در صورتى كه (بعد از دخول فهمید) كنيز باکره است بايد یک دهمِ قيمت كنيز را و اگر (فهمید) باکره نیست بايد يك بيستم قيمتش را به صاحبش بپردازد.» منابع: 📕کافی، ج ۵، ص ۴۶۸ 📘من لايحضره الفقيه، ج ۳، ص ۴۵۵ 📙تهذيب الأحکام، ج ۷، ص ۲۴۴ ✍🏻بیان: ✓هرچند این روایت درباره‌ی کنیز است اما در اینکه نقض شرط ضمن عقد، خیانت است فرقی با متعه ندارد و مانند آنچه امام اینجا فرمود در متعه هم جاری است که رفع بکارت دختر باکره بدون رضایتش زنا نیست اما حرام و خیانت است.
  • من US ۱۶:۴۶ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
    0 0
    بررسی روایات معارض 🔷🔸روایت صد و هفتدهم 📜متن روایت: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَتَزَوَّجُ الْبِكْرَ مُتْعَةً قَالَ يُكْرَهُ لِلْعَيْبِ عَلَى أَهْلِهَا. 📝ترجمه: امام صادق علیه السلام درباره مردی که با باکره ازدواج متعه می‌کند فرمود: «مکروه است به خاطر عیب بر خانواده‌اش» ✍🏻بیان: ✓این روایت نهایتاً کراهت را می‌رساند ولی جواز متعه با باکره با شرط حفظ بکارت، بدون‌ اذن پدر را نفی نمی‌کند. ✓نکته‌ی جالب آن جاست که در سوالِ سائل از عبارت «تزویج متعه» استفاده شده که لازم به ذکر است هرگاه عبارت «تزویج» بدون قید بیاید اعم از «ازدواج دائم و موقتِ با دخول یا بدون دخول» است و اگر با قید «متعه» بیاید فقط معنای دائمی بودن آن نفی می‌شود ولی همچنان معنای «دخول» را در خود دارد. و به همین علت است که فقها شرط «عدم دخول» را در ازدواج دائمی صحیح نمی‌دانند چون با اصل نکاح و تزویج که معنای دخول را در خود دارد در تعارض است. ✓هم‌چنین در روایات آمده که در بستن عقد و گفتن صیغه‌‌ی تزویج (=اتزوجک و ...) اگر مدت ذکر نشود، آن عقد، عقد دائم است. و عقد دائم هم که با شرط عدم دخول باطل است‌ پس «صیغه‌ی تزویج»، خود به خود به همراه معنای دخول است؛ بنابراین عبارت «تزویج متعه» ظهور در متعه با دخول دارد. و امام همین را مکروه دانسته نه متعه با شرط عدم دخول و حفظ بکارت را. پس این روایت هیچ تعارضی با روایات بخش گذشته ندارد. ✓ضمن اینکه در بعضی روایات دسته‌ی اول دیدید که حضرت، عین همین «عیب بودن بر خانواده» را برای از بین رفتن بکارت به کار بردند و این خود قرینه‌ی دیگری است بر اینکه در اینجا امام، حکم به کراهت «متعه‌ی باکره با رفع بکارت» کردند نه حکم به کراهت آن با شرط «حفظ بکارت». ✓همچنین با توجه به آن که حضرت، علت کراهتِ متعه‌ی باکره با دخول را «ناخوش داشتن خانواده» می‌داند پس معلوم می‌شود خانواده خبر نداشتند و از متعه‌ی دخترشان آگاه نبودند که اگر به عدم بکارتش مطلع شوند این را بر خود عیب می‌دانند. پس در فرض سوال، عدم اذن پدر خوابیده و امام به آن متعرض نشده و اذن پدر را شرط ندانسته.
  • من US ۱۶:۴۷ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
    0 0
    روایت صد و هجدهم 📜متن روایت: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ ظَرِيفٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْعَذْرَاءُ الَّتِي لَهَا أَبٌ لَا تَزَوَّجُ مُتْعَةً إِلَّا بِإِذْنِ أَبِيهَا. 📝ترجمه‌ی روایت: امام صادق علیه السلام فرمود: «باکره‌ای که پدری برایش هست نباید ازدواج متعه کند مگر با اذن پدرش.» منابع: 📘من لایحضره الفقيه، ج ۳، ص ۴۶۱ 📙التهذيب، ج ۷، ص ۲۵۴ 📗الاستبصار، ج ۳، ص ۱۴۵ ✍🏻بیان: ✓اولاً این نهی است و نهی، مفید حکم واقعی نیست بلکه دلایل مختلفی از جمله تقیه، کراهت، رعایت مصلحت اجتماعی و اخلاقی، حال و ظرفیت مخاطب، توریه و تأویل و ... می‌تواند داشته باشد. ✓ثانیاً این نهی، متوجه دختر است نه مردی که متعه به دست اوست. ✓رابعاً لحن امام، بیانگر حکم تکلیفی است نه حکم وضعی. پس بدون اذن پدر، متعه‌اش باطل نیست بلکه فقط دختر گناه می‌کند. ✓خامساً در این روایت هم از «تزویج متعه» بدون اذن پدر نهی شده نه از «متعه با حفظ بکارت». و همانطور که پیش‌تر گفته شد در لفظ تزویج، معنای «دخول» و «از بین بردن بکارت»، ظاهر است و امام برای چنین عقدی اذن پدر را شرط می‌داند ولی نفرموده: برای صرف تمتع با حفظ بکارت هم اذن پدر شرط است؛ بنابراین این روایت هم تعارضی با صحت متعه‌ی باکره بدون اذن پدر با شرط حفط بکارت ندارد. ✓بیان جالب شیخ حر عاملی صاحب وسائل الشیعه در ذیل این حدیث: أَقُولُ: حَمَلَهُ الشَّيْخُ عَلَى الْكَرَاهَةِ لِمَا مَرَّ وَ جَوَّزَ حَمْلَهُ عَلَى التَّقِيَّةِ لِمَا تَقَدَّمَ وَ عَلَى غَيْرِ الْبَالِغِ لِمَا يَأْتِي وَ قَدْ تَقَدَّمَ فِي أَوْلِيَاءِ الْعَقْدِ مَا ظَاهِرُهُ الْمُنَافَاةُ لَكِنَّهُ غَيْرُ صَرِيحٍ بَلْ هُوَ عَامٌّ يَجُوزُ تَخْصِيصُهُ (ترجمه: گویم: شیخ طوسی این روایت را بر کراهت حمل کرده به خاطر آنچه گذشت (که متعه‌ی باکره بدون اذن پدر جایز است) و البته حمل این روایت بر تقیه نیز جایز است به خاطر آنچه پیش‌تر گذشت. و همچنین حمل بر غیر بالغ، به خاطر آن روایاتی که خواهد آمد‌. ولی در باب اولیاء عقد، روایاتی ذکر شد که ظاهر آن منافات است اما آن روایات صریح نیستند بلکه عام هستند که تخصیصشان جایز است: وسائل الشیعه، ج ۲۱، ص ۳۵)
  • من US ۱۶:۴۷ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
    0 0
    روایت صد و هجدهم 📜متن روایت: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ ظَرِيفٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْعَذْرَاءُ الَّتِي لَهَا أَبٌ لَا تَزَوَّجُ مُتْعَةً إِلَّا بِإِذْنِ أَبِيهَا. 📝ترجمه‌ی روایت: امام صادق علیه السلام فرمود: «باکره‌ای که پدری برایش هست نباید ازدواج متعه کند مگر با اذن پدرش.» منابع: 📘من لایحضره الفقيه، ج ۳، ص ۴۶۱ 📙التهذيب، ج ۷، ص ۲۵۴ 📗الاستبصار، ج ۳، ص ۱۴۵ ✍🏻بیان: ✓اولاً این نهی است و نهی، مفید حکم واقعی نیست بلکه دلایل مختلفی از جمله تقیه، کراهت، رعایت مصلحت اجتماعی و اخلاقی، حال و ظرفیت مخاطب، توریه و تأویل و ... می‌تواند داشته باشد. ✓ثانیاً این نهی، متوجه دختر است نه مردی که متعه به دست اوست. ✓رابعاً لحن امام، بیانگر حکم تکلیفی است نه حکم وضعی. پس بدون اذن پدر، متعه‌اش باطل نیست بلکه فقط دختر گناه می‌کند. ✓خامساً در این روایت هم از «تزویج متعه» بدون اذن پدر نهی شده نه از «متعه با حفظ بکارت». و همانطور که پیش‌تر گفته شد در لفظ تزویج، معنای «دخول» و «از بین بردن بکارت»، ظاهر است و امام برای چنین عقدی اذن پدر را شرط می‌داند ولی نفرموده: برای صرف تمتع با حفظ بکارت هم اذن پدر شرط است؛ بنابراین این روایت هم تعارضی با صحت متعه‌ی باکره بدون اذن پدر با شرط حفط بکارت ندارد. ✓بیان جالب شیخ حر عاملی صاحب وسائل الشیعه در ذیل این حدیث: أَقُولُ: حَمَلَهُ الشَّيْخُ عَلَى الْكَرَاهَةِ لِمَا مَرَّ وَ جَوَّزَ حَمْلَهُ عَلَى التَّقِيَّةِ لِمَا تَقَدَّمَ وَ عَلَى غَيْرِ الْبَالِغِ لِمَا يَأْتِي وَ قَدْ تَقَدَّمَ فِي أَوْلِيَاءِ الْعَقْدِ مَا ظَاهِرُهُ الْمُنَافَاةُ لَكِنَّهُ غَيْرُ صَرِيحٍ بَلْ هُوَ عَامٌّ يَجُوزُ تَخْصِيصُهُ (ترجمه: گویم: شیخ طوسی این روایت را بر کراهت حمل کرده به خاطر آنچه گذشت (که متعه‌ی باکره بدون اذن پدر جایز است) و البته حمل این روایت بر تقیه نیز جایز است به خاطر آنچه پیش‌تر گذشت. و همچنین حمل بر غیر بالغ، به خاطر آن روایاتی که خواهد آمد‌. ولی در باب اولیاء عقد، روایاتی ذکر شد که ظاهر آن منافات است اما آن روایات صریح نیستند بلکه عام هستند که تخصیصشان جایز است: وسائل الشیعه، ج ۲۱، ص ۳۵)
  • من US ۱۶:۴۸ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
    0 0
    روایت صد و نوزدهم 📜متن روایت: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى فِي نَوَادِرِهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا أَبَا بَكْرٍ إِيَّاكُمْ وَ الْأَبْكَارَ أَنْ تَزَوَّجُوهُنَّ مُتْعَةً. 📝ترجمه: امام صادق علیه السلام فرمود: «ای ابابکر! مبادا شما و باکره‌ها که آنان را ازدواج متعه کنید.» ✍🏻بیان: ✓این روایت هم اصحاب را از «تزویج» متعه‌ی باکره برحذر‌ داشته و نه از صرف «تمتع با حفظ بکارت» از طرفی شاید دلیل تحذیر امام این است که همه این کار را انجام ندهند و بکارت دختران حفظ شود. چه بسا مخاطبان امام افرادی لا ابالی باشند که مقصودشان از متعه‌ی باکره، از بین بردن بکارت آن‌هاست. ✓پس این روایت هم تعارضی با اصل جواز و ‌صحتِ شرعیِ متعه‌ی باکره بدون اذن پدر، با شرط حفظ بکارت، ندارد. منابع: 📒نوادر للاشعری، ص ۸۴ 🔷🔸روایت صد و بیستم 📜متن روایت: وَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُتْعَةِ فَقَالَ إِنَّ أَمْرَهَا شَدِيدٌ فَاتَّقُوا الْأَبْكَارَ. 📝ترجمه: عبدالملک گفت از امام صادق علیه السلام درباره‌ی متعه پرسیدم پس حضرت فرمود: «همانا امر آن شدید است پس از باکره‌ها بپرهیزید.» ✍️بیان: ✓این نهی است و نهی، مفید حکم واقعی و حکم عام نیست. ✓اینکه امام فرموده امر آن شدید است احتمالاً مرادش همین محدودیت «حفظ بکارت» است و اینکه اگر بکارتش از بین برود عیب بزرگی به حساب می‌آید. از طرفی شاید منظور از «اتقوا الابکار»، «اتقوا مواضع فروجهن» باشد که در روایتی از بخش‌های پیشین ذکر شد (اتق موضع الفرج) یعنی امام می‌فرماید: از دخول در فرج آنان بپرهیزید. و نهایتاً اگر منظورش پرهیز از اصل متعه باشد به خاطر خطر بالای از دست دادن بکارت است که برای همین فرموده امر آن شدید است نه به خاطر عدم جوز و عدم صحت شرعی آن. پس منافاتی با روایات بخش پیشین ندارد. منابع: 📒نوادر للاشعری، ص ۸۶ 🔷🔸
  • من US ۱۶:۵۴ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
    0 0
    روایت هفتاد و پنجم 📜متن روایت: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ جَمِيعاً عَنِ اَلْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لِي وَ لِسُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَدْ حَرَّمْتُ عَلَيْكُمَا اَلْمُتْعَةَ مِنْ قِبَلِي مَا دُمْتُمَا بِالْمَدِينَةِ لِأَنَّكُمَا تُكْثِرَانِ اَلدُّخُولَ عَلَيَّ فَأَخَافُ أَنْ تُؤْخَذَا فَيُقَالَ هَؤُلاَءِ أَصْحَابُ جَعْفَرٍ. 📝ترجمه‌ی روایت: عمار گفت: امام صادق علیه السلام به من و به سلیمان بن خالد فرمود: «به راستی که من تا زمانی که شما دو نفر در مدینه هستید متعه را از سوی خود بر شما حرام کردم! برای اینکه شما دو نفر، بسیار به سویم رفت و آمد می‌کنید پس من می‌ترسم که دستگیر شوید و گفته شود: این‌ها اصحاب جعفر هستند!» منابع: 📕کافی، ج ۵، ص ۴۶۷ 📒رسالة المتعة، ج ۱، ص ۵۹ ✍🏻بیان: ✓روشن است که علت نهی از متعه در اینجا خطر دستگیری آن دو نفر و سپس تخریب امام صادق علیه السلام بوده. یعنی تقیه؛ زیرا دستگاه خلافت وقت، متعه را مساوی با زنا می‌دانست و اگر متعه کنان را دستگیر می‌کردند حد زنا جاری ساخته و از آن بدتر اینکه شیعیان و کل مذهب و امامشان را طعنه می‌زده و تخریب می‌کردند و مردم شدیداً آن را قبیح می‌دانستند همانگونه که نشان داده شد در زمان امام جواد علیه السلام، آن شیعه را به خاطر متعه ذبح کرده و سر بریدند! پس در چنین شرایطی واضح است که امام به جهت حفظ تقیه آن را به طور خاص و برای افراد خاص و در مکان خاص (=مدینه) حرام کنند؛ زیرا فرمود «تقیه دین من هست و تارک تقیه مانند تارک نماز بوده و هرکس تقیه نداشته باشد دین ندارد!»
  • من US ۱۶:۵۵ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
    0 0
    روایت هفتاد و ششم 📜متن روایت: عَلِيُّ بنُ مُحَمَّدٍ عَن صَالِحِ بنِ أَبِي حَمَّادٍ عَنِ اِبنِ سِنَانٍ عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعتُ أَبَا عَبدِ اَللَّهِ عَلَيهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: فِي اَلمُتعَةِ دَعُوهَا أَ مَا يَستَحيِي أَحَدُكُم أَن يُرَى فِي مَوضِعِ اَلْعَوْرَةِ فَيُحْمَلَ ذَلِكَ عَلَى صَالِحِي إِخْوَانِهِ وَ أَصْحَابِهِ. 📝ترجمه‌ی روایت: مفضل گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که درباره‌ی متعه می‌فرماید: «آن را رها کنید! آیا شرم نمی‌کنید که یکی از شما در جایگاه عورت (یعنی لخت) دیده شود و این بر برادران صالح و اصحابش حمل (و تعریف) شود؟» منبع: 📕کافی، ج ۵، ص ۴۵۳ ✍🏻بیان: ✓در این جا نیز علت نهی را خود حضرت فرمودند و روشن است که این مطلق نیست. یعنی اگر چند نفری از مؤمنین که یک‌دیگر را می‌شناسند با یک زن یا چند زنی که شناخته شده هستند متعه کنند و سپس آن زن‌ها توصیفات عورت این مؤمنین را برای این و آن بازگو کنند، این شرم آور است. ✓نکته‌ی مهم آن است که این نهی بوده و نهی، فی نفسه مفید حکم واقعی نیست و اکثراً خاص مخاطب است مگر آنکه با دلیل و قرینه، شمولیت و عمومیت و اطلاق آن ثابت شود. ✓هم چنین ممکن است دلیل اصلی نهی از متعه در این جا نیز تقیه بوده باشد ولی شاید آن افراد با تقیه قانع نمی‌شدند و شهوت، موجب ترک تقیه‌ی آنان می‌شد لذا حضرت متذکر یک مسأله‌ی اخلاقی‌ -که خصوصاً در آن زمان و آن عرف و فرهنگ، بسیار شرم‌آور بود- می‌شوند تا بلکه آنان حداقل به خاطر شرم و خجالت هم که شده متعه را رها کنند تا بیش از این تقیه نقض نشده و جان و آبروی خود و امام و دیگر شیعیان را به خطر نیندازند. ✓پس حضرت درباره‌ی خود متعه حکمی نداده و نهیی نکردند بلکه فقط آن مخاطبان خود را به جهت مصلحتی خاص از آن باز داشتند و این هیچ تعارضی با روایات فراوان تاکید و تشویق به متعه ندارد. 🔶
  • من US ۱۶:۵۶ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
    0 0
    بیان: ✓اولاً که راوی و مخاطب امام، علی بن یقطین است کسی که در دربار عباسیان، ابتدا از کارگزاران «مهدی عباسی» بوده و در سمت دیوان امور برگزیده شد. (طبری، ج۶، ص۳۹۱). سپس در زمان «هادی عباسی» جایگاه او در دستگاه خلافت عباسی مهم‌تر شد، تا آنجا که انگشتر و مُهر خلافت را به دست او سپرده و از نزدیکان هارون الرشید شد. (طبری، ج۳، ص۴۰۸) پس در موقعیت بسیار حساس او و شرایط شدید تقیه، کاملاً موجه است که از انجام متعه نهی شود. ✓اما نکته‌ی مهم، سوال او و پاسخ امام است. او گفت «اردت ان اعلمها» یعنی: می‌خواهم متعه را بدانم و بشناسم. یعنی: نسبت به متعه جاهلم و می‌خواهم جهل خود را برطرف کنم. این جمله ما را یاد روایتی از امام رضا علیه السلام می‌اندازد که فرمود: «متعه بر کسی که به آن جاهل باشد حرام است.» پس وقتی او، جاهل به متعه بوده طبیعی است که امام او را از انجام آن بازدارند. ✓پاسخ امام که فرمود: «آن در کتاب علی علیه السلام آمده» یعنی حلال است. و این، نشان می‌دهد گویا علی بن یقطین به جهت رفت و آمد بسیار با مخالفین مذهب، به حلال بودن متعه تردید پیدا کرده بود لذا از شیعیان شکاک بوده و همانطور که قبلاً عرض شد، تقیه از دو دسته واجب است یکی مخالفین و دیگر، شیعیان شکاک (روایت هفتم و باز در ادامه نیز از سؤال او پیداست که در ابتدایی ترین احکام متعه تردید داشته است. ✓در آخر امام می‌فرمایند: «آیا چیزی جز این، طیّب و خوشایندش می‌کند؟» یعنی همین توافق دو طرفه بر مهریه و مدت است که آن را حلال و خوشایند و پاکیزه و طیّب قرار می‌دهد و از زنا و سفاح متمایز می‌کند. این پاسخ نیز مؤید آن است که ابن یقطین به طیّب بودن آن تردید داشته وگرنه امام می‌توانست با یک کلمه‌ی «نعم» آن را پاسخ دهد. اما گویا حضرت می‌خواسته به او بفهماند که متعه طیّب و حلال و زیبا و خوشایند است و دلیلش همین توافق دوطرفه بر مهریه و مدت است. ✓نهایتاً اگر جهل و تردید او به متعه را در نظر نگیریم باید گفت: امام او را از متعه باز داشته چون او کاملاً از متعه بی‌نیاز بوده و نیز همان یک باری که واجب است را یا قبلاً انجام داده و یا به خاطر تقیه لازم نبود انجام دهد و وجوبش از او برداشته شده بود. ✓پس این روایت، روایات فراوان پیش گفته را نفی نمی‌کند که امام در آن‌ها حتی در صورت متأهل بودن و بی‌نیازی از متعه
  • من US ۱۶:۵۷ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
    0 0
    ✓پس این روایت، روایات فراوان پیش گفته را نفی نمی‌کند که امام در آن‌ها حتی در صورت متأهل بودن و بی‌نیازی از متعه به آن تشویق و تأکید کردند تا آن‌جا که به ابوبصیر با وجود داشتن همسر دائمی و نداشتن پول کافی، مقداری دینار دادند و او را قسم داده که متعه کند! ✓پس نتیجه این می‌شود که اگر کسی کاملاً بی‌نیاز است و هیچ میلی به زنان دیگر ندارد و با همسر دائمی به طور کامل از گناه حفظ می‌شود و آن یک مرتبه متعه که بر او واجب بوده را نیز انجام داده است، انجام متعه برای او نهی می‌شود و باید از آن صرف نظر کند هر چند که بر او حرام نیست. 🔶🔹این روایت قبلاً ناقص ذکر شد 📜متن روایت: عدَّةٌ من أَصحَابِنَا عن سَهلِ بن زِيَادٍ عن مُحَمَّدِ بن اَلحَسَنِ بن شَمُّونٍ قَالَ: كَتبَ أَبُو اَلحَسَنِ عَلَيهِ السَّلاَمُ إِلى بعضِ مَوَالِيهِ لاَ تُلِحُّوا عَلَى اَلمُتعَةِ إِنَّمَا عَلَيكُم إِقَامَةُ اَلسُّنَّةِ فَلاَ تَشتَغِلُوا بِهَا عَن فُرُشِكُم وَ حَرَائِرِكُم فَيَكفُرنَ وَ يَتَبَرَّينَ وَ يَدعِينَ عَلَى اَلْآمِرِ بِذَلِكَ وَ يَلعَنُونَا. 📝ترجمه‌ی روایت: امام کاظم علیه السلام به بعضی از دوست دارانش نوشت: «بر متعه اصرار نورزید! همانا فقط برپایی سنت بر شماست. پس با متعه از بسترها و همسران آزاده (و دائمی) خود سرگرم (و مشغول) نشوید که آنان کفر بورزند و برائت بجویند و بر امر کننده‌ی به آن نفرین فرستاده و ما را لعن کنند!» 📕کافی، ج ۵، ص ۴۵۳ ✓روشن است که «متعه» نهی نشده بلکه «اصرار بر متعه» نهی شده است. آن هم در شرایطی که در خود روایت آمده؛ یعنی اگر با انجام متعه از جماع با همسران دائمی منصرف می‌شوید و نیازشان را برطرف نمی‌کنید و آن‌ها نیز از متعه کردن‌های بسیار شما با خبر شده و علت بی‌رغبتی شما به همخوابی با خود را، متعه می‌دانند و سپس کفر ورزیده و ائمه علیهم السلام را لعنت و نفرین می‌کنند، آن‌گاه در این صورت نباید متعه انجام شود هر چند باز حرام نشده و صرف یک نهی، دلیلی بر حرمت چیزی که خداوند در کتاب خود و پیامبر در سنت خود حلال کرده نیست که در روایت بعدی به مباح بودن متعه حتی برای بی‌نیاز تصریح شده است. ✓پس امام نفرمود: «اصلاً متعه نکنید» بلکه فرمود: «اصرار نورزید» ✓امام نفرمود: «هرکس زن دارد متعه نکند» بلکه فرمود «اگر با اصرار بر متعه از آن‌ها منصرف می‌شوید، پس مشغول و سرگرم متعه نشوید
  • من US ۱۶:۵۸ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
    0 0
    ✓پس این روایت، روایات فراوان پیش گفته را نفی نمی‌کند که امام در آن‌ها حتی در صورت متأهل بودن و بی‌نیازی از متعه به آن تشویق و تأکید کردند تا آن‌جا که به ابوبصیر با وجود داشتن همسر دائمی و نداشتن پول کافی، مقداری دینار دادند و او را قسم داده که متعه کند! ✓پس نتیجه این می‌شود که اگر کسی کاملاً بی‌نیاز است و هیچ میلی به زنان دیگر ندارد و با همسر دائمی به طور کامل از گناه حفظ می‌شود و آن یک مرتبه متعه که بر او واجب بوده را نیز انجام داده است، انجام متعه برای او نهی می‌شود و باید از آن صرف نظر کند هر چند که بر او حرام نیست. 🔶🔹این روایت قبلاً ناقص ذکر شد 📜متن روایت: عدَّةٌ من أَصحَابِنَا عن سَهلِ بن زِيَادٍ عن مُحَمَّدِ بن اَلحَسَنِ بن شَمُّونٍ قَالَ: كَتبَ أَبُو اَلحَسَنِ عَلَيهِ السَّلاَمُ إِلى بعضِ مَوَالِيهِ لاَ تُلِحُّوا عَلَى اَلمُتعَةِ إِنَّمَا عَلَيكُم إِقَامَةُ اَلسُّنَّةِ فَلاَ تَشتَغِلُوا بِهَا عَن فُرُشِكُم وَ حَرَائِرِكُم فَيَكفُرنَ وَ يَتَبَرَّينَ وَ يَدعِينَ عَلَى اَلْآمِرِ بِذَلِكَ وَ يَلعَنُونَا. 📝ترجمه‌ی روایت: امام کاظم علیه السلام به بعضی از دوست دارانش نوشت: «بر متعه اصرار نورزید! همانا فقط برپایی سنت بر شماست. پس با متعه از بسترها و همسران آزاده (و دائمی) خود سرگرم (و مشغول) نشوید که آنان کفر بورزند و برائت بجویند و بر امر کننده‌ی به آن نفرین فرستاده و ما را لعن کنند!» 📕کافی، ج ۵، ص ۴۵۳ ✓روشن است که «متعه» نهی نشده بلکه «اصرار بر متعه» نهی شده است. آن هم در شرایطی که در خود روایت آمده؛ یعنی اگر با انجام متعه از جماع با همسران دائمی منصرف می‌شوید و نیازشان را برطرف نمی‌کنید و آن‌ها نیز از متعه کردن‌های بسیار شما با خبر شده و علت بی‌رغبتی شما به همخوابی با خود را، متعه می‌دانند و سپس کفر ورزیده و ائمه علیهم السلام را لعنت و نفرین می‌کنند، آن‌گاه در این صورت نباید متعه انجام شود هر چند باز حرام نشده و صرف یک نهی، دلیلی بر حرمت چیزی که خداوند در کتاب خود و پیامبر در سنت خود حلال کرده نیست که در روایت بعدی به مباح بودن متعه حتی برای بی‌نیاز تصریح شده است. ✓پس امام نفرمود: «اصلاً متعه نکنید» بلکه فرمود: «اصرار نورزید» ✓امام نفرمود: «هرکس زن دارد متعه نکند» بلکه فرمود «اگر با اصرار بر متعه از آن‌ها منصرف می‌شوید، پس مشغول و سرگرم متعه نشوید
  • محمد IR ۲۲:۴۶ - ۱۴۰۰/۱۰/۳۰
    0 0
    من و همسرم بیست روزی هست از هم جداشدیم محضری و الآن اگر بخواهم به همسرم برگردم آیا میتوانم او را صیغه موقت کنم.
  • علیرضا IR ۱۵:۲۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۷
    0 0
    دختر ابوبکر صیغه شده یعنی در اسلام تایید شده است
  • محمد IR ۰۱:۵۲ - ۱۴۰۱/۰۱/۰۶
    0 1
    اینکه ازدواج موقت برای مرد مجرد حلال باشه ، منطقیه . ولی حلال بودن ازدواج موقت برای مرد متاهل فوق العاده شنیع و غیراخلاقی هست .
  • سحر IR ۱۳:۰۹ - ۱۴۰۱/۰۱/۰۷
    1 0
    سلام خسته نباشید من چهار ماه پیش با آقا پسری عقد موقت خواندم و پدرم فوت شده بود اما صیغه ما ب گونه ای خوانده شده که م قبلت رو گفتم ینی صیغه رو خودمان خوندیم الان نمیدونم که این عقد صحیح بوده یا خیر
  • الهه IR ۲۳:۲۳ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۵
    0 0
    سلام سواله من اینه که آیا ازدواج موقت هم مثل ازدواج دائم باعث تکمیل شدن دین میشود؟چون دردست اسلام آمده مسلمان تازمانی که ازدواج نکند نصف دینش کامل نیست؟ایاازدواج موقت دین مسلمان را تکمیل می‌کند بااین ازدواج حتما باید ازدواج دائم باشد؟ازتون خواهش میکنم سریعتر به این سوالم پاسخ بدید خیلی مهمه....
  • سارا IR ۱۸:۴۹ - ۱۴۰۱/۰۲/۰۱
    0 0
    سلام من میخام عقد موقت بخونین واسمون داخل حرم باید چیکار کنیم
  • رویا IR ۱۱:۴۵ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۵
    0 0
    سلام وقتتون به خیر من دختری 42 ساله و مجرد هستم. به تازگی با آقایی آشنا شده ام در ضمن خانواده مذهبی دارم که اجازه داشتن رابطه با کسی در آن مرسوم نیست و شرایط ازدواج نیز ندارم با توجه به این که سنی از من گذشته آیا میتوانم بدون اذن پدر صیغه محرمیت بخوانم
  • پاکسیما IR ۰۰:۳۸ - ۱۴۰۱/۰۲/۲۰
    0 0
    با خانواده ای رفت وآمد داریم براینکه خدای نکرده گاهی خنده صدا بلندی داریم یا حرفی میزنیم محرم باشیم امکان این هست که دختر سه ساله ام رو به عقد موقت سرپرست خانواده ای رفت وامد داریم دربیاوریم با اذن پدر دختر
  • امیر IR ۰۰:۱۷ - ۱۴۰۱/۰۳/۲۷
    1 0
    سلام او اول گفت خود را زن تو میدانم به مهریه معین، به عربی، سپس پیام داد که آن را گفت و من فوری گفتم قلبت، آیا درست است؟ صدای هم را نشنیدیم
  • مژده US ۱۳:۰۹ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
    1 0
    آیا نکاح در صورتی کی پسر مقیم کشوری اروپای باشد و دختر هم در کشور ایران باشد آیا از پشت گوشی عقد موقعتی. و یا دایمی. بسته کننن حکم اش چی اس
  • Zzz US ۱۴:۰۸ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۸
    0 0
    سلام اگه دختر موقع خواندن خطبه عقد متوجه خواندن خطبه نشده باشد و به منظور دیگر بله گفته باشد عقد صحیح است ؟